1404/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا مسح سر باید بر بشره «پوست سر» باشد یا مسح بر موی سر هم مجزی است؟آیا وضویتقیهای مجزی از مامور به واقعی است یا خیر؟/ جواز مسح بر موی سر/طهارت
موضوع: طهارت/ جواز مسح بر موی سر/ آیا مسح سر باید بر بشره «پوست سر» باشد یا مسح بر موی سر هم مجزی است؟ آیا وضوی تقیهای مجزی از مامور به واقعی است یا خیر؟
در جلسه قبل به نحو اجمال گذشت که مسح موهای جلوی سر «قسمت مقدم الراس» مجزی است و لازم نیست حتما بشره را مسح کند زیرا اگر کسی موهای جلوی سر را مسح کند صادق است بگوییم مقدم الراس را مسح کرده است. لکن از مرفوعه محمد بن یحیی به حسب ظاهر استفاده میشود که مسح بر موی سر کافی نیست در این روایت تصریح شده به این که مسح سر حتما باید بر بشره باشد در این روایت راوی سوال کرد از مسح بر حنا «فِي الَّذِي يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ» امام در جواب فرمودند: مسح بر غیر بشره مجزی نیست: «لَا يَجُوزُ حَتَّى يُصِيبَ بَشَرَةَ رَأْسِهِ بِالْمَاءِ»[1] از این عبارت استفاده میشود که مسح باید حتما بر روی بشره باشد اگر بر ظاهر این روایت جمود کنیم از این روایت استفاده میشود که مسح بر موهای سر مجزی نیست اما متن روایت:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الَّذِي يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ قَالَ لَا يَجُوزُ حَتَّى يُصِيبَ بَشَرَةَ رَأْسِهِ بِالْمَاءِ.[2]
مناقشه مرحوم استاد خویی از تمسک به روایت فوق
اولاً: روایت مزبور از نظر سندی به جهت مرفوعه بودن قابل برای مناقشه است.
ثانیاً: در عرف اگر کسی مسح بر موی جلوی سر کند صادق است بگوییم: سر خود را مسح کرده است در بین فقها هم کسی نگفته که مسح سر حتما باید بر روی بشره باشد. کسی هم نگفته که اگر کسی موهای سرش بلند است برای این که رطوبت دست به بشره سر برسد حتما باید موهای خود را بتراشد یا فرق باز کند تا مسح بر بشره واقع شود. فقها بر این امر اتفاق دارند که مسح بر موی سر مجزی است. مرحوم حکیم در مساله نقل اجماع از بسیاری از فقها نموده است.
آری اگر موها بالای سر بلند باشد و به اطراف سر ریخته باشد باید تنها موهایی را که از محدوده جلوی سر خارج نیست، مسح کند و اگر موهایی که از بالای سر خارج شده و به اطراف ریخته، مسح کند مجزی نیست همچنین موهایی که از جهات ثلاثه سر «قسمت پشت سر و یا چپ و راست سر» بلند شده اگر این موها را بر روی مقدم الراس بیاورد و بر روی آنها مسح کند باز هم مجزی نیست زیرا طبق روایات تنها مسح بر مقدم الراس مجزی است طبعا تنها مسح موهایی که در مقدم الراس روییده و تجاوز از آنجا نکرده مجزی است ولی موهایی که در جهات ثلاثه دیگر روییده و به قسمت بالای سر آورده شده، مسح بر آنها مجزی نیست زیرا به آنها اطلاق مقدم الراس نمیشود.
ثالثاً: جواب امام در عدم اجتزاء به غیر بشره در عبارت: «لَا يَجُوزُ حَتَّى يُصِيبَ بَشَرَةَ رَأْسِهِ بِالْمَاءِ» در مقابل سوال راوی
درباره مردی بوده که بر روی سرش حنا کشیده و بین سر و رطوبت دست او حائلی ایجاد شده است: «فِي الَّذِي يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ» کلام امام ناظر به رفع این حائل است نه نفی مسح بر موی سر، با توجه به این که اگر کسی موی جلوی سرش را مسح کند عرفا صادق است بگوییم سرش را مسح کرده است به خصوص که اکثر مردم جلوی سرشان پر مو است و معمولاً دست به آسانی به خود بشره نمیرسد.
رابعاً: مرحوم حکیم از مرفوعه مزبور جواب دیگری را ذکر کرده و میفرماید: در تعدادی از روایات حکم به مسح ناصیه شده است. ناصیه تفسیر شده به موی جلوی سر. طبق این روایات مسح بر موی سر صحیح و مجزی است. از این دسته روایات هم میتوان جواز مسح موی سر را استفاده کرد. ضمن این که در جواز مسح بر موی سر به اطلاق آیه شریفه هم میتوان تمسک نمود با توجه به این که اگر موی سرش را مسح کند صادق است بگوییم سرش را مسح کرده است.
حکم مسح بر حائل در حال اضطرار
قال السید ره فی العروه: لا يجوز المسح على الحائل من العمامة أو القناع أو غيرهما و إن كان شيئا رقيقا لم يمنع عن وصول الرطوبة إلى البشرة.
مرحوم صاحب عروه میفرماید: اگر چیزی بین سر و دست حائل شده باشد مثل حنا و مانند آن، مسح بر آن مجزی نيست همچنین مجزی نيست مسح از روى كلاه و عمامه و مقنعه و مانند آنها اگر چه حائل پارچه نازكى باشد كه مانع از رسيدن رطوبت دست به بشره یا موی سر نشود.
اگر بین موهای سر حائلی باشد مثل حنا یا سدر و یا رنگ، مسح بر حائل علی القاعده مجزی نيست زیرا در این فرض، مسح سر عرفا صادق نیست و در عرف گفته میشود که حائل را مسح کرده است. بنابراین اگر حائلی بر روی سر باشد مثل عمامه یا مقنعه و یا پارچه ولو این که حائل رقیق و نازک باشد مسح بر آن علیالقاعده مجزی نیست زیرا در روایات امر به مسح مقدم الراس یا ناصیه شده است و کسی که مسح بر حائل کند صادق نیست بگوییم مقدم الراس یا ناصیه را مسح نموده است. مرحوم شیخ در خلاف از برخی از اهلسنت نقل کرده که مسح بر حائل مطلقا صحیح است. ابوحنیفه هم در فرضی که حائل رقیق باشد قائل به صحت مسح بر آن شده است.
در مقام دو روایت صحیحه وارد شده که رسماً مسح بر حائل را جائز شمرده است. اگر چه مورد این دو روایت حائل بوسیله حناء است ولی حناء خصوصیت ندارد نباید بین حناء که دارای جرم است و غیر آن مثل سدر فرقی باشد. لذا نمیتوان به استناد این دو روایت از بین حائلها فقط حائل حنا را استثناء کرد. لکن فقهای امامیه این دو روایت را حمل بر تقیه کردهاند با توجه به این که مفاد آن موافق با قول عامه و مخالف با اطلاق آیه شریفه و روایات صحیحهای است که امر به مسح مقدم الراس نموده است با توجه به این که مسح بر حائل، مسح سر و مسح مقدم الراس صادق نیست. اما متن دو روایت:
صحيحة عمر بن يزيد: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَخْضِبُ رَأْسَهُ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ فِي الْوُضُوءِ قَالَ يَمْسَحُ فَوْقَ الْحِنَّاءِ.[3]
صحيحة محمد بن مسلم: وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الرَّجُلِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ ثُمَّ يَطْلِيهِ بِالْحِنَّاءِ ثُمَّ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِأَنْ يَمْسَحَ رَأْسَهُ وَ الْحِنَّاءُ عَلَيْهِ.[4]
ان قلت: میتوان بین این دو روایت و روایاتی که حکم به مسح مقدم الراس نموده و از آن استفاده میشود که مسح بر حائل مجزی نیست، جمع نمود به این صورت که بگوییم: این دو روایت حمل میشود بر موردی که تنها رنگ حنا بر سر باقی مانده است نه جرم آن تا مانع صدق مسح مقدم الراس شود با این بیان میتوان بین روایات را جمع کرد.
قلت: مرحوم استاد خویی این توجیه را رد نموده و آن را برخلاف صریح دو صحیحه مزبور دانسته است زیرا از عبارت: «يمسح فوق الحناء» و عبارت: «ثم يطليه الحناء» و عبارت: «فان الطلي بماء الحناء» استفاده میشود که جرم حنا در سر بوده است. مرحوم استاد و عمده فقها دو صحیحه فوق را حمل بر تقیه نمودهاند.
قال السید ره فی العروه: و لا يجوز المسح على الحائل... نعم في حال الاضطرار لا مانع من المسح على المانع كالبرد أو إذا كان شيئا لا يمكن رفعه و يجب أن يكون المسح بباطن الكف و الأحوط أن يكون باليمنى و الأولى أن يكون بالأصابع.
مرحوم صاحب عروه مسح بر حائل را در حال اضطرار مطلقا «در حال تقیه و غیر تقیه» مجزی دانسته و میفرماید: اگر به جهت سرما نتواند حائل را از خود دور كند يا چيزى به سر چسبيده که کندن آن ممکن نیست، مسح بر روی آن مانعی ندارد. مستند جواز مسح بر حائل در حال اضطرار روایت عبد الاعلی است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِاللَّهِ عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ؟ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾ امْسَحْ عَلَيْهِ.[5]
مفاد روایت: راوى از امام صادق سوال کرد درباره مردی که به زمين افتاده و ناخن وى قطع شده و انگشت خود را با پارچه بسته است، این مرد چگونه بايد وضو بگيرد. امام فرمود: حكم اين قضيه و نظاير آن از كتاب خدا روشن مىشود؛ زيرا خداوند فرموده است: ﴿مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾ پس باید بر روی جبیره مسح کند.
سوال این است که آیا عمل بر طبق عمل تقیهای مجزی است یا خیر؟
امتثال امر اضطراری مجزی از مامور به واقعی است لکن این در صورتی است که صغرای اضطرار ثابت باشد بدین معنی که عذر مستوعب باشد و فرد در تمام وقت قادر بر اتیان جزء و یا شرط نباشد و اما اگر عذر در وقت مرتفع شود در اینجا علی القاعده مأتی به که فاقد جزء یا شرط است، مجزی نخواهد بود زیرا متعلق امر در اوامر شرعیه طبیعت مامور به است و امتثال طبیعت به فردٍ مّا از افراد طولی یا عرضی آن محقق میشود و با امکان اتیان آن در آخر وقت، اضطرار صادق نیست و علیالقاعده عمل مجزی نخواهد بود الا این که در مورد تقیه برخی معتقدند که عمل تقیهای مثل حج مطلقا مجزی است و نیازی به اعاده و قضاء هم ندارد ولو این که وقت وسعت داشته باشد.
در اصول بحث است که آیا عمل بر طبق تقیه مجزی از مامور به واقعی است یا خیر؟ مرحوم آیة الله شاهرودی معتقد بودند که عمل تقیهای مجزی نیست. تنها در صورتی عمل تقیهای مجزی است که عذر مستوعب باشد و فرد در تمام وقت قادر بر اتیان جزء و یا شرط نباشد. اما اگر عذر مستوعب نباشد علیالقاعده عمل تقیهای مجزی نخواهد بود بر این اساس حج تقیهای که در غیر وقت خود اتیان شده، مجزی نخواهد بود و باید سال بعد آن را اتیان کند مگر کسی که وقت اضطراری عرفه و مشعر را درک کرده باشد. همانطور که تیمم بدل از وضو در اول وقت مجزی نیست در فرضی که فرد میداند عذر در آخر وقت برطرف میشود و طبق بعض روایات: «إِذَا لَمْ تَجِدْ مَاءً وَ أَرَدْتَ التَّيَمُّمَ فَأَخِّرِ التَّيَمُّمَ إِلَى آخِرِ الْوَقْتِ فَإِنْ فَاتَكَ الْمَاءُ لَمْ تَفُتْكَ الْأَرْضُ»[6] تنها در فرض استمرار عذر تا آخر وقت، تیمم جائز است در تقیه هم مساله از همین قرار است. اولین سالی که بنده مرحوم والده را به حج برده بودیم ایشان را در وقت اضطراری به مشعر و عرفه بردم تا موافق با احتیاط و فتوای ایشان باشد زیرا آن مرحوم میفرمود:درک خصوص اضطراری مشعر هم با فرض عذر در ترک وقوف عرفات مجزی و کافی است.
در مقابل مرحوم حکیم و مرحوم استاد خویی به استناد روایاتی که فرموده: «التَّقِيَّةَ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» عمل تقیهای را موافق با دستور الهی و مجزی دانسته اند ولو این که وقت وسعت داشته باشد. بنابراین اگر بر اساس تقیه مسح بر عمامه یا حائل دیگر بکند طبق نظر کسانی که عمل تقیهای را مجزی و مثل اتیان به مامور به واقعی میدانند وضوی او صحیح است و نیازی به اعاده هم ندارد. ولی طبق نظر کسانی که تقیه را مجزی نمیدانند وضوی او صحیح نیست و بعد از رفع تقیه باید وضو و نماز و حج خود را اعاده کند ولی در عذرهای ناشی از غیر تقیه اکتفا به عمل ناقص نیاز به دلیل بر اجزاء دارد و بدون دلیل عمل مجزی نخواهد بود، از جمله آنها مسح سر بر حائل است.
کلام مرحوم استاد خویی
کسی که در حال اضطرار است و نمیتواند بر بشره یا موی سر مسح کند مثل این که آب برای بدنش ضرر دارد در اینجا دلیلی نداریم بر این که میتواند بر پارچه مسح کند در اینجا علیالقاعده چون قادر بر یکی از اجزای وضو نیست وضو ساقط شده و وظیفه او منتقل به تییم میشود از آیه شریفه: ﴿وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً﴾ استفاده میشود که مراد از عبارت: ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً﴾ صرفاً عدم وجدان آب نیست به قرینه کلمه مرضی که آب قاعدتا وجود دارد ولی استعمال آن برای مریض ضرری دراد که در این فرض هم امر به تیمم شده است پس اگر استعمال آب به نحو برای کسی مقدور نباشد حال یا به جهت عدم وجدان آب یا به جهت این که آب برای او ضرر دارد و تمکّن شرعی از استعمال آب ندارد وظیفه او منتقل به تیمم میشود. اما اگر اضطرار به جهت تقیه باشد در اینجا به استناد روایاتی که فرمود: «التَّقِيَّةَ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ» عمل تقیهای مجزی خواهد بود و مثل اتیان به مامور به واقعی است. بحث بعدی در این است که آیا مسح با پشت دست هم مجزی است یا خیر؟ سیاتی البحث عنه ان شاء الله تعالی و الحمد لله.