« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی شاهرودی

1403/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

/ آیا وضو استحباب نفسی هم دارد یا خیر همیشه مقدمه و غایت برای غیر واقع می‌شود؟ /طهارت

موضوع: طهارت/ آیا وضو استحباب نفسی هم دارد یا خیر همیشه مقدمه و غایت برای غیر واقع می‌شود؟ /

قال السید ره فی العروه: فصل في غايات الوضوئات الواجبة و غير الواجبة فإنّ الوضوء إمّا شرط في صحّة[1] فعل كالصلاة و الطواف و إمّا شرط في كماله كقراءة القرآن و إمّا شرط في جوازه كمسّ كتابة القرآن، أو رافع لكراهته كالأكل[2] أو شرط في تحق أمره كالوضوء للكون على الطهارة أو ليس له غاية كالوضوء الواجب بالنذر[3] و الوضوء المستحبّ نفساً[4] إن قلنا به كما لا يبعد[5]

سوال این است که آيا وضو به معنای غسلات و مسحات مستحب نفسی است و می‌توان بدون قصد غایات دیگر وضو را اتیان کرد یا خیر وضو مطلوبیت ذاتی ندارد و تنها غایت برای فعل واجب یا مستحب یا برای رفع کراهت و حرمت یا کمال فعل دیگری واقع می‌شود و بدون در نظر گرفتن یکی از غایات وضو مشروعیت شرعی ندارد؟

در مساله دو نظریه مطرح است: نظریه اول: عدم مشروعیت وضو بدون در نظر گرفتن یکی از غایات. نظریه دوم: رجحان و مطلوبیت ذاتی وضو. برای نظریه دوم به ادله‌ای تمسک شده است:

مرسله صدوق: وَ رُوِيَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: أَنَّ الْوُضُوءَ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ وَ مَنْ جَدَّدَ وُضُوءَهُ مِنْ غَيْرِ حَدَثٍ آخَرَ؛ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ تَوْبَتَهُ مِنْ غَيْرِ اسْتِغْفَارٍ‌»[6]

مرحوم استاد حلی می‌فرمود: از روایت فوق استفاده می‌شود که نفس وضو داشتن در هر حال مطلوب عند الشارع است و موجب تذکیه نفس و نورانیت و صفای قلب می‌شود.

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدَّيْلَمِيُّ فِي الْإِرْشَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى مَنْ أَحْدَثَ وَ لَمْ يَتَوَضَّأْ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ لَمْ يُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ أَحْدَثَ وَ تَوَضَّأَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ دَعَانِي وَ لَمْ أُجِبْهُ فِيمَا سَأَلَنِي مِنْ أَمْرِ دِينِهِ وَ دُنْيَاهُ فَقَدْ جَفَوْتُهُ وَ لَسْتُ بِرَبٍّ جَافٍ.[7]

تقریب استدلال: در این روایت وضو نگرفتن جفای بر خداوند ذکر شده است. طبعاً وضو گرفتن رافع جفا و ظلم بر خداوند است پس وضو مطلوبیت ذاتی دارد ولو این که غایتی را در نظر نگیرد. زیرا فرض روایت آن است که فرد وضو گرفته و عمل صحیح و مشروعی را انجام داده ولی به جهت نماز نخواندن جفا کرده است در روایت بعدی هم تجدید وضو موجب برای تضاعف حسنات ذکر شده است بدون در نظر گرفتن غایتی برای آن.

حسنه یا مصححه محمد بن مسلم:‌ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْوُضُوءُ بَعْدَ الطَّهُورِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ فَتَطَهَّرُوا.[8]

مرحوم استاد خویی روایات فوق را یا از نظر سندی معتبر نمی‌داند یا مناقشه دلالی در بعض روایات نموده است. مبنای ایشان این است که در مستحبات هم نمی‌توان به روایت ضعیف السند عمل نمود لکن برای اثبات استحباب نفسی وضو می‌توان به آیه شریفه: ﴿إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ التَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ تمسک نمود. شان نزول آیه شریفه اگر چه درباره مردی انصاری است که بعد از استنجاء بالاحجار بدن خود را با آب تطهیر نمود و طهارت خبثیه حاصل شد. لکن برای استحباب نفسی و مطلوبیت ذاتی وضو می‌توان به اطلاق آیه شریفه تمسک نمود و شان نزول مذکور نمی‌تواند مخصص آیه شریفه باشد بعد از این که متطهرین در آیه شریفه اطلاق دارد و به اطلاق شامل طهارت خبثیه و طهارت حدثیه نیز می‌شود با توجه به این که در روایات از وضو تعبیر به طهور شده است «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ‌» طبق اطلاق آیه شریفه فرد متطهر محبوب الهی است یکی از مصادیق آن متوضی است پس طهارت حدثیه هم مثل طهارت خبثیه مطلوب الهی و مامور به است.

و اما وجه رجحان استنجاء بالماء در نزد شارع بر استنجاء بالاحجار این است که تطهیر بوسیله آب موجب می‌شود آثار غائط یعنی بو و رنگ آن هم از بین برود به عکس استنجاء بالاحجار که معمولا ًبو و رنگ غائط باقی است.

ان قلت: وضو استحباب ذاتی و مطلوبیت نفسی ندارد زیرا وضو عبارت است از غسلات و مسحات؛ غایت غسلات و مسحات حصول طهارت معنوی است پس نمی‌توان حکم به استحباب نفسی وضو نمود.

قلت: وضو در عرف مردم و عندالفقهاء عبارت است از همان غسلات و مسحات نه اثری که بر آن مترتب می‌شود که طهارت معنوی باشد همانطور که طهارت خبثیه عبارت است از شستن بدن و لباس از نجاسات نه حالت پاکیزگی که بعد از شستن حاصل می‌شود.

ان قلت: از روایات استفاده می‌شود که طهارت امری است که دارای دوام و استمرار است حال اگر وضو را به غسلات و مسحات تفسیر کنیم نه حالت معنوی که بعد از آن حاصل می‌شود نمی‌توان حالت استمرار و دوام را در آن تصور نمود. پس معلوم می‌شود که مراد از وضو همان حالت معنوی حاصل از غسلات و مسحات است و غسلات و مسحات مقدمه حصول آن حالت معنوی است پس وضو استحباب نفسی ندارد.

جواب مرحوم استاد خویی

طهارت اسم است برای خود غسلات و مسحات و شارع مقدس اعتبار استمرار و دوام را در آنها نموده است به اعتبار حالت معنوی که از آنها حاصل می‌شود وضو بما انه غسلات و مسحات مطلوب عند الشارع است و دارای حسن ذاتی است از این جهت که آن حالت را ایجاد می‌کند.

شاهد بر این امر آن است که در روایات برای همین غسلات و مسحات حالت استمرار فرض شده است مثل صحیحه زراره که سوال نمود از مردی که چرت زده در حالی که وضو داشته و طهارت او تا قبل از خواب استمرار داشته است آیا چرت زدن او موجب نقض وضو می‌شود یا خیر. «الرَّجُلُ يَنَامُ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ أَ تُوجِبُ الْخَفْقَةُ وَ الْخَفْقَتَانِ عَلَيْهِ الْوُضُوءَ»[9] در این روایت فرض استمرار خود وضو شده است پس معلوم می‌شود که شارع مقدس در وضو به معنای غسلات و مسحات هم فرض استمرار نموده به اعتبار استمرار طهارت معنوی و در ذهن سائل هم این امر مرتکز بوده که وضو دارای دوام و استمرار است که چنین سوالی را مطرح نموده است نه این که وضو در یک لحظه حاصل شده و قطع شده است این مثل آن است که گفته شود فلانی در سفر است این کلام زمانی صحیح است که بالفعل در سفر باشد نه این که سابق در سفر بوده و در حال حاضر در سفر نیست.

از همین قبیل است آیه شریفه که فرمود: ﴿إِنْ كُنْتُمْ عَلىٰ سَفَرٍ﴾ یا آیه شریفه ﴿إِنْ كُنْتُمْ مَرْضىٰ أَوْ عَلىٰ سَفَرٍ﴾ اطلاق مسافر صحیح نیست مگر این که بالفعل در سفر باشد از همین قبیل است روایت عبداللّٰه بن سنان که فرمود: «مَنْ طَلَبَ حَاجَةً وَ هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ فَلَمْ تُقْضَ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»[10] و نیز مرسلة صدوق که فرمود: «إِنِّي لَأَعْجَبُ مِمَّنْ يَأْخُذُ فِي حَاجَةٍ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ كَيْفَ لَا تُقْضَى حَاجَتُهُ»[11] و نیز صحیحه محمد بن مسلم که فرمود: «أن الإنسان قد يكون على وضوء و قد يكون على غير وضوء»[12] از این عبارت استفاده می‌شود که نفس وضو به معنای غسلتات و مسحات حالت استمرار دارد.

در کلام فقها مراد از وضو همین غسلات و مسحات است نه آن حالت معنوی که خارج از اختیار انسان است. ضمن این که آیه شریفه ﴿إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ التَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾ همانطور که شامل طهارت ظاهری است به اطلاق شامل طهارت باطنی هم می‌شود وضو هم یکی از مصادیق طهارت است همانطور که در روایات به وضو اطلاق طهور شده است.

«و بما ذكرناه ظهر أن قصد الكون على الطهارة هو بعينه قصد الكون على الوضوء لا أنه قصد أمر آخر مترتب على الوضوء لما عرفت من أن الوضوء هو بنفسه طهارة لا أن الطهارة أمر يترتب على الوضوء فمن قصد الوضوء فقد قصد الكون عليه فلا وجه لعدّ الكون على الطهارة من الغايات المترتبة على الوضوء.»

مسأله 316: براى شش چيز وضو گرفتن واجب است: اول: براى نمازهاى واجب غير از نماز ميّت[13] دوم: براى سجده و تشهّد فراموش شده اگر بين آنها و نماز حَدَثى از او سر زده مثلًا بول كرده باشد[14] سوم: براى طواف واجب خانه كعبه[15] چهارم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده كه وضو بگيرد. پنجم: اگر نذر كرده كه جايى از بدن خود را به خطّ قرآن برساند.[16] ششم: براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده يا بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن‌ خود را به خطّ قرآن برساند، ولى چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو، بى‌احترامى به قرآن باشد بايد بدون اين كه وضو بگيرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بيرون آورد، يا اگر نجس شده آب بكشد و تا ممكن است از دست گذاشتن به خطّ قرآن خوددارى كند.[17]

مسأله 322: مستحبّ است انسان براى نماز ميت و زيارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان[18] وضو بگيرد و هم چنين براى همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و نيز براى مسّ حاشیه قرآن و براى خوابيدن، وضو گرفتن مستحبّ است و نيز مستحبّ است كسى كه وضو دارد دوباره وضو بگيرد و اگر براى يكى از اين كارها وضو بگيرد هر كارى را كه بايد با وضو انجام داد، مى‌تواند به جا آورد مثلًا مى‌تواند با آن وضو نماز بخواند.

 


[1] لا يخفى أنّ الشرط في المذكورات هو الطهارة. (الگلپايگاني).ليس الوضوء بمعنى الأفعال المخصوصة هو الشرط لصحّة تلك الأفعال أو كمالها بل الشرط الطهارة الحاصلة من تلك الأفعال. (كاشف الغطاء).
[2] في حال الجنابة. (الأصفهاني، الگلپايگاني).في حال الجنابة، و أمّا في غيرها فغير ثابت. (الإمام الخميني). للجنب. (الشيرازي).
[3] لا وجه لعدّه في مقابل غيره؛ لأنّ النذر لا يصلح للتشريع. (الحكيم).لا يصير الوضوء واجباً بالنذر و مثله، بل الواجب هو عنوان الوفاء بالنذر كما مرّ، و هو يحصل بإتيان الوضوء المنذور، و ليس الوضوء المنذور قسماً خاصّاً في مقابل المذكورات، و ليس من الوضوء الّذي لا غاية له، نعم لو قلنا باستحباب الوضوء ينعقد نذره بلا غاية حتّى الكون على الطهارة لكن استحبابه في نفسه بهذا المعنى محلّ تأمّل. (الإمام الخميني).
[4] في ثبوته بالمعنى المقابل للكون على الطهارة تأمّل. (الحكيم).
[5] بل مشكل في المحدث بالحدث الأصغر. (الگلپايگاني).و لكن الأحوط أن يقصد به الكون على الطهارة. (النائيني).
[10] تهذيب الأحكام، ج‌1، ص: 359‌.
[11] من لا يحضره الفقيه، ج‌1، ص: 266‌.
[12] التنقيح في شرح العروة الوثقى، الطهارة3، ص: 516‌.
[13] خوئى، تبريزى، صافى، سيستانى، زنجانى: و در نمازهاى مستحب وضو شرط صحت است.
[14] خوئى، تبريزى، سيستانى، نورى: ولى براى سجدۀ سهو واجب نيست وضو بگيرد . زنجانى: و احتياط واجب آن است كه براى سجدۀ سهو هم وضو بگيرد.
[15] كه جزء حج يا عمره باشد.
[16] مكارم: در صورتى كه اين نذر شرعاً رجحان داشته باشد مثل اين كه مى‌خواهد از روى احترام خطّ قرآن را ببوسد ..سيستانى: پنجم: اگر نذر كرده باشد كه قرآن را مثلًا ببوسد ..زنجانى: پنجم: اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه جايى از بدن خود را به خط قرآن و مانند آن كه مس آنها بدون وضو جايز نيست، يا به جهت اجاره يا شرط يا دستورى كه اطاعت آن لازم است رساندن جايى از بدن خود به خط قرآن و مانند آن بر او لازم شده باشد.
[17] توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)، ج‌1، ص: 185‌.
[18] مكارم: مسأله وضو گرفتن در چند جا مستحبّ است: براى خواندن قرآن، براى نماز ميّت و براى دعا و مانند آن و نيز مستحبّ است كسى كه وضو دارد براى خواندن نماز، تجديد وضو كند و هر گاه به قصد يكى از اين كارها وضو بگيرد تمام كارهايى را كه مشروط به وضو است مى‌تواند انجام دهد.سيستانى: مسأله مستحب است كسى كه وضو دارد براى هر نماز دوباره وضو بگيرد و بعضى از فقهاء فرموده‌اند مستحب است انسان براى نماز ميت و زيارت اهل قبور و رفتن به مسجد و حرم امامان عليهم السلام و براى همراه داشتن قرآن و خواندن و نوشتن آن و مسّ حاشيۀ قرآن و براى خوابيدن وضو بگيرد ولى مستحب بودن وضو در اين موارد ثابت نيست بلى اگر به احتمال مستحب بودنش وضو بگيرد وضويش صحيح است و هر كارى كه بايد با وضو انجام داد، مى‌تواند به جا آورد مثلًا مى‌تواند با آن وضو نماز بخواند.
logo