1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
طهارت/ احکام وضو / نواقض وضو/ بول و غائط
موضوع: طهارت/ احکام وضو / نواقض وضو/ بول و غائط
بحث ما در ناقض اول و دوم «بول و غائط» از نواقض وضو بود. در بحث دیروز متعرض روایات باب شدیم و دیدیم روایات به دو دسته تقسیم میشوند: در برخی از روایات ملاک در ناقضیت وضو خروج بول و غائط از مجرای طبیعی آن ذکر شده است. «لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ» «لَيْسَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْكَ بِهِمَا» عبارت طَرَفَي و عبارت اسفلین کنایه از مخرج بول و غائط است. در برخی دیگر از روایات هم ملاک در ناقضیت وضو نفس خروج بول و غائط ذکر شده است مثل صحیحه زکریا بن آدم که فرمود: «إِنَّمَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ ثَلَاثٌ الْبَوْلُ وَ الْغَائِطُ وَ الرِّيحُ.» [1] این دسته از روایات به اطلاق شامل بول و غائطی که از غیر مجرای طبیعی خارج شده نیز میشود.
با توجه به این دو دسته روایات صور مختلف مساله را بررسی میکنیم:
صورت اول: اگر بول و غائط از مجرای طبیعی خود یعنی ذکر و دبر خارج شوند در این صورت قطعا ناقض وضو نیستند و روایات بلااشکال شامل این مورد میشوند و این مورد قدر متیقن از روایات باب است و ادعای اجماع هم شده است. فقال ره فی المستمسک: «إجماعاً، كما عن المعتبر، و المنتهى، و الدلائل، و المدارك، و الذخيرة، و غيرها، بل لعله إجماع من المسلمين. و النصوص بذلك متواترة.» اما اگر بول و غائط از غیر مخرج طبیعی خارج شوند در این فرض چند صورت متصور است:
صورت دوم: اگر بول و غائط فردی معمولا از غیر مخرج طبیعی خارج میشود چنانچه به طور اتفاقی از مجرای طبیعی آن خارج شود که معتاد برای این فرد نیست آیا این امر موجب نقض وضو میشود یا خیر؟ در این صورت مشهور فقها حکم به نقض وضو کردهاند و در برخی عبارات ادعای اجماع بر آن شده است « فقال ره فی المستمسک: بلا خلاف، كما في الحدائق، بل هو إجماع، كما في المستند و عن شرح الدروس، بل في أولهما: نقل الإجماع عليه مستفيض و عن روض الجنان حكايته عن الفاضلين. و كأن الوجه في استفادة ذلك منهم سكوتهم عن التعرض لاعتبار الاعتياد و عدمه فيه، و تعرضهم لذلك في غيره» در ناقضیت این مورد هم بحثی نیست بعد از این که در روایات تصریح شده به این که خروج از مخرج طبیعی موجب نقض وضو میشود. «لَيْسَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ.»
صورت سوم و چهارم: اگر بول و غائط فرد از غیر مخرج طبیعی خارج میشود در اینجا دو صورت متصور است:
صورت اول: اگر بول و غائط از غیر مخرج طبیعی خارج شود و مخرج بول و غائط هم مسدود باشد در این صورت مرحوم سید حکیم نقل اجماع در نقض وضو نموده و میفرماید: فإنه مع الانسداد لا إشكال في النقض و لا خلاف ظاهر و عن المنتهى و
المدارك الإجماع و في طهارة شيخنا الأعظم: «حكي عليه الإجماع عن غير واحد»[2]
صورت دوم: اگر بول و غائط از غیر مخرج طبیعی خارج شوند در حالی که مخرج بول و غائط هم مسدود نباشد ولی به جهت مریضی بول از غیر مجرای طبیعی خارج شود. سوال این است که خروج بول و غائط در این مورد آیا موجب نقض وضو میشود یا خیر؟ مرحوم حکیم میفرماید: در این صورت هم معروف و مشهور فقها قائل به نقض وضو شدهاند. مرحوم شیخ انصاری ادعای عدم خلاف «اجماع» نموده مگر از مرحوم شهید در دروس و روض الجنان و مرحوم خراسانی.[3] «عن السبزواري عدم النقض مطلقا أي مع الاعتياد و عدمه و اختاره صاحب الحدائق و ذهب جماعة منهم المحقق الهمداني إلى النقض مطلقا.»[4]
مرحوم حکیم بعد از کلام فوق میفرماید: لکن استفاده حکم ناقضیت از روایات برای دو صورت اخیر محل اشکال است با توجه به روایاتی که حکم ناقضیت را منوط به خروج از طرفین یا اسفلین نموده است مثل صحيح زرارة که به صورت استثناء فرمود: «لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ» « لَيْسَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ اللَّذَيْنِ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْكَ بِهِمَا» با این حال برخی از فقها از روایاتی که بول و غائط را به عنوان ناقض وضو ذکر نموده برداشت کردهاند که این دو صورت هم موجب نقض وضو میشود مقتضای اطلاق در روایاتی که مدار را عنوان بول و غائط قرار داده؛ آن است که بول و غائط به هر صورتی که خارج شوند ولو از غیر محل متعارف؛ موجب نقض وضو خواهد شد.
مرحوم استاد شیخ حسین حلی میفرمود: جای هیچ شک و تردیدی نیست که مدار بر بول و غائط است اما این که در روایات عنوان اسفلین ذکر شده از باب طریقیت است لذا ایشان متعرض شقوق متعددی که مرحوم استاد خویی و مرحوم حکیم و دیگران در مساله ذکر نمودهاند نشده است و در تمام صور آن حکم به ناقضیت وضو نموده است.
بررسی صورت سوم طبق نظر مرحوم استاد خویی
اگر بول و غائط فرد از غیر مخرج طبیعی خارج شود و مخرج بول و غائط هم مسدود نباشد ولی به جهت مریضی بول از غیر مجرای آن خارج شود مرحوم استاد خویی تبعاً للمشهور حکم به عدم نقض وضو نموده است و روایاتی که حکم ناقضیت در آن روی عنوان بول و غائط خارج از اسفلین شده حمل بر قضیه شخصیه نموده است.
توضیح ذلک: روایاتی را که در آنها تعبیر به اسفلین شده «ما خرج من طرفيك الأسفلين» با توجه به این که با ضمیر مخاطب ذکر شده احتمال دارد قضیه شخصیه باشد از این جهت که وضعیت زراره معلوم بوده که فرد سالمی است و بول و غائط او به طور متعارف خارج میشود چون امام میدانستند که زراره فرد سالمی است و مبتلا به بیماری نیست در خطاب شخصی به او فرمودند: «الا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ» شاهد بر این امر آن است که در روایت ضمیر مخاطب ذکر شده است بنابراین امام در مقام بیان حکم کلی برای همه افراد نبودند تا شامل بیمارانی شود که مخرج آنان مسدود شده است.
ضمن این که در روایت زراره عبارت «ما يخرج من طرفيك الأسفلين من الذكر و الدبر» ذکر شده و عبارت اسفلین تفسیر شده به ذکر و دبر. از این امر هم استفاده میشود که این دو عنوان خصوصیت و موضوعیت دارند و الا ذکر این دو لغو و بیفائده بود از این امر استفاده میشود که خروج از مخرج بول و غائط دخیل در ناقضیت وضو است و اگر از غیر آن دو خارج شود موجب نقض وضو نمیشود.
ان قلت: استثناء در عبارت «لَيْسَ يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ طَرَفَيْكَ الْأَسْفَلَيْنِ» دلالت بر حصر دارد. مقتضای مفهوم استتثناء آن است که اگر بول و غائط از غیر طریق متعارف آن خارج شود موجب نقض وضو نمیشود.
قلت: حصر در این روایت حصر در نقض وضو از اسفلین است نه حصر در خصوص اسفلین تا از آن استفاده شود که اگر بول و غائط از غیر اسفلین خارج شوند ناقض وضو نیست.
بررسی صورت چهارم: خروج بول و غائط از غیر مخرج طبیعی در فرضی که مخرج بول و غائط مسدود باشد.
مرحوم استاد خویی معتقد است که روایاتی که حکم به ناقضیت بول و غائط بر وضو نموده ناظر به قسمی نیست که مخرج بول و غائط مسدود شده باشد زیرا خطاب به زراره بوسیله ضمیر مخاطب است گویا این امر در نزد امام مسلّم بوده که زراره فرد سالمی است و بیماری ندارد که بول و غائط او از غیر مخرج طبیعی خارج شود پس روایاتی که در آن تعبیر به اسفلین شده این روایات ناظر به این مورد نیست زیرا موردش قضیّه شخصیه است بنابراین به استناد این روایات نمیتوان حکم به ناقضیت وضو در فرض مساله نمود.
این روایات که به ضمیر مخاطب ذکر شده مورد آن افراد سالم هستند و شامل نمیشود افرادی را که بول و غائطشان از غیر مخرج بول و غائط خارج میشود ولی میتوان به اطلاق آیه شریفه در مورد کسی که مخرج بول و غائط او مسدود شده تمسک نمود: ﴿أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا ا مَاءً فَتَيَمَّمُو عبارت جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ﴾ آیه شریفه مطلق است و به اطلاق شامل این مورد هم میشود چه آنکه مراد از جمله «جاء احدکم من الغائط» هر کسی است که خود را تخلیه از غائط کرده باشد خواه بنحو متعارف یعنی از اسفلین باشد یا بنحو غیر متعارف باشد. اطلاق آیه حجت است و توهم عدم حجیت چنانچه از مرحوم صاحب حدائق نقل شده مردود است.
نظر استاد اشرفی
اگر گفته شود «اکرم هولاء جالسین» در اینجا قید جالسین عنوان مشیر است به افرادی که در مجلس حضور دارند ولو افرادی
که ایستاده باشند شامل همگی میشود.گاهی هم قید موضوعیت دارد مثل این که گفته شود: «اکرم العلماء فی المجلس» اگر افراد زیادی در مجلس باشند در اینجا تنها اکرام علماء واجب است.
انصاف این است که اگر مدخلیت عنوان اسفلین را قبول کردیم دیگر فرقی بین انسداد و غیر انسداد نیست. در هر دو صورت باید قائل به عدم نقض وضو شویم حال اگر عنوان اسفلین را دخیل در موضوع بدانیم چنانچه از غیر مخرج بول و غائط خارج شود موجب نقض وضو نمیشود چه مخرج بول و غائط مسدود باشد یا باشد.
ولی اگر گفتیم قید اسفلین عنوان مشیر است در این صورت بول و غائط چه از مخرج طبیعی خارج شوند و چه از غیر مخرج طبیعی؛ در هر دو صورت موجب نقض وضو میشود چه مخرج مسدود باشد چه نباشد و تفصیل بین مسدود بودن و عدم انسداد وجهی ندارد. مرحوم صاحب جواهر این احتمال را قوی دانسته و میگوید: ممکن است قید اسفلین از قبیل قیودی باشد که مدخلیتی در موضوع و حکم ندارد مثل آیه شریفه: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ ... وَ رَبَائِبُكُمُ اللاَّتِ فِي حُجُورِكُمْ﴾ که قید حُجُورِكُمْ مدخلیتی در محرمیت ندارد ولو این که دختر همسر در شهر دیگری زندگی کند باز هم محرمیت بلا اشکال ثابت است. ذکر این قید از باب غلبه است نه از باب این که موضوعیت دارد و دخیل در اثبات حکم است. در اینجا هم احتمال دارد قید اسفلین از باب غلبه ذکر شده باشد و دخیل در موضوع نباشد و آنچه موضوعیت در ناقضیت وضو و لزوم غسل «شستن» دارد خود بول و غائط باشد.