1404/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
مراتب علم /روایت در باب کرفس، کدو و خرفه /طب معصومین علیهم السلام
موضوع: طب معصومین علیهم السلام/روایت در باب کرفس، کدو و خرفه /مراتب علم
این متن توسط هوش مصنوعی پیادهسازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.
روایت در باب کاسنی
«وقال رسول الله صلى الله عليه وآله ما من ورقة من ورق الهندباء الا عليها قطرة من ماء الجنة.»[1] و[2] هیچ برگی از برگهای سبزی کاسنی نیست، مگر اینکه بر هر یک از این برگها قطرهای از آب بهشت هست.
اگر در علم ظاهری باشید، از این روایات چیزی نمیفهمید.
مراتب علم
این علوم ۳ مرتبه دارد:
۱. یک علوم مادی است؛ این روایت را، با این علوم نمیفهمید.
۲. یک علوم، علوم عقلیه است؛ با این هم نمیفهمید.
۳. یکسری علوم هم شهودیه و نوریه هست که با این میفهمید.
علوم مادی دو گروه است: علوم انسانی و علوم طبیعی.
- علوم انسانی؛ مثلاً با علم اقتصاد، علم حقوق، علم روانشناسی، جامعهشناسی و... . با این چیزها، این روایت را نمیفهمیم (حتی اگر متخصص باشد).
- با علوم طبیعیِ مادی هم نمیفهمیم. مثل فیزیک، شیمی، فیزیک نظری، فیزیک کوانتوم، فیزیک اختر، فیزیک اتمی، فیزیک ذرات بنیادین و... . روایتهایی که میخواهم بخوانم، این نمیفهمد، با اینکه متخصص است. با شیمی آلی، شیمی معدنی، شیمی مواد، با پلیمرهای شیمیایی، میکروژلهای شیمیایی، نمیفهمد، با اینکه فوق تخصص است. با خاکشناسی، گیاهشناسی، مورفولوژی (یا ریختشناسی گیاهی)، فارماکولوژی (داروشناسی)؛ با این چیزها این روایت را نمیفهمید.
بالاتر از علوم مادی، با علوم عقلیه؛ مثل منطق و فلسفه هم این روایات را متوجه نمیشوید. با ریاضیات (ریاضیات جدید؛ جبر، آنالیز، حساب دیفرانسیل، حساب مهندسی، دینامیک کلاسیک، برنامهنویسی)، با این چیزها نمیفهمید. با علم اعداد که خلاصة الحساب است هم نمیفهمید. با فن موسیقی هم نمیفهمید.
پس باید شکر عملیِ نعماتِ موجود را کنیم. چه وقت شکر عملی نعمات موجود است؟ وقتی که هر نعمتی که دارید، در جایگاه شرعیاش به کار بگیرید؛ این، شکر عملی نعمت موجود میشود. مثلاً عافیت دارید، سلامتی دارید، عزت دارید، آبرو دارید، سواد دارید، تخصص دارید، در جایگاه شرعیاش به کار بگیرید. این میشود شکر نعمت موجود، و خدا همان را زیاد میکند.
مثلاً شنوایی خوب دارید، در جایگاه شرعیاش میشنوید. این بُردش، بالا میرود؛ از حس شنوایی مادی (در بحث زیستشناسی، انسانشناسی، بدنشناسی، آناتومی بدن، تخصصی گوش و حلق و بینی)، از حس شنوایی کمی بالاتر رفتید، حس عقلی میشود. حالا حرف حساب از دیگران گوش میکنید، موعظه میپذیرید، حق را گوش میکنید. کسی قرآن میخواند خسته نمیشوید، کسی روضه میخواند خسته نمیشوید. بعضی افراد، در آخرالزمان هستند، صدای قرآن میشنوند اذیت میشوند (اینها در روایات است). حاضر است صد ساعت موسیقی مبتذل گوش کند، حاضر نیست پنج دقیقه قرآن گوش کند. این معلوم میشود عقلش تعطیل است؛ از آن نعمت حس شنوایی که دارد سوءاستفاده میکند، ناسپاس است.
چشم هم همینطور است؛ این چشمت که سالم است، از این حس بینایی حُسن استفاده کنید (یعنی این نعمت را در جایگاه شرعیاش به کار بگیرید). حالا از حس بیناییِ صحیح، در بیناییِ بصیرتی میروید. اگر واقعاً بخواهید بصیرت بیاید، باید این حس بینایی جسمی (که حس بینایی حیوانی است) را به طرف انسانیت ببرید؛ یعنی این بیناییات که صحیح است، در جایگاه شرعیاش به کار بگیرید.
پس من نمیتوانم عمداً و اختیاراً، نگاه به نامحرم کنم، یا نگاه به نامحرم را، عمداً و اختیاراً ادامه بدهم، یا با چشمهایم برای یتیم، یا مسکین، یا زیردست غضب کنم. از این چشم نباید سوءاستفاده کنید. پس این نعمتِ چشم و دیدنِ خوبت را باید در جایگاه شرعیاش به کار بیندازید. حالا به بصیرت بالفعل میرسید. بعد درجات بصیرت را طی میکنید، چون عقل درجات دارد. اگر درست بروید، به دید شهودی، شنوایی شهودی و ید شهودی میرسید، اوج میگیرید. دوباره از آن بالا، این قسمت میآیید (مثلاً بحث زیستشناسی، گیاهشناسی، مورفولوژی، ریختشناسی، بحث شیمیایی، مواد مؤثره در این دارو). ببینید چقدر بالا پایین میرود؛ از ظاهر به باطن میروید، از باطن به ظاهر میآیید (مثل اینکه شیر را تکان میدهند کره بگیرند).
امیرالمؤمنین در کوفه است. بعد خلیفه دوم میخواهد این ناموس مردم را بکشد (چون زنای محصنه کردی، قتلت واجب است). این هم مثل باران بهاری، شروع به اشک ریختن کرد. امیرالمؤمنین رد میشد، گفت: «چه کار میکنی؟» گفت: «این را باید گردن بزنیم، زنای محصنه کرده.» گفت: «از کجا میدانی زنای محصنه کرده؟» گفت: «ببین شکمش اینقدر است.» این زن گفت: « من اصلاً با نامحرم تماس نداشتم.»
حالا در روایات قضاوت امیرالمؤمنین را ببینید؛ میگوید دست ولاییاش را دراز کرد، از کوههای شام ثلج (برف) آورد، داخل این تشت ریختند (در مسجد کوفه هست). بعد به خانمها گفت: «دور تا دورش چادر بگیرید»؛ به آن زن گفت: «وسط این برف بنشین.» بعد یک موجودی (حیةً؛ شبیه مار)درآمد؛ گفت: «این در آب راکد و ناسالم نشسته (برکه، حوض یا ...)، تو میخواستی یک زن بیگناه را گردن بزنی.»
پس هر خری نمیتواند بر گرده مردم سوار شود. تو همان دلالی الاغت را کن (که شیعه و سنی میگویند عمر بن خطاب، بنگاه معاملاتی الاغفروشی داشته؛ این شغلش بود).
این عمر بن خطاب یک بار در عمرش حرف راست زده و آن این است که: «لَوْ لَا عَلِیٌّ لَهَلَکَ عُمَرُ.» ۷۰ بار گفته؛ شیعه و سنی هم این را نقل کردند که عمر بن خطاب ۷۰ بار در عمرش گفته است.
سؤال: پس این جمله درست است: «ای نفهم! بفهم»؟
پاسخ: بله، همینطور است. لذا در روایات میگوید دعا کنید: «أَکْرِمْنَا بِنُورِ الْفَهْمِ»؛ نور الفهم آن بالاست. اینکه بگوید من انسان هستم فهم دارم، میگویم ببین حیوان هم فهم دارد که چه بخورد چه نخورد، کی کوچ کند کی کوچ نکند، کی بچه بیاورد کی بچه [نیاورد]؛ فهم دارد. حیوان هم میداند جفتش چیست؛ گنجشک روی فنچ نمیپرد، یا فنچ روی گنجشک بپرد. کبوتر روی قرقاول نمیپرد بچه بیاورد، یا قرقاول روی کبوتر بپرد. فهم دارد که جنس مخالفش را انتخاب میکند. پس صرف فهم داشتن، امتیاز انسانیت نیست. تو حرف از اسلامیت و ایمانیت میزنی؛ فهم داشته باشی، فهمت را به کار بگیری، تازه در حد حیوانیت هستی. پس از خدا طلب کن (طلب عاجزانه): «اللَّهُمَّ أَکْرِمْنَا بِنُورِ الْفَهْمِ.»
این تازه نور الفهم است. بعد چیزهای دیگر هم هست؛ نور العلم. از علم مادی، علم عقلی و علم شهودی، بالاتر بروید؛ علم نوری است. «العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء»[3] در روایات میگوید: نور العلم، نور الایمان، نور العظمة، نور القلب، نور الیقین.
مثلاً این روایت را تا به یک متخصص گیاهشناس، یک مهندس کشاورزی بدهید، میگوید حاج آقا جمعش کنید، اینها مثل رمان میماند؛ نمیگوید من نمیفهمم. تو حدت پایین است. تو همین علوم مادی، یک کلمهاش را میدانی؛ فرض کنید مثلاً گیاهشناس، داروشناس(فارماکولوژی)، ریختشناسی گیاهی (مورفولوژی)، بافتشناسی انسانی (پاتولوژیست). تو همین حد میدانی، بقیه مادیها را که نمیدانی. و تو یک سرسوزن میدانی، دریاهای علم، اقیانوسهای علم [است]. زود منکر نشو، بگو من نمیفهمم. این را خواستم به حوزه و دانشگاه بگویم؛ بعضی چیزها آدم نمیفهمد، زود منکر نشود. از اهلش سؤال کند. پس خودش باید کوشش کند. از خدا هم طلب کند.
اگر من بخواهم ظاهری و عادی حرف بزنم، ـ بحث علم درایه، بحث علم رجال، علم درایه و بحث ملل و نحل ـ به راحتی الان کل این «طب النبی» را کنار میگذارید. در «طب النبی» ۱۷۰ روایت هست که از عامه (اهل تسنن) نقل شده، پس [بگویید] «حجت نیست، کنار بگذارید!» دیدید چقدر سطحی نگاه میکنید.
حضار: دعای مطالعه: «اللّهُمَّ أخْرِجْني مِنْ ظُلُماتِ الوَهْمِ وَأكْرِمْني بِنُورِ الفَهْمِ ، اللّهُمَّ افْتَحْ عَلَيْنا أَبْوابَ رَحْمَتِكَ وَانْشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ عُلُومِكَ بِرَحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمينَ».[4]
کسی که توهم بزند و هذیان بگوید، بیماری روانی «سایکوز» دارد (یک بیماری از ۴۰۰ بیماری روانشناسی، اسمش سایکوز است). حالا همان اول مطالعه میگوید: خدایا من بیماری سایکوز نداشته باشم.
اینجا با صرف و نحو و اینها، قسمت اول دعای مطالعه را متوجه نمیشوید. گفتند معصوم، خزان العلم، خزانة العلم است. میگوید همان اول داری میگویی من را از توهم نجات بده؛ چون توهم بزنم بعد حرفهایم هذیانگویی میشود. آنوقت این توهم با هذیانگویی، علامت و نشانه بیماری سایکوز است.
همیشه از دریچه معصوم به فرمایشات معصوم و به قرآن نگاه کنید؛ نه از دریچه فرضیه و نظریه و حساب احتمالات و سلیقه و برداشت شخصی خودت، که مشرک به شرک خفی میشوی. معصوم را ببینید که علم لدنی دارد، خزان العلم و علوم الکامله است. پس هر قسمت از فرمایشات او، شاخههای مختلف علوم است، تو باید سر بزنی. خدا رحمت کند آیتالله شهید دستغیب شیرازی میفرمود: تو همه روزگار عمر نمیکنی؛ از هر علمی مشتی بردار که در فقاهتت به دردت میخورد (چون فقه فهم عمیق است؛ فقیه صاحب فهم عمیق است).
میگوید طب النبی ۱۷۰ روایت دارد، عامه است؛ خب بگو نمیفهمم. مثل اینکه میگوید سقیفه از مجعولات است! یک خط حدیث سفینه را رد میکنید، شما اینجا تخصص دارید؛ خب با منطق و فلسفه کسی زبان حیوانات میفهمد؟ شما هفت تا تخصص علوم را نمیدانید؛ هر هفت تایش در حدیث سفینه است. اندازه خودت فرمایش داری، یادت باشد ۱۴ معصوم همه علوم را دارند.
«وقال رسول الله صلى الله عليه وآله ما من ورقة من ورق الهندباء الا عليها قطرة من ماء الجنة.» (این علوم مادی؛ یک مقدار از طبیعی میگوییم، یک مقدار هم از عقلی میگوییم).
روایت در باب کرفس، کدو و سبزی خرفه
«عن رسول الله صلى الله عليه وآله أنه قال الكرفس»[5] و[6] (چاپخانه با شین نوشته، اشتباه نوشته؛ این «الکرفس» است). هرچه روایت داریم «الکرفس» (سبزی کرفس) است.
«الكرفس بقلة الأنبياء» سبزی انبیاء است؛ مثل سبزی کاسنی، سبزی ۱۲ امام معصوم هم هست «وما من ورقة الهندباء الا وفيها من ماء الجنة قطرة.» (علوم شهودی نوریه).
سؤال: ؟؟؟
پاسخ: بله، همه انبیاء و مرسلین. یکیاش هم حضرت خضر، میخواهد عمر طولانی داشته باشد.
سؤال: چرا در بحث هندباء، کرفس را آورد؟
پاسخ: در یک روایت هر سه تا آمده؛ هم کرفس، هم هندباء، هم دباء (کدو مسمای خام، کدو سبزهای خیاری).
«الْکَرَفْسُ بَقْلَةُ الْأَنْبِیَاءِ.» شما از ۱۲۴ هزار پیغمبر هیچکدام را ندیدید. پس اینجا باید علم شهودی نوری داشته باشید تا قبول کنید؛ و الا منکر میشوید.
خیلی چیزها من و شما نمیبینیم ولی هست. در فیزیک ذرات بنیادی؛ ۴۰۰ ذره داخل هسته است. هسته اتم را با چشم نمیبینید، خود اتم را هم نمیبینید، ولی ۴۰۰ ذره داخلش هست. شما کوارک، سیگما و کلوئون را ندیدید، ولی هست. پس صرف اینکه شما نمیبینیر، دلیل بر «نیستش» نیست. یک مقدار سواد را بالا ببرید، و کمی تحقیقات و پژوهش کنید تا حقانیت کلمات معصوم را بفهمید. زود منکر میشوند. خب بگو من نمیفهمم؛ چرا زود منکر میشوید؟ چه حوزه، چه دانشگاه.
«الكرفس بقلة الأنبياء وما من ورقة الهندباء الا وفيها من ماء الجنة قطرة»
گناه، مانع رحمت خداوند
به اینکه مهندسی آب و فاضلاب است، دلش خوش است؛ آب لجن و کثافت مردم را تصفیه میکند به خورد مردم میدهد. عرضه دارید باران رحمت الهی شکرش را به جا بیاورید. نه اینکه زیر این باران رحمت الهی و این آب پاک، مثلاً زنا میکند، لواط میکند، استمناء میکند، تدلیس میکند، دیاثت میکند، استمناء میکند، استشهاء میکند، و میرود خودش را میشوید، میگوید حاج آقا بدنم پاک بشود. یعنی آب باران، آب آشامیدنی سالم را در حرام به کار میگیرد. الان کفران نعمت زیاد است.
الان در این کشور عافیت، سلامت، امنیت، این همه چیز هست؛ حالا منکر ضروریات اسلام میشوند. ضروریات اسلام را انجام نمیدهند؛ اقامه نماز یومیه نمیکند، روزه ماه رمضان نمیگیرد، رباخواری علنی میکند، رشوهگیری علنی میکند، دختربازی، پسربازی، فسق و فجور علنی، بیحجابی، بیحیایی، بیعفتی. تو فقط بدهکار به الله هستی، اصلاً طلبکار نیستی. از آسمان سنگ هم ببارد برایت کم است؛ تو باران رحمت میخواهی؟ سنگ روی سرت ببارد کم است، تو باران رحمت میخواهی؟
یک مقدار به اعمالتان نگاه کنید. حالت طلبکارانه میگیرد، تو همیشه بدهکار هستی. با اولین گناه عمدی مستحق عذاب هستی (الی الابد در جهنم)؛ ولی خدا به تو لطف کرده، رحمت کرده، کرم دارد، فضل دارد، عفو دارد، تبدیل سیئات بالحسنات دارد. مدام تجملگرایی، اسراف، تبذیر، ادا، اطوار غرب و شرق را درآوردن (چه بازیگران سینما، چه بازیگران تئاتر، چه فوتبالیستها و مانند آنها). دست غفلت، دست نسیان، دست در ظلمات بودن؛ بیشتر عذاب میکشید، بیشتر بلا میبینید، بیشتر فتنهها به سراغتان میآید. خدا راه توبه را گذاشته؛ در هر آن، در هر ساعت، در هر شب و روز. یککم برگردید. این قدر پول، خرج کارهای لغو و لهو و لعب و فسق و فجور نکنید. دودش در چشم خودتان و نسلتان میرود.
من شما را بدون تقیه موعظه کردم. اگر میخواهید رهایی پیدا کنید، اول باید از کارهای خلاف پشیمان بشوید، بعد انابه داشته باشید، به سمت و سوی الله بروید توبه کنید، استغفار کنید. خدا لطفش همیشگی است. تو به خاطر ناهنجاریها و رفتارهای منفی و روابط عمومی ناسالم و پلشتی و شلختهگری و گناهان عمدیات، مانع نزول و برکات آسمان شدی. این موانع را بردار، همیشه لطف خدا هست، همیشه رحمت خدا هست، همیشه رازقیت خدا هست، همیشه ربوبیت خدا هست.
بهشت را با همین چشمهایت میبینی، تا چه برسد آب بهشت، تا چه برسد قطرات بهشت. مثل اینکه با چشم حسیات، قطره آب شبنم را میبینی، قطره آب بهشت را بر جایجای میبینی. حالا یکیاش سبزی کاسنی است.
«الكرفس بقلة الأنبياء وما من ورقة الهندباء الا وفيها من ماء الجنة قطرة»
«وعليكم بالدباء» که کدو سبز خیاری، یعنی کدو مسما است. «فإنه يزكي العقل» عقل فعال کاربردیات را تزکیه و پاکسازی میکند.
یک مقدار پایین آوردیم؛ تزکیه عقل، پاکسازی عقل، که عقلت مشوب با اوهام و خیالات نباشد، جزو اولواالالباب باشید (لُبِّ عقل) تا بتوانید اسلام خالص را درک کنید.
اسلام ناب را کسی درک میکند که عقلش خالص باشد. اگر عقل مشوب به اوهام و خیالات باشد، اسلام خالص را درک نمیکند.
«وعليكم بالدباء فإنه يزكي العقل ويزيد في الدماغ» عملکردهای مغزیات را افزایش میدهد.
از شهودیه به عقلیه آوردیم، حالا اینجا در قسمت زیستشناسی، مبحث انسانشناسی، بعد تخصصی مغز و اعصاب و تخصصی اعصاب و روان. اینجا میگوید کدو مسمای سبز که با غذا میخوری (در روایات میگوید کسانی که سنشان بالای ۵۰ سال است بیشتر در غذایشان کدو بگذارند)، «ويزيد في الدماغ»؛ عملکرد مغزیات را افزایش میدهد.
در بحث داد و ستد اطلاعات ذهن، RAM مغز میشود.
در بحث پردازش اطلاعات ذهن، CPU مغز میشود.
در بحث توان بازبینی اطلاعات مغزی، قوة الذاکره میشود.
در بحث پیشگیری و کمک به درمان نسیان (فراموشی)، دمانس (زوال شناختی)، آلزایمر (زوال شناختی پیشرفته پیشرونده).
«وكان يحب الرجلة» پیغمبر اکرم گیاه خرفه را دوست داشت.
«الرجله»؛ کف پا روی ریگزارها بسوزد، کف پایت را روی سبزی خرفه بمالید، «افاق» سریع سوختگی ناشی از حرارت خوب میشود. لذا به سبزی خرفه (که اسم عربی فصیحش «الفرفخ» است)، به استعاره عرف عامِ مردمی که کف پایشان میسوزد، زود به این سبزی میمالند «فافاق» سریع بهبودی حاصل میشود، لذا میگویند «رِجله».
«وكان يحب الرجلة» حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سبزی خرفه را دوست میداشت «ويبارك فيها» و مصرف سبزی خرفه را مبارک میدانست. (۱۱۰ فایده دارد).
این سبزی کاسنی «شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ»؛ بعد میبیند این نمیفهمد، پایین میآورد میگوید: «شفاء من ألف داء»[7] از هزار بیماری. باز نمیفهمد؛ اصلاً نمیداند شفا یعنی چه.
روایات یک مقدار در سطح بالای شهودی نوریه است، یک مرتبه سطح علوم طبیعی میآید.