1404/09/08
بسم الله الرحمن الرحیم
بصیرت در فهم روایات /اهمیت کاسنی /طب معصومین علیهم السلام
موضوع: طب معصومین علیهم السلام/اهمیت کاسنی /بصیرت در فهم روایات
این متن توسط هوش مصنوعی پیادهسازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.
اهمیت کاسنی
«محمد بن جعفر البرسي قال حدثنا محمد بن يحيى الارمني قال محمد بن سنان بن عبد الله السنانى الزاهري قال حدثنا يونس بن ظبيان عن محمد بن أبى زينب عن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن آبائه عن أمير المؤمنين عليهم السلام انه قال»[1] و[2] و[3] و[4] و[5] حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «كلوا الهندباء»؛ سبزی کاسنی بخور؛ مثلاً با شامت، با سحریات. «فما من صباح» هیچ روزی در این سبزی نمیگذرد، مگر قطرهای از قطرات آب بهشتی بر این سبزی تراوش میشود. «كلوا الهندباء فما من صباح إلا ويقطر عليه من قطر الجنة.».
این چند واژه کنار هم؛ «کلوا الهندباء فما من صباح» ۱۶ بار در کتب مختلف شیعه آمده است.
6 تا 7 برگهاش را با شام یا با سحری بخورید، خیلی فوائد دارد، تا هزار فایده دارد.
فواید کاسنی
«حدثنا الحسين بن علي قال حدثنا محمد بن الحسين البزوفري قال حدثنا محمد بن علي بن معمر»[6] و[7] و[8] و[9] و[10] [معمر درست است. کتاب به اشتباه «معمّر» نوشته است]، «قال حدثني عبد الله بن معبد قال حدثني محمد بن علي بن طريف الحجري قال حدثنا عبد الرحمن بن أبي نجران عن عاصم بن حميد».
روایات عاصم بن حمید، سنداً و دلالتاً صحیح و موثق است که این کتاب، در «اصول ستة عشر» ضیاءالدین المحمودی هم آمده است. از ۴۰۰ اصل فقهی شیعه است که سنداً و دلالتاً صحیح و موثق است.
«عن معمر عن الزهري قال دخلت على علي بن الحسين(ع)». من به خدمت امام چهارم، علی بن الحسین، امام سجاد زینالعابدین رسیدم. «في المرض الذي توفى فيه»؛ در بستر شهادت بود، که به سم جفا به شهادت رسید. «إذ قدم اليه طبق» جلوی حضرت، یک طبقی (دیسی) گذاشتند که در آن نان و سبزی کاسنی بود.
در روایات شیعه و سنی آمده «ما منّا إلّا مقتول أو مسموم»[11] . امام سجاد مثل پیامبر اکرم به سم جفا به شهادت رسیدند. و یکی از چیزایی که ضد سم هست، سبزی کاسنی است. ضد مسمومیت ناشی از سرب و ضد مسمومیت ناشی از جیوه.
«دخلت على علي ابن الحسين عليهما السلام في المرض الذي توفى فيه إذ قدم اليه طبق فيه الخبز والهندبا».
در آن نان و سبزی بود. نانش که معلوم است غالباً نان معصومین، نان جو است (این قوت غالب انبیا و مرسلین و اوصیاء و اولیای الهی است، از جمله ۱۲ امام). سبزیاش هم چه بود؟ سبزی دوستداشتنی همه ائمه، کاسنی است؛ چون پیامبر اکرم دوست دارد و گفتم هزار بیماری را درمان میکند.
«فقال لي» حضرت در آن حالت بستر شهادت به من ـ که به ملاقات این معصومی که دشمن مسمومش کرده، رفتم ـ فرمود: «فقال لي كله» تو که به دیدار بیماری که به دست دشمن مسموم شده، آمدی، خودت هم از سبزی بخور. (از باب پیشگیری؛ در بحثهای مدیریت بر خویشتن و پیشگیری از انواع مسمومیتها، از جمله مسمومیت ناشی از سرب، مسمومیت ناشی از جیوه).
«فقال لي كله» از این نان با سبزی کاسنی بخور. «فقلت قد أكلت يا ابن رسول الله»؛ من غذایم را خوردم؛ فقط خواستم زیارت معصوم کنم و دیدار معصومی که دشمن این را مریض کرده؛ (بحثهای بیوتروریسم). تعارف نکن من بخورم.
«قال إنه الهندبا» این سبزی کاسنی است.
با دید ظاهری نگاه میکنید؛ بصیرت، علم نافع، شناخت دقیق و یقین به ارزش این سبزی هم ندارید. پس تابع فرمان معصوم باشید.
«قال (امام سجاد علیه السلام): إنه الهندبا قلت و ما فضل الهندبا؟» تازه متوجه شد، و با تعجب پرسید: فضیلت این سبزی کاسنی بر سایر سبزیجات چیست؟ «قال (حضرت فرمود): ما من ورقة من الهندبا» هیچ برگی از سبزی کاسنیِ سالم نیست «إلا و عليها قطرة من ماء الجنة» الا اینکه قطره آبی از آب بهشت هست؛ «فيه شفاء من كل داء».
«قال ثم رفع الطعام» سپس غذا را جمع کردند بردند «و أوتي بالدهن» سپس روغن خاصی آوردند «فقال ادهن يا أبا عبد الله»؛ ای عبدالله! روغنمالی کن. «قلت قد ادهنت»؛ من قبلاً روغنمالی کردم. «قال إنه هو البنفسج»؛ این روغن بنفشه کوهی است. تو چه میدانی بنفشه کوهی چه فایدهای دارد؟ «قلت و ما فضل البنفسج»؛ گفتم: فضیلت این روغن گل بنفشه کوهی چیست «على سائر الأدهان» بر سایر روغنها؟ «قال كفضل الإسلام على سائر الأديان»؛ مثل فضیلت اسلام بر سایر ادیان است.
لزوم داشتن بصیرت در فهم درست روایات
این بنده خدا آدم خوبی بوده ولی بصری نگاه میکرده، گوارشی فکر میکرد. مثلاً حضرت میگفت بخور، میگفت من که خوردم. میگفت این چیست؟ میگوید چشمم دید. ولی به این سبزی کاسنی، نه علم (آگاهی سودمند) دارد ، نه معرفت (شناخت دقیق) دارد، نه بصیرت نسبت به آن دارد، نه یقین نسبت به آن دارد؛ فقط دیدش ظاهری است. اکثر مردم داخل و خارج کشور، آدمهای خوبیاند، ولی دیدشان این است.
حضرت به او یک مقدار آگاهی و معرفت میدهد که بصیرت پیدا کند، اما به یقین نمیرسد. لذا راوی با تعجب سؤال میکند. این شخص از باب اینکه این معصوم است و باید تابع باشد، چشم میگوید، ولی نمیفهمد.
الآن هم داخل دانشگاه و ... میگویند: «اینکه هر روز قطره از قطرات بهشتی به سبزی کاسنی میخورد، یعنی چه؟ این را با بصر میبینند؟ یا با تلسکوپ میبیند؟» خیر، با اینها نمیبینند، با دید شهودی میبینند. با این آگاهی، به یقین جزئی میرسند. اگر میخواهد یقینش کامل شود باید به دید نوری برسد.
این روایت را ترجمه میکنند، ولی باید از اشتقاق، صرف و نحو، لغت، معانی بیان، عروض و بدیع، بالاتر بیایند. این روایت خاصالخاص است. تمام انبیا و مرسلین و چهارده معصوم، یک هدف ابتدایی دارند که، مردم از ضلال (گمراهی) به مسیر هدایت بیایند، به صراط مستقیم بیایند. بعد با جهاد تبیین یک مقدار بصیرت و معرفت پیدا کنند و آگاهیهای سودمندشان بیشتر شود. بعد از دید بصری، به دید بصیرتی که رسیدند، کمکم به دید شهودی و دید نوری برسند.
تحصیل علم، مباحثه علمی، تعلیم و تعلم، تحقیق و پژوهش، اگر به خاطر هوای نفس، خوشی این و آن، دینفروشی یا فخرفروشی باشد، این آگاهی سودمند نیست؛ بلکه این آگاهی «حجاب اکبر» است. «العلم هو الحجاب الأكبر.»[12] حالا میگوید «من نمیخواهم در حجاب اکبرِ ظلمانی باشم (که خودمحوری، غرور، عجب، خودپسندی و تکبر است)، من نمیخواهم ربِّ خودم باشم، میخواهم عبدالله باشم؛ یعنی عبدِ ربالارباب و عبدِ الله باقی بمانم». پس باید در نهایت تبعیت از چهارده معصوم باشد تا «أنا عبد من عبيد محمد (صلى الله عليه وآله)»[13] بشود. که از دید بصری و بصیرتی صرف، بالاتر برود، به دید شهودی و نوری برسد. اینجا میگویند علاوه بر اینکه برای تحصیل علم نافع (آگاهی سودمند) زحمت میکشید و شاگرد خوبی در بحث تعلیم و تعلم هستید، استاد درجه یک دارید که چهارده معصوم هستند (یکیاش هم امام سجاد علیه السلام است).
امام سجاد (علیه السلام) علمش علم لدنی است، (علوم الکامله، خزان العلم، راسخون فی العلم هستند). ولی من و شما با اینکه عاقلی هستیم، با اینکه مؤمن و متقی هستیم، علم ما تحصیلی و کسبی است. باید حرفشنوی از مافوقِ صحیح که امام معصوم است، داشته باشیم، ولی نقص خودم را هم ببینم که علمم تحصیلی کسبی است.
حالا وقتی که علم ما تحصیلی و کسبی است، و میخواهیم علم نافع داشته باشیم؟ علاوه بر اینها، از مافوقِ صحیح سؤال کنیم که «علمالوراثه» هم دارد. در تحصیل علم نافع، فقط در حس بینایی نیستیم؛ کمی هم در بصیرت عقلی میآییم. که به آن در منطق، معقولات خمسه میگویند، در فلسفه معقولات عشر میگویند؛ اینجا بصیرت عقلی میشود.
میگوییم به عقل خودت اکتفا نکن. نه اینکه علم همینقدر است، علم بیشتر هم هست. کمی پایت را جای پای معصوم بگذار: «إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ شَايَعَنَا، وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا، وَ اقْتَدَى بِأَعْمَالِنَا.»[14] . پس از خدا همانگونه که علم نافع میخواهی و مثل پیامبر اکرمت دعا میکنی میگویی: ﴿رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾[15] ، در روایات هست که از خدا بخواه: «اللَّهُمَّ أَکْرِمْنَا بِنُورِ الْفَهْمِ، بِنُورِ الْعِلْمِ، نُورِ الْقَلْبِ، نُورِ الْیَقِینِ، نُورِ الْإِیمَانِ.» تا پایت را جای پای معصوم بگذاری.
حالا با همین دو تا دید، تو این قطره از قطرات بهشت را هر روز میبینی که روی این برگهای سبز کاسنی میخورد. این را قیلوقالهای حوزه و دانشگاه نمیفهمد. باید یک مقدار خودت را بالا بکشی.
سؤال: ؟؟؟
پاسخ: «اتَّبَعَ آثَارَنَا» اثر وضعی مثبت ماندگار به نام خصلتهای پسندیده. از خصلتهای پسندیده این است که؛ نادان نباشند، دانا باشند، داناییشان به علم نافع باشد، عقلشان مشوب با اوهام و خیالات نباشد، عقل خالص باشد، جزو اولوا الالباب باشند. لُبِّ عقل، اسلام ناب را میفهمد، اسلام خالص را میفهمد که اسلام غدیری و کوثری است. اگر عقلش مشوب به اوهام و خیالات باشد، اصلاً اسلام ناب را نمیفهمد.
لذا امام خمینی میگوید: افتخار ما این است که صحیفه فاطمیه از ماست، صحیفه سجادیه از ماست، نهجالبلاغه از ماست، قرآن از ماست. آی مردم! به اینها عمل کنید. خدا میداند من به خاطر اینکه معمم هستم شما مردم را نصیحت نمیکنم؛ آی مردم! پیرو روحانیتِ صالحِ شیعه باشید. اینها لساناند، اینها بیان قرآن و سنت رسولاللهاند. (در سخنرانی علنی میگوید).
این روایتها را ترجمه نکنید بروید. خواستم بگویم تا باورمان [شود] فقط جسم نیست؛ روانت را هم میگیرد، روحت را هم میگیرد، نورت را هم میگیرد. همه جا میگوید پاکسازی خود، همه قسمتها میگوید مدیریت بر خویشتن یا تهذیب نفس. همه جا میگوید تو مدار ولایت باش. ولی فقط به دید بصری و بصیرتی اکتفا نکنید؛ بالاتر هم هست. هیچ جا توقف نکنید. در کمالات، هیچ جا توقف نکنید؛ هر جا ایستادید آغاز سقوط است. مؤمنینِ عاقلِ متقی، در درجاتاند، آن هم «فی الدرجات العلیا»؛ چون میخواهند در دنیا و برزخ و قیامت با چهارده معصوم محشور شوند.
قسمت آخر حدیث؛ که این بنده خدا گفت من روغنمالی کردم و حضرت گفتند میدانی این چه روغنی است؟ این روغن بنفشه کوهی است؛ چند سند دارد.[16] و[17] و[18] و[19]
نسخههای درمانی سرطان روده بزرگ
سؤال: درمان سرطان روده بزرگ را بفرمایید.
پاسخ: انواعی داریم، مثلاً درمان کانسر/کارسینومای کولون.
۱. ابتدای هر غذا، ۷ عدد کندر خوراکی مرغوب بجود و بخورد.
۲. به همراه هر وعده غذایی (صبحانه، ناهار، شام)، ۱۴ عدد میوه عناب رسیده، بدون هسته بخورد
۳. آخر هر وعده غذایی، عصاره تمام گیاه «حَرمَل» (اسفند) به صورت مکیدنی بخورد (یک قاشق چایخوری).
حالا اگر شخص سرطان روده بزرگش بدخیم بود، علاوه بر این سه کار، دو کار دیگر هم باید انجام بدهد:
۴. پیشغذا (دسر): سوپ یولاف باشد (جو پیغمبری، جو دوسر).
طرز تهیه سوپ یولاف؛ یولاف به اضافه سبزی جعفری، به اضافه روغن زیتون خالص خوراکی، به اضافه هویج زرد.
دو ماه اول هیچ نوع گوشتی نخورد، (نه قرمز، نه سفید). بعد از دو ماه بلدرچین بخورد، بالمن و سلوی (توأم با قارچ خوراکی).
۵. هر ۸ ساعت، دمکرده برگهای ردیفهای اول دوم چای سبز [بنوشد]. سرطان بدخیم روده بزرگش خوب میشود.
چیزهایی که برای سرطان بد است، آنها را باید ترک کنید، نخورد.