1404/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
روایات پیرامون سبزی کاسنی/خواص سبزی کاسنی /طب المعصومین
موضوع: طب المعصومین/خواص سبزی کاسنی /روایات پیرامون سبزی کاسنی
این متن توسط هوش مصنوعی پیادهسازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.
بحث ما در "طب المعصومین" بر اساس کتاب "جامع احادیث الشیعه" اثر آیتالله العظمی بروجردی (اعلی الله مقامه)، با تحقیق و پژوهش آیتالله معزی ملایری (رحمه الله)، چاپ جامعه مدرسین قم (حفظهم الله تعالی) است.
"الْهِنْدَبَاءُ...[1] " (این سبزی کاسنی است)؛ "وَ الْهِنْدَبَةُ...[2] " (این یکی دیگر است).
من اول روایت را میخوانم، بعد انشاءالله توضیح میدهم.
این روایت در نرمافزار "سیدی نور ۳.۵" (جامع الاحادیث) همین یک سند را از "مکارم الاخلاق" (نوه شیخ طبرسی)، دارد. یک سند هم که خودِ "جامع احادیث الشیعه" رفته است؛ پس دو سند در کتابهای شیعه میشود.
این روایت از اَنَس" (انس بن مالک) است. مخبرِ این روایت انس است.
"قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم): الْهِنْدَبَاءُ مِنَ الْجَنَّةِ...[3] "
انس گفت که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "هندباء" (سبزی کاسنی) منشأ رویشش (در بحث سبزیجات) از بهشت است؛ حالا چه بهشت زمینی یا بهشت اخروی.
"...وَ الْهِنْدَبَةُ تَذْهَبُ بِالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ[4] ".
و "هندبة" شنوایی و بینایی را از بین میبرد؛ یعنی آدم کر و کور میشود.
حضار: عربیاش را گفتید؟
استاد: بله، عربیاش را گفتم.
توضیح مطلب:
بالای کلمه "هندبة" یک علامت بزنید. در "سیدی طب ۱"، هفت بار این کلمه "الهندبة" آمده است؛ چند مرتبه؟ هفت بار. در سیدی طب ۱ این واژه هفت بار آمده است، ولی در آنجا این روایتی که الان از انس خواندم، ۴ سند دارد. پس در "سیدی نور ۳.۵" (جامع الاحادیث) یک سند دارد (مکارم الاخلاق). سند دومش چیست؟ همین "جامع احادیث الشیعه" که از رویش خواندم. این دو سند در کتب روایی شد.
اما در بحثهای پزشکی (سیدی طب ۱)، ۴ سند دارد. حالا میخواهم منابع را بگویم، یادداشت کنید:
۱. "مکارم الاخلاق"، صفحه ۱۷۸.
۲. کتاب "الأکل و الشرب و الشفاء من المرض"، صفحه ۱۱۸. این مؤلف، عالم شیعه است؛ تألیف "حسن بن فضل طبرسی" (متوفای قرن ششم هجری قمری).
۳. سومین کتاب، "موسوعة طب الائمة (علیهم الصلاة و السلام)"، تألیف "باسم الانصاری" که از دانشمندان معاصر است؛ دو جلدی و به زبان عربی است. جلد ۲، صفحه ۴۰۳.
۴. سند چهارم، "معجم النباتات عند اهل البیت (علیهم السلام)"، تألیف "عبدالرسول زینالدین" (از علمای معاصر). صفحه ۶۰۲؛ یک جلدی و به زبان عربی است.
آن وقت در غیر از "سیدی طب ۱" و غیر از "سیدی نور ۳.۵" (جامع الاحادیث)، یک سند دیگر هم این روایت دارد که آن را "عبدالرسول زینالدین" آورده است و آن چیست؟
۵. کتاب "المعجم الکبیر" للطبرانی (طبرانی با طاء دستهدار)، چاپ دارالخیر، جلد ۱۷، صفحه ۴۸8.
خب، این از نظر سندی که یککم برایتان گفتم. بیاییم سرِ "هندبة" که برایتان علامت سؤال است؛ این دیگر چه گیاهی است که ما بخوریم نور چشممان و شنواییمان را از دست میدهیم؟ "تَذْهَبُ بِالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ".
حالا یادداشت بفرمایید: "بَغَم" و "دَغَم" اسم دیگرش است.
اسم دیگرش هست: "بَقَم" (Bagham/Bakam) یا "بَقَم اَسْوَد" (بقم سیاه).
در "سیدی طب ۱" همین واژه "بقم اسود" ۸ سند دارد؛ یعنی ۸ جا آمده است.
حالا گل و میوه این گیاه را هر کس بخورد، شنوایی و بیناییاش را از دست میدهد.
به چوبِ این گیاه میگویند: "خَشَبُ البَقَم".
پس "بقم" را هر کسی بخورد (یعنی "الهندبة" را هر کس بخورد)، بینایی و شنواییاش را از دست میدهد.
به دانه آن در زبان فارسی چه میگویند؟ تا اینجا میتوانید تحقیق کنید:
کتاب "معارف گیاهی"، تألیف مهندس کشاورزی "میرحسین حیدر"، ۸ جلد است. در جلد ۵، صفحه ۳۲۵؛ به دانه هندبة (بقم / بقم اسود)، در زبان فارسی "چشم خروس" گویند.
در طب سنتی (که طب مکمل/آلترناتیو است)، "عَینُ الدّیک" (چشم خروس) گویند. چشمها...
سؤال: واژهها را بگویم؟
استاد: بله، میخواهم واژهها را بگویم
کتاب "اسرار گیاهان دارویی"، "احمد حاجی شریفی" (معروف به عطار اصفهانی)، صفحه ۳۹۵.
اسم دیگری هم دارد و آن "العَنْدَم" است. عندم بنویسید.
پس "بقم" که همان "الهندبة" بود (بقم اسود بود)، اسم دیگرش چیست؟ "العندم".
آن وقت بعضی کتابها اینجوری هم دارد: "الهندبة"... "الْهِنْدَبَةُ الْقَهْرُمُ"؛ در یک کتاب پیدا کردم یک عبارت که این روایت را بدانی به این میخورد.
اسم کتاب را یادداشت بفرمایید.
کتاب "تذکرة اولی الالباب"، صفحه ۸۷، تألیف "داوود بن عمر انطاکی"؛ متوفای ۱0۰۸ هجری قمری.
در کتاب لغت، "فرهنگ ابجدی"، جلد ۱، صفحه ۱۹۰ میگوید: این بقم (بقمها)، درختی هست از رسته "القَطَانِیَّات".
سوال: "قطانیات" یعنی پنبهدانهها.
پاسخ: آفرین، گیاههایی که به پنبه اقصا شباهت میدهند.
"قطانیات" جمع مؤنث سالم است.
خوردن ۲۰ گرم بقم (بقم دیگر اصطلاح طب سنتی است دیگر، ولی یادت باشد عربیاش همین "هندبة" استها)، آنقدر خشکی و یبوست میآورد که مُهلک است (کشنده است) و علاج آن، استفراغ و قی کردن است. (تو بحثهای تخصصی داروشناسی، طرف دکترای گیاهشناسی و داروشناسی دارد، پیاچدی دارویی).
خوردن ۵ گرم در شیر تازه یا ترنجبین خیسانده شده (ترنجبین) و با کره گاوی یا گوسفندی خورده شود؛ پس اگر ۵ گرم از این (گلش یا میوهاش یا آن دانهاش) در یک لیوان شیر تازه گاو مخلوط با کره گاوی یا گوسفندی خورده شود:
۱. مقوی جنسی.
۲. مولد اسپرم.
۳. و قاطع اسهال است (آن هم اسهال مزمن).
۴. و ضد ترشحات اضافی مهبلی (رحمی/واژینال) - لکهبینیها.
۵. و شستن صورت با آبِ بقم (یعنی با آبِ الهندبة) نیکویی چهره میآورد.
۶. و کمپرس مفاصل با لهشده گل، میوه و یا دانه بقم (که رو مفصل بگذاری)، باعث تقویت مفاصل میشود.
ولی یادتان باشد خوردنش را هم گفتم، ولی به چه قیمتی؟ به قیمتی که گوشش و چشمش ضعیف میشود، بعد کور میشود، کر میشود. که تو روایت خواندم: "...وَ الْهِنْدَبَةُ تَذْهَبُ بِالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ[5] ".
این همه داروی خوب هست، لازم نیست یک چیزی بخوری که بینایی و شنواییات را از دست بدهی.