« فهرست دروس
درس طب استاد سیدحسن ضیائی

1404/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

آثار معنوی خوردن خربزه/اکرام مهمان با خربزه /طب معصومین علیهم السلام

 

موضوع: طب معصومین علیهم السلام/اکرام مهمان با خربزه /آثار معنوی خوردن خربزه

این متن توسط هوش مصنوعی پیاده‌سازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.

اکرام مهمان با خربزه

از علی امیرالمؤمنین علیه السلام، از نبی مکرم اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم: «تفكهوا بالبطيخ»[1] و[2] به یکدیگر میوه تعارف کنید، که یکی از آنها خربزه رسیده شیرین است. مثلاً بعد از غذا، خربزه را جلوی مهمانت که حساسیت فصلی و آلرژی ندارد، بگذار.

«فإن ماءه رحمة» تحقیقاً این آب خربزه که می‌خورند، رحمت است؛ یعنی لطف عام و رحمت عام است. چون مهمان هر دین و مذهبی داشته باشد، به او خیر می‌رسد، یعنی رحمت عام الهی نصیبش می‌شود. شما صاحب‌خانه شدی، واسطه خیر و رحمت عام شدی.

«و حلاوته من حلاوة الجنة.» و شیرینی این خربزه رسیده سالم، از شیرینی بهشت است. یک شیرینی طبیعی است. اکثر قند آن هم فروکتوز و گلوکز هست که به نفع شخص است. پرخوری نباید کرد، در هیچ چیزی نباید اسراف در مصرف کرد. یکی از آنها هم حالا خربزه است. ﴿وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[3] . چون در اسراف و در تبذیر، خیلی عوارض بد هست، هم فردی و هم اجتماعی.

با مصرف بهینه، به‌جا و مورد نیاز، هم دندان‌هایش سفید می‌شود، هم ضدعفونی‌کننده دهان است، هم قند خونش افت نمی‌کند که هیپوگلیسمی بگیرد، هم کم‌کاری کلیه نمی‌گیرد، هم سوزش ادرار نمی‌گیرد و ...

اگر شما واسطه خیر بودید، رحمت عام الهی را شما واسطه شدید، جلوی مهمان گذاشتید. به شما هم ثواب می‌دهند، چون واسطه خیر هستید؛ به شرطی که قصد قربت باشد. بعضی‌ها اصلاً یک چیزی هدیه می‌دهند و در ذهن و نیتشان این است که از این بیشتر، او به من بدهد؟ مثلاً این خربزه گذاشته، حالا در ذهنش این است که اگر فصل پاییز، خانه اینها مهمانی رفت، هم خرمالو جلوی من بگذارد، هم انار شیرین بگذارد. این کار خوبی است، اشکال ندارد، جایز است. اما نه مقبول خداست، نه ثوابی به او می‌دهند، چون قصد قربت ندارد.

آثار معنوی خوردن خربزه

«في رواية اخرى أنه اخرج من الجنة»[4] یک خربزه رسیده شیرین، خارج شده از بهشت است. منظورش، مبدأ اولیه آن است. «فمن أكل لقمة من البطيخ» هر کسی که یک لقمه حلالی از این خربزه بخورد. هر مؤمنی که یک لقمه از این خربزه رسیده شیرینِ حلال بخورد. «كتب الله له سبعين ألف حسنة» خداوند هفتاد هزار حسنه برایش می‌نویسد. «ومحا عنه سبعين ألف سيئة» و از نامه عملش، هفتاد هزار بدی را پاک می‌کند. «ورفع له سبعين ألف درجة.» و هفتاد هزار درجه به درجات خوبش می‌افزاید.

درجات کمالیه، یکی دو تا نیست. مثلاً در بحث علم نافع: ما یک مقداری علم نافع و آگاهی سودمند داریم، از آن بیشتر که نداریم. وقتی پایبند اصول ارزشی هستیم، از طریق چهارده معصوم قصد قربت می‌کنیم و انجام وظیفه می‌کنیم چه عبادات باشد، چه توسلیات، همه جا قصد قربت است. فرض کن یک درجه علم داریم. وقتی پایبند اصول ارزشی هستیم و طبق فرمان معصوم انجام می‌دهیم، هفتاد هزار درجه به آن اضافه می‌شود. علم نافع، مثبت بی‌نهایت است.

یکی دیگر از درجات کمالیه، معرفت و شناخت دقیق است. این هم درجات دارد. فرض کن در درجه دوم هستی. وقتی طبق فرمان معصوم به قصد قربت الی الله، انجام وظیفه می‌کنی، به اضافه آن درجه‌ای که داشتی، هفتاد هزار دیگر به تو اضافه می‌شود.

مثلاً فرض کنید که بصیرت داریم. بصیرت، مثبت بی‌نهایت است. هیچ‌جا نباید بایستی. لذا آقا نگفت که بایست. آقا گفت آنجا که ایستادی، راه برو. بصیرت‌افزایی، حد و مرز ندارد. فرض کنید سه درجه بصیرت دارد. حالا وقتی طبق فرمان معصوم، به قصد قربة الی الله، عمل به وظیفه می‌کند، هفتاد هزار به آن اضافه می‌شود.

مثلاً یقین داریم. یقین هم درجات دارد. فرض کنید در درجه چهارم است. وقتی به قصد قربت، طبق وظیفه عمل می‌کنی، هفتاد هزار درجه به یقینت اضافه می‌شود.

هر صفت مثبتی، مثلاً فهم دارید، شعور دارید، درک دارید، فکر خوب دارید، عقل دارید. هرچه خوبی دارید. آن کاری که معصوم امر کرد، وقتی به قصد قربت انجام می‌دهید، هفتاد هزار دیگر به تو اضافه می‌شود.

درجات کمالیه یکی دو تا نیست. تو در مسیرت، از الله بودی، به الله هم برمی‌گردی.

الله، کمال مطلق است. از هر حیثی که در نظر بگیریم مثبت بی‌نهایت است. مثلاً علم، علم این ذات مثبت بی‌نهایت معنوی است. هر چقدر هم که درجات علمی را طی کنید معصوم نمی‌شوید.

سؤال: إنّا لله، ما از خدا هستیم یا مال خدا هستیم؟

پاسخ: از خدا هستیم. چون خدا خالق ماست. خودم، خودم را به وجود نیاوردم. همه را الله به وجود آورده است. خالق، الله است. صانع، الله است. رازق، الله است. رب، الله است.

الله تعالی، المستجمع جمیع صفات الکمالیه است. هزار و یک صفت کمالی در جوشن کبیر آمده، نه اینکه محدود به این باشد. دعای جوشن کبیر را جبرئیل به پیامبر آموزش داده است. اثرات مثبتش را آیت‌الله شیخ محمود اکبرزاده در کتاب الاربعینات آورده است.

ما هر چقدر مؤمن، صالح، عادل و متقی باشیم. هر صفت کمالیه‌ای که اسم ببریم، محدودش در ماست. هرچه طبق فرمان ولایت، پایبندی به اصول ارزشی بیشتر شود و به قصد قربت انجام بدهید، درجات کمالیه‌ات بالا می‌رود. یعنی خودت بزرگ می‌شوی و ضریب اطاعت و تبعیتت از بزرگِ بزرگان، بالا می‌رود، که الله است؛ از طریق بزرگِ بزرگانی که واسطه‌های فیضش هستند که چهارده معصوم‌اند. امام باقر علیه السلام فرمودند: «طبیب الاطباء، معدن الفقهاء، رئیس الحکماء، رأس العلماء». پس از طریق بزرگِ بزرگان که واسطه‌های فیض الهی هستند، به بزرگ مطلق می‌رسیم. هو العلی العظیم، هو العلی الاعلی.

پس درجات کمالیه را باید طی کنید. سر جایت نباید بایستی. تا بایستی، آغاز گندیدگی است. آغاز گندیدگی و سپس آغاز سقوط توست. هیچ‌جا نباید بایستی.

مثلاً الان هوا بسیار آلوده است. چون نسیم باد، وزش باد نیست. آن وقت، گندیدگی هوا و سپس وارونگی هوا می‌آورد. یعنی ریزگردها، آئروسل، ذرات معلق در هوا و هیدروکربن‌ها، فلزات مسموم، اول اینها بالا می‌روند. وقتی هوا ثابت شد، نسیم نبود، وزش باد نبود (اینها نعمات خداست)، هوا متوقف می‌شود، شروع به گندیدگی هوا می‌کند. وارونگی هوا، یعنی آشغال‌ها روی سر مردم می‌ریزد، عین فضولات پرندگان. بعضی شهرهای اسپانیا، ماهی چند صد هزار تن فضولات پرندگان روی سرشان می‌ریزد.

مثل آبی که راکد است، در یک ظرف درباز باشد، آغاز گندیدگی شروع می‌شود. دوده، گرد و خاک، پرز... [داخل آب می‌رود] لذا مستحب است یک سرپوشی روی غذا یا آشامیدنی باشد.

وقتی [رکود] ادامه پیدا می‌کند، می‌خواهد ظرف یا قوری یا کتری یا قابلمه یا حوض یا استخر باشد، وقتی راکد است، آغاز گندیدگی شروع می‌شود. کمی که بگذرد، کم‌کم گندیدگی بیشتر می‌شود. یعنی یک قسمت لوچ است، یک قسمت لجن بسته، کرم‌های سیاه‌رنگِ لوله‌ای، کم‌کم تبدیل به قرمز می‌شود، انگل‌های آب را با چشمانت می‌بینی.

یکی از مکروهات؛ در آیات و روایات شیعه، نهی کرده و می‌گوید مؤنث‌ها در آب راکد ننشینند. حالت مکندگی پایین‌تنه‌شان زیاد است، از جاروبرقی قوی‌تر است. بعد، جانورانِ این آب راکد، آنجا می‌رود، جای نرم و گرم رشد می‌کند. بعد به این بنده خدا تهمت نزنند که خلاف کرده، [و بگویند] حدش بزنیم. نظیر خلیفه دوم، که می‌خواست ناموس مردم را گردن بزند، بعد امیرالمؤمنین آمد، او را نجاتش داد. دست ولایی‌اش را بلند کرد، از کوه‌های شامات، برف آورد، وسط مسجد کوفه ریخت (الان مقام طشت است). بعد به خانم‌ها گفت دورش حلقه بزنید، چادرتان را بگیرید. چیزی به شکل مار، از پایین‌تنه‌اش (مهبلش) درآمد. این اصلاً کار خلافی نکرده بود، آن خلیفه دوم می‌خواست این را اعدام کند.

در آب راکد حتی آب لگن حمام، آب لگن وان، وقتی که ماند، ولو نیم ساعت، ولو یک ساعت، زن‌ها، نباید در آن بنشینند. ولو اینکه این حمامِ خانه است، حمام عمومی نیست. وقتی می‌خواهد سنگ‌پا کند، روی پاشنه پایش بنشیند سنگ‌پا کند، پایین‌تنه‌اش را روی زمین نگذارد. مشکلاتی مثل [عفونت‌های] پایین‌تنه و رحم است، بعد این بنده خدا پاک است، به او تهمت می‌زنند. خانم‌ها چهارپایه‌ها را بشویند و روی آن بنشینند، کف حمام ننشینند. بعضی خانه‌ها، فضای توالت و حمام و مسواک و یکی هستند، تقلید کورکورانه از عادات زشت غرب است. کثیفی به توان سه است.

سؤال: سونا و جکوزی هم شاملش می‌شود؟

پاسخ‌: بله. چون اینها همه آبشان ثابت است. کمی کلر می‌زنند، اما بیماری‌های پوستی زیاد است.

شرط ارتقاء درجات کمالی

پس هر کسی می‌خواهد هفتاد هزار درجه [بالا برود]، قیدش چه بود؟ فرمان معصوم را گوش کند و عمل کند، ولی به قصد قربت الی الله. تو با غرب و شرق باشی کلاهت را برمی‌دارند. پول قرض هم به تو می‌دهند، با ربا می‌دهند، حتی بانک جهانی. اما معصوم است که فضل دارد، ذوالفضل است، ستارالعیوب است، از معصوم فاصله نگیر.

«وقال صلى‌الله‌عليه‌وآله: تفكهوا بالبطيخ»[5] شما مؤمنین، متقین، شیعیان، به یکدیگر میوه (یعنی میوه رسیده فصلیِ سالمِ تازه)، از جمله خربزه، هدیه بدهید، دعوت کنید. «وعضوه» و با دندان گاز بزنید و بخورید.

با دندان‌های جلو که می‌بینید، دو تا بالا، دو تا پایین، دو تا نیش هم [کنارش]، هشت تا دندان می‌شود. با این دندان‌های جلو گاز بزنید و بخورید. دندانتان هم سفید می‌شود. ضد جرم است، ضد پلاک است، خوشبویی دهان می‌آورد.

«تفكهوا بالبطيخ وعضوه» گاز بزنید و بخورید. با نوک چنگال و نو چاقو نخورید. دست‌هایت را شسته‌ای، تمیز است، با چیزی هم خشک نکرده‌ای، حالا برمی‌داری خربزه می‌خوری.

«فان ماءه رحمة وحلاوته من حلاوة الايمان» وقتی مؤمن بالفعل هستی، کار بهشتی انجام دادی، خب بهشت می‌روی. این روایت با روایت قبلی تناقض ندارد. آن گفت: از بهشت است. اینجا هم ایمان تو، تو را به بهشت می‌رساند. چون عمل دنیوی تو، بهشتی است. از بهشت تا بهشت. مسیر عشق حلال، مسیر اطاعت و تبعیت از مافوقِ صحیح که معصوم است.

«وحلاوته من حلاوة الايمان، والايمان في الجنة» وقتی مؤمن بالفعل هستی، طبق فرمان معصوم عمل می‌کنی، در بهشت واقع شدی. چون بهشتی عمل کردی، مستحق بهشت هستی.

«فمن لقم لقمة من البطيخ» (این باب تفعیل است. فَعَّلَ، یُفَعِّلُ.) یعنی مؤمن متقی شیعه‌ای که به مؤمن و شیعه دیگری، یک لقمه از خربزه رسیده شیرین را بخوراند:

«كتب الله له سبعين الف حسنة ومحى عنه سبعين الف سيئة.» هفتاد هزار بدی را از او پاک می‌کند.

این به برکت عمل صالح خالصانه توست. چون معصوم فرمان داد، اطاعت می‌شود. کار به سلیقه شخصی‌ات نداری. علاوه بر آن هفتاد هزار حسنه، هفتاد هزار سیئه و بدی از تو پاک می‌شود.

انواع سیئات:

این سیئات، یا در بحث سیئات اخلاقی، یا سیئات فقهی، یا سیئات رفتاری، یا سیئات روابط عمومی، یا سیئات شناختی، یا بحث جهل است، کمبود عقل است، بی‌عقلی است، بحث غفلت است، بحث هوای نفس، بحث حدیث نفس، بحث خودستایی. در حرف‌های خوب، بدترین حرف، آن حرفی است که از خودت تعریف کنی. این بدترین حرف راست است. در روایات [آمده که با این کار]، از چشم مولا می‌افتند. [با عمل به روایت مورد بحث] هفتاد هزار بدی پاک می‌شود.

بدی‌های ما یکی دو تا نیست؛ مثلاً بی‌توجهی، عدم زهد، محافظت نداشتن، مراقبه نداشتن، محاسبه نداشتن و ... حالا چون معصوم فرموده که واسطه فیض الله است، و من هم خودم را دوست دارم، (درجات کمالیه‌ام را هم خاطرخواه هستم، چون هر کسی کمالش را دوست دارد و می‌خواهد کمالش هم بیشتر شود،) طبق فرمان معصوم، به قصد قربت، این عمل خوبش را انجام می‌دهم، علاوه بر هفتاد هزار حسنه، هفتاد هزار سیئه پاک می‌شود.

 


logo