1404/07/12
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی روایات مربوط به خوردن خربزه به همراه خرما/خوردن خربزه به همراه خرما /طب اسلامی
موضوع: طب اسلامی/خوردن خربزه به همراه خرما /بررسی روایات مربوط به خوردن خربزه به همراه خرما
این متن توسط هوش مصنوعی پیادهسازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.
مقدمه: آغاز مبحث طب المعصومین و خواص خربزه
مباحث ما در «طب المعصومین»، بر اساس کتاب «جامع احادیث الشیعة» در «بابُ مَا وَرَدَ فِی أَکْلِ الْبِطِّيخِ وَ أَکْلِهِ مَعَ الرُّطَبِ وَ السُّکَّرِ»[1] . در این باب، روایاتی در خواص و فواید خربزه رسیده شیرین طبیعی (بدون سموم شیمیایی و آفات گیاهی) آورده شده است که این خربزه را با خرمای رسیده شیرین (رطب) یا با شکر طبیعی نیشکر بخوریم.
بررسی روایات مربوط به خوردن خربزه به همراه خرما
روایت اول (کافی)
علی بن ابراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَأْكُلُ الْبِطِّيخَ بِالتَّمْرِ»[2]
خربزه رسیده شیرین سالم را به همراه خرمای رسیده خشک میخوردند. (این روایت ۱۲ بار در کتب مختلف شیعه آمده است).
در کتاب «المحاسن» برقی، با سند دیگری همین روایت را آورده است: «البرقی عن النوفلی عن الشعیری عن جعفر بن محمد (علیهما السلام) مثله»[3]
روایت دوم (الجعفریات)
الجعفریات (الأشعثیات):بإسناده عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جده علی بن الحسین عن أبیه عن علی بن أبی طالب (علیهم الصلاة و السلام) قال أمیرالمؤمنین (علیه السلام): «كَانَ النَّبِيُّ الْأَكْرَمُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَأْكُلُ الْبِطِّيخَ بِالرُّطَبِ»[4]
خربزه رسیده شیرین سالم و تازه را به همراه خرمای تازه رسیده شیرین که هنوز رطوبتش حفظ شده (رطب)، میخوردند.
تحلیل روایت: «أکل البِطِّيخ بالخِربِز»
در روایتی دیگر اینگونه دارد: «يَأْكُلُ الْبِطِّيخَ بِالْخِرْبِزِ»[5] . [6]
[توضیح استاد:] این اشتباه کاتب یا نساخ است.
«بطّیخ»، معنای حقیقیاش «خربزه» است. در اینجا استعمال کنایی شده به معنای «هندوانه»؛ یعنی خربزه را با هندوانه میخوردند (هر دو هم تازه). «الخِربِز» نیز اسم معرب است، یعنی فارسی است که به عربی آمده و به معنای «خربزه» است. پس معنای این روایتی که از خارج آوردم، یعنی خوردن هندوانه با خربزه.
استاد: در اینجا «بطیخ» استعمال کنایی شده یعنی به معنای هندوانه. اگر معنای حقیقیاش خربزه است، ولی آن «خِربِز» گفتم اسم معرب است، یعنی همان خربزه فارسی. مثلاً در انگلیسی «Tomato» یعنی گوجهفرنگی. حالا این معرب شده، در عربی میگویند «طماطم». این اسم، عربی خالص نیست، معرب است. اینجا هم از فارسی به عربی آمده است.
این یک احتمال. احتمال دوم، شاید راوی «سهو القلم» کرده است؛ به جای اینکه بگوید «بالرطب» یا «بالتمر»، حالا اینجا نوشته «بالخِربِز». خب، «بطیخ» خربزه است، «خِربِز» هم خربزه است. پس میشود «سهو القلم» راوی. چرا؟ چونکه خربزه را با نان میخورند، یک غذای کامل است و شاید سهو القلم راوی بوده است.
«الخِربِز» نوشته است و حال اینکه میخواسته بنویسد «الخُبز» که این خربزه را با نان بخورند. این را از کجا میگوییم؟ این هم بعضی روایات داریم. مثل :
• کتاب فقهی ملا محسن فیض کاشانی (داماد ملا صدرا)، «الوافی»[7] ،
• «مرآة العقول» علامه مجلسی (شرح بر کافی)، [8]
• «بحارالانوار» علامه مجلسی (بزرگترین دائرةالمعارف حدیث و روایات اسلامی)،[9]
این، «سهو القلم» راوی است، یا اینکه این «خُبز» بوده، نه «خِربِز».
بررسی روایت سوم: خوردن رطب به همراه خربزه
روایت سوم :محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن ابن فضّال عن بعض أصحابه عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَأْكُلُ الرُّطَبَ بِالْخِرْبِزِ».[10]
[توضیح استاد:] احمد بن محمد، این «الف» و «ابن» را بیندازید. «ألف» و «ابن» بین دو عَلَم، در درج کلام ثابت است از رئیس ادبیات عرب. اینجا نوشته، چاپخانه اشتباه کرده است.
دیدید؟ اسم معرب. پیغمبر اکرم، خرمای تازه را به همراه خربزه رسیده شیرین سالم و تازه میخوردند. این یازده سند در کتب شیعه دارد، .
تبیین خواص و فواید طبی ترکیب خربزه و خرما
پرسش: خربزه با خرما، چه حسابی است؟
استاد: بعد میگویم، هنوز نگفتم. فعلاً خواستم که تعبداً به سنت رسولالله عمل کنیم که عملاً دلت نشکند کربلایی، که عملاً هم عضلاتت تقویت شود، دیستروفی عضلانی نگیری، میاستنی گراویس نگیری، بیحالی، بیرمقی و کسلی نگیری. هم کلیههایت فعال شود، کلیههایت کمکار نشود. چون در میان میوهها، بالاترین مدرّ بودن و ادرارآوری (دیورتیک) در خربزه رسیده شیرین و تازه است.
از آن طرف، کسی که قند خونش همیشه پایین است، لرزش دست به خاطر هیپوگلیسمی یا رنگپریدگی به خاطر هیپوگلیسمی (افت قند خون شدید) دارد، حالا ساکارز و گلوکز خربزه و خرما زیاد است، هیپوگلیسمیات هم خوب میشود.
در آن ذهن [داری که] حاج آقا، پوستم گل نینداخته، پوستم هم براق و شفاف نیست. بشره (لایه ظاهری پوستت) هم براق میشود. دعایش را به جان رسولالله کن.
[در حاشیه جلسه]:
شخص اول: [پیامبر] وقتی ازدواج کرد، چهل تا زن، ناتو شد. یعنی از عشق پیغمبر، مردم! انقدر پیغمبر دلبر بود.
شخص دوم: واقعاً.
شخص اول: واقعاً. شیعه و سنی، انقلابی و ضدانقلابی، کتاب تاریخ نگاه کن.
استاد: از عشق خود پیغمبر.
شخص اول: این را هم من دیدم که...
استاد: عبدالله هم همین است، عبدالمطلب هم همین است، ابوطالب هم همین است. چرا؟ چون اینها موحد به دین اسلام حنیفی ابراهیم هستند. ابراهیم خلیل الرحمن. لذا خوشگلترین مردم روی زمین در هر عصری، معصوم آن زمان است.
نحوه مصرف
پرسش: این روایتی که قبل خواندیم، اینجا «أکل الخربزة» به همراه رطب [آمده]، حالا اینجا شما فرمودید که رطب به همراه خربزه. میخواهم بگویم که آن روایت اول با این بود...
استاد: آره، این هم مثل آن است که منظور این است که خربزه را حالا خوردی برای اینکه آن آثار... مثلاً میگویم منشأ قند را خنثی کند.
پرسش: نه، با هم. با هم میخوریم. با هم. مثلاً یک گاز خربزه میگذارم، یک دانه خرما، با هم میجوم. با هم.
پرسش: سردی و گرمیاش خوب است.
استاد: بله.
پرسش: سردی و دیابتش هم خوب است.
پاسخ به یک سؤال در حین تدریس:
پرسش: سردی و رطوبی یعنی چه؟
استاد: یعنی مغزش خوب نمیتواند اطلاعات را تبادل کند یا برداشت اطلاعات و حافظه کند. مغزش سرد و رطوبی است. کسانی که بلغمی مزاج شدید میشوند و یا تجمع مایعات اضافی بافتی پشت پرده مغزشان (مننژ مغزشان) زیاد است، این حالتها پیش میآید. خب، مقدارش چقدر است؟ یک قاچ.
پرسش: یک قاچ؟
استاد: بله، یک قاچ از آن دو تا... آن خطهای خربزه.
مثلاً ما مردها، این هم ادرار را زیاد میکند، هم کلیه کمکار را خوب میکند. هم حالا اگر مردی، تورم پروستات خیلی شدید دارد، آنچنانکه متخصص اورولوژی یا فوق تخصص اورولوژی، به خاطر اینکه این کلیههایش نفروز نشود از رفلکس ادرار، میآید سوند میزند، یک چیزهایی میکند در [آلت]، فلان... اینجا هم یک کیسه... یعنی انسان، کل دنیا، حامل کثافت است! حالا کثافت هم آشکار شده. ببخشید، خجالت آدم میکشد دیگر. حالا اینجا، این خربزه را، سه شب، یک قاچ خربزه را با پوست تمیزش بجود و بخورد. همین یک قاچ خربزه را با پوست تمیز. یعنی خربزه را قبل از اینکه قاچ کنیم، زیر آب قشنگ بشوریم، یک برس هم بکشیم. [البته] سموم شیمیایی و آفات گیاهی نداشته باشد. حالا این یک قاچ خربزه رسیده شیرین سالم و تازه را با همان پوستش بجود و بخورد. من و تو که سنی نداریم. آقابزرگِ من و تو، هشتاد، نود سالشان است، سه شب [این کار را بکنند]، باز میشود پروستاتش، بدون جراحی..
در حاشیه جلسه:
شخص اول: استاد، خدا رحمت کند والده [بنده را].
استاد: خدا پدر و مادرتان را بیامرزد. سلامت باشید.
شخص اول: سلام شما را... میدان ترهبار تهران...
استاد: بله.
شخص اول: ایشان، همشیره ما، رفته بودند خرید بکنند. اینها، آن توی صفی که ایستاده بودند که برای صندوق محاسبه هست، ایستاده بودند...
استاد: بله.
شخص اول: یک آقا، جلوی ایشان بود که در نوبتش بود. آشنا و رفیق فروشنده بود.
استاد: بله.
شخص اول: فروشنده از او میپرسد که: «با حضورت، چی شد قضیه پروستاتت؟» او هم گفته بود: «پسرم، باید بگویم احمدآقا، خدا شفا بدهد...». همیشه ما گفتیم که... حالا، ببخشید، چون میخواهم... پس این اول صفحه دارید.
استاد: بله، خب چرا؟ خب من از استاد خدادادی شنیده بودم توی ویدیوهایشان که ایشان، کسی که پروستاتیت دارد، سه شب خربزه با پوست بخورد، این برطرف میشود.
شخص اول: این گذشت. یک ماهی از این قضیه گذشت. باز در آن فروشگاه...
استاد: بله.
شخص اول: آن فروشنده، آن خانم، این آقا، دنبالش... میآید میگوید: «تشکر بکنم از این کلمه...».
استاد: و فضل خداست. بله، بله. میخواهیم آنجا... این کلمات شما... بله.
شخص اول: صادر...
تأثیر درمانی خربزه در طب سنتی و تجربیات شخصی
استاد: بله، بله. میخواهم بگویم قدرت خدا [این است که] سریع خوب میشوند. خدا خالق طبیعت است، مهندس طبیعت است، نقاش طبیعت است. ﴿هو المصور﴾.[11] اگر مثلاً درد و بیماری و اینها هست، داروی آن را هم خلق کرده است. شما باید داروی آن را کشف کنی. همین. اصلاً نمیخواهی کاری کنی. حالا، این نعمت خدا را میدهی به نعمت خدا. مثلاً، مرد و پسر، نعمت خدا هستند. میدهی به نعمت [خدا]... مثلاً، رحمت خداست، دختر است، ناموس مردم است، رحمت خداست. حالا باز نعمت خدا را میدهی به رحمت خدا. تو کارهای نیستی، تو فقط واسطه خیر هستی.
نقل خاطرهای از مشهد:
حرفم یادم آمد. در مشهد، نمیدانم، آن... خدا رحمتش کند، مرحوم شده حالا. پدر و مادر شما را خدا بیامرزد، پدر و مادر ما را هم بیامرزد. بعد، آن آیتالله مصباح و آیتالله خزعلی و خلاصه... اینها یک جوری گفتند که این جوجه حضراتِ گوینده هم بیایند آنجا امتحان شفاهی بگیرند، در آن قرائتخانه و کتابخانه کنار بیمارستان امام هادی و این درمانگاه و داروخانه. اینجا قرائتخانه بود، امتحان شفاهی هر ماه از طلاب میگرفتند. بعد من آنجا رفتم، چند سال بودم. آقاجان هم آنجا نشسته بود. ما اینجا... حالا نمیدانم چهجوری این مدرسین و ممتحنین فهمیده بودند من هم از این چیزها مثلاً یک چیزی میدانم. بعد یک روزی، حاج آقا... تابستان بود. آقای بکائیان، یک شیخ مؤمنی بود از ممتحنین، بیست سال سنش از من بیشتر بود. آمد کنارم نشست، گفت: «حاج آقا، ببخشید، این بیماری خیلی من را اذیت میکند. اینجا هم هی دارو میگیرم، فایده ندارد.» گفتم: «از اینجا که رفتی بیرون، از آن میوهفروشی آخر بیستمتری طلاب و سیمتری، شما خربزه رسیده شیرین بگیر. فقط رسیده شیرین باشد. یک چند شب بخور، حالت خوب میشود.» یک نگاهی کرد. گفتم: «حاج آقا، دارویت همین است. میخواهی الکی بنویسم سیپروفلوکساسین، پروستاتت خراب شود؟» گفت: «نه». بعد از چند روز آمد، دعا میکرد. گفت: «من چند سال قرص میخوردم، پروستاتم خراب میشد.» گرفتید چه میگویم؟ مثلاً، «اِمنیک» میخورد، پروستاتش شل میشود. ببخشیدها، به کنایه میگویم، یعنی پروستات شل میشود. حالا یک ذره هم... پروستاتم داشته باشم، دو تا «فیناستراید» میدهد، کلاً حرکت را میبندد. به خاطر عوارضش، زیر دوش آب میرود، ببین... عوارض این داروهایشان.
شما سیاهدانه میگذاری در غذایش، قوای مردانهاش میرود بالا، جلوی ناموسش خجالتزده نمیشود. یک هویج زرد هم صبح به او میدهید، این نعوظش محکم میشود. نه اینکه از اول نعوظش شل باشد. میخواهد سلام علیک خصوصی کند... بعد آن خربزه رسیده شیرین با پوستش که بعد از غذا میدهید، اصلاً تورم شدید پروستاتش خوب میشود.
من بعضی... زندان هم هستند، نمیخواهم اسم ببرم. مؤمن... پرونده داشت، مؤمناً، که برود بیمارستان جوادالائمه در قلعه وکیلآباد، بیمه اجتماعی... پرونده زیر بغلش... کاسب بود خودش. واقعاً. اینکه به او گفتم ها، باباش پروندههایش را اینجوری پرت کرد. حالا بابایش زنده است، راستراست دارد راه میرود، حالش هم خوب است. میخواهم بگویم کل اهل بیت... هرچه علوم در شاخههای مختلف پیشرفت کند، به حقانیت کلمات معصومین بیشتر پی میبرد.
پاسخ به سؤالات مردمی:
دو تا سؤال در مورد سردرد می خواهم جواب بدهم.
سؤال کردند: «آقا، سرم درد میکند، اینور هم میلرزد، اینور اینجور دارم». جوابش را نمیدهم. سردرد، شصت نوع است. سرگیجه هم انواعی دارد. تشنج، پنجاه نوع است. چون سؤال کلی پرسیدید، چند تا... اگر... گاهی، گاهی میگویند گاهی سردرد به خاطر ورم مغزی است.
به این فرمایش امام صادق (علیه السلام) عمل میکنید، هویج زرد رسیده شیرین میخورید، «یقوی الذکر». نعوظش قوی میشود. دعایش را به جان امام صادق میکنید. ولی حرفم را هم دقت کن. همان هویج زردی که میخورید، ورم مغزیت را هم خوب میکند.
پس هویج زرد رسیده شیرین، یکی، دو تا، سه تا، بهترین زمانش صبح است را میخورید. الان پزشکی جدید، دارو ندارد که در لحظه هم پایینتنهات را رگوله کند (در بحث موتورهای چهار زمانه)، هم اینکه مغزت را رو به راه کند. در لحظه دارو ندارد. دیدی؟ وقتی از معصوم سؤال میکنی، در زمانی، لب مرز دانشی، از مرز دانش جلوتری. حالا تحقیقات و پژوهشبرود جلو، چون قرن بیست و یکم، الان قرن تحقیقات و پژوهش است دیگر، بیست و یک میلادی. جلوتر از کاروان علم و پیشرفت علوم هم که هست. به داخل و خارج کشور میگوییم بیشتر تحقیق کنید تا همین یک کلمه روایت را بفهمید.
پس ببینید، هویج زرد را صبح ناشتا که سه عدد میخورد ،هم ورم مغزش خوب میشود (ادم مغز، ادمای بدنش خوب میشود که در روایات میگوید ورم، ایرانیها میگویند خیز)، حالا اینجا پزشکی جدید در اورولوژی، «فروزماید» میدهد مثلاً پنجاه میلیگرم، ندهی باید بروی ختم غسل صد بار بیایی. پس کی میخواهی استراحت کنی یا مطالعه کنی؟ دیدی؟ کلیههایت را فعال میکند. آب بدنت کم میشود، پوستت خشک میشود. کلیههایت را فعال میکند. اما اینجا نه. هویج زرد، کلیه را گرم میکند، نور چشمت را زیاد میکند، املاح بدنت هم کم نمیشود. لذا غرب و شرق از طبالمعصومین میترسند، چون دفتر دستک اینها تعطیل میشود . پرسش:هویج زردبرای دیابتی هم ضرر دارد؟
استاد: هویج زرد برای دیابتی هم ضرر ندارد. تازه داروی طبیعی برای دیابت نوع یک هم هست که قند خون بیمزه است.
انواع سردرد:سردرد شصت نوع است، سرگیجه انواعی دارد.
گاهی سردرد به خاطر چیست؟ گاهی سردرد به خاطر ورم مغزی است.دارویش چیست ؟هویج زرد رسیده شیرین طلایی.
گاهی به خاطر «غده» است. یعنی یک غده در سرش است، غیر از غدههای طبیعی ما مثل غده هیپوفیز یا هیپوتالاموس، من آنها را نمیگویم. یک غده الکی درآمده به خاطر بعضی مسائل که رفتارش با خودش منفی بوده یا هر چیزی که خورده است. حالا اینجا، عناب رسیده را بدون هستهاش بخور، غده خوب میشود. تمام غدههای اضافی که از گردن به بالاست، داروی اصلیاش عناب است. حتی تودهای که در چشمت میزند یا ناخنک چشمی.
گاهی به خاطر «تومور» است، تومورهای سرطانی.
اینجا، زنجبیل هر دوازده ساعت بخور. گاهی سردرد به خاطر «سینوزیت» است. اینجا روبهروی پنکه، روبهروی کولر نباش. موتورسواری نکن. پشت پنجره، پشت در نخواب. قبل از هر وضو، بینی و حلقت را با آب ولرم بشور، سینوزیت التهابیت خوب میشود. گاهی سینوزیتت عفونی است که درد از اینجا میآید تا گیجگاههایت، بین دو ابرو تا گیجگاه، اینها دردهای سینوزیت است. سینوس، این پرههای رادیاتور ماشین، دو تا اینجاست، چهار تا چهار تا، یا پنج تا پنج تا. هر انسان بالغی، ده تا دوازده تا سینوس دارد. خب اینها اگر محیط خشک بشود، سرد و خشک یا گرم و خشک، دردهای سینوسی میگیرد. لذا دو جای بدن در خواب عمیق، سرما میخورد: یکی سینوسها، یکی هم دو تا کلیهها. خب، اینجا را یک... «هدبند»، کلاه نخی. این کمر را، جای کلیهها (آخرین دندههای سینه از دو طرف، جای دو تا کلیههاست، قسمت زاویه، دو تا زاویه قائمه)، اینجا یک پارچه نخی، چه تابستان چه زمستان، یک رواندازی داشته باش، دچار «تبه کلیه» نمیشوی. «تَبَه گرده» میگویند.
پس گاهی سردردت به خاطر ترشحات اضافی مردانه است. یعنی دیگر مرد... طرف دیگر خیلی دیگر مرد است از حیث ترشح هورمون مردانه (تستوسترون) در هیپوفیز قدامی مغز. اگر هورمون مردانهاش زیاد ترشح کند و ادامه پیدا کند، دائماً سردرد دارد. حالا باید یک کم بادیان رومی و اینها بخوری، یک کم استروژن را ببری بالا، سردردت خوب بشود.
گاهی به خاطر این است که فشار خونت بالاست. حالا فشار خونت را بیار پایین با زرشک خام، با پیاز قرمز خام با غذا. بعد از غذا، انار رسیده، خیلی فواید دارد. «اسید الاژیک» دارد، ضد سرطان پروستات است، مدرّر است، فعالساز کلیههاست، جفت فشار خون را میآورد پایین: سیستولی، دیاستولی. فشار خون انقباضی، فشار خون انبساطی. ماکزیمم و مینیمم، هر دو را میآورد پایین. این را بگذار بعد از غذا بخور، کاتالیزور مجاورتی هم هست. از «امپرازول» قویتر است که ضد اسید معده میدهند. از آن قویتر است.
گفتم کسی هم که استاد است، معلم مدرسه، قاری قرآن، [یا] مسیح... قبل از خوانندگیات هم دمکرده قدومه شیرازی بخور.
پس قبل از صحبتت، دمکرده قدومه شیرازی بخور. صبح قبل از رفتنت، میوه خرمالوی رسیده شیرین بخور. میوه خرمالوی رسیده شیرین، صبح بخور قبل از کارت، در پاییز و زمستان.. بعد از غذاها، انار رسیده شیرین.
گاهی هم سردردها به خاطر این است که چربیهای مضر خون بالاست. گاهی چربیهای مضر خون بالاست که طرف سردرد میگیرد، سرش بیحوا میشود، سرگیجه هم میگیرد. حالا اینجا، روغن مصرفیات روغن زیتون باشد، زیتون سرکهای با غذا بخوری، به همراهش هم یک عدد کدو مسمای خام با پوستش بخورید، کلاً از قرص شیمیایی «آتورواستاتین» بینیاز میشوید. چون آن قرصها، لخته خون میآورد و زمینه سکته میشود. این طرفش که کلسترول و تریگلیسیرید را کم میکند، راست میگوید، ولی این طرفش را یادش رفته بهت بگه که آتورواستاتین، لخته خون میآورد. حالا شما چیزی میخوری که پنج تا فایده همزمان برایت دارد. «دُبّاء»، یعنی کدو مسمای خام با پوستش، هم بیلیروبین خونت میآید پایین، هم چهار تا آنزیمهای کبدیات میآید پایین، هم کلسترول بد (LDL) میآید پایین، هم تریگلیسیریدت میآید پایین، قوت بازبینی اطلاعاتت میرود بالا. دیگر هی دستت را اینجوری فشار نمیدهی اینجا، هی فشار بدهی مطلب بیاید. به راحتی برداشت اطلاعات از حافظه، این... میکند. «دُبّاء»، یعنی کدو سبز خیاری خام با پوستش. معده ضعیف است، بخارپزش کن. بخارپز، سرخکردنی نخوریم، خاصیتش کم میشود.
خطرات تهدیدکننده ایران:
1.حمله گلهای غرب و صهیون وحشی.
2.فتنه منافقین، بهاییها، داعشیهای داخلی.
3.گرانیها، تورمها.
4.بیبند و باریها، فسق و فجورها، الواتگریها.
5.پانزده سال از زلزله شدید شهر تهران گذشته است. صد سال از زلزله شدید شهر مشهد گذشته است. طبق قانون لرزهنگاری در زمینشناسی ایران، هر ۱۰۰ سال یک زلزله شدید در تهران آمده، هر ۹۰ سال یک زلزله شدید در مشهد آمده است. میگویم تاریخش گذشته است. حالا شورای تأمین استان، بحث امنیت و... همه باید آماده باشند. گاهی خطر دشمن، از درون زمین است. گاهی از درون اجتماع است.
هماکنون دو خطر زیستمحیطی جدی هست.
یک: زلزله. دو: «خَسْف». «خسف» یعنی فرونشست زمین. میانگین فرونشست زمین در سطح جهان بین نیم سانتیمتر تا یک سانتیمتر است. ولی متأسفانه در کشور ایران فعلی، با پنج سال خشکسالی پشت سر هم، فرونشست زمین، یعنی «خسف»، بین ۳۰ سانتیمتر تا ۳۶ سانتیمتر در کل جغرافیای طبیعی ایران است. توجه! در کشورهای پیشرفته جهان، برای فرونشست دو تا سه سانتیمتر زمین، جلسه اورژانسی و اضطراری تشکیل میدهند. ولی در ایران ما، سالانه ۳۰ تا ۳۶ سانتیمتر زمین فرونشست دارد. این فاجعه زمینی است. «خسف زمین»، فاجعه زمین است، از مدیریت بحران بالاتر است. داشتههایت را میبلعد. میفهمید چه میگویم؟ داشتههایت را میبلعد. یعنی وقتی که میگویی فرونشست زمین، بزرگترین سرمایه کشور چیست؟ سرمایههای انسانی. حالا یک مرتبه، این... یک جایی متخصصهای متعهد هستند. یک مرتبه، زمین میرود پایین، ۳۰، ۴۰ متر، ۹۰ متر. یعنی به همین کشکی، متخصصهایت را از دست بدهیم؟ ارگانهای حساس مختلف، در زمین میرود پایین. مراکز حساس، حساس...
تذکر:هشتاد درصد آب کشور ایران را صنایع و کشاورزی دارد میبلعد. یکیاش هم هندوانه. تو که سرزمینت خشک و نیمهخشک است، باید جوری باغداری کنیدکه آب کمتر مصرف بشود. نه، غرقابی... میگویم میخواهی شنا کنی. پس با این لولههای پلیاتیلن که عمر پنجاه ساله دارند. اینها را همه را مرتب کن که آب هدر نرود، هی علفهای هرز زیاد شود یا تبخیر آب زیاد شود.
بررسی خطرات و تهدیدهای پیش روی ایران
با این همه کمبود آب. تبصره: در سال ۱۴۰۴ هجری شمسی، در شهر تهران و دشتهای اطراف تهران، فرونشست به ۴۰ سانتیمتر رسیده و گاهی این ترکهای عمیق تا نزدیک جاده آمده، تا نزدیک شرکت نفت آمده، تا نزدیک... حالا به ما چه؟. دارم میگویم اگر مدیریت این فاجعه را نکنید، داشتههایتان را فرونشست زمین میبلعد. لفظ را دقت کنید. این فاجعه است، بالاتر از بحران است. ما «مدیریت بحران» داریم، ولی «مدیریت فاجعه» نداریم. این اشتباه است.
تذکر ویژه: برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی ایران با حفر چاههای عمیق متعدد در شصت سال اخیر (که ۴۶ سال آن در جمهوری اسلامی بوده)، در شصت سال اخیر، این بدبختیها را به سر روزگار ما آوردهاند.
برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی که گنج یک مملکت است:
1. باعث خشک شدن بسیاری از قناتها شده،
2.باعث مرگ سرسبزی دشتها و گسترش بیابانها شده و مراتع، سطحشان در جغرافیای طبیعی کم شده و فرونشست آنها را شاهدیم، حتی جنگلها.
3.کشاورزی به حالت احتضار درمیآید. بعد داد این و آن درمیآید، از کشاورزاز باغدار تا برسد به نانوایی که چند روز قبل کنار فرمانداری تظاهرات کردند،نانواییها گفتند سه ماه است که پول یارانه را دولت نداده است. پس زمینه شورش داخلی را فراهم نکن با «ندانمکاری». عدم مدیریت در بحران یا عدم مدیریت در فاجعه... به دست خودت، زمینه شورش را ایجاد نکن.
4.مناطق شهری، بالاخص کلانشهرها (از جمله تهران و مشهد) تحت تأثیر جدی قرار میگیرند...
5.سیستم حمل و نقل داخل شهری و بین شهری (بین استانی) دچار تأثیر جدی و بد میشود. حمل و نقل جادهای، خطوط راهآهن (راهآهن سراسری کشوری)، خطوط متروی تهران، خطوط متروی مشهد... در بحثهای فرونشست زمین میبینی از ریل خارج شد، چند هزار نفر میمیرند آن زیر. یا فرونشست زمین... چند هزار نفر میمیرند. شما یک ساختمان یازده طبقه میآید پایین در اهواز، یک جایی بود، دو هفته علاف بودی در آن خیابان باریک که میخواستی خاکبرداری کنید. فرونشست زمین، ضایعاتش خیلی بیشتر و خیلی گستردهتر است.
یا مثلاً خطوط انتقال برق، گاز، تلفن و مانند آن؛ کابلهای نیرو، کابلهای نوری برای اینترنت و مانند آن. فرونشست زمین همه اینها را خراب میکند. ببین، داشتههایت را الکی از دست میدهیم وقتی که مدیریت فاجعه و مدیریت بحران نداشته باشیم. حتی پالایشگاهها، نیروگاهها، هتلها، آپارتمانها، محیط زیست، همه اینها آسیب میبینند، تا چه برسد به خانههای مردم.
حالا بعد از عمری، یک خانه قسطی داریم، حالا این خانه قسطیاش هم «هوا» است، یعنی آپارتمان است؛ یا ۱۵ طبقه یا ۲۵ طبقه. حالا اگر فرونشست زمین بشود... تو برای یک طبقه صد متریاش ماندهای، برای یک وام ازدواج چهارصد میلیونی ماندهای، انقدر بهانه میآوری (ضامن، فلان...). تو در این جزئیات ماندهای! حالا آپارتمانهای چندقلو، پانزده طبقه، فلکه فردوسی... اگر فرونشست زمین بشود، ببین چند هزار نفر زن و بچه یک مرتبه میروند پایین. در ساختمان پلاسکو (آتشسوزی)، ماندی چند سال!
از حیث زمین، دو خطر، کلانشهرهای ما را تهدید میکند: یکی زلزله شدید و دیگری فرونشست زمین به خاطر برداشتهای بیرویه از چاههای زیرزمینی و پر کردن استخر چند تا گردنکلفت که چهار تا شنا در آن بکنند و آب بخورند. ما بقیه را باید نفله کنیم؟ این بیعقلی است، این بیعلمی است، این مصلحت عامه را در نظر نگرفتن است.