1404/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی اصول رجالیه/اعتبارسنجی کتاب اختیار الرجال /بررسی قرائن نافی انتساب کتاب اختیار به شیخ طوسی
مقدمه: طرح بحث اعتبارسنجی کتاب اختیارالرجال (ادامه)
بررسی و بحث راجع به کتاب «اختیار الرجال» شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) بود و در خصوص اینکه این کتاب، انتسابش به شیخ طوسی انتساب درستی است یا انتساب نادرستی میباشد. عرض کردیم که در دو مقام باید بحث پیگیری شود:
• اولاً، اموری که میتواند مستند صحت انتساب این کتاب به شیخ طوسی باشد، مطرح شده و مورد بررسی قرار بگیرد.
• و سپس، اموری که به عنوان قرائنی بر عدم صحت انتساب قابل طرح است، بیان بشود.
اما در خصوص مقام اول، در جلسات قبل چند امر به عنوان مستند صحت انتساب این کتاب به شیخ طوسی مطرح شد که با استناد به آن امور، انتساب این کتاب به شیخ قابل تثبیت و تأیید بود.
مقام دوم: بررسی قرائن نافی انتساب کتاب اختیار به شیخ طوسی
مقام دوم در خصوص آن قرائنی است که احیاناً میتوانند مستندی برای کسانی قرار بگیرند که انتساب این کتاب به شیخ طوسی را قبول ندارند و یا حداقل، میتوانند اموری باشند که در انتساب این کتاب به شیخ تردید ایجاد میکنند و این امور عبارتند از:
شبهه اول: فقدان مقدمه در نسخه فعلی کتاب اختیار
یک: اینکه کتاب «اختیار الرجال» از شیخ طوسی که نقل شده است، بر اساس آنچه در کتاب «فرج المهموم» نوشته شده، یک کتابی است که برخوردار از یک مقدمه است و بعد از ذکر مقدمه، وارد در مباحث رجالی میشود. به تعبیری دیگر، در کتاب «فرج المهموم» سید بن طاووس نقل شده است که کتاب «اختیار الرجال» شیخ، کتابی است حاوی یک مقدمه و اموری که بعد از مقدمه ذکر میشود.
اما با مراجعه به کتاب «اختیار الرجال» که الان در اختیار ماست و در دست ما قرار دارد، میبینیم این کتاب فاقد هرگونه مقدمهای است و هیچ مقدمهای از شیخ طوسی نقل نشده است. آیا این نمیتواند قرینهای باشد بر اینکه این کتاب، کتاب شیخ طوسی نیست؟
پاسخ به شبهه اول:
عرض میکنیم که از این شبهه اینطور پاسخ داده شده است که سید بن طاووس در این کتاب تصریح دارد که مقدمهای که در کتاب هست، مقدمه شیخ طوسی نیست و آنچه که به خط خود شیخ طوسی نوشته شده است، نفسِ کتاب است. و این احتمال وجود دارد که شیخ طوسی اموری را به عنوان مقدمه برای شاگردانش درس داده باشد و تلامذه، آنها را املاء کرده باشند؛ ولی در مقام نوشتار، شیخ طوسی آنچه را به عنوان مقدمه فرموده و احیاناً شاگردانش املاء کردهاند و در برخی نسخ «اختیار الرجال» اضافه شده است، در خود کتاب و به خط خودش نیاورده و ننوشته است. و لذا کتابی که امروز الان در اختیار ما قرار دارد، همان نفسِ کتاب است که شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) با خط خودش آن را نوشته و الان ما در اختیار داریم. لذا این ایراد یا این استدلال، نمیتواند اصل مسئله انتساب این کتاب به شیخ طوسی را زیر سؤال ببرد.
شبهه دوم: وجود نقائص و عدم تطابق نقلقولها
دومین مطلب و امر از اموری که میتواند به عنوان مستندی برای نفی انتساب این کتاب به شیخ طوسی مطرح شود، این است که ابن شهرآشوب در کتاب «مناقب آل ابیطالب» از کتاب «الاختیار»، مطالبی را نقل میکند که وقتی ما مراجعه میکنیم به خود کتاب «الاختیارِ» موجود در دست ما، میبینیم که این کتاب فاقد آن چیزهایی است که ابن شهرآشوب در «مناقب» نقل کرده است. و یا مثلاً در حاشیه «تلخیص المقال» ذکر شده است که شیخ طوسی در کتاب «اختیار الرجال» از هشام بن سالم، فلان روایت را آورده است؛ در حالی که وقتی ما به کتاب «اختیار الرجال» فعلی مراجعه میکنیم، میبینیم چنین مطلبی وجود ندارد.
آیا وجود این نقائص و نبودِ این مطالبی که احیاناً در برخی موارد نقل شده است، نمیتواند دلیلی باشد بر اینکه این کتاب «اختیار الرجال» موجود، غیر از کتابی است که شیخ طوسی به خط خودش نوشته است؟
پاسخ به شبهه دوم:
در پاسخ به این مطلب هم میتوان گفت که وقوع حذف در برخی موارد در کتب، یک امر متداولی بوده است. شما اگر به کتب حدیثی هم مراجعه بکنید، میبینید در برخی نسخ، برخی روایات افتاده و حذف شده است و این افتادگی و حذف، میتواند به خاطر اشتباهِ نسخهبرداران باشد؛ و یک امر طبیعی است. لذا اگر احیاناً نکتهای در برخی از کتب از شیخ در کتاب «اختیار الرجال» نقل شده باشد که در کتاب موجود از «اختیار الرجال» وجود ندارد، دلیل بر این نیست که کل این کتاب، غیر از کتابی است که شیخ نوشته است. لذا این استدلال و این فرمایش هم فرمایش قابل قبولی در جهت ردّ انتساب این کتاب به شیخ طوسی نخواهد بود.
شبهه سوم: وجود اغلاط املایی و نوشتاری فراوان
سومین مطلب و سومین امری که میتواند به عنوان مستند برای نفی انتساب این کتاب به شیخ مطرح بشود، این است که گفته میشود وقتی ما به کتاب «اختیار» مراجعه میکنیم، میبینیم این کتاب پر از غلط است، یعنی غلطهای املایی و نوشتاری. و چطور میشود این کتاب، کتاب شیخ طوسی باشد و به خط خودش هم نوشته شده باشد، ولی حاوی این همه اغلاط باشد؟ وجود این اغلاط و اشتباهات املایی، حکایت از این دارد که کتاب موجود، کتاب شیخ طوسی نمیتواند باشد.
پاسخ به شبهه سوم:
ولی این استدلال هم استدلال ناقصی است. برای اینکه روشن شود که این استدلال هم نمیتواند انتساب این کتاب را به شیخ طوسی نفی بنماید، لازم است در متن این کتاب ورود بکنیم و ببینیم این خطاها و این اشتباهاتی که ادعا میشود در متن کتاب «اختیار الرجال» موجود هست، چه نوع خطایی است؟ چون خطاها مختلف است:
• گاهی اوقات خطا از این جهت است که یک لفظ تکرار شده.
• گاه از این جهت است که یک عنوان وجود دارد که در آن عنوان، خطای نوشتاری وجود دارد.
• گاهی اوقات خطا مربوط به این است که حذف صورت گرفته.
• غلط و خطا مربوط به این است که تصحیفی شده یا اینکه تحریفی صورت گرفته.
• و گاهی اوقات خطا، خطای معنوی است؛ یعنی جمله طوری نوشته شده است که از نظر معنا با آنچه در کتاب کَشّی وجود دارد، اصلاً متفاوت است، در حالی که این کتاب، تلخیص و اختیار از کتاب کَشّی است.
ما این خطاها را باید مورد بررسی قرار دهیم انحاء و انواعش را یک ملاحظهای بکنیم، بعد ببینیم که این خطاها در کجا وجود دارد و آیا میتواند مضرّ به انتساب این کتاب به شیخ طوسی باشد یا نمیتواند. که این را انشاءالله برای جلسه بعدی میگذاریم.
بحث اخلاقی: فتنه بودن اموال و اولاد
ما در جلسه قبل عرض کردیم یکی از مسائلی که انسان را غافل میکند، اموال و اولاد است. این در قرآن هم آمده است که فتنه هستند و معنای فتنه بودنشان هم این است که شما در معرض امتحان به اینها هستید. مقصود از فتنه بودن این نیست که اینها شر هستند، ولد اگر ولد صالح باشد، انسان به وجودش افتخار میکند. اولاد اگر اولاد صالحه باشند، هم ذخیره دنیای انسان هستند و هم ذخیره آخرت. اموال اگر اموالِ مؤثر در رفاه زندگی انسان و همچنین در امور معنوی باشد، این اموال واقعاً اموال حسنه است.
مقصود این است که خدا با اموال و اولاد، بیشتر شما را امتحان میکند. بیندیشید ببینید آیا حاضرید به خاطر فرزند، آخرتتان را از دست بدهید یا نه؟ بسیاری از افرادی که در جامعه گرفتار گناه هستند، به خاطر بچهها گرفتار گناه میشوند. یعنی اگر خودشان بودند و خودشان، چهبسا آن گناهها را مرتکب نمیشدند، اموال غیرحلال به دست میآورند، میگویند چون بچهمان میخواهیم در رفاه باشد. «مگر بچه ما چه کمتر از آن یکی دارد؟» حاضریم به دیگران ظلم کنیم برای اینکه بچهمان وضعیت مناسبتری پیدا بکند. که البته این هم مراتب دارد؛ بعضی کمتر، بعضی بیشتر.
خدای نکرده در مقام قضاوت، قضاوت به نفع بچه میکنید در حالی که خلافش است. حالا این قضاوت هم لازم نیست حتماً قضاوت محکمهای باشد؛ حتی قضاوت در یک دعوای کوچک، در یک زد و خورد کوچک. خلاصه اینکه در معرض امتحان هستیم. اگر خودمان دیدیم که به خاطر بچه، حاضر نشدیم که آخرتمان را بفروشیم، دینمان را بفروشیم، بفهمیم که مقاومت کردیم. اما اگر احیاناً به خاطر بچه و اولاد، از برخی باورهای دینی و معنویمان دست برداشتیم، یک ذره [باید تأمل کنیم].
مال هم همینطور است، فرق نمیکند. خیلیها مال ندارند یا کمتر دارند، کمتر در معرض فتنه هستند. بعضیها بچه ندارند یا بچه کمتر دارند، باز کمتر در معرض امتحان هستند. حالا، کسانی هستند که اصلاً بچه ندارند؛ اینها دیگر در این جهت، امتحان پس نمیدهند. لذا میبینیم این افرادی که بچه ندارند، عمدتاً خیلی از گناههایی که دیگران انجام میدهند، اینها دیگر انجام نمیدهند. این دیگر برای همه ملموس و مشخص است.
باید در معرض و در مظانّ اجابت دعا کنیم، انشاءالله خداوند متعال به همه ما این عنایت را بکند که بتوانیم طوری با اموال و اولادمان رفتار بکنیم که به وسیله اموال و اولاد فریب نخوریم. هر چه کنیم برای بچه، اگر از مسیر مستقیم باشد، خب مشکلی ندارد. اما اگر از غیر مسیر مستقیم باشد، روز قیامت همین بچهها یقه ما را میگیرند. مشکل این است. یعنی همین کسی که این همه رفاه برایش فراهم کردیم، قیامت میگوید: «به چه حقی تو آمدی مال غیرحلال به من دادی؟ مسیر زندگی من را هم تازه تو عوض کردی». یعنی طلبکار هم میشود.
دعا کنیم انشاءالله در مظانّ اجابت، که خداوند متعال این توفیق را بدهد که بتوانیم طوری با اولاد و اموالمان رفتار کنیم که فریب اینها را نخوریم.