« فهرست دروس
درس رجال استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

1404/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

این متن توسط هوش مصنوعی پیاده‌سازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.

موضوع: بررسی اصول رجالیه/اعتبارسنجی کتاب اختیار الرجال /بررسی قرائن نافی انتساب کتاب اختیار به شیخ طوسی

مقدمه: طرح بحث اعتبارسنجی کتاب اختیارالرجال

بحثی که در جلسه قبل مطرح شد، در خصوص «اصول رجالیه»، یعنی کتب مرجع رجالی و اعتبارسنجی آن‌ها بود. با توجه به اینکه سال گذشته در خصوص کتاب الضعفاء ابن غضائری بحث مفصلی انجام گرفت و ما از انتساب این کتاب به ابن غضائری دفاع کردیم، دومین اثر قابل طرح در مقام بررسی، کتاب «اختیار الرجال» شیخ طوسی است.

در جلسه قبل هم عرض کردیم در این جهت که آیا کتاب «اختیار الرجال» - که طبق آنچه تبیین شده است، مختصرِ «رجال کشّی» می‌باشد - انتسابش به شیخ طوسی صحیح است یا انتسابش به شیخ طوسی صحیح نیست، تردیدی مطرح شده و شبهه‌ای ایجاد شده است. و عرض کردیم که برای روشن شدن صحت انتصاب و یا عدم صحت انتصاب، لازم است در دو مقام بحث بشود:

     مقام اول: مربوط به اموری است که با استناد به آن‌ها می‌توان انتساب این کتاب به شیخ طوسی را تصحیح و تعیین نمود؛ به تعبیری، قرائنی که دلالت دارد بر اینکه کتاب «اختیار الرجال»، تألیف شیخ طوسی است.

     مقام دوم: در خصوص بررسی اموری است که به عنوان شبهه، در انتساب این کتاب به شیخ طوسی تردید ایجاد می‌کند و پاسخ از آن شبهات و آن امور، در صورتی که ما معتقد باشیم انتسابش به شیخ طوسی درست هست.

مقام اول: ادله و قرائن صحت انتساب کتاب اختیار به شیخ طوسی

اما مقام اول؛ عرض می‌کنیم که برای اثبات انتساب این کتاب به شیخ طوسی، چند قرینه قابل طرح است:

قرینه اول: تصریح سید بن طاووس در کتاب «حل الإشکال»

قرینه اول این است که سید احمد بن طاووس کتابی دارد با عنوان «حل الإشکال». در این کتاب، مؤلف یک مقدمه‌ای دارد که در آن مقدمه تصریح می‌کند که یکی از مصادر و مآخذ کتاب «حل الإشکال»، عبارت است از کتاب «الاختیار» شیخ طوسی؛ و می‌فرماید که ما طریقی به شیخ داریم و بر اساس گفتار «اجازات البحار» (در اجازاتی که در بحار آمده است)، این طریق هم طریق صحیحی است.

شاید کسی بگوید: کتاب «حل الإشکال» اگرچه به عنوان تألیفی از تألیفات ابن طاووس نقل شده است، ولی این کتاب اساساً اصلاً الان وجود ندارد؛ شما چگونه به مقدمه آن دسترسی پیدا کردید و از مقدمه استخراج کردید که ایشان فرموده است یکی از مآخذ و مصادر کتاب ما، کتاب «الاختیار» شیخ طوسی است؟

عرض می‌کنیم که کتاب «حل الإشکال» اگرچه الان وجود ندارد، ولی نوشته‌ای به خط ابن طاووس گویا نزد صاحب معالم وجود داشته است، و از آن نوشته کاملاً استفاده می‌شود که سید بن طاووس کتاب «حل الإشکال» را از کتاب «اختیار الرجال» شیخ طوسی گرفته و اقتباس کرده است. عنوان آن نوشته هم «التحریر الطاووسی» است که الان هم موجود است و چاپ شده است.

به‌خصوص وقتی که کتاب «الاختیار الرجال» فعلی را - که به عنوان کتاب شیخ طوسی الان مطرح است - با نسخه‌ای که سید بن طاووس دارند، تطبیق داده می‌شود، اختلافی بین این‌ها دیده نمی‌شود. بر این اساس، این خود قرینه بر این است که کتاب «اختیار الرجال»، تألیف شیخ طوسی است. .و از طرفی هم، ما دیگر یک «اختیار الرجال» از یک نفر دیگر سراغ نداریم؛ یعنی ندیده‌ایم کسی نقل کرده باشد که «اختیار الرجال» از کس دیگری هم وجود دارد. لذا این خود، یک قرینه مهم می‌شود.

دو قرینه دیگر هم وجود دارد.

بحث اخلاقی: دو گروه انسان‌ها در قرآن کریم (اَنعام و اُولوالاَلباب)

اگر در قرآن کریم تأمل کنیم می‌بینیم که خداوند متعال حد وسطی برای بشر قائل نیست؛ بلکه می‌فرماید یا باید مؤمن باشید یا باید کافر باشید. یا باید صادق باشید یا باید کاذب باشید. یا باید بهشتی باشید و یا باید جهنمی باشید. بین این دو، مرزی وجود ندارد که کسی بگوید: «آقا من نه می‌خواهم بهشتش را بروم، نه می‌خواهم جهنمش را بروم»؛ «نه می‌خواهم ایمانش را داشته باشم، نه می‌خواهم کافر باشم». خیر، اصلاً مرزی بین این‌ها نیست. یا این است یا آن. دو روی یک سکه بیشتر نیست؛ یا باید این روی سکه باشد یا آن روی سکه.

یکی از این تقابل‌هایی که در قرآن کریم وجود دارد، این است که خداوند متعال می‌فرماید شما انسان‌ها، به لحاظ اینکه هم حیوان هستید و هم ناطق و متفکرید، از دو حالت خارج نیست: یا باید در گروه «کالاَنعام» قرار بگیرید، یا باید در گروه «اُولوالاَلباب» قرار بگیرید. راه سومی وجود ندارد. شما در همین دنیا که هستید، یا در گروهی هستید که مثل چهارپایان در این دنیا زندگیشان را می‌گذرانند - که می‌شوید جزو همان جهنمی‌های کثیر، لذا بهشت خداوند را کم می‌گیرند و هر چند وسیع است، اما جهنم خداوند را خیلی می‌گیرند و هر چند مضیّق - ﴿وَ لَقَد ذَرَأنَا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الإنسِ﴾[1] . بیشتر مردم... آن هم «اکثراً من الناس» نفرموده، فرمود «کثیراً من الناس». «کثیر» می‌دانید که، بیشتر از «اکثر» است. «اکثر» در مقابلش «اقل» وجود دارد، ولی «کثیر» در مقابلش «قلیل» وجود دارد. ﴿لَقَد ذَرَأنَا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الإنسِ﴾[2] . این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها آنانی هستند که ﴿لَهُم قُلُوبٌ لا یَفقَهُونَ بِهَا﴾[3] . به ظاهر قلب دارند، قدرت تعقل دارند، اما تفقه نمی‌کنند. ﴿لَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ لَهُم آذانٌ لا یَسمَعُونَ بِهَا﴾[4] . گوش هم دارند، نمی‌شنوند. ﴿أُولَئِكَ کَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ﴾[5] . بلکه حتی این‌ها از حیوان‌ها هم پست‌تر هستند. دلیلش این است که ما این ابزار را در اختیار انسان قرار دادیم که با این‌ها تعالی پیدا کند، اما این ابزار در اختیار حیوان قرار نگرفت. بله، این‌ها هست در حدی که بخورد و بیاشامد و غیر ذلک. ﴿اُولئِکَ کَالأَنعَامِ بَل هُم أَضَلُّ، اولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ﴾[6] .

اینجا یک گروه هستند. شما به هر حال، بخواهید یا نخواهید، یا باید جزو این چهارپایان باشید، یعنی همان‌طور که چهارپایان دارند می‌خورند، خب شما می‌خورید؛ همان‌طوری که دارند می‌آشامند، شما می‌آشامید؛ همان‌طوری که از شهوتشان استفاده می‌کنند، شما هم استفاده می‌کنید؛ همان‌طوری که در حد این می‌شنوند که اگر خطری بود فرار کنند، شما می‌شنوید که فرار کنید، یعنی خطرها را دفع کنید؛ اما دیگر آیات خداوند و این حرف‌ها را، دیگر اصلاً وقت برای گوش کردنش نمی‌گذارید. جمعیت کثیری از مردم همین هستند. الان ما در جامعه‌ای که خودمان زندگی می‌کنیم به عنوان یک جامعه اسلامی، وقتی که ملاحظه می‌کنیم، می‌بینیم اکثر قریب به اتفاق مردم، هر روز مثل حیوان دارند زندگی می‌کنند. صبح بیدار می‌شوند و بدو بدو بدو برای درآوردن یک لقمه نان، و بعد ظهر بخور و شب هم حالا یا تفریح کن یا ... نه اهل عبادتی باشد، نه اهل تفکری. این یک طیف است.

اما طیف دوم: ﴿الَّذینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً﴾[7] . این در تفسیر چه آمده؟ ﴿إنَّ فِی خَلقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ وَ اختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِاُولِی الأَلبَابِ﴾[8] . کسانی که یعنی قدرت تفکر دارند و دنبال فکر هستند، اهل تفکر هستند، می‌گویند: «آقا این دنیایی که ما در آن قرار گرفته‌ایم، همه آیات خداست». باید برای اینکه در گروه «اُولوالاَلباب» قرار بگیرید، تفکر کنید در خلق خداوند متعال. ﴿الَّذینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً﴾[9] ایستاده و نشسته ذکر خدا می‌گویند ﴿وَ عَلی جُنُوبِهِم وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا باطِلاً سُبحَانَکَ فَقِنَا عَذابَ النَّارِ[10] . رَبَّنَا إنَّکَ مَن تُدخِلِ النَّارَ فَقَد أَخزَیتَهُ وَ مَا لِلظَّالِمینَ مِن أَنصارٍ[11] الی آخر.

دو گروه را برای مردم باید تشریح کنیم. ای مردم، یا «کَالاَنعام» هستید - یا عین چهارپایان دارید زندگی می‌کنید، که این‌ها گروه کثیر هم هستند - یا نه، در آن گروه قلیلی می‌شوید که ﴿لا یَذکُرُونَ اللهَ إلّا قَلیلاً﴾[12] در قرآن داریم، ذکر خدا نمی‌گویند، مگر افراد کمی. ﴿لا یُؤمِنُونَ إلّا قَلیلاً﴾[13] . حتی عدم ایمان را می‌گوید؛ می‌گوید ایمان نمی‌آورند مگر یک سری افراد خیلی کم. یا در این مسیر قرار بگیرید.

ان‌شاءالله خداوند متعال عنایت کند ما که مدعی هستیم در گروه قلیل هستیم، حداقل ادعایش را داریم. ان‌شاءالله واقعاً در همان گروه قلیل قرار بگیریم و این زندگی چند روزه‌مان را ان‌شاءالله سپری بکنیم.

 


logo