1404/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
میقات عقیق/أحكام المواقيت /كتاب الحج
موضوع: كتاب الحج/أحكام المواقيت /میقات عقیق
(مسألة 2): الجنب والحائض والنفساء جاز لهم الإحرام حال العبور عن المسجد إذا لم يستلزم الوقوف فيه، بل وجب عليهم حينئذٍ، ولو لم يمكن لهم بلا وقوف، فالجنب مع فقد الماء أو العذر عن استعماله، يتيمّم للدخول والإحرام في المسجد، وكذا الحائض والنفساء بعد نقائهما، وأمّا قبل نقائهما، فإن لم يمكن لهما الصبر إلى حال النقاء فالأحوط لهما الإحرام خارج المسجد عنده وتجديده في الجحفة أو محاذاتها.
الثاني: العقيق، وهو ميقات أهل نجد والعراق ومن يمرّ عليه من غيرهم، وأوّله المسلخ، ووسطه غمرة، وآخره ذات عرق، والأقوى جواز الإحرام من جميع مواضعه اختياراً، والأفضل من المسلخ ثمّ من غمرة، ولو اقتضت التقيّة عدم الإحرام من أوّله والتأخير إلى ذات العرق، فالأحوط التأخير، بل عدم الجواز لايخلو من وجه.[1]
عرض شد: حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) در خصوص «جنب» و «حائض» و «نفسا» که میخواهند از مسجد شجره محرم شوند - بر اساس نظریه کسانی که معتقدند حتماً باید احرام در داخل مسجد شجره انجام بگیرد - فرمودند: «جنب» و «حائض» و «نفسا» میتوانند به صورت مُرور (در حال گذر) از مسجد وارد شوند و از طرف دیگر خارج شوند.
نهایتاً در خصوص کسی که توان عبور و مُروری از مسجد شجره را ندارد - مثلاً شخصی که تنها دو سه قدم میرود و باید بنشیند، یا بیمار است، یا به هر دلیلی ازدحام جمعیت در مسجد شجره به حدی است که امکان حرکت نیست و ورود به مسجد مستلزم توقف داشتن باشد - این چنین کسی چه باید بکند؟ فرمودند: تیمم بگیرد (به جای غسل) و با تیمم برود. سپس حضرت امام فرمودند: فإن لم يمكن لهما الصبر. سپس «حائض» و «نفسا» اگر قبل از «طَهر» (پاک شدن) بودند، که بعد از طهر، غسل میگیرند و میروند. ولی اگر قبل از طهر بودند و صبر هم نمیتوانند بکنند، فرمودند: «فَالأحوط» (احتیاط این است) که «حائض» و «نفسا» خارج از مسجد شجره محرم شوند، ولی در «جُحفه» دوباره تجدید احرام کنند.
اگر در جحفه هم (تجدید احرام) ممکن نشد، سخن در وجه این احتیاط بود که چرا حضرت امام به این احتیاط فتوا دادند. عرض میکنیم که به نظر میرسد وجه احتیاط این است که حضرت امام سه نکته را مورد ملاحظه قرار دادند و بر اساس این سه نکته، احتیاط وجوبی در تجدید احرام در جحفه نمودهاند:
نکته اول: این است که معتقدند میقات برای عمره تمتع باید از مسجد شجره انجام بگیرد و احرام در خارج از مسجد مشروع نیست. از طرفی هم فرض این است که این زن حائض یا زنی که نفسا است، امکان گذر از داخل مسجد شجره را به صورت عبوری ندارد. این امر اقتضا دارد که لا محاله از خارج از مسجد شجره محرم شود، ولی به این عمل نمیتوان اطمینان داشت؛ چرا که ما معتقدیم در خارج از مسجد شجره، احرام، مشروع نیست.
نکته دوم: این است که روایات متعدد میفرمایند: فردی که بنا دارد به مکه برود و مناسک انجام دهد، حق عبور از میقات را بدون احرام ندارد. اگر کسی بدون احرام از میقات گذر کند، عملش غیر جایز است. این نکته اقتضا دارد که حداقل این زن در خارج از مسجد شجره محرم شود تا صدق نکند که از میقات بدون احرام عبور کرده است.
نکته سوم: این است که در برخی از روایات - همانطور که گذشت - گذر از مسجد شجره بدون احرام، برای برخی از اشخاص جایز شمرده شده است؛ مثل شخص مریض یا شخص ضعیفی که اگر بخواهد از مسجد شجره محرم شود، توانایی طی کردن مسیر طولانی تا مکه را با لباس احرام ندارد. در حال ضرورت، جایز بود که از میقات مسجد شجره بدون احرام گذر کند. نهایتاً در این جهت که آیا جنابت، حیض و نفاس از مصادیق ضرورت محسوب میشود یا خیر، کلام و حداقل تردید هست. از طرف دیگر، ورود به مناسک حج بدون اینکه احرام صحیحاً منعقد شده باشد، جایز نیست.
مجموع این سه نکته در کنار هم، مجتهد را به صدور یک حکم احتیاطی سوق می دهد و آن حکم احتیاطی این است که بفرماید: از خارج مسجد شجره محرم شود (تا عبور از میقات بلا احرام صدق نکند) و در جحفه یا موازات جحفه، تجدید احرام کند؛ تا اگر احرامش در مسجد شجره منعقد نشده است، حداقل در اینجا قطعاً منعقد شده باشد.
پس، اینکه حضرت امام فرمودند: فالأحوط لهما الإحرام خارج المسجد عنده وتجديده في الجحفة أو محاذاتها. یک حکم احتیاطی مناسب با چینش این سه نکته در کنار همدیگر است. بدین ترتیب، به این احتیاط رسیدیم.
پس ملاحظه بفرمایید: سه نکته، امام را وادار به این حکم احتیاطی کرد:
1. این خانم، فرضاً حتی توان عبور از داخل مسجد شجره را به صورت گذر ندارد. توقف در مسجد شجره هم برای محرم حرام است. پس ما نباید اجازه دهیم این خانم به داخل مسجد شجره برود.
2. از طرف دیگر، روایات میفرمایند: حق عبور از میقات بلا احرام نیست و اگر کسی بلا احرام از میقات گذر کند، جایز نمیباشد.
3. از طرف سوم، در اینکه احرامش در خارج از مسجد شجره منعقد شده یا نه، تردید است؛ چون اگر ما جنابت، حیض و نفاس را ضرورت بشماریم، این احرام منعقد هست، اما اگر ضرورت نشماریم، قاعدتاً از مصادیق ضرورت نیست. برای اطمینان از انعقاد احرام، راه اطمینانبخش این است که در جحفه یا موازات جحفه، تجدید احرام کند.
این، وجه احتیاط در کلام حضرت امام بود.
دومین میقات از مواقیت خمسه (به تعبیر حضرت امام) و مواقیت عشره (به تعبیر سید یزدی) عبارت است از میقات «عقیق». در همین خصوص، حضرت امام میفرماید: الثاني: العقيق، وهو ميقات أهل نجد والعراق ومن يمرّ عليه من غيرهم، وأوّله المسلخ، ووسطه غمرة، وآخره ذات عرق، والأقوى جواز الإحرام من جميع مواضعه اختياراً، والأفضل من المسلخ ثمّ من غمرة، ولو اقتضت التقيّة عدم الإحرام من أوّله والتأخير إلى ذات العرق، فالأحوط التأخير، بل عدم الجواز لايخلو من وجه.[2]
در خصوص دومین میقات (عقیق) چند مطلب قابل بحث است:
مطلب اول: در رابطه با اصل مشروعیت احرام از منطقهای به نام «عقیق» است. دلیل بر اینکه این منطقه یکی از مواقیت و مخصوص به کسانی است که اهل نجد و عراق میباشند، چیست؟
عرض میکنیم: در میقات بودن این محل، به دلیل وجود روایات مستفیضه، هیچ شک و شبههای نیست و اتفاق فقها - و بلکه ادعای اجماع فقهای امامیه و بلکه ادعای عدم اختلاف بین جمیع المسلمین - در اینکه ذات عرق از عقیق میقات این اشخاص میباشد، وجود ندارد. این اتفاق و عدم اختلاف، البته مدرک نیست؛ مدرک، همان روایات متضافره است. اینها میشود «اجماعات مدرکی یعنی موید». لذا در اصل اعتبار میقات عقیق، به خصوص ذاتالعرق، هیچ اختلافی بین افراد دیده نمیشود.
مطلب دوم: شما بودن این محل را با استناد به روایات متضافر ثابت کردید، ولی چه دلیلی دارد برای اینکه این میقات، میقات اهل نجد و یا میقات اهل عراق است؟
عرض میکنیم: اکثر همان روایاتی که دلالت دارد بر میقات بودن این منطقه برای احرام عمره تمتع یا عمره مفرده، تصریح کردهاند که این میقات، میقات اهل نجد است و یا در برخی از روایات فرمودهاند: میقات اهل عراق. البته «عراق»ی که در روایات وارد شده، منطبق بر عراق آن زمان است که در واقع، همانطور که در برخی از روایات هم وارد شده، مقصود از عراق، اهل مشرق زمین نسبت به مکه میباشند.
مطلب سوم: (که مهم است) در خصوص حد و حدود این میقات و این منطقهای است که به عنوان عقیق شناخته میشود. مشهور میان فقها این است که عقیق، منطقهای است که ابتدایی دارد، وسطی دارد و انتهایی. ابتدای آن منطقه را مکانی با عنوان «مسلخ» تشکیل میدهد، وسط آن را مکانی به نام «غمْره» و انتهای آن را «ذاتالعِرق» تشکیل میدهد. و افضل این است که شخص تا میتواند از اول (مسلخ) محرم شود، اگر نشد از غمره (که وسط باشد) و اگر نشد از آخر آن که ذاتالعِرق باشد. در تعبیر امام هم همین وارد شده بود که: وأوّله المسلخ، ووسطه غمرة، وآخره ذات عرق، انما الکلام در دلیل بر این مطلب هست.
عرض میکنیم: دلیل بر آنچه که مشهور اختیار کردهاند، در حقیقت دو روایت است که در خصوص این دو روایت، باید هم سنداً و هم دلالتاً بحث بشود. ولی در مقابل این دو روایت، باز روایات دیگری وجود دارد که آن روایات هم باید ذکر بشود تا ببینیم توان تقابل با این دو روایت را دارند یا خیر. اگر توان تقابل را داشتند، عموماً در مقام حل معارضه چه باید بکنیم؟
پس، گام به گام دقت بفرمایید:
1. ابتدا باید آن روایاتی را که دلالت دارد بر نظر مشهور - مبنی بر اینکه ابتدای عقیق، «مسلخ» است و انتهایش «ذاتالعِرق» و افضل آن، ابتدای آن است - بیان کنیم و روایتش را ذکر کنیم.
2. سپس در خصوص همین روایات، هم سنداً و هم دلالتاً بحث کنیم. اگر سنداً و دلالتاً تام بودند (چون یکی از روایات مثلاً مرسل است، اگر مرسله بود، خب باید برای تقویت سندش، حداقل عمل مشهور پشتش باشد) باید بررسی کنیم. سند و دلالتشان را بررسی کنیم.
3. در مرحله بعد، آن روایاتی را که مقابل این روایات است، مطرح کنیم که چیز دیگری میگوید.
4. بعد، دلالت و سند آنها را بررسی کنیم.
5. اگر هر دو طیف از روایات قوی بودند، آن وقت به مقام تعارض میرسیم.
6. وقتی به مقام تعارض رسیدیم، آیا ترجیح برای یکی از این طایفه نسبت به دیگری وجود دارد یا نه؟
7. اگر مرجحات نبود، باید چکار کنیم؟ آیا راه جمع عرفی بینشان ممکن است یا خیر؟
8. اگر راه جمع ممکن نشد، آنگاه قاعده باب تعارض یا تخییر است یا تساقط وقتی تساقط شد رجوع به اصل عملی است
پس میبینید که اجتهاد، پلهپله و بر اساس همین فرمولهایی است که دست ما را میگیرد و تا به نهایت میرساند. خداوند متعال ما را معطل نگذاشته؛ یعنی یک راهکاری برای ما قرار داده است.