1404/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
مبعّدات ارتباط صحیحه دوم زراره با قاعده یقین
موضوع: مبعّدات ارتباط صحیحه دوم زراره با قاعده یقین
روشن شد که اگر در موارد فراز " فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً فصلیت فَرَأَيْتُ فِيهِ " از کلام زراره، فرض شود که مراد از بخش اول، یقین به عدم نجاست لباس است که پس از جستجو کردن قبل از نماز تحقق پیدا می کند و مراد از بخش دوم، تردید در وجود نجاست از قبل از نماز و اصابت آن بعد از نماز باشد، با قاعده یقین در ارتباط خواهد بود بنابراین سؤال زراره و تعلیلی که امام علیه السلام در پاسخ آورده اند در رابطه با قاعده یقین خواهد بود و هیچگونه ارتباطی به استصحاب پیدا نخواهد کرد ولی به نظر ما اراده قاعده یقین از سوی امام علیه السلام چند مبعّد دارد که به دو مورد اشاره می کنیم:
• در قاعده یقین، اجتماع دو وصف یقین و شک در یک زمان ممکن نیست؛ زیرا متیقن و مشکوک در تمام جهات (حتی از جهت زمان) واحد هستند به طوری که حال سابق و لاحق در آن مطرح نیست و از آنجا که یقین و شک در این قاعده نمی توانند از نظر زمانشان با هم متحد باشند به طوری که در آنِ واحد، نسبت به یک چیز هم یقین و هم شک تحقق داشته بلکه باید مثل مورد روایت باشد، مثلا: یقین به عدم نجاست لباس، قبل از نماز تحقق داشته و شک در نجاست یا عدم نجاست لباس بعد از نماز عارض شود که با عروض چنین شکی، دیگر یقینی وجود نخواهد داشت.
در حالی که ظاهر فرمایش امام علیه السلام " فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً " این است که یقین و شک از فعلیت برخوردارند یعنی الآن که حکم به عدم نقض شده، هم یقین وجود دارد و هم شک وجود دارد و چنین چیزی فقط در باب استصحاب مطرح است و حال آنکه در قاعده یقین، زمان یقین با زمان شک، باید از هم جدا باشند و ممکن نیست دو وصف یقین و شک در یک زمان وجود داشته باشند.
• اگر مراد زراره " فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً " یقین به عدم اصابت نجاست به لباس باشد با توجه به مقام فقاهتی که دارد لازم است به این معنا تصریح کند و جهتی را که دخیا در حکم یا محتمل الدخالة فی الحکم است ذکر کند همانگونه که به دنبال جمله " ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ " احتیاط کرده و جمله " وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ " تا کسی گمان نکند که مراد از ظن به اصابت، همان علم به اصابت است.
با توجه به اینکه یقین به عدم اصابت نجاست به لباس، نقش اساسی در حکم دارد؛ زیرا با تحقق این یقین، شک قبلی از تأثیر در حکم ساقط می شود کما اینکه اگر مکلف در هنگام صبح، در نجاست لباس خود شک کند ولی موقع ظهر و قبل از اقدام به خواندن نماز، یقین به عدم نجاست پیدا کند، به شکی که در هنگام صبح در نجاست لباس داشته اعتنا نمی کند فلذا بنابر اراده یقین به عدم نجاست از جمله " فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً " وجهی برای ذکر جمله " فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ " که دخالتی در حکم ندارد، وجود نخواهد داشت؛ زیرا آنچه مرتبط به نماز است داشتن یقین به عدم نجاست لباس قبل از نماز است که علیالفرض با همین یقین وارد نماز شده است.
نتیجه: این احتمال نیز همانند احتمال اول از احتمالات چهارگانه است.
3و4: مراد از فراز " فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً " این است که بعد از بررسی لباس و عدم روئت نجاست، حالت تردید نسبت به طهارت و نجاست لباس برای زراره باقی مانده است و با همین شک در نجاست و طهارت لباس، وارد نماز شده و بعد از نماز، نجاست را دیده است " فصلیت فیه فَرَأَيْتُ فِيهِ " که این جمله دارای دو احتمال است:
• با دیدن نجاست لباس بعد از نماز، یقین پیدا کرده که این نجاست در حال نماز بوده و نماز با لباس نجس خوانده شده است.
• با دیدن نجاست لباس بعد از نماز، احتمال می دهد که این نجاست همراه نماز نبوده و احتمال می دهد که این نجاست به از نماز اصابت کرده است.
به نظر ما این روایت بر طبق هرکدام از این دو احتمال در نظر گرفته شود با استصحاب سازگار خواهد بود؛ زیرا این روایت در مقام بیان صحت نمازی است که با شک در بقاء طهارت لباس خوانده شده؛ چرا که با استصحاب طهارت لباس خوانده شده است، خواهد مکلف بعد از نماز شک کند که این نماز با نجاست لباس واقع شده است و خواه یقین کند که این لباس در حال نماز نجس بوده است و نماز یقیناً در لباس نجس خوانده شده است.
البته از بین این دو احتمال اخیر، آنکه به ذهن عرف خطور می کند و عرف با آن مساعد است و ظاهر سؤال زراره است در صورتی که با ذهن خالی مورد ملاحظه قرار گیرد، این است که زراره پس از نماز، همان نجاست مشکوک را در لباس خود دیده " فَرَأَيْتُ فِيهِ " و اراده نموردن نجاستی که مردد بین نجاست قبل از نماز و نجاست حادث بعد از نماز باشد از ظاهر چنین تعبیری برداشت نمی شود بلکه بر لفظ تحمیل می شود.
نفس همین سؤالی که زراره می پرسد (لم ذلک؟) مؤید این است که وقتی بعد از نماز، همان نجاست مشکوکه را دیده چرا امام علیه السلام حکم به عدم وجوب اعاده نماز کرده است یعنی قبل از نماز در طهارت لباس شک داشته و بعد از نماز، یقین دارد که نماز با همان نجاست مشکوکه خوانده شده که چه بسا حکم به عدم وجوب اعاده نماز بر خللاف انتظار است لذا زراره از علت آن حکم سؤال می کند.
نتیجه: هر دو احتمال از جهت جریان استصحاب، درست است هر چند اراده احتمال یقین به وقوع نماز در لباس نجس قوی تر است.