1404/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی کلام محقق نائینی ره
موضوع: بررسی کلام محقق نائینی ره
ایشان ره در مقدمه اولی که مطرح کردند حدیث "لاضرر" را با حدیث رفع مقایسه کرده و فرمودند: با توجه به اینکه در حدیث رفع، تحقق اموری که به رفع به آنها اضافه پیدا کرده، در عالم خارج جای تردید نیست لذا حقیقتاً نمی توان رفع را به این امور نسبت داد بنابر این معلوم می شود که شارع مقدس در مقام تشریع، چنین اموری را انشاءاً رفع می نماید و در جوّ تشریع، اگر چیزی خودش مرفوع باشد (مثل حکم مجهول که در فراز "ما لایعلمون" رفع شده است) استناد رفع به آن، مستلزم مجازیت نیست.
اشکال چنین فرمایشی این است: مجاز بر دو قسم است: مجاز در کلمه، مثل اینکه در جمله "رأیت اسداً یرمی" لفظ "اسد" در رجل شجاع که معنای مجازی است، استعمال شده است، و مجاز در اسناد یا اسناد مجازی که کلمات در معنای حقیقی خودشان استعمال شده اند ولی إسنادی که در جمله واقع شده است یک اسناد مجازی (به غیر ما هو له) است مثل اینکه انبات سبزی که در حقیقت، فعل خداوند است به بهار نسبت داده شده و گفته شود: "أنیت الربیعُ البقَل". روشن است که مراد از مجازیت در حدیث رفع (از نظر قائلین به مجازیت) مجازیت در اسناد است؛ زیرا تک تک کلمات به کار رفته در حدیث رفع، در معنای حقیقی خود استعمال شده اند و مجازیت در این است که کثلا "رفع" به عنوان "ما استکرهوا" نسبت داده شده است، در این صورت، شرب خمر اکراهی نه از حرمت برخوردار خواهد بود و نه حدی بر آن مترتب خواهد شد و با توجه به اینکه شارع در جوّ تشریع، رفع را به شرب خمر اکراهی نسبت می دهد و با وجود اینکه شرب خمر تحقق یافته ولی حرمت و حدّ را از آن بر می دارد و می تواند حقیقتاً بگوید:"شرب خمر اکراهی، حرمت ندارد" و یا به نحو حقیقی بگوید: "حدّی بر شرب خمر اکراهی مترتب نیست" در حالی که شارع در همان جوّ تشریع نمی تواند بگوید: "رفع ما استکرهوا علیه حقیقة"؟ به عبارت دیگر: بین جوّ تشریع و امور تکوینیه از این جهت تفاوت وجود دارد.
مثلا وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به کوفیون غدّاً می فرماید: "یا أشباه الرجال و لا رجال" معلوم است که "لا رجال" معلوم است که "لا رجال" را در معنای حقیقی آن استعمال نکرده بلکه از آنجا که آثار رجولیت (مثل غیرت و مردانگی و شجاعت و وفای عهد) در آن افراد وجود نداشته، چنین تعبیری به یکی از دو نحو (مجازی – حقیقت ادعائیه) استعمال شده است.
همین مطلب در جوّ شرع نیز پیاده می شود یعنی وقتی با شخصی که از روی اکراه، شرب خمر کرده است، مواجه می شویم آنچه حقیقت است این است که وی مرتکب فعل حرام نشده و حدّی بر او ثابت نیست و وقتی چنین عملی متصف به حرمت نبوده و حدی بر آن ثابت نیست در همان جوّ شرع نمی توان گفت: "هذا لیس بشرب الخمر حقیقة" روشن است که نحوه استعمال شارع با نحوه استعمال دیگران فرقی ندارد و ملاک در هر دو یکی است، همانطور که استعمال "لارجال" در عالم تکوین باید به صورت مجاز یا حقیقت ادعائیه (بما هو شارع) نیز وقتی می فرماید: "شرب خمر اکراهی، شرب خمر نیست" باید به همین صورت باشد و صرف وقوع این استعمال در جوّ شرع و استعمال کردن شارع (بما هو شارع) دخالتی در کیفیت استعمال ندارد یعنی همانگونه که شارع در مقان تجوّز لازم است علاقات مجازیه را مورد ملاحظه قرار دهد و بدون وجود علاقه مجازیت نمی تواند استعمال مجازی را مرتکب شود در مورد بیان احکام نیز، نحوه استعمال شارع، تابع استعمالات دیگران است و روشن است که عرف در استعمالات خود ملاحظه می کند که اگر چیزی واقعیت داشت ولی آثارش بر آن مترتب نبود، می تواند وجود آن شئ را مجازاً نفی کند در فضای محاورات شرعی نیز جریان از همین قرار است.
بررسی فرمایش محقق نائینی ره در مقدمه دوم: ایشان ره در مقدمه فرمودند: إخباریت و انشائیت از مدالیل سیاهی هستند و به مقام وضع و موضوعٌله ارتباطی ندارند.
این بیان هر چند نقش زیادی در فهم معنائی که "لاضرر" در آن استعمال شده است ندارد اما به دلیل اهمیتی که این مسئله دارد شایسته است در اینجا مورد بررسی قرار داده شود؛ زیرا در زبان فارسی نیز جمله ای مانند "فروختم" گاهی در مقام إخبار از فروش و گاهی در مقام انشاء صیغه بیع به کار می رود از این رو لازم است در مورد منشأ چنین اختلافی به بحث بنشینیم.
برای روشن تر شدن مطلب و برای اینکه بتوان پاسخی از محقق نائینی ره ارائه نمود، می گوئیم" لفظ "بعت" مثل هر صیغه دیگری را فعل، دارای یک ماده و یک هیئت است که ماده اش بنابر نظر مشهور (همانگونه که آخوند ره نیز متذکر شدند) عبارت از "بیع" که مصدر بوده و بر معنای "فروختن" که بین همه هیئات مشتق، مشترک است، دلالت می کند یعنی دارای وضع و معنای موضوعٌله است، و روشن است که هئیت "بعت" نیز دارای وضع است به طوری که همه صیغه های ماضی یا مضارع و... از چنین ماده ای دارای وضع هستند و نمی توان پذیرفت که صیغه متکلم وحده در ماضی به مقتضای سیاق، گاهی به معنای إخبار و گاهی به معنای إخبار باشد (همانگونه که محقق نائینی ره فرمودند) وگرنه لازمه این فرمایش، این خواهد بود که هیئت در چنین صیغه ای از مهمات به حساب اید و دارای وضع نباشد، در نتیجه، هیئت "بعت" را نیز دارای وضع می دانیم، منتهی در اینجا دو احتمال پیش می آید که در بحث بعدی پیگیری می کنیم.