1404/01/20
بسم الله الرحمن الرحیم
وقوع کلمه "فی الاسلام" و "علی مؤمن" در حدیث "لاضرر"
موضوع: وقوع کلمه "فی الاسلام" و "علی مؤمن" در حدیث "لاضرر"
عمده ترین مستند در قاعده لاضرر عبارت از موثقه زراره است که به صورت "لا ضرر و لا ضرار[1] " وارد شده بدون اینکه کلمه دیگری با آن همراه باشد، ولی در روایت دیگر از زراره که به صورت مرسل همین جریان نقل شده، عبارت به صورت "لا ضرر و لا ضرار علی مؤمن[2] " وارد شده است که با توجه به ضعف سند به جهت ارسلا، قابل اعتماد نیست، و حال آنکه اگر روایت قاعده از اعتبار سندی برخوردار بود وجود قید اضافی در آن را قرینه بر حذف "علی مؤمن" از حدیث اول قرار می دادیم؛ زیرا در باب روایات قاعده ای وجود دارد –که مطابق با اصل عقلائی نیز هست- و آن، مقدم داشتن اصالة عدم زیاده بر اصالة عدم نقیصه است؛ چرا که هر انسانی غالباً در نوشته های خود بیش از آن مقدار که مطالب اضافی می نویسد مطالب را کمتر می نویسد.
در حدیث مرسلی که صدوق ره روایت کرده و از نظر ما داریا اعتبار است قید "فی الاسلام" وارد شده و صاحب وسائل در کتاب الارث آورده است:
قال الصدوق وقال النبي صلى الله عليه وآله: الاسلام يزيد ولا ينقص
قال: وقال عليه السلام: لا ضرر ولا ضرار في الاسلام، فالاسلام يزيد المسلم خيرا ولا يزيده شرا.[3]
و با توجه به اینکه "فالاسلام" به دنبال "فی الاسلام" قرار گرفته است این احتمال وجود دارد که کلمه "فی الاسلام" در اصل روایت وجود نداشته و وقوع کلمه "فالاسلام" در ادامه روایت، موجب شده که برخی تصور کنند که لفظ "فی الاسلام" به دنبال جمله "لاضرر و لاضرار" وجود دارد فلذا وقوع چنین قیدی در این حدیث، متزلزل است کما اینکه محتمل است که جمله "فالاسلام..." از کلام صدوق ره باشد.
اگر چنین احتمالی را یک احتمال عقلائی و قابل قبول بدانیم نتیجه اش عدم وجود دلیل بر ذکر "فی الاسلام" به دنبال جمله "لاضرر و لاضرار" خواهد بود. اما در صورتی که چنین احتمالی بر خلاف ظاهر باشد لازمه اش اخذ به ظاهر روایت مرسله معتبره صدوق ره و پذیرش جزئیت قید "فی الاسلام" برای این حدیث است و مؤید آن نیز کتاب "نهایة ابن اثر" و برخی دیگر از اهل تسنن است که "فی الاسلام" را دنبال "لاضر و لاضرار" ذکر کرده اند.
بررسی مفردات حدیث "لاضر و لاضرار":
لفظ "ضرر" اسم مصدر از باب (ضرَّ یضرّ وضرّاً) است که مصدر آن "ضرّ" و به معنای ضرر رساندن و نقص وارد کردن است و ضرر که اسن مصدر (نتیجه مصدر) است به معنای خود آن نقصی است که حاصل و موجود است که در همه موارد نقصان، اعم از نقیص جانی یا نقیص عضو یا نقیص مالی و یا آبروئی به کار برده می شود، در غالب موارد برای بیان معنای ضرر میگویند: ضرر مقابل منفعت است که هر دو اسم مصدرند و ضرّ در قابل نفع است که هر دو مصدرند و تقابل ضرر با نفع، تسامحی است.
در تحلیل تقابل بین دو لفظ "ضرر" و "منفعت" می گوئیم: تقابل بین دو مفهوم به یکی از چهار قسم است:
• تقابل تناقض
• تقابل تضاد
• تقابل تضایف
• تقابل عدم و ملکه
روشن است که تقابل ضرر و منفعهت از نوع تقابل تضاد نیست؛ زیرا تقابل تضاد بین دو امر وجودی است و حال آنکه "ضرر" یک امر عدمی است.
و نیز این تقابل از نوع تقابل تضایف نیز نیست؛ زیرا در این نوع تقابل، تصور یکی بدون تصور دیگری امکان ندارد و حال آنکه در این جا چنین نیست و تصور هر کدام از منفعت یا ضرر بدون تصور دیگری ممکن است.
تقابل در اینجا از نوع تقابل تناقض نیز نیست؛ زیرا ضرر به معنای نقص مطلق و عدم منفعهت بدون قید و شرط نیست بلکه به معنای عدم منفعت در جائی است که شأنیت و صلاحیت وجود منفعت را دارد مثل اینکه اگر انتظار می رفت که کسی دارای فلان منفعت و فائده و کمال باشد ولی فاقد آن بود می گوئیم که ضرر کرده وگرنه محلّی که قابلیت فلان منفعهت را ندارد از فقدان منفعت، به لفظ "ضرر" تعبیر نمی شود درست همانند دو لفظ علم و جهل که جهل عبارت از عدم علم است در جائی که شأنیت برخورداری از علم وجود داشته باشد و همانطور است دو لفظ "عمی" و "بصر" که کوری در جائی اطلاق می شود که صلاحیت بینائی را داشته باشد لذا در مواردی مانند دیوار و تخته و میز و... از الفاظ جهل و عمی استفاده نمی شود؛ چرا که از صلاحیت برخورداری از علم یا بینائی برخوردار نیستند.
از آنچه گذشت معلوم می شود که تقابل بین دو لفظ "ضرر و "منفعت" از نوع تقابل ملکه و عدم ملکه است و ضرر که ترجمه فارسی آن، زیان، آسیب یا گزند است و غالباً در نقصانهای مالی یا نفسی استعمال می شود هر چند ابن اثیر در کتاب "نهایة" و طریحی ره در کتاب "مجمع البحرین" ضرر را به معنای نقص در حق دانسته اند.