1403/11/30
بسم الله الرحمن الرحیم
حدیث "لاضرر" به نقل صدوق ره
موضوع: حدیث "لاضرر" به نقل صدوق ره
صاحب وسائل الشیعه ره در کتاب الفرائض و المواریث (باب1از موانع الارت) دو حدیث از صدوق ره نقل می کند:
• قال الصدوق وقال النبي صلى الله عليه وآله: الاسلام يزيد ولا ينقص[1] .
• قال: وقال عليه السلام: لا ضرر ولا ضرار في الاسلام، فالاسلام يزيد المسلم خيرا ولا يزيده شرا.[2]
در رابطه با این دو روایت، از دو جهت به نحو اختصار بحث می کنیم (هر چند از مفردات را به مباحث بعدی موکول می کنیم:
جهت اول: این دو روایت همانگونه که ملاحظه می شود به نحو مرسل از سوی مرحوم صدوق ره در کتاب "من لایحضره الفقیه" ذکر شده اند، و در مورد حجیت یا عدم حجیت مرسلات شیخ صدوق ره سه نظریه در بین علماء معروف شده است.
1. نظریه شیخ بهائی ره و برخی دیگر از فقهاء: تمام مرسلات صدوق ره همانگونه که در مقدمه کتابش تضمین نموده، از حجیت برخوردارند و از این ناحیه تفاوتی بین مسانید و مراسیل ایشان وجود ندارد بلکه در مورد مراسیل جزئی مثل: قال النبی (صلی الله علیه و آله وسلم) یا قال امیرالمؤمنین (علیه السلام و یا قال الصادق (علیه السلام) از نحوه انتساب معلوم می شود که چون به مضمون خبر اعتقاد دارد آن را به معصوم نسبت می دهد بر خلاف مسانید مثل: حدثنا فلان یا أخبرنا فلان و... که محتمل است به مضمون خبر اعتقاد و نداشته باشد بلکه صرفاً در صدد نقل روایت باشد.
2. نظریه میرداماد ره[3] و برخی دیگر از فقهاء مثل حضرت امام راحل ره[4] و آیت الله فاضل ره[5] که قائل به تفصیل شده اند و مراسیل جزئی شیخ صدوق ره را که بلاواسطه و با حذف همه واسطه ها به امام نسبت می دهد، حجت می شمارند؛ زیرا با شدت احتیاطی که صدوق ره دارد وقتی به صراحت و به نحو جزم چیزی را به معلوم نسبت می دهد معلوم می شود که افراد واقع در سند چنین حدیثی که بین او و بین معصوم واسطه بوده اند از نظر ایشان ره مورد وثوق بودند و همانگونه که بر توثیقات رجالیون بزرگی مانند نجاشی ره یا شیخ طوسی ره ترتیب اثر داده می شود به سندی که مورد اعتماد صدوق ره بوده لازم است اعتماد شود خصوصاً که وی به عهد معصومین نزدیک تر بوده و چه بسا قرائنی در پیش او وجود داشته که اگر نزد ما نیز وجود داشته باشند به آنها اعتماد می کنیم، اما در مرسلاتی که از تعبیراتی نظیر "رُوی عنه" و... نقل کرده و جزماً نسبت نمی دهد هر چند تعدادی از روایتها را ذکر کرده و تعدادی را خذف کرده باشد، مرسلات غیر جزمی هستند و حجیت ندارند.
3. نظریه محقق خوئی ره[6] و برخی دیگر از فقهاء: ایشان با توجه به سیرهای که در کتاب معجم رجال الحدیث دارند و توثیقات گذشتگان را به حالش کشیده اند و مراسیل صدوق ره در "من لایحضره الفقیه" را همانند مراسیل دیگران نیازمند بررسی می داند به طوری که اگر با رجوع به منابع روائی دیگر یا دیگر کتب شیخ صدوق ره سند به دست آمد یا دلیلی بر صحتش پیدا شد به آن عمل می شود وگرنه حدیث مرسل، ضعیف است و حجیت ندارد و نمی توان بدان عمل نمود.
جهت دوم: ابتدا مرحوم صدوق با اسناد جزمی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از آن حضرت جمله " الاسلام يزيد ولا ينقص " را نقل می کند که ظاهر معنای آن عبارت از این است که اسلام، زیادی می کند و کم نمی کند.
سپس با اسناد جزمی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم نقل می کند که آن حضرت فرموده است: " لا ضرر ولا ضرار في الاسلام "، ضرر و ضرار در اسلام نیست و در ادامه این جمله را مقل می کند که: " فالاسلام يزيد المسلم خيرا ولا يزيده شرا " بنابر این اسلام برای مسلکان خیر اضافه می کند و شرّی به او اضافه نمی کند.
حال در مورد جمله اخیر 3 احتمال وجود دارد:
• محتمل است که این جمله از نفس نبوی صلی الله علیه و آله وسلم صادر شده باسد و بدیهی است که اگر چنین باشد لازم است به جمله " لا ضرر ولا ضرار في الاسلام "، که با حرف "فاء" به آن تفریع شده است ارتباط پیدا کند.
• محتمل است که خود صدوق ره این جمله را با عنایت به دو روایتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به او رسیده اند استفاده کرده باشد.
• محتمل است که این جمله به جمله اول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مربوط باشد که فرمودند: " الاسلام يزيد ولا ينقص ".
بنابراین احتمالات سه گانه، با توجه به اینکه این جمله (خواه به عنوان روایت و خواه به عنوان برداشت مرحوم صدوق ره در باب موانع ارث آورده شده است مراد، این خواهد بود که وقتی گفته می شود: "کفر، یکی از مواتع ارث است" معنایش این است که هرگاه شخص مسلمان از دنیا برود و وارث کافری داشته باشد، وارث مزبور از وارث نمی برد بلکه سهم او نیز به سائر وراث که مسلمان هستند وی رسد (الاسلام یزید) ولی عکس این قضیه صادق نیست یعنی اگر شخص کافر از دنیا برود و وارث مسلمانی داشته باشد وارث مسلمان از موّرث کافر ارث می برد (ولاینقص "الاسلام") بنابراین، چنین جمله ای به عنوان تعلیل وارد شده تا بر این مطلب دلالت کند که مسلمان بودن به انسان امتیاز می دهد نه اینکه چیزی از او کم کند و او را از ارث محروم نماید.