1403/09/27
بسم الله الرحمن الرحیم
شرط جریان قاعده میسور
موضوع: شرط جریان قاعده میسور
در حکم به لزوم اتیان سائر اجزاء یک مأمورٌبه مرکب پس از تعذر بعضی از اجزاء، یعنی انطباق قاعده میسور بر یک مورد، لازم است عنوان "میسور" بر مقداری از مرکب که مقدور است صدق کند مثلا در مورد نماز، لازم است مقدار مقدور به حدی باشد که عنوان صلاتی بر آن منطبق شود لذا اگر مکلف فقط قدرت بر اتیان یک جزء از نماز مثل تکبیرةالاحرام را داشته باشد قاعده میسور و لزوم اتیان در مورد آن پیاده نمی شود چرا که بر یک تکبیرةالاحرام عنوان صلاة ولو به نحو ناقص صدق نمی کند در حالی که قاعده میسور در جائی پیاده می شود که عنوان مرکب (صلاة) بر اجزاء باقی مانده صوق کند.
در صورت اول که این حدیث در ذیل جریان تشریع وجوب حج صادر شده باشد لازم است لفظ "مِن جاره" را به معنای "باء" و لفظ "ما" را مصدریه زمانیه در نظر گرفته و حدیث را اینگونه معنا کنیم: "اذا امرتکم بطبیعة فاتوابها زمان استطاعتکم ایاها" یعنی هرگاه شما را به طبیعتی دستور دادم تنها در زمان قدرت و استطاعت آن طبیعت را در خارج ایجاد کنید و اگر قدرت نداشته لازم نیست آن را در خارج ایجاد کنید.
در این صورت، روایت در صدد بیان مطلب تازه ای نیست بلکه ارشاد به همان حکم عقل است که در امتثال اوامر، قدرت را شرط می داند، پس روایت ربطی به ما نحن فیه نخواهد داشت اما در صورت دوم که این فراز به عنوان یک حدیث مستقل مورد ملاحظه قرار گیرد، دو معنا برای آن متصور است:
1. "اذا امرتکم بشئ، طبیعة ذات افراد، فاتوا من تلک الافراد ما استطعتم" و روشن است که لفظ "ما" در این فرض، موصوله است یعنی آنچه را که مکلف، استطاعت دارد باید عنوان فردیت برای طبیعت داشته باشد همانطور که در مورد یک فرد در صورتی کهدستش قطع شود باز هم عنوان کلی انسان بر او صدق می کند ولی اگر فقط دست او باقی باشد عنوان انسان بر او صدق نمی کند هر چند دست، عضوی از اعضای تشکیل دهنده انسان است.
2. "اذا امرتکم بطبیعة مرکبة ذات اجزاء فاتوا من اجزائها ما استطتم" یعنی: اجزاء مقدور را ایجاد کنید و روشن است که در این صورت، لزوم صدق عنوان طبیعت بر این اجزاءمقدوره، استفاده نمی شود مثل اینکه اگر مولا بگوید: هرگاه شما را به درست کردن معجون ده جزئی امر کردم، هر مقدار از اجزائش که مقدور است درست کنید، از این تعبیر استفاده نمی شود که باید بر اجزاء مقدوره، عنوان معجول هم صدق کند تا لزوم ساخت آن را منحصر به موردی بدانیم که اکثریت اجزاء آن مقدور باشد بلکه حتی اگر یک یا دو جزء نیز مقدور باشد، می توان گفت: "از اجزاء این معجون، این یک جزء یا دو جزء، مقدور است.
همین بیان در مورد حدیث علوی، "المیسور لایسقط بالمعسور" پیاده می شود یعنی اگر این حدیث در مورد افراد طبیعت پیاده شود، معنایش این می شود: "المیسور من افراد الطبیعة لایسقط بالمعسور من افرادها" و لازمه چنین معنائی این است که معسور نیز همانند معسور فردی از افراد طبیعت است و عنوان فردیت بر آن منطبق می شود.
ولی اگر حدیث مزبور در مورد اجزائ پیاده شود معنایش این می شود: "المیسور من اجزاء الطبیعیة المرکبة لایسقط بالمعسور من اجزائها" یعنی هر مقداری از اجزاء طبیعت مرکبه که میسور باشد لازم است اتیان شود ولی صدق عنوان مأمورٌبه بر مقدار میسور از اجزاء، استفاده نمی شود تا مورد آن منحصر به جائی شود که اکثریت اجزاء مأمورٌبه برای مکلف، میسور باشد لذا از بین همه اجزاء ماهیت مرکبه ای مانند نماز اگر تکبیرة الاحرام برای مکلف میسور باشد می گوئیم: "از بین اجزاء نماز فقط تکبیرةالاحرام، میسور مکلف است و روشن است که در این جا صدق عنوان "صلاة" بر تکبیرةالاحرام، لازم نیست، لذا اگر میسور را در رابطه با اجزاء بدانیم، شرط مذکور از اعتبار برخوردار نخواهد بود و هر مقدار از اجزاء که میسور باشد – هر چند یک یک یا دو جزء از اجزاء متعدد – باید اتیان شود.
در حدیث علوی "ما لایدرک کله لاتیرک کله" نیز جریان از همین قرار است، صورتی را که ما استطهار کردیم و از نظر شیخ ره متعیّن بود – در صورتی که کل در صدد حدیث به نحو کل مجموعی و در ذیل حدیث به نحو کل افرادی در نظر گرفته شود – با توجه به اینکه از لفظ "کل" ماهیت مرکبه اراده شده، معنای حدیث این می شود: " در صورتی که مکلف نتواند مجموعه مرکب صلاتی را درک کند، عدم امکان درک مجموعه نماز مرکب از ده جزء؛ سبب نمی شود که همه اجزای آن ترک شود بلکه آن اجزائی که قابل درک است، باید اتیان شود.
همانگونه که ملاحظه می شود لازمه چنین معنائی این نیست که باید بر أجزای قابل درک عنوان مرکب (صلاة) صدق کند.
نتیجه: از بررسی روایات سه گانه ای که به عنوان دلیل بر قاعده میسور ذکر شده اند، استفاده می شود، حکم به لزوم اتیان اجزاء میسور (اجزای قاعده میسور) منوط به صدق عنوان مرکب بر اجزاء مقدور نیست تا موجب تقیید در مفاد قاعده میسور شود.