« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ موسوی

1403/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

فرمایش حضرت امام خمینی ره

موضوع: فرمایش حضرت امام خمینی ره

از نظر شیخ انصاری ره در حدیث علوی (مالایدرک کله لایترک کله) در صورتی که لفظ "کل" هم در صدر و هم در ذیل به صورت کل افرادی در نظر گرفتع شود، از امکان برخوردار نخواهد بود؛ زیرا معنای صدر حدیث عبارت از "الطبیعة المرکبة التی لایدرک شئ من اجزائها" خواهد بود که مراد از آن، عدم درگ هیچکدام از اجزاء طبیعت مرکبه است لذا نمی توان گفت: چنین طبیعتی یترک شئ من اجزائها.

حضرت امام راحل ره در این رابطه می فرمایند: بیان مرحوم شیخ رره در اینجا شبیه بیانی است که ما در باب مفاهیم مطرح نمودیم در باب مفاهیم بین شیخ انصاری ره و مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی (صاحب هدایة المشترشدین که از کتابهای تحقیقی در علم اصول و شرح بر معالم است) وجود دارد که ثمره‌اش در فقه ظاهر می شود.

در باب مفاهیم بحث در این است که اگر منطوق جمله‌ای بر یک حکم عام دلالت کند ایا مفهوم عبارت از یک حکم عام متضاد با حکم عام مستفاد از منطوق است؟

به بیان دیگر: آیا مفهوم و منطوق در دلالت بر عموم اشتراک دارند و اختلافشان فقط در سلب و ایجاب است؟ همانگونه که شیخ انصاری ره می فرمایند و حق با اوست؟ یا حق با صاحب هدایة المسترشدین است که می فرماید: "در صورتی که حکم عامی در منطوق ذکر شود، مفهوم آن نفی این عموم است، نه این

که مفهومش عبارت از نفی به نحو عموم باشد، یعنی معنای مفهوم داری یک قضیه عامه عبارت از سلب حکم عام مذکور در منطوق است.

تقری چنین مطلبی در قالب یک مثال این است که در قضیه ای مانند (الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لم ینجسه شئ) با توجه با اینکه لفظ "شئ" نکره ای است که در سیاق عموم واقع شده است افاده عموم می کند و معنایش این است که اگر اب به حدّ کرّ رسید، هیچ یک از نجاسات نمی تواند آن را نجس کند، حال مفهوم چنین جمله ای مورد اختلاف قرار گرفته به طوری که از نظر شیخ ره مفهومش این است که "اذا یبلغ الماء قدر کرّ ینجسه کل النجاسات" یعنی همان عنوان عامی که در منطوق کلام مطرح بود در مفهوم نیز مطرح است و تنها اختلافی که بین مفهوم و منطوق وجود دارد از ناحیه سلب و ایجاب است.

اما از نظر صاحب هدایة المسترشدین ره، مراد از مفهوم این است که حکم موجود در منطوق برداشته شود و برداشتن حکم عام مذکور در منطوق به معنای قرار گرفتن حکم عام مغائر به جای آن نیست بلکه با این معنا هم می سازد که به جای حکم عام منطوق، حکمی غیر عام که متضاد با عام منطوقی است قرار گیرد همانگونه که دانشمندان علم منطق می گویند: نقیض سالبه کلیه، موجبه جزئیه است نه موجبه کلیه، و نقیض موجبه کلیه، سالبه جزئیه است نه سالبه کلیه" لذا مفهوم جمله "الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شئ" عبارت از جمله "الماء اذا یبلغ قدر کرّ ینجسه جمیع الاشیاء" نیست بلکه مفهومش این است که "الماء اذا لم بلغ قدر کرّ ینجسه شئ من الاشیاء" و چنین تعبیری با "این که بعضی از اشیاء اثر تنجیس داشته باشند و برخی دیگر اثر تنجیس نداشته باشند" سازگار نیست.

با توجه به اینکه در باب مفاهیم، خق را به صاحب هدایة المسترشدین داده و مدعی شدیم که از ظاهر کلام با فرمایش ایشان استفاده می شود، لذا می گوئیم: بیانی که شیخ ره در مورد صورتی از حدیث علوی که لفظ "کل" هم در صدور هم در ذیل به نحو کل افرادی در نظر گرفته شود، فرمودند: شبیه همان بیانی است که در باب مفاهیم داشتند و چنین فرمایش نه در آنجا پذیرفتنی است و نه در مانحن فیه قابل قبول است یعنی اگر لفظ "کل" را در فراز "ما لایدرک کله" بر کل افرادی حکل کنیم به معنای "ما لایدرک شئ من اجزاء طبیعة" نمی شود بلکه مراد از آن عبارت از "ما لایدرک جمیع اجزاء طبیعة" خواهد بود همانگونه که در قضیه "اکرم کل عام" در صورتی که لفظ "کل" به صورت عام استغراقی لحاظ شود، بر همه افراد علماء دلالت خواهد کرد.

نتیجه: به نظر ما دو صورت از صورتهای چهارگانه در حدیث علوی از امکان برخوردارند (لفظ "کل" در صدر و ذیل به صورت کل افراد لحاط – لفظ "کل" در صدر به صورت کل مجموعی و در ذیل به صورت کل افرادی لحاظ شود) ولی این روایت در صورتی که لفظ "کل" در صدر به صورت کل مجموعی لحاظ شود، ظهور دارد به خلاف مرحوم شیخ ره که چون صورت دیگر را همانند دو صورتی که ما هم محال می دانیم، غیر ممکن می دانند این صورت را متعین می دانند یعنی از نظر ما ظهور عرفی این حدیث علوی این است که لفظ "کل" را در صدر حدیث بر کل مجموعی و در ذیل حدیث بر کل افرادی حمل کرده و بگوئیم: "طبیعت مرکبی که مجموع اجزاء آن قابل درک نیست، نباید همه اجزای آن ترک شود بلکه آن مقدار از اجزاء که قابل درک هستند باید در خارج تحقق پیدا کنند در نتیجه، استدلال به این حدیث از ناحیه صحیح است هر چند همانگونه که قبلا به تفصیل بیام کردیم از ناحیه شمول حدیث نسبت به میتحبات، استدلال به این حدیث، مورد مناقشه است و به درد ما نحن فیه (تعذر بعضی از اجزاء مأمورٌبه مرکب) نمی خورد و دلیل بر وجوب اتیان سائر اجزاء نیست.

 

logo