1403/09/21
بسم الله الرحمن الرحیم
دوران امر بین اخذ به ظهور صدر حدیث علوی و اخذ به ظهور ذیل آن
موضوع: دوران امر بین اخذ به ظهور صدر حدیث علوی و اخذ به ظهور ذیل آن
با توجه به اینکه ظاهر صدر (لایدرک) در حدیث علوی "مالا یدرک کله لایترک کله" فقط عناوین سه گانه (مباحات و مکروهات و محرمات) را از شمول حدیث، خارج می کند ولی مستحبات و واجبات را به دلیل برخورداری از رجحان، مشمول حدیث خواهند بود که لازمهاش عدم صلاحیت این حدیث برای استدلال در ما نحن فیه – مسئله تعذر بعضی از اجزاء مأمورٌبه مرکب – است؛ چرا که نهایتاً بر رجحان اتیان سائر اجزاء – خواه در مستحبات و خواه در واجبات – دلالت می کند، اما در صورتی که ذیل حدیث (لایترک) که نهی از ترک سائر اجزاء است، بر ظهور صدر حدیث، ترجیح داده شود لازمه اش این است که مستحبات نیر همانند سه عنوان مذکور (مباحات، مکروهات و محرمات) از شمول حدیث خارج شده و حکم در حدیث (لزوم اتیان سائر اجزاء) به واجبات اختصاص پیدا کند و مفاد حدیث، عبارت از "الواجب الذی لایدرک کله لایترک کله" خواهد شد، در این صورت، روایت از صلاحیت استدلال برای ما نحن فیه برخوردار شده و بر لزوم اتیان سائر اجزاء واجب مرکب در صورت تعذر بعضی از اجزاء، دلالت می کند.
ممکن است در مقام تقدیم ظهور ذیل بر ظهور صدر در این حدیث گفته شود: ذیل روایت به عنوان حکمی است که در مورد صدر آن که موضوع حکم است، صادر شده است و با توجه به اینکه خطابات شرعی در مقام بیان حکم وارد شده اند در صورتی که حکم مذکور در روایت ظهوری داشته باشد بر ظهور موضوع، مقدم می شود؛ چرا که حکم، از اصالت برخوردار بوده و موضوع، جنبه تبعیت دارد، مؤید این نظر این است که در غالب موارد قرینه، در عین حال که بعد از ذوالقرینه ذکر می شود (رأیت اسداً یرمی) ولی به ظور قرینه که بعداً ذکر شده اخذ می شود در این حدیث نیز، ذیل (لایترک) به عنوان قرینه برای صدر (ما لا یدرک کله) فلذا لازم است به ظهور ذیل که قرینه است اخذ کرده و ظهور آن را بر ظهور صدر مقدم کنیم.
روشن است که نتیجه این نظریه، صلاحیت داشتن حدیث برای استناد در ما نحن فیه خواهد بود.
اما نظریه دیگری نیز در ما نحن فیه وجود دارد که در مقابل نظریه فوق مطرح شده، و آن، این است که: هرگاه لفظی که دارای ظهور است در ابتدا کلام آورده شود به مجرد اینکه مستمع آن را شنیده ظهوری برای آن در نزد شنونده منعقد شده و در ذهنش استقرار پیدا می کند حال اگر در ذیل کلام، لفظی که از ظهوری مخالف با ظهور صدر است، وارد شود ظهور صدر مانع از انعقاد ظهور مخالف در ذیل می شود در حدیث علوی نیز وقتی شنونده عبارت وارد در صدر (مالا یدرک کله) را شنید ظهوری برای آنکه علاوه بر واجبات مستحبات را نیز شامل می شود، منعقد شده و در ذهن مستمع، استقرار پیدا می کند و انعقاد و استقرار چنین ظهوری قبل از ابقاء ذیل کلام، مانع از انعقاد ظهور ذیل (لایترک کله) در خصوص واجبات می شود.
به تعبیر دیگر: از آنجا که ظهور صدر قبل از صدور ذیل انعقاد پیدا کرده و ظهور ذیل بعداً منعقد می شود، تقدیم ظهور صدر نسبت به ظهور ذیل، جنبه دافعیت دارد و از همان ابتداء مانع از انعقاد ظهور برای ذیل می شود و نمی گذارد برای ذیل ظهوری منعقد شود در حالی که بعداً منعقد می شود بر ظهور صدر که قبلاً منعقد شده، جنبه رافعیت دارد که لازمه اش سرکوب کردن و برداشتن ظهوری است که قبلاً وجود گرفته بود، و روشن است که در دوران امر بین دفع (پیشگیری) و رفع (از بین بردن)، دفع وقدم می شود چرا که دفع، مؤونهای کمتر دارد و آسانتر از رفع است.
ممکن است گفته شود: چرا این نظریه را در مثل "رأیت اسداً یرمی" پیاده نمی کند و ظهور لفظ "اسد" در معنای حیوان مفترس را که مقدم است مانع از انعقاد لفظ "یرمی" در رجل شجاع نمی دانید بلکه ظهور قرینه (یرمی) را هر چند بعداً ذکر شده بر ظهور ذی القرینه (اسد) با اینکه قبلاً ذکر شده، مقدم می کنید.
پاسخ این است: در مثل "رأیت اسداً یرمی" که قرینه ای بر اراده معنای مجازی در کلام ذکر شده است دو ظهور (ظهور اسد در حیوان مفترس – ظهور یرمی در رجل شجاع) در یک قرینه نیستند بلکه لفظ "یرمی" در معنای رجل شجاع، اظهر بوده و لفظ "اسد" در حیوان مفترس، ظاهر است و روشن است که هر جا مسئله اظهر و ظاهر مطرح باشد اظهر بر ظاهر مقدم می شود خواه اظهر در صدر کلام باشد و خواه در ذیل کلام، ولی در مثل حدیث علوی "ما لا یدرک کله لایترک کله" ظهور صدر (شمول حدیث نسبت به مستحبات) و ظهور ذیل (خروج مستحبات از شمول حدیث) در یک مرتبه و در عرض هم قرار دارند و با توجه به این که همواره دفع، آسانتر از رفع است ظهور صدر را بر ظهور ذیل مقدم می داریم.
نتیجه: با توجه به اینکه این حدیث علوی علاوه بر واجبات، مستحبات را نیز شامل است صلاحیت استدلال برای ما نحن فیه (تعذر بعضی از اجزاء واجب مرکب) را ندارد.