1403/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی احتمالات کلمات سهگانه در حدیث نبوی (فإذا أمرتكم بشيء فأتوا منه ما استطعتم ، وإذا نهيتكم عن شيء فاجتنبوه)
موضوع: بررسی احتمالات کلمات سهگانه در حدیث نبوی (فإذا أمرتكم بشيء فأتوا منه ما استطعتم ، وإذا نهيتكم عن شيء فاجتنبوه)
به نظر می رسد که کلمه "شئ" ظهور در احتمالات سوم دارد و معنای عام از آن اراده شده که هم طبیعت بسیط دارای افراد را در برمی گیرد و هم طبیعت مرکب دارای اجزاء را شامل می شود. بنابراین، تا زمانی که قرینه ای بر خلاف ظاهر وجود نداشته باشد لفظ بر معنای ظاهری خود حمل می شود.
اما کلمه "مِن" اگر بنا باشد به معنای باء جاره و برای تعدیه باشد بر خلاف ظاهر خواهد بود؛ زیرا برای افاده چنین معنائی نیاز به حرف جزّ نیست و عبارت " فأتوا منه ما استطعتم" همان معنای عبارت "فأتوا به ما استطعتم" را می رساند بنابراین اثری بر وجود "مِن" بیان کننده آن باشد، بناچار ملتزم می شویم که "من" به معنای تبعیض است.
اما ظهور اولی و شیوع استعمالی کلمه "ما" در فراز " ما استطعتم" موصوله بودن است به طوری که مصدریه زمانیه بودن آن بر خلاف استعمال شائع و متعارف است و نیز بین زمانیه بودن "ما" و تبعیضی بودن "مِن" مناسبتی وجود ندارد؛ زیرا در چنین فرضی معنای عبارت اینگونه خواهد بود: اگر من شما را به یک طبیعت امر کردم بعضی از افراد آن را در زمان استطاعت انجام دهید، در حالی که اولاً معنای این جمله روشن نیست بلکه لازم است بفرماید: "بعضی از آن را به مقدار استطاعت انجام دهید؛ چرا که بین کلمه بعض و مقدار استطاعت، مناسب وجود دارد ولی بین "بعض" و زمان استطاعت، مناسبتی وجود ندارد، و ثانیاً چنین معنائی با ما نحن فیه که بحث از تعذّر بعضی از اجزاء مرکب است، ارتباطی وجود ندارد.
ممکن است گفته شود: اراده نمودن معنای عام (اعم از طبیعت ذات اجزاء و طبیعت ذات افراد) از لفظ "شئ" با تبعیضی بودن "من" مناسب ندارد چرا که تبعیض هر چند با اجزاء و أبعاض مناسب دارد ولی مناسبتی با افراد ندارد، چون بعض به معنای جزء مرکب و در مقابل کل است، بنابراین با ادعای ظهور کلمه "من" در تبعیض نمی توان قول به اراده معنای عموم از کلمه "شئ" را پذیرفت.
حضرت امام خمینی ره در پاسخ از این اشکال می فرمایند (تهذیب الاصول ج2ص401):
تبعیضی بودن "من" به این معنا نیست که لفظ "من" را برداشته و کلمه "بعض" را به جای آن قرار دهیم بلکه مراد از "من" معنائی است که در زبان فارسی از آن به کلمه "از" تعبیر می شود و می دانیم که در کلمه "از" یک حالت جدائی و قطعه ای دیده می شود لذا وقتی متکلم می گوید: "من از حوزه علمیه هستم" معنایش این است که "من قطعه ای (جزئی = عضوی = فردی) از حوزه علمیه هستم و روشن است که در افراد یک طبیعت نیز می توان این حالت قطعه ای را مورد لحاظ قرار داد به همین جهت می گوئیم: "زیدٌ مِن نوع الانسان، زیدٌ من افراد الانسان" و لفظ "من" را در فرد استعمال می کنیم و وقتی کلمه :من: در عربی و کلمه "از" در فارسی، در افراد استعمال می شود لازم نیست در صورتی که لفظ "من" در معنای تبعیض استعمال شده، در کلمه "شئ" تعریف کنیم بلکه لفظ "شئ" را به عموم خودش باقی می گذاریم بدون اینکه با اراده معنای تبعیض از "من" منافاتی داشته باشد.
بررسی کلام امام راحل ره:
به نظر می رسد که قرینه دیگری وجود دارد که لفظ "شئ" در فراز "اذا امرتکم بشئ" در معنای عام استعمال نشده است؛ زیرا وقتی لفظ "ما" موصوله و "من" به معنای تبعیض باشد لازمه اراده معنای عموم از لفظ "شئ" این است که دو مطلب از این عبارت فهمیده شود که یکی از آنها اصلاً قابل التزام نبوده و هیچ فقیهی به آن فتوی نداده است و آن، اینکه " اذا امرتکم بطبیعة ذات افراد و مصادیق فاتوا من تلک الافراد و المصادیق بمقدار الاستطاعة" یعنی هرگاه طبیعتِ دارای افراد مصادیق را مأمورٌبه قرار دادم باید آت مقدار از افراد و مصادیق این طبیعت را که که می توانید در خارج ایجاد کنید، ایجاد کنید در حالی که با اندک تأملی روشن است که در هیچ خطابی از دستورات شارع چنین چیزی وارد نشده است.
اما مفاد قابل التزام چنین تعبیری این است: "اذا امرتکم بطبیعة ذات اجزاء فاتوا من تلک الاجزاء ما استطعتم" یعنی هرگاه طبیعت مرکب از اجزاء را مأمورٌبه قرار دادم، هر مقدار از اجزاء آن را که مقدار شماست در خارج ایجاد کنیدو این مطلب بر ما نحن فیه قابل انطباق است یعنی وقتی بعضی از اجزاء مأمورٌبه مرکب، غیر مقدور شد و از دائره تکلیف خارج شد لازم است اجزاء را اتیان کنید، بنابراین لازم است لفظ "شئ" را معنای "طبیعت ذات اجزاء" پیاده کرده و معنای عام را کنار بزنیم.
نتیجه: بر فرض که معتقد به صدور استقلالی این حدیث باشیم و از ضعف سند آن صرف نظر کنیم، استدلال متأخرین به حدیث نبوی خالی از اشکال خواهد بود و می توان آن را دلیل بر وجوب سائر اجزاء قرار داد.
اما با توجه به صدور روایت در ذیل جریان تشریع وجوب حج، برداشت از روایت، خواه ناخواه متأثر از آن جریان خواهد بود که نیازمند بررسی است.