1403/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس
فقهای اهل سنت در مورد مسحقین خمس معتقدند که خداوند متعال سهمی در خمس ندارد و ذکر نام خداوند در آیه فقط از باب تبرک و تیمّن و افتتاح مطلب است و با رحلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سهم آن حضرت نیز ساقط می شود و همینطور است در مورد ذی القربی، و مراد از یتیمان و مساکین و در راه ماندگان نیز یتیمان و مسکینها و در راه ماندگان از مسلمین است و اختصاص به سادات بنی هاشم ندارد.
علامه بزرگوار شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء در کتاب گرانسنگ "اصل الشیعه اصولیها" بعد از ذکر نظر امامیه در مورد خمس می فرماید:
هذا حكم الخمس عند الإمامية من زمن النبيّ إلى اليوم ، ولكن القوم بعد رسول الله صلىاللهعليهوآله منعوا الخمس عن بني هاشم ، وأضافوه إلى بيت إلمال ، وبقي بنو هاشم لا خمس لهم ولا زكاة... ومن جهة سقوطه عندهم لا تجد له عنواناً وباباً في كتب فقهائهم ، حتى الشّافعي في كتابه بخلاف الإمامية ، فإنَّه ما من كتاب فقه لهم صغير أو كبير إلّا وللخمس فيه عنوان مستقل كالزكاة وغيرها[1] .
پس از آشنائی اجمالی با مضمون آیه 41 انفال که در مقام بیان ریشه احکلم خمس وارد شده است شایسته است برای روشن شدن حقیقت مطلب، بحث کاملتری را در رابطه با مفاد (ما غتمتم من شیء) انجام دهیم.
فقهای اهل سنت و مفسرینشان اتفاق نظر دارند که مراد از لفظ "ما غنتم" در این ایه عبارت از غنائمی است که مسلمانان در جنگ با کفار به دست می آورند لذا لازم است ابتدا به کلمات مفسرین جمهور و سپس به کلمات فقهائشان نظری بیافکنیم.
مفسرین اهل سنت در این رابطه دو طائفه اند: گروه اول مثل محمدبن جریرالطبری، ناصرالدین عبدالله البیضاوی در تفسیر بیضاوی، ابن کثیر دمشقی در تفسیر القرآن العظیم، جلال الدین سیوطی در تفسیر الدرالمنثور سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن، جلال الدین محلی در تفسیر الجلالین، احمد بن علی رازی حصّاص در تفسیر احکام القرآن، جار الله زمخشری در تفسیر کشاف، محیی الدین عربی در تفسیر ابن العربی احکام القرآن، مراد از لفظ "ما غنتم" را عبارت از غنائمی می دانند که مسلمانان در جنگ با کفاره به دست می آورند.
طائفه دوم از مفسرین اهل سنت در عین حال که به عمومیت داشتن معنای غنیمت در لغت، اعتراف دارند دارند ولی می گویند که این لفظ در آیه شریفه به معنای غنائم جنگی به کار رفته و دلیل آن را اجماع می دانند و معتقدند که عرف شرع، تقیید لفظ به این معنا را در ما نحن فیه، لازم می کند لذا لازم است به تعدادی از کلمات این طائفه اشاره کنیم:
1. قرطبی در تفسیر "الجامع لاحکام القرآن" می نویسد:
الْغَنِيمَةُ فِي اللُّغَةِ مَا يَنَالُهُ الرَّجُلُ أَوِ الْجَمَاعَةُ بِسَعْيٍ، وَمِنْ ذَلِكَ قَوْلُ الشَّاعِرِ:
وَقَدْ طَوَّفْتُ فِي الْآفَاقِ حَتَّى ... رَضِيتُ مِنَ الْغَنِيمَةِ بِالْإِيَابِ
سپس در ادامه می گوید: وَاعْلَمْ أَنَّ الِاتِّفَاقَ حَاصِلٌ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى:" غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ" مَالُ الْكُفَّارِ إِذَا ظَفِرَ بِهِ الْمُسْلِمُونَ عَلَى وَجْهِ الْغَلَبَةِ وَالْقَهْرِ. وَلَا تَقْتَضِي اللُّغَةُ هَذَا التَّخْصِيصَ عَلَى مَا بَيَّنَّاهُ، وَلَكِنَّ عُرْفَ الشَّرْعِ قَيَّدَ اللَّفْظَ بِهَذَا النَّوْعِ.[2]
2. فخر رازی در تفسیر کبیر می گوید: الْغُنْمُ: الْفَوْزُ بِالشَّيْءِ، يُقَالُ: غَنِمَ يَغْنَمُ غُنْمًا فَهُوَ غَانِمٌ، وَالْغَنِيمَةُ فِي الشَّرِيعَةِ مَا دَخَلَتْ فِي أَيْدِي الْمُسْلِمِينَ مِنْ أَمْوَالِ الْمُشْرِكِينَ عَلَى سَبِيلِ الْقَهْرِ بِالْخَيْلِ وَالرِّكَابِ.[3]
3. آلوسی در تفسیر روح المعانی می گوید: وغنم في الأصل من الغنم بمعنى الربح... وفسروها بما أخذ من الكفار قهرا بقتال أو إيجاف[4] .
4. محمد رشید می گوید: الْغُنْمُ بِالضَّمِّ وَالْمَغْنَمُ وَالْغَنِيمَةُ فِي اللُّغَةِ: مَا يُصِيبُهُ الْإِنْسَانُ وَيَنَالُهُ وَيَظْفَرُ بِهِ مِنْ غَيْرِ مَشَقَّةٍ، كَذَا فِي الْقَامُوسِ... الْغَنِيمَةَ فِي الشَّرْعِ: مَا أَخَذَهُ الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْمَنْقُولَاتِ فِي حَرْبِ الْكُفَّارِ عَنْوَةً[5] .