1402/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
حجیت قطع در کلام اخباری ها/أحكام القطع /الأمارات
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /حجیت قطع در کلام اخباری ها
بحث در سخنی بود که به اخبارین نسبت دادند.
نظر اخباریین در کلام شیخ انصاری
مرحوم شیخ انصاری در رسائل مطلبی را به اخباریان نسبت داد. مرحوم صاحب رسائل در کتاب رسائل مطلبی را به اخباریان نسبت داده است. آن مطلب چی هست؟ آن مطلب این است که اخباریان طبق این نسبت گفته اند که اگر قطع در احکام شرعی از غیر سنت معصومین به دست بیاید آن قطع حجت نیست. اگر قطع در احکام شرعی از غیر راه معصومین سنت معصومین علیهم السلام به دست بیاید آن قطع حجت نیست. از راه عقل به دست بیاید آن قطع حجت نیست. این مطلبی هست که به اخباریان نسبت داده شده مرحوم شیخ انصاری نسبت داده است.[1]
نظر اخباریین در کلام آخوند خراسانی
مرحوم آخوند این نسبت را قبول ندارد. و میگوید این نسبت خلاف واقع هست چنین مطلبی را اخباریان نگفته اند. بلکه اخباریان یکی از دو مطلب را گفته اند. بعد آن دو مطلب را مرحوم آخوند بیان میکند. اخباریان نگفتند که قطع حاصل از مقدمات عقلی از غیر سنت اهل بیت علیهم السلام حجت نیست. این را نگفتند. پس چی گفتند؟ یکی از دو مطلب دیگر را گفتند که حالا آنها را هم مرحوم آخوند نقل میکند و شواهدی از کلمات اخباریان می آورد که سخن آنها راجع به این دو مطلب هست نه راجع به این که قطع حاصل از مقدمات عقلیه حجت نیست. راجع به آن نیست.
عرض می کنیم که این فرمایش مرحوم آخوند که می فرماید این نسبت به اخباری ها صحیح نیست. نه، نظر مرحوم شیخ درست هست این نسبت هست. یعنی اخباری ها چین مطلبی را گفته اند که قطع حاصل از غیر طریق معصومین علیهم السلام در احکام شرعی حجت نیست. پس اولا فرمایش مرحوم شیخ صحیح هست. چرا برای اینکه الان عبارت از اخباری ها نقل خواهیم کرد که در آنجا کأنّ تصریح می کنند بیان می کنند که اگر قطع از راه غیر معصومین حاصل بشود آن حجت نیست. عبارتی که اتفاقا همین عبارت راشیخ انصاری رضوان الله علیه نقل کرده است. عجیب است که مرحوم آخوند با این که رسائل را دیده و حاشیه زده چطور این عبارت را ایشان مدنظر قرار نداده با اینکه این مطلب را خود شیخ انصاری در رسائل از اخباریان این جمله را نقل کرد. آن جمله ای که صحت آن نسبت مرحوم شیخ را می رساند این جمله است: مرحوم سید صدر در شرح وافیه ایشان اینطوری می گوید: أن المعلوم هو أنّه یجب فعل شیء آن چیزی که روشن است انسان باید یک کار را که واجب است انجام بدهد أو ترکه. یجب فعل شیء أو ترکه أو لا یجب یا مباح حالا یا واجب هست انجام بدهیم یا واجب هست ترکش بکنیم یا اینکه لایجب لایجب ینی مباح هست کی اذا حصل الظن أو القطع بوجوبه أو حرمته أو غیرهما من جهه نقل المعصوم. می فرماید که معلوم آن چیزی که روشن هست این است که یجب فعل شی او ترکه یک چیزی را باید انجام بدهیم یا ترک کنیم او لایجب یعنی مباح است، این کی است؟ اذا حصل الظن اگر ظن حاصل بشود أو القطع یا قطع حاصل بشود به وجوبه أو حرمته أو غیرهما یا به وجوبش یا حرمتش یا غیر این دوتا من جهه نقل المعصوم از جهت نقل معصوم ظن حاصل بشود یا قطع حاصل بشود. اگر از جهت نقل معصوم ظن یا قطع حاصل شد بعد آنجا یجب فعله یا یجب ترکه یا لایجب میشود مباح. لا انه یجب فعله او ترکه او لایجب مع حصولهما هما من أی طریق کان. نه اینکه واجب باشد فعل چیزی یا ترک چیزی او لایجب یا مباح باشد مع حصولهما با اینکه حاصل بشود آن دوتا. دوتا ینی چی ظن قطع من ای طریق کان. از هر راهی برای ما حاصل بشود نه، آن را نمیگوییم. پس ببینید ایشان تصریح می کند که اگر ظن و قطع از غیر راه نقل معصوم حاصل شد آنجا اینطوری نیست که واجب باشد و انجام بدهیم یا واجب باشد که ترک کنیم یا لایجب باشد مباح باشد. نمیتوانیم اینها را قائل بشویم مگر اینکه از نقل معصومین حاصل بشوند تصریح می کنند ایشان این را. لا انّه یجب فعله اوترکه او لایجب مع حصولهما با حصول آن ظن و قطع من ای طریق کان. پس چنانکه ظن اگر از راه دیگر حاصل شد حجت نیست قطع هم اگر از راه غیر نقل معصوم حاصل شد حجت نیست. این بیان مرحوم سید صدر هست در حاشیه وافیه و از این بیان ظاهر می شود که قطع اگر از غیر نقل معصوم حاصل بشود در احکام شرعیه حجت نخواهد بود. پس نسبت مرحوم شیخ صحیح هست. به جهت این عبارتی که مرحوم سید صدر دارد. سید صدر می فرماید که جایی ما میگویم ظن و قطع به وجوب یا به حرمت یا به اباحه نافذ است و صحیح هست و معتبر است آنجایی که آن ظن و قطع از راه نقل معصوم حاصل بشود. اما اگر از راه نقل معصوم حاصل نشد آن ظن و قطع اعتباری ندارد. پس نسبتی که مرحوم شیخ دادند درست هست. این یک مطلب. مرحوم آخوند این نسبت را می فرماید نه این نسبت درست نیست. دو تا مطلب دیگر دارند. بعد اشاره میکند به عبارات آنها که از آن عبارات معلوم میشود که آن دو مطلب دیگر را اخباریان دارند.
بله عبارات اخباریان آن دو مطلبی که مرحوم آخوند میفرمایند را آنها دارند ولی این هم دارند. پس در حقیقت اخباری ها سه تا مطلب دارند:
یکی اینکه اگر قطع از غیر نقل معصوم حاصل شد حجت نیست معتبر نیست.
و دیگر این دوتا مطلب این دوتا مطلب را هم اخباریان دارند.
این دو تا مطلبی که مرحوم آخوند به آنها نسبت می دهد آنها چی هست؟ یک می فرماید اخباری ها ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع را قبول ندارند. ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع را قبول ندارند. «کل ماحکم به العقل حکم به الشرع» را قبول ندارند. عقل عملی انسان یک چیزهایی را تشخیص می دهد. اگر هیچ پیامبری هم از طرف خداوند مبعوث نمیشد عقل انسان یک چیزهایی را خوبیش را یا بدیش را درک می کند. ما مثل اشاعره نیستیم که بگوییم که نه، عقل انسان چه کاره است درک بکند؟ نه، ما عدلیه میگوییم که عقل انسان ولو هیچ پیامبری هم نمی آمد عقل حجت باطنی هست. إنّ لله علی الناس حجتان دو تا حجت هست برای خداوند در آن روایتی که نقل شده است. یکی حجت باطن هست که عقل هست یکی حجت ظاهر هست که پیامبران هستند. پس اگر پیامبری هم مبعوث نمی شد یک چیزهایی را انسان درک می کرد. مثلا فرض کنید که مخالفت با عهد. یک کسی پیمان ببندد بعد خیانت کند به پیمانش و زیر پیمانش را بزند مثلا اصلا وفادار نباشد. خب این را نیاز نیست که پیامبر بیاید به انسان بگوید. بلکه هر انسانی طبق فطرتی که خداوند بهش داده می داند که خیانت بعد از پیمان پیمان شکنی قبیح هست. هر انسانی می داند که شکر منعم یعنی کسی که به انسان احسان کرد او را تشکر بکند. این چی هست حسن است. و هر انسانی می داند که عدل حسن ظلم قبیح و اینها نیازی نیست که از طرف پیامبران گفته بشود خود انسان درک می کند. حالا بحث بر این است که اگر یک جاهایی عقل این چیزهارا را درک کرد آیا می توان گفت که خداوند آن را هم طبق درک عقل خداوند آنجا حکم هم دارد؟ مثلا عقل انسان درک می کند که پیمان شکنی قبیح هست آیا می توانیم بگویم که خداوند پیمان شکنی را حرام قرار داده حالا فرض فرمایید که در قرآن کریم و در احادیث هم راجع به این مطلب هیچ آیه هیچ حدیثی هم نیست. آیا می توانیم چون عقل یک چیزی را درک کرده می توانیم بگویم که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع یا نه؟ این اختلافی است. مرحوم آخوند می فرماید که مطلبی که اخباریان میگویند یکی این است که میگویند ملازمه نیست کل ما حکم به العقل حکم به الشرع. نه، ممکن است عقل یک چیزی را درک بکند قبحش را درک کند یا حسنش را درک کند ولی شارع آنجا حکمی نداشته باشد. پس ما مثل اشاعره نیستیم که بگوییم که حسن قبح عقلی را انکار بکنیم. اخبارین حسن و قبح عقلی را انکار نمی کنند میگویند عقل یک چیزهایی را می تواند درک بکند. اما اینطور نیست که حالا که درک کرد شارع هم طبق آن حکم صادر بکند. نه، ممکن است شارع حکم صادر نکند. میگوید اولین مطلب یعنی آن مطلبی که اخباریان دارند این هست. مرحوم آخوند میگوید این هست. این را از کجا استفاده می کنیم؟ از کلام سید صدر استفاده می کنیم ایشان عبارتی دارند یا عباراتی دارند صریح در این معنا که ملازمه را انکار می کند. ملازمه بین کل ما حکم به العقل حکم به الشرع را انکار می کند. دیگر آن عبارات را مرحوم آخوند در کفایه نقل نکرده است. می فرماید که سید صدر این مطلب را دارند. مرحوم آخوند در کفایه اینطوری می فرماید و این نصب ألی بعض الاخباریین أنه لا اعتبار بما إذا کان بمقدمات عقلیه ولو اینکه به اخباریان نسبت دادند که اعتباری به قطع نیست اگر مستند به مقدمات عقلیه باشد الا ان مراجعه کلماتهم لا تساعد الی هذه النسبه ولی ما وقتی سخن اخباری ها را بررسی می کنیم مراجعه می کنیم می بینیم که این نسبت درست نیست. ما عرض کردیم نه، نسبت درسته و شاهدش را هم آوردیم. بل تشهد بکذبها. بلکه سخن اخباریان شاهدهست که این نسبت کذب است. منظور کذب به اصطلاح متکلمین نیست بلکه کذب قولی هست یعنی این قول خلاف واقع هست. نه اینکه مرحوم شیخ انصاری دروغ گفته نعوذبالله. نه، یعنی این مطلب خلاف واقع هست. نسبتی که دادند به آنها خلاف واقع است. عرض کردیم نه، اتفاقا این نسبت صحیح هست و در خود رسائل عبارت را آورده عین عبارت را ما الان خواندیم پس نسبت که به آنها داده شده که آنها انکار می کنند این نسبت صحیح است. مرحوم آخوند توجه نکردند. اتفاقا در رسائل هم این عبارتی که نقلی کردیم هست که می گوید اگر قطع حاصل بشود از غیر معصومین آن قطع اعتبار ندارد و صریح کلامش بود. پس بنابراین این مطلب مرحوم آخوند اینجا درست نیست. بله می فرمایند اخباریون یکی از این دو مطلب را میگویند و کلمات آنها در این هست: انّما تکون امّا فی مقام منع الملازمه یا نه میخواهند بگویند ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع نیست. بین حکم العقل بوجوب شیء و حکم الشرع بوجوبه، عقل یک چیزی را واجب دانست شرع هم باید واجب بداند ملازمه نیست. کما ینادی به بأعلی صوته ما حکی عن السید الصدر چنانکه این را دیگر سید صدر خیلی روشن گفته سید صدر همان جمله را هم گفته این مطالب راهم گفته که ملازمه نیست. بله، فراجع. دیگر کلمات سید صدر را مرحوم آخوند نقل نمیکند میگوید مراجعه کن که سید صدر در شرح وافیه به اعلی صوته میگوید که ما اخباری ها قبول نداریم ملازمه ای بین حکم عقل و حکم شرع را. ما ملازمه را قبول نداریم. عبارت سیدصدر را نیاورده است.
کلام سید صدر در رد ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع
من آوردم که ملاحظه بفرمایید که سید صدر دوتا مطلب دارد برای رد ملازمه. یعنی سید صدر رضوان الله علیه دو تا بیان دارد که میخواهد ملازمه را رد کند میگوید ملازمه به این حکم و شرع نیست.
بیان اول سید صدر:
بیان اولش این است که خب شما اثبات می کنید که عقل یک چنین احکامی دارد ولی از شارع که خطابی نرسیده است. تا خطاب نرسد این ثواب و عقاب ندارد. بله حکم عقل را ثابت کردیم قبول کردیم. حالا فرض فرمایید که این حکم عقل را کسی انجام بدهد هم یک کمی به مولی نزدیک می شود یا دور می شود. ولی ثواب و عقاب ثابت نمی شود. ثواب و عقاب فرع چی هست؟ فرع خطاب هست. و خطاب را شما نمیتوانید اثبات بکنید. پس اولین مطلب مرحوم سید صدر در منع ملازمه این است که شما حکم عقل را اثبات می کنید بله این درست هست. عقل یک چیزهایی را درک می کند که این حسن یا قبیح است. ولی آثار حکم شرعی اینجا نمی آید کی می آید؟ آنجایی که خطاب باشد امر باشد از طرف شارع طالب و مطلوب باشد طلب باشد. طلب که ثابت نشد، شما فقط میتوانید بگوید که بله خداوند این را دوست دارد خدا این را اراده کرد. اراده غیر از حکم هست. تا به مرحله خطاب نرسد آن حکم نامیده نمی شود و ثواب عقابی نخواهد بود. این یک بیان مرحوم سید صدر.
بیان دوم سید صدر
بیان دومی هم دارند برای نفی ملازمه و میگویند که خب عقل می آید روی ملاکاتی درک می کند که این شیء حسن است. یا روی ملاکاتی درک می کند که این قبیح است. ملاکش هم معمولا برمیگردد یا به عدالت یا به ظلم. چون می بیند که این مثلا این فعل ظلم هست میگوید که این قبیح است. ولی عقل که همه ملاکات را که در نظر ندارد. همه را که احاطه ندارد. تا بیاید بگوید که حتما باید شارع طبق این حکم بکند. ممکن است یک مانعی هست از صدور حکم. بله ملاک است ولی مانع هست. عقل دیگر آن موانع را احاطه ندارد. پس بنابراین ایشان می فرماید که ما ملازمه را قبول نمی کنیم. چرا؟ یا به جهت اینکه خطاب صادر نشده و لوازم حکم آنجا نمی آید. یا به جهت این که اصل این که این حکم از طرف مولی صادر بشود ممکن است یک موانعی باشد که عقل به آن توجه ندارد. عقل فقط به آن جنبه مقتضی توجه دارد به مانع توجه ندارد و احاطه ندارد. شاید ملاک کامل هست ولی در صدور امر از طرف مولی به اصطلاح مفسده ای هست. مولی باید این را فعلا امر صادر نکند. پس لذا نمیشود بگوییم که «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» ببینید عبارت سیدصدر را: والحق ان الحکم الشرعی الذی یترتب علیه الثواب و العقاب أو ما شابه العقاب. یا ثواب یا عقاب یا ما شابه العقاب که در مکروهات است مثل ما یترتب علی المکروه. لیس الا طلب الشارع. آن حکم شرعی که ثواب و عقاب به دنبال دارد نیست مگر آنجا که طلب باشد یک خطابی باشد. الا طلب شارع من المکلف بحیث یتحقق الطالبیه و المطلوبیه فی الخارج. باید یک طالبیت مطلوبیتی باشد میگویند از شما خواستند چرا انجام ندادید؟ تا بتوانند مؤاخذه اش بکنند. تا بتوانند عقابش بکنند و الا صرف این که حالا مولی مد نظرش هست مد نظرش هست آن ثواب عقاب نمی آورد. نفرمود که. این یک بیانش.
بیان دومش این است که ایشان می فرمایند که بله غایه ما یمکن أن یدرکها العقل هو بعض الجهات المحسنه و المقبحه. به همه جهات که نمیتواند احاطه داشته باشد. و یجوز أن یکون هناک جهه أخری فی الواقع لم یحسنها. یک جهت دیگری دارد یک مانعی هست دیگر آن را عقل احاطه ندارد. معارضه للجهه المدرکه فلایکون الحکم کما أدرکه. پس حکم آنچنان نخواهد بود که عقل ادراک کرد. پس ایشان با این دو تا بیانش ملازمه را نفی کرد. پس یکی از سخنان اخباریان چنان که مرحوم آخوند هم بهشان نسبت می دهند و درست هست آنها ملازمه را نفی می کنند. سخن دیگری که باز مرحوم آخوند میگوید اخباریان دنبال آن هستند آن هم این است که اصلا مدرکات عقلی مقدمات عقلی انسان را به قطع نمی رسانند و همیشه انسان را به ظن می رسانند. مدرکات عقلی انسان را به چی می رسانند آقا؟ به ظن می رسانند و ظن لا یغنی من الحق شیئا.
چکیده سخنان اخباری ها
پس چند تا سخن شد برای اخباریها؟
1. میگویند اگر قطع از مقدمات عقلی حاصل شد حجت نیست. این را مرحوم آخوند نسبتش را قبول نکرد ولی ما گفتیم نه این را هم میگویند.
2. ملازمه بین حکم شرع و عقل را قبول ندارند.
3. از مقدمات عقلی قطع حاصل نمیشود و همواره ظن حاصل می شود. الظن بالحکم الشرعی حاصل می شود. این مطلب سوم که از مقدمات عقلی همواره ظن حاصل می شود. این را مرحوم آخوند نسبت می دهد به مرحوم محدث استرآبادی که محدث استرآبادی در الفوائد المدنیه ایشان این مطلب را به وضوح گفته هست.
آنوقت عبارات استرآبادی را در فواید مدنیه می آورد مرحوم آخوند. سه تکه از عبارات استرآبادی را می آورد. که آن عبارات مدلولش چی هست مفادش چی هست؟ این است که از مقدمات عقلی انسان به قطع نمیرسد. قطع حاصل نمیشود و همیشه ظن حاصل می شود. حالا عبارات استرآبادی را هم بخوانیم. چون آدم خیلی ملایی بوده است استرآبادی. اینطوری نبوده که آدم ملا نباشد. خیلی آدم قوی عالم هست. ولی الان مطلبش را نقد می کنیم اشکال می کنیم سر جای خودش. و لذا مرحوم آخوند سه تکه از مطالب ایشان را نقل می کنند حتی مرحوم شیخ بیشتر نقل میکنند از مرحوم محدث استرآبادی. ایشان گفتند که: حیث قال فی جمله ما استدل به فی فوائده. ایشان مدتی در مدینه ساکن بوده و در مدتی هم در مکه ساکن بود. در آنجا این دوتا کتاب را نوشته است. فوائد مدنیه و فوائد مکیه. در فوائد مدنیه اش این مطالب را گفته است. گفته که علی انحصار مدرک مالیس من ضروریات الدین فی السماع عن الصادقین علیهما السلام. آن جای که ضروری دین نیست ما باید حتما از اهل بیت بگیریم. الرابع: دلیل چهارمش این است ان کل مسلک غیرذلک المسلک غیر از آن مسلکی که از ائمه میگیرن غیر از آن یعنی التمسک بکلامهم علیهم الصلاه و السلام یعنی تمسک بکند به کلمات اهل بیت. غیر از این هر مسلکی دنبالش بروی إنّما یعتبر من حیث و افادته الظن. همه اینها انسان را به ظن میرساند. الظن بحکم الله تعالی. وقد اثبتنا سابقا أنّه لاإعتماد علی الظن. و ما گفتیم ظن هم که قابل اعتماد نیست. المتعلق بنفس احکامه تعالی أو بنفیها. آن ظنی که متعلق به خود احکام یا نفی احکام است. به خود وجوب یا عدم وجوب. و قال فی جملتها ایضا مرحوم آخوند میگوید باز دوباره گفته بعد ذکر ما تفطن بزعمه من الدقیقه. بعد از این که یک دقیقه ای را یک مقدمه ی دقیقه ای را مطرح میکند و میگوید که من به عون الله یک مطلب مهمی را تفطن کردم. فهمیدم که دیگران نفهمیده بودند. آن مطلبش را می آورد بعد از این که آن مقدمه ی دقیقه که میگوید که من به عون الله به آن تفطن پیدا کردم نتیجه گیری می کند. ماهذا لفظه: لفظ ایشان این هست: و اذا عرفت ما مهّدناه من الدقیقه الشریفه. وقتی آن مقدمه ی دقیقه شریفه ای که خداوند به من عنایت کرده شما توجه کردید فنقول: إن تمسکنا بکلامهم علیهم السلام اگر به کلمات ائمه ما تمسک بکنیم فقط عصمنا من الخطأ. از خطا دیگر معصوم میشویم و می دانیم که راه ما راه قطعا صحیحی هست. قطعا میتوانیم بگوییم راه ما راه صحیحی هست. از خطا مصون هستیم. و إن تمسکنا بغیره اما اگر راه ائمه را گذاشتیم کنار و به مقدمات عقلی و به مسائل دیگر مثلا روی آوردیم لم یعصم عنه. دیگه عصمت از خطا نخواهد بود. ممکن است اشتباه باشد. و من المعلوم ایشان می فرماید ان العصمته عن الخطاء امر مطلوب. عصمت از خطاء امری مطلوب است. عقل میگوید که یک راهی برو که معصوم از خطا باشد. یک راهی نرو که ممکنه تو چاه بیفتی. یک راهی که مطمئنی باید از آن راه بروی. و من المعلوم یعنی معلومی که قطعی است أنّ العصمه عن الخطا امرمطلوب مرغوب فیه شرعا و عقلا. هم شرع میگوید هم عقل میگوید راهی را برو که خطا در آن نباشد. الا تری بعد میگوید که شما مگه نمی بینی أنّ الامامیه استدلوا علی وجوب العصمه. یکی از ادله وجوب عصمتی که امامیه دارند این است بأنّه لولا العصمه اگر عصمت ائمه نباشد عصمت پیامبر نباشد للزم امره تعالی عباده بإتّباع الخطاء. آن وقت لازم می آید که خداوند بگوید که برو دنبال این شخص. این شخص هم خطا کرد شما هم خطا بکن. این لازم می آید دیگر. اگر معصوم نباشد لازم می آید خداوند امر کنه بندگان را به خطا. و ذلک الأمر محال لأنّه قبیح. و اینکه خداوند بگوید که برو این راه را با اینکه اشتباه در بیاید، این قبیح هست برای خداوند. و أنت إذا تأمّلت فی هذا الدلیل وقتی به این دلیلی که برای عصمت اقامه می کنند خوب فکر کنی علمت أنّ مقتضاه انه لا یجوز الاعتماد علی الدلیل الظنی. برای شما روشن می شود که باید همیشه به دلیل ظنی باید اعتماد نکنی. پس ایشان نظرش این است که از مقدمات عقلی همواره چی به دست می آید؟ دلیل ظنی به دست می آید و قطع به دست نمی آید. علی الدلیل الظنی فی احکامه تعالی.[2] انتهی موضع الحاجه من کلامه. مرحوم آخوند همین مقدار را نقل کرده دیگه آن مقدمه دقیقه شریفه را نقل نکرده است. و ما مهّده من الدقیقه هو الذی نقله شیخنا العلامه اعلی الله مقامه فی الرساله. میگوید آن مقدمه ی دقیقه شریفه ای که ایشان اشاره کرده آن را در رسائل مرحوم شیخ نقل کرده از ایشان. پس ببینید مدعای دوم اخباری ها چی شد؟ این شد که از مقدمات عقلیه قطع به دست نمی آید همواره چه به دست می آید؟ ظن به دست می آید و در ظن خطا هست و قابل اعتماد نیست. پس تا حال ما سه تا مطلب از اخباری ها داریم: یک این که اگر قطع از مقدمات عقلی حاصل شد حجت نیست اگر حاصل شد. در کلام سید صدر بود. دو بین حکم عقل و حکم شرع ملازمه نیست. سه از مقدمات عقلی اصلا قطع حاصل نمی شود. صغری را قبول ندارد. مقدمه سوم میگوید اصلا حاصل نمی شود یعنی مطلب سومش این است که اصلا حاصل نمی شود. که مرحوم استرآبادی گفتند. آن اولی می گفت اگر حاصل بشود هم حجت نیست اگر قطع حاصل بشود هم حجت نیست معتبر نیست. وسطی هم که ملازمه را می گفت که ملازمه ای نست که عقل یک چیزی را کشف کرد، شرع هم همان را حکم کند و طبق آن حکم صادر بکند. پس سه تا مطلب از آنها داریم. باید این سه مطلب را بررسی بکنیم. اول، دوم، سوم بررسی بکنیم. مطلب اول ایشان چیشد؟ که مرحوم آخوند اصلا قبول نمیکرد میگفت این استناد به آنها کذب هست. کذب خبری است نه کذب مخبری. یعنی این خبر خلاف واقع هست نه اینکه مخبر قصد دروغ گفتن داشته است. خب بله این خبر دروغ نسبتش دروغ هست یعنی اشتباه هست و آنها چنینن مطلبی را نمیگویند. اولین مطلب چی بود؟ این بود که اخباریها میگویند که قطعی که از طریق مقدمات عقلی حاصل بشود در احکام شرعی حجت نیست. ما باید این را بررسی بکنیم. حالا اخباری ها گفته باشند نگفته باشند این مطلب را بررسی می کنیم. حالا فرض کنیم که آنها نگفتند ولی یک چنین مطلبی مدعایی هست که آیا اگر قطعی از غیر راه سنت حاصل شد از مقدمات عقلیه حاصل شد آیا حجت هست یا حجت نیست؟ ممکن است عده ای بفرمایند حجت نیست. مثلا برخی از اخباریان هم گفته باشند حجت نیست اینها که گفتند حجت نیست باید ببینیم که مطلبشان درست هست یا مطلبشان درست نیست.
البته دو مطلب دیگر هم به نظر من باید ذیل این سه مطلب بررسی بشود. که مرحوم شیخ یکی را دارد. آن هم این است که آنجایی که تعارض بین عقل و نقل پیش بیاید و عقل یکی چیزی را میگوید نقل یک چیزی را میگوید. باید کدام طرف را بگیریم؟ طرف نقل را بگیریم یا طرف عقل را بگیریم؟ این هم مرحوم شیخ از اخباریان نقل کرده که باید همیشه ما طرف نقل را بگیریم. خب مرحوم شیخ آنجا در رسائل مطلب را مطرح کرده و جواب داده. پس این هم میشود مطلب چهارم. که در کفایه اصلا متعرض نشده است. مطلب پنجم هم عمده اختلافات اخباری ها با اصولی ها چیست؟ حالا غیر از این مسئله که حالا محل بحث ما هست استطرادا باید بحث بشود که موارد اختلاف عمده اخباری ها با اصولی ها در چند مسئله هست؟ بعضیها خیلی زیاد گفته اند گفته اند در چهل مسئله. بعضیها گفته اند نه، در دو یا سه مسئله باید ببینیم عمده اختلافات چی هست؟