« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1402/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موافقت التزامیه/أحكام القطع /الأمارات

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /موافقت التزامیه

 

1- وجوب موافقت التزامیه

بحث واقع می شود در وجوب موافقت التزامیه آیا موافقت التزامیه واجب هست یا واجب نیست؟ برای اینکه ان شاءالله بحث روشن بشود باید قدم به قدم پیش برویم. موافقت التزامیه به این معنا که عقد قلب داشته باشد. انسان اعتقاد داشته باشد به یک چیزی یعنی به آن حکم اعتقاد داشته باشد. هر حکمی علم به آن علم به حکم مقتضی وجوب عمل هست. قطع مقتضی وجوب عمل به حکم هست. چرا؟ برای اینکه گفتیم قطع منجزیت دارد و معذّریت دارد. یکی از آثار قطع منجزیت و معذریت است. پس هر قطع به حکمی مقتضی وجوب امتثال و وجوب عمل هست. در این که شک نداریم.

بحث شده است که آیا قطع به حکم علاوه بر اینکه مقتضی وجوب عمل هست وجوب موافقت التزامی را هم در پی دارد یا نه؟ یعنی اینکه قطع به حکم دو تا اثر داشته باشد یک اثرش موافقت عملی دوم اثر دوم وجوب موافقت التزامیه. این که قطع به حکم مقتضی موافقت عملی هست در این شکی نیست چون گفتیم که اثر عقلی قطع به حکم این است که منجز هست منجز یعنی اینکه اگر انسان عمل نکند مستحق عقاب می شود. پس وجوب عمل را در پی دارد. در این شکی نیست. انما الکلام در این است که آیا قطع به حکم اثر دیگری در کنار این دارد آن چی هست که موافقت علاوه بر موافقت عملی موافقت التزامی داشته باشد. خب موافقت التزامی چی هست موافقت التزامی گفتند عقد القلب. یعنی اعتقاد داشته باشد که این حکم از طرف خدا هست. یک وقت یک کاری را انجام می دهد نه، معتقد نیست از طرف خدا هست عقد قلب ندارد امتثال می کند کار را اتیان می کند ولی عقد القلب ندارد. یعنی معتقد به این نیست که این را خدا فرموده است. و یک وقت این است که نه، علاوه بر اینکه آن کار را انجام می دهد معتقد هم هست موافقت التزامی به معنای عقد القلب همان اعتقاد نظیر اعتقاد در اصول عقاید. اصول عقاید ما معتقدیم به وجود خدا به رسالت به امامت اینایی که معتقد هستیم آنجاها چطور انسان معتقد هست اینجا هم یک چنین اعتقادی داشته باشد به هر حکمی که می رسد قطع دارد علاوه بر اینکه به آن عمل می کند عقد قلب داشته باشد یعنی معتقد باشد که این از طرف خدا هست آیا این اعتقاد لازم است یا لازم نیست؟ خب اولین بحثی که وارد میشویم اولین به عنوان مقدمه این بحث بحث اصولی نیست. این بحث، بحث فقهی هست البته از قواعد فقهیه است. چون در همه ابواب فقه این سریان دارد اینطوری نیست که مخصوص یک باب باشد این بحث بحث اصولی نیست. چون بحث اصولی چی هست بحث از حجته اینجا بحث از حجت نمی کنیم بحث از دلیل نمی کنیم اگر قائل به موافقت التزامیه بشویم یا نشویم بحث از حجت نیست. بحث از حکم هست. آیا وجوب موافقت التزامی هست یا نیست اگر قائل شدیم که هست یک قاعده فقهی بشود که در ابواب مختلف باید به آن ملتزم باشی. فرق قاعده فقهی با مسئله فقهی چی هست؟ مسئله فقهی به آنجایی میگویند که در یک جا قابل استفاده است مثلا بفرمایید الدّم نجس. دم نجس هست دیگر ربطی به باب زکات ندارد به باب خمس ندارد. فرض کنید که ابواب دیگر ندارد باب دیات حدود ربطی به الدّم نجس ندارد اما قاعده فقهی آن هم حکم شرعی است ولی حکم شرعیه است که در ابواب مختلف قابل استفاده هست آن هم مثلا لا ضرر و لاضرار هم در باب عبادات قابل طرحه لاضرر هم در باب معاملات هم در ابواب دیگر این قاعده فقهیه است. قاعده فقهی همان حکم شرعی هست ولی حکم شرعی وسیع را میگویند. قاعده فقهی یعنی همان مسئله شرعی اگر وسیع باشد به آن میگویند قاعده فقهی.

شاگرد:...

استاد: یک باب باشد باز گستردگی داشته باشد مثل قاعده طهارت، آن هم باز چون گستردگی دارد باز قواعد فقهی را باز تصنیف کردند ینی تنویع کردند تقسیم کردند گفتند برخی از قواعد فقهی در چند کتاب قابل استفاده است در چند باب قابل استفاده است. و برخی از قواعد فقهی در یک باب قابل استفاده است ولی خب در این مسئله نیست و از مسائل مختلف میشود از آن بهره برداری کرد. خب پس فرق جوهری قاعده فقهی با مسئله فقهی فرق جوهری نیست هر دو حکم شرعی هستند. ولی یکی وسعت دارد لذا میگوییم قاعده فقهی یکی وسعت ندارد میگوییم مسئله فقهی. الان فرق قاعده فقهی و مسئله فقهی با مسئله اصولی در چی هست مسئله اصولی از حجت بحث می کند اما قواعد فقهی و مسائل فقهی از حجت بحث نمیکند از حکم شرعی بحث میکند. چون در این مسئله هم از حکم شرعی بحث می شود که آیا وجوب موافقت التزامیه هست یا نیست. این می شود قاعده فقهی این دیگر مسئله اصولی نیست البته مسئله فقهی نیست بلکه قاعده فقهی هست که در ابواب مختلف می شود از آن استفاده کرد. در حقیقت در همه ابواب هرجا که حکم شرعی است وجوبی هست حرمتی هست حتی استحباب و کراهتی هست آنجا ممکن است شما بحث موافقت التزامیه را مطرح بفرمایید. این نکته اول.

1.1- معنای موافقت التزامیه

نکته دوم معنای موافقت التزامیه هست. موافقت التزامیه چی هست؟ ما یک معنایی عرض کردیم آن چی هست عقد القلب اینکه این حکم از طرف خداست اگر بخواهیم مثلا این معنا را عبارتی که مثلا شهید صدر دارند یا دیگران دارند او را مطرح بکنیم همین معناست. «الموافقه الالتزامیه بحکم هو التصدیق النفسانی بثبوت هذا الحکم واقعا» از نظر قلبی انسان تصدیق بکند که این حکم از طرف خدا هست بله باز عبارت شهید صدر این هست «ان الموافقه التزامیه هی عبارت عن فعل نفسانی واقع تحت اختیار المکلف» و فعل نفسانی هست که در اختیار مکلفه چیزی نیست که غیر اختیاری باشد. علم مثلا غیر اختیاریه انسان مثلا یک چیزی آگاه میشود آگاه شدن که در اختیار انسانی نیست. اما فرض بفرمایید که این موافقت التزامی نه، یک چیزی است که فعل نفسانی هست که در اختیار انسان هست انسان می تواند ملتزم باشد می تواند ملتزم نباشد پس این موافقت التزامیه یک چیزی هست که در اختیار انسان هست نه اینکه حالا فرض کنید که من آگاهی دارم. آگاهی داشتن که آن موافقت التزامی نمیشود. شهید صدر میخواهد به این اشاره بکند که این حالت غیر اختیاری نیست موافقت التزامی عملی هست همان عمل جوانحی هست. جوارحی نیست عمل درونی هست مربوط به اعضا و بیرون نیست. «واقع تحت اختیار المکلف و هذا الفعل هو سنخ توجه مخصوص که برای شهید صدر هست یک سنخ توجه مخصوص است من قبل نفس نحو مطلب ما به یک مطلب یک توجهی داشته باشد بحیث ینتزع من هذا التوجه مفهوم الخضوع و التسلیم والانقیاد»[1] یک نوع توجه به یک کاری داشته باشد که ما وقتی نگاه می کنیم بگویم این آقا حالت خضوع دارد حالت تسلیم دارد حالت انقیاد دارد. پس اولا موافقت التزامی یک فعل اختیاری هست ولی درونی است. و ثانیا به این فعل درونی هست که می شود بهش بگویم تسلیم می شود بگویم خضوع و میتوانیم بگویم انقیاد. یا آن عبارتی که باز علما فرمودند مرحوم آقای خویی و دیگران فرمودند «عقد القلب» همان اعتقاد همان نظر اعتقادی که در اصول عقاید هست اینجا انسان عقد القلبی داشته باشد ایمان پیدا بکند که این از طرف خدا هست این هم میشود موافقت التزامیه. آیا مقتضای قطع به حکم شرعی چنانکه موافقت عملی هست در این شکی نیست که مقتضایش موافقت عملی هست در این شکی نیست چنانکه مقتضای قطع به حکم موافقت عملی هست چون هر قطعی منجز هست دیگر. در این جهت که شک نیست. آیا چنانکه مقتضای موافقت عملی هست مقتضی موافقت التزامی هم هست یا نیست؟ این محل بحث هست موافقت التزامی هم عرض کردیم یعنی همان عقد القلب این از طرف خداست خضوع تسلیم انقیاد این از طرف خدا هست. خب این راجع به معنای موافقت التزامیه.

آن وقت برای اینکه باز روشن تر بشود این مسئله چند نکته را بحث می کنم. یک اینکه آیا موافقت التزامیه علم هست یا با علم فرق دارد؟ اینجا دوتا نظر هست:

نظری که حضرت امام دارند میگویند موافقت التزامی همان علم هست همان قطع هست.[2] ولی دیگر محققان فرمودند نه، چنانکه ما هم الان تبیین کردیم گفتیم نه، موافقت التزامیه یک چیزی ماورای علم هست یک چیز ماورای قطع هست. ممکن است انسان به یک چیزی قطع داشته باشد ولی باورش نشود باور یک چیز دیگری هست غیر از قطع هست. یا غیر از دانستن هست. باور و عقد القلب یک مرحله دیگری هست که آن هم در اختیار انسان هم هست می تواند بعد از اینکه انسان آگاهی یافت او را قبول کند می تواند انکار بکند. پس بنابراین در اینجا بحث شده که آیا موافقت التزامیه همان علم قطعه یا نه، جدا هست. عرض کردیم طبق آن بیانی که در تعریفش گفتیم نه، این جدا هست معرفت یک چیزی هست قبول و تصدیق آن یک چیز دیگه هست. و لذا در اصول عقاید میگویم هم معرفت لازم هست هم ایمان لازم هست. یعنی هم باید بداند هم باید قبول بکند ایمان بیارود. نه اینکه یکی هم معرفت داشته باشد ولی قبول نکند آن فایده ندارد در اینجا هم غیر از علم می خواهیم یک باور هم باشد کنارش. آن وقت برای اینکه روشنتر بشود که این از علم جداست دوتا شاهد می آوریم یک شاهد این است که در موارد انسان علم ندارند ولی ممکنه موافقت التزامیه داشته باشد مثلا یک کسی نمیداند که آیا عذاب قبر هست یا نیست فرض کند که روایات را هم نگاه کرد دلیل محکمی پیدا نکرد. فرض فرمایید حالا دلیل محکم هست ولی فرض بفرمایید که این پیدا نکرد یا سوال نکیر و منکر را دلیل محکم براش پیدا نکرد حالا روایت فرض بفرمایید صحیح هست حالا خبر واحده در عقاید باید خبر متواتر باشد خبر متواتر پیدا نکرده این آقا علم ندارد به سوال نکیر و منکر آن پیدا نکرده دیگه ولی میگوید خدایا اگر سوال نکیر منکر هست من بهش معتقدم اگر هست من بهش معتقدم من بهش متعبدم معتقدم باور دارم اگر هست. ببینید اینجا التزام دارد ولی علم ندارد نمی تواند بگوید که اگر هست من بهش عالم هستم زیرا این غلط هست. اگر هست من الان بهش قطع دارم پس قطع ندارد. پس معلوم می شود که موافقت التزامیه جدا می شود از قطع می شود قطع نباشد ولی موافقت التزامیه باشد میگوید اگر هست من باور دارم انکارش نمی کنم باور دارم. حال اینکه اگر بگوید که اگر هست من بهش عالم هستم جمله متفاوت می شود. اگر هست من عالمم درست نیست این شاهد اول که معلوم می شود که گاهی موافقت التزامیه هست ولی علم نیست نیست. دیدید از علم جدا شد.

گاهی علم هست باز موافقت التزامی هم نیست کجا؟ آنجایی که شخص نعوذبالله میخواهد تشریع بکند. تشریع بکند می داند

این حکم اینطوری هست خدای متعال این حکم را اینطوری قرار داده مثلا قصاص قرار داده میگوید من این را قبول نمی کنم پس تشریع میکند میگوید من قبول ندارم بله تشریع بدعت میگم نه، من قبول ندارم ملتزم نمی شود نه، اینکه صرفا تو زبان بگوید تو قلبش میگوید من این را نمی پذیرم دیدید بعضی مثلا ممکنه، آدمهای جاهل تند تند اینطوری میگوید اگر باشد هم من قبول ندارم فرض کنید تعدد زوجات. باشد هم من قبول ندارم و امثال این موارد ممکنه، یک کسی بگوید خب اینجا می بینید که علم دارد میگوید آقا در قرآن هست میگوید باشد هم من قبول ندارم. پس بنابراین گاهی می بینیم موافقت التزامیه هست قطع نیست آن امتثال اول گاهی قطع هست موافقت التزامیه نیست و این البته هر دوتا با هم جمع میشوند هم قطع دارد هم موافقت التزامیه را دارد این نشانه، این دوتا شاهد به خوبی روشن می کند که موافقت التزامیه غیر از قطع هست از هم جدا میکند.

شاگرد:....

استاد: بله این مثال میشود برای همین که ممکن است قطع نباشد ولی موافقت التزامیه باشد پس معلوم شد که موافقت التزامیه غیر از قطع هست ما اینجا نمی توانیم فرمایش حضرت امام را بپذیریم که فرمودند که نه، موافقت التزامیه همان قطع هست قطع موافقت التزامیه است نه، این مطلب درست به نظر نمی رسد موافقت التزامیه یکه مرحله بعد از قطع هست میتواند قطع باشد موافقت التزامیه نباشد یا موافقت التزامیه باشد قطع نباشد.

شاگرد:...

استاد: نمیگوید من قبول دارم میگویداگر هست قبول دارم میگویم آقا می دانی میگوید نه، ولی اگر هست خدایا اگر هست من قبول دارم میتواند بگوید اگر هست من قطع دارم نه، میگوییم جمله دوم غلطه اما جمله اول صحیح هست این نشانه این هست که ممکنه قطع نباشد بله موافقت التزامیه باشد. شاگرد:... استاد: اشکال ندارد میخواهیم عرض کنیم که متعلق قطع را در نظر بگیرید که متعلق موافقت التزامیه یک امری هست که در آن قطع نیست فی الجمله جدایی متعلق به موافقت التزامیه را از قطع این مثال روشن میکند.

شاگرد:...

استاد: یک کسی میخواهد در مقام تشریع و درونش میگوید این هست ولی من باور ندارم میخواهد یک چیزی مثلا ملکیت در اسلام هست ولی نه، ما قبول نمی کنیم پس بنابراین نه تو زبان بلکه قلبا اصلا معتقد نمیشود تو قلب. آن را میخواهد تشریع بکند در درونش. میخواهیم بگویم باور یک چیز ماورای علم هست ولذا آن باور مرحوم شهید صدر هم گفت که فعل نفسانی اختیاری هست میتواند این باور را در خودش ایجاد بکند میتواند ایجاد نکند. میدانم ولی زیر بار نمیرود. اصلا قلبا هم قبول ندارد قلبا هم قبول ندارد بلاخره این همین عمل اختیاری هست همان عقد قلب هست. منعقد نمیکند این را امام جواب داده این آیه را فرمودند که جهدوا لسانی لسانیه وگرنه، نمیشود موافقت التزامیه امری قلبی هست. ایشان میفرمایند هرجا قطع باشد قطعا موافقت التزامیه هست امام می فرمایند. ما عرض کردیم نیست این آیه را ظاهرش این است که نه، می شود جدا بشوند ایشان جواب میدهند جهدوا فی اللسان والا قلب حتما موافقت التزامیه در آن هست. خب پس بنابراین وقتی به این دوتا مثال توجه بفرمایید به آن مطالبی که راجع به باور گفته شده و راجع به عقیده گفته شده توجه بفرمایید. آن مثالی که دیگه حالا مستحضرید که انسان با اینکه میداند این مرده ازش کار ساختنی نیست ولی یک ترسی دارد نمیداند شب تنها در کنار مرده بخوابد. ولی آن مرده شوری که دیگه میداند واقعا به باور رسیده آن میتواند آنجاست که بخوابد اصلا هیچ باکی هم ندارد حتی ممکنه، آن را برای خودش دشک قرار بدهد یا مثلا بالشت قرار بدهد چون او به باور رسیده است. پس بنابراین میخواهیم عرض کنیم که این موافقت التزامیه چی هست آقا موافقت التزامیه غیر از قطع هست به جهت این شواهدی که عرض شد این راجع به این قسمت که آیا موافقت التزامیه قطع است یا می تواند جدا بشود به نظر می رسد که نه، غیر از قطع هست و جدا می شود در اصول عقاید شما این را در نظر بگیرید می بینید که نه در اصول عقاید جدا میشود معرفت دارد ولی عقیده ندارد در احکام هم همین مسئله پیش می آید معرفت دارد ممکنه معرفت داشته باشد علم داشته باشد قطع داشته باشد ولی عقد القلب برایش حاصل نشود خب این راجع به این نکته دوم این است که آیا موافقت التزامیه می تواند از قصد قربت جدا بشود یعنی قصد قربت داشته باشد ولی موافقت التزامیه نداشته باشد اینجا هم باز دوتا نظر هست مرحوم شیخ انصاری فرموده قصد قربت از موافقت التزامیه قابل جدا شدن نیست. وقتی در عبادات کسی قصد قربت می کند قطعا موافقت التزامیه را دارد قصد قربت چی هست در عبادات اتیان آن فعل به قصد امتثال امر اتیان فعل هست به قصد امتثال امر پس این آقا وقتی قصد قربت می کند قطعا چی باور دارد یک امری از طرف خدا آمده است.

مرحوم شیخ انصاری می فرماید که در عبادیات که قصد قربت می کند قصد قربت از موافقت التزامیه جدا نمی شود. قصد قربتی که کرد یعنی قصد امر می کند پس باور دارد که امری هست دارد قصد می کند.[3]

ولی ظاهر مرحوم آخوند خراسانی و برخی از اساتید این را می فرمایند نه، مثل استاد تبریزی می فرمایند نه، اینها جدا هستند قصد قربت ممکن است محقق بشود ولی موافقت التزامیه نباشد. چگونه؟ میفرمایند قصد قربت مربوط است به علم به حکم. نه اینکه به اعتقاد به حکم همین که می داند یک حکمی هست همه معرفت دارد قصد قربت برایش پیش می آید اما اینکه معتقد باشد که این حکم از طرف خداست یعنی عقد القلب هم داشته باشد نه، این نیاز نیست. پس می شود قصد قربت باشد ولی موافقت التزامیه نباشد. پس عرض کردیم دوتا نظر هست. یک نظر میگوید که هرجا قصد قربت بود در عبادات آنجا قطعا موافقت التزامیه هم هست. برای اینکه قصد قربت به معنای قصد امتثال امر هست پس این آقا معتقد است به وجود امر. این نظر شیخ انصاری. اما در مقابل ظاهر مرحوم آخوند و برخی از اساتید می فرمایند نه، قصد قربت مانند همان علم است. چطور علم جدا می شد از موافقت التزامیه، قصد قربت هم جدا میشود. گاهی اینها با هم جمع میشوند هم قصد قربت هست هم موافقت التزامیه. گاهی نه، ممکنه قصد قربت باشد موافقت التزامیه نباشد. گاهی هم موافقت التزامی باشد قصد قربت نباشد آنجایی که قصد قربت هست موافقت التزامیه نیست آنجا چگونه این اقا نیت میکند میگوید من آگاهی دارم می دانم که یک امری هست ولی عقد القلب ندارد و عقیده ندارد. ولی میداند چون میداند قصد میکند از ترس اینکه فردا این را عقابش بکنند میگوید آن امری که هست بر طبق آن امر من انجام میدهم این کار را ولی حالت خضوع و خشوع و حالت انقیاد و تسلیم و عقد قلب ندارد خب این هم دیدگاه دوم به نظر می رسد که دیدگاه شیخ انصاری اینجا عقرب هست در قصد قربت انسان تنها روی آگاهی قصد قربت نمیکند یک نوع اعتقادی هم در قصد قربت خوابیده ینی تا انسان معتقد نباشد به امر خدا قصد قربت نمیکند عبادت را اعتیان نمی کند صرف آگاهی باعث قصد قربت نمی شود حالا این دوتا نظر هست که قابل بررسی هست.

 


logo