1404/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکالات مرحوم امام (ره) بر نظر مرحوم آخوند (ره) در استدلال به روایات طهارت و حلّیّت بر استصحاب و جمعبندی مسئله/ اصل استصحاب /اصول عملیّه

موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب / اشکالات مرحوم امام (ره) بر نظر مرحوم آخوند (ره) در استدلال به روایات طهارت و حلّیّت بر استصحاب و جمعبندی مسئله
چهار اشکال مرحوم امام (ره) بر کلام مرحوم آخوند (ره) در باب روایات طهارت و حلّیّت
کلام در استدلال بر این ادلهای است که در آن قاعده طهارت و امثال اینها، حلیت، احکام مغیا به غایت است. اینجا کلام حضرت امام را عرض میکنیم. بعد از نقل کلام مرحوم آخوند چه در کفایه و چه در حاشیهشان بر رسائل، ایشان چهار تا اشکال به کلام صاحب کفایه میکنند که نتیجهاش این است که این روایات احکام ظاهریه را بیان میکنند. نه دلالت بر استصحاب دارد و نه دلالت بر احکام واقعیه.
اشکال اول: عدم مجعولیت شرعی طهارت و حلیت واقعی
منتها اشکال اولشان این است که ایشان میفرمایند که طهارت و حلیت واقعی اینها از احکام مجعوله شرعی نیستند. چون امکان دارد چیزی نه واقعاً طاهر باشد نه نجس، نه حلال نه حرام. بعد میفرمایند که خب ما نجاست و حرمت مجعول شرعی داریم قطعاً. اگر ما فرض کنیم که این طهارت و حلیت، برای اشیائی باشد و نجاست و حرمت هم برای اشیائی، لازم میآید که آنهایی که جعل نشدند نه طاهر باشند نه نجس نه حرام نه حلال. این هم که درست نیست. متشرعه این را به هر حال نمیپذیرد. علاوه بر اینکه ایشان میفرمایند که اشیاء خارجی دو قسم هستند. قسمیشان عرف اینها را قذارتش را میفهمد. طرفش نمیرود. بعضی از آنها نه قذارت ندارد منتها با ملاقات با قذر، آن را قذر میداند که باید مثلاً شسته بشود و اینها. خب میفرمایند که شارع مقدس هم مثل عرف است هر جایی که عرف چیزی را قذر میداند شارع هم آن را قذر میداند. اما اگر در بعضی از جاها که عرف درک نمیکند مثل خمر و امثال اینها، آن جا دیگر بعضی را ملحق میکند به، به هر حال قذورات و بعضی را نه. حلیت هم میفرماید به همین صورت است.
نتیجه اشکال اول و عدم امکان جمع بین قاعده و حکم واقعی
خب نتیجتاً این میشود که اگر چیزی مشتمل بر مفسده اکیده نباشد حلال است. اگرچه مصلحتی نداشته باشد. نتیجتاً ایشان میفرماید بله. در همین جا در اشکال اول، میفرماید که طهارت و نجاست ظاهریه، مجعولاند پس این «کل شیء طاهر» یا «حلال»... اگر بر احکام واقعیه ما حمل کنیم این اِخبار میشود که جعلی نیست دارد از آن واقعیت خبر میدهد حالا تعبیر ذات اشیاء میکنند. از ذات اشیاء دارد خبر میدهد. خب با این بیان، بین قاعده طهارت و حکم واقعی، در یک جمله جمع نمیشود چون حکم واقعی، به شک و اینها ربطی ندارد. قاعده مربوط به شک میشود. بنابراین جمع بین حکم واقعی و حکم قاعده، این درست نیست. این اشکال دوم. اشکالِ... تقریباً این اشکالات به هم مرتبط است. اشکال خاصی درواقع نیست.
اشکال دوم: تفاوت ماهوی جعل ظاهری و واقعی
خب بعد میفرمایند که جعل ظاهری طهارت و نجاست و حرمت این است که شما یا طهارت یا حلیت، این است که شما بنای عملی داشته باش بر آن. تا خلافش بیاید. این معنای جعل نجاست و طهارت... نجاست و حرمت ظاهری. و معنای جعل واقعی نجاست و حرمت یا طهارت و اینها، انشاء ذات اینهاست. معنای طهارت و حلیت واقعی این است که ذات اینها را خدای متعال جعل کرده. خب بنابراین اصلاً با این دو تا، این دو تا لحاظ با همدیگر جمع نمیشود. این جعل ذات است این بنای عملی بر آن است که تا خلافش بیاید. که در بنای عملی، یک شکی هم خوابیده. در حکم واقعی نه دیگر. شک نخوابیده. پس در مقام «کل شیء طاهر»، نمیتواند هر دو را لحاظ بکند. پس اشکال دوم روی لحاظ است.
اشکال سوم: تفاوت موضوع در حکم ظاهری و واقعی
اشکال سوم، در خود احکام است که اصلاً حکم ظاهری برای مشکوک بما هو مشکوک است. حکم واقعی هم مجعول برای شیء است با قطع نظر از حکم واقعی بنابراین تعبیر این است، مجعول برای خود ذات است. پس باز اشکال سوم این است که بین این دو تا لحاظ امکان جمع نیست.
اشکال چهارم: عدم امکان جعل غایت برای طهارت و حلّیّت واقعی
خب اشکال چهارم، این است که حکم در قاعده طهارت و نجاست، برای مشکوک است پس غایت این حکم، علم به قذارت یا حرمت است. اینکه ما غایت را، غایت مغیا قرار بدهیم این ذاتاً ممکن نیست. یعنی این نجاستِ، هست این طهارتِ هست تا وقتی که نجاست بیاید. این حلیت هست تا وقتی که حرمت بیاید. مگر اینکه اینطوری بگوییم که این غایت برای طهارت و حلیت واقعی آمده به خاطر قرینه عقلی. ما قرینه عقلی داریم که آن حکم واقعی هست تا وقتی که نجاستی نیاید. طهارت واقعی هست تا وقتی که نجاستی ظاهراً نیاید. خب وقتی اینطوری باشد دیگر ما نیاز به استصحاب نداریم. بنابراین اینکه غایت را برای این دو تا طهارت و حلیت جعل کرده این لازمه استمرار اینهاست که اینها مستمر است تا زمان شک. این مسئله ظاهری نیست. جعل طهارت ظاهری نیست. دارد میفرماید که آن طهارت واقعیه هست تا وقتی که خلافش بیاید. در واقع اینطور میشود که تخصیص میزند ادله نجاسات و محرمات واقعی را. یعنی اگر اینطوری بگوییم میفرمایند که اصلاً این محال است.
جمعبندی دیدگاه مرحوم امام (ره): ظهور روایات در قاعده طهارت و حلیت
نتیجتاً اینکه ما بین حکم واقعی و قاعده و استصحاب نمیشود اصلاً جمع کرد. این روایات ظاهرند در قاعده حلیت و طهارت. بر فرض هم ما بخواهیم جمع بکنیم، بین آنها، میفرمایند که ظهورش در قاعده محکم است. بله. اما حالا یک چیزی امکان داشته باشد در چند تا، آن هم اراده شده، این تازه اول کلام است. این امکان ذاتی، با تحققش این دو تا مسئله هست. این خلاصه فرمایش حضرت امام رضواناللهعلیه در این جاست.
بررسی سیاق روایات و ظهور در احکام ظاهری
خب نتیجتاً اینکه استفاده کردند که این قاعده، قاعده طهارت است. نکته اولی که ما عرض بکنیم همانطوری که در روایات قبلی عرض کردیم. که ما هر بیانی را باید خودش را فی حد نفسه صدر و ذیلش را با همدیگر مراعات بکنیم و معنا بکنیم. که همان ظهور است یا سیاق است. خب این «کل شیء طاهر حتی تعلم»، این را باید با همدیگر بگوییم «کل شیء طاهر»، یک معنا دارد. «حتی تعلم»، هم یک معنای دیگر. نه! این دارد بیان میکند این احکام ظاهریه را. حالا عرض میکنیم احکام ظاهریه معنایش چه هست.
ابهام در تکوینی یا تشریعی بودن طهارت و حلّیّت واقعی
خب حالا فرمایشات حضرت امام رضواناللهعلیه. که ایشان اصلاً بیان به طور خیلی خاص نکردند که طهارت و حلیت واقعی این از احکام مجعوله شرعی نیست. یعنی ما طهارت و حلیت واقعی داریم. که این بحث است که اصلاً حلیت و طهارت از امور واقعی است تکوینی است یا نه؟
از فرمایش ایشان استفاده میشود که اینها از امور تکوینی است. مجعول نیستند. از امور تکوینی هستند یعنی چه؟ با بیاناتی که دارند؟ یعنی همین که انشاء شده، همین که ایجاد شده، حالا طهارت، معنایش چه هست بعدش؟ غیر از انشاء، جواز تصرف است یا نه. ما ایجاد را به معنای طهارت بگیریم خب این دیگر در همه اشیاء است. به هر حال ایجاد برای همه اشیاء دیگر. و حلیت هم همینطور. خیلی نفهمیدیم. حالا هم ایشان فرمودند و هم بعضی از بزرگان دیگر هم سر بحثشان بودیم میفرمودند اما ما نفهمیدیم آن موقعش هم نفهمیدیم حالا کسی به ما تفهیم بکند.
پرسش و پاسخ پیرامون ماهیت جعل
پرسش: [نامفهوم] یعنی [نامفهوم] همین الان انشاء [نامفهوم] شارع جعلش کرد...
پاسخ: بله میفرماید که اصلاً آن انشائی نیست. طهارت و حلیت واقعی داریم مجعول هم نیست. مجعول هم نیست یعنی چه؟ یعنی مجعول شرعی نیست. فرمودند دیگر که مجعول شرعی نیست. پس چه؟ ما در عالم یا جعل شرعی داریم یا جعل تکوینی. پس چه هست؟ جعل تکوینی است. لذا بیان کردند که این طهارت و حلیت واقعی که دارد کل شیء را بیان میکند این اخبار است اخبار از چه؟ «عن ذات الاشیاء» از ذات اشیاء. یعنی ذات اشیاء این است. خب چه شد آخرش؟ این به معنای انشاء است یا جواز تصرف است؟ باید این در اشکال دوم که عرض کردم دقت بکنیم، میفرمایند که معنای جعل ظاهریِ طهارت و حلیت بنای عملی بر آن است. تا خلافش ظاهر بشود. معنای جعل واقعی اینها، انشاء ذاتهما است.
استناد به آیات قرآن برای تبیین بنای عملی
اشکال دوم، همه مطلب را دیگر بیان میکند ایشان. خب عرض کردیم این تعبیر عوض کردن خلقت را با طهارت، و حلیت. چیزی در شرع به ما نمیفهماند. خب چه کار بکنیم با این طهارت، چه کار بکنیم؟ برویم تصرف بکنیم؟ یا نه؟ این بنای عملی است. تصرف نکنیم باز بنای عملی است. ممنوعیت تصرف است. خب عرض ما این است که ما آیاتی داریم. که این بنای عملی را دارد برای ما بیان میکند.
تحلیل آیات سوره بقره پیرامون حلیت
قبلاً هم عرض کردیم. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا» سوره بقره آیه ۱۶۸، در ادامهاش هم آیه ۱۶۹، یک مقداری توضیحی در مورد این حلیت اولیه میدهد که حالا اصالت الحِلّ. یعنی اینجا، ما اول اصالت الحِلّ داریم که جواز تصرف است. «وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» یعنی تصرفات معقول بکنیم. که شما یک نحوه آفریده شدید نیازهایی دارید دقت بکنید که این نیازهایتان درست برآورده بشود از این آب، از این هوا، از این معدن، از این خاک و امثال اینها. «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»، «إِنَّمَا یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ» این خطاب به همه مردم است نه به مؤمنین. او، در مقابل خدا ایستاده و میخواهد این خلقالله را تار و مار بکند. ولو اینکه کفار هم باشند و اینها. او خیلی قصد چیز ندارد. حالا غیر از هدایت، این جنبه را هم... آیه بعدی خطاب به مؤمنین است آیه ۱۷۲ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ» اینجا دایرهاش ضیق میشود. نحوه استفاده ضیق است. خب تصرف، جواز تصرف آمده در چه تصرف نکنیم؟
ممنوعیّت تصرّف در محرّمات و حکم اضطرار
آیه بعدی «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ» اینها را خدا حرام کرده. حالا بین پرانتز بعضیها بحث نجاست هم تویش [در آن] تشکیک کردند. چون بحث حرمت است حرمت مساوق با نجاست نیست. پرانتز بسته. بله. به هر حال، غرضم این ممنوعیّت تصرّف است. که حلیت، و حرمت، باید یک اثری داشته باشد. این که ایجاد بشود، این حرمت است ما نمیفهمیم، بله این دارد بیان میکند خداوند متعال «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» خب این نکته.
بررسی آیات سوره اعراف و آلعمران
آیه دیگر هم که در سوره اعراف هست... «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ» سوره اعراف، آیه ۳۲ اینها را که ملاحظه کنیم گاهی در مباحث اخلاقی از اینها استفاده میشود اما بحثهای فقهی را باید اول استفاده بکنیم. بله. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»، آیه قبلیاش این است «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» حالا اینجا باید حرمت تشریعی و امثال اینها را هم باید استفاده کرد که چه هست... «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ» بعد میفرماید... آیه بعدیاش هست که «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ [مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ]» خب این فواحش هم باید از خود شرع بفهمیم. خودمان به تنهایی نمیتوانیم درک کنیم. و همینطور آیه ۱۴ سوره آلعمران «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» این «زُیِّنَ» عبارت اخری از حلیت است. یعنی به این معنا که «زُیِّنَ» جنبه فطری را بیان میکند کششهای درونی. و حلیت آن جواز تصرف را. اینها با همدیگر مرتبط است. خب ما باید سراغ اینها برویم. به نظر میرسد که به هر حال طهارت ذاتی و حلیت ذاتی را ما درک نمیکنیم.
جمعبندی نهایی: ظهور روایات در جعل ظاهری جواز تصرف
بنابراین وقتی که مجموعه مطالب را که در نظر بگیریم... میخواهیم جمعبندی کنیم این بحث را امروز. که وقتی که صدر و ذیل این روایت را این روایات را ملاحظه میکنیم ظهور در جعل ظاهری طهارت است. جعل ظاهری طهارت حلیت، این جواز تصرف است. این جعل ظاهری، در طول آن جعل اولیه حلیت است. در طول آن است. که آنهایی که حرمت میآید، این حلیت اولیه را قید میزند. جواز تصرف را قید میزند. آن وقت مسئله نجاست یک احکام دیگری دارد. یعنی عدم جواز در امور نجس، آن خلاصه یک توابعی هم دارد که تطهیر و امثال اینها. پس در مرحله اول، این جواز تصرف، و عدم جواز تصرف است، و در مرحله بعد، مسئله طهارت و نجاست است. که احکامی بر نجاست مترتب میشود که لازمهاش این میشود که به هر حال، برای جواز تصرف، این کارها را انجام بدهد تا تطهیر بشود. در واقع خلاصهاش این است که معنای تطهیر همان جواز تصرف است منتها یک معنای خاصی را در بر دارد که نجاست، آن معنای خاص طهارت را برای ما تفسیر میکند. و آن چیزهایی که مطهرات است نشان میدهد که نجاست چه احکامی دارد. این کلیت مسئله است. انشاءالله تفصیلش در فقه باید انشاءالله عرض بشود. بله. حالا ببینیم در کلمات بزرگان یک چنین تعبیری هست یا نیست. ما ندیدیم البته. مال قصور... به هر حال تحقیقمان هست.