1404/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی صحیحه سوم زرارة در باب حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم امام (ره)/ اصل استصحاب /اصول عملیّه
موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب / بررسی صحیحه سوم زرارة در باب حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم امام (ره)
فرمایش حضرت امام (ره) در صحیحه سوم زراره در باب استصحاب
و اشکال اولیه بر صحیحه
کلام در بررسی صحیحه سوم زراره است در رابطه با استصحاب. کلام حضرت امام رضوان الله علیه، اولاً ایشان ابتدائاً میفرمایند که این صحیحه یک مشکل ابتدایی دارد و آن این است که آثار تقیه از این صحیحه ظاهر است. که حضرت میخواهند مذهب حق را در یک پوششی بیان بکنند. و اینکه حالا بعضیها گفتهاند صدور این صدر این روایت، صدور این روایت به صورت تقیه با صدرش منافات دارد. چون حضرت فرمودند که باید فاتحه را بخواند ایشان میفرمایند که نه.. ممنوع است. چون صدر دلالت بر اینکه باید جدا بخواند ندارد. و برخلاف تقیه هم نیست. این. چون بعضیها از اهل سنت هم مثل شافعی و احمد و اوزاعی، گفتهاند که در رکعات فاتحه بخواند. خب این معنایش انفصال که نیست. اگر متصل هم باشد باز میشود فاتحه خواند.
ابهام در صدور روایت از باب تقیه
این اشکال اول که به نوعی میفرمایند که ابهام دارد که باید بحث کرد که آیا بر اساس تقیه بیان شده یا نه.
احتمالات پنجگانه در مفاد روایت
چهار احتمال را ایشان در مفاد این روایت بیان میفرمایند و بعد احتمالی را که احتمال پنجم است را خودشان میدهند. که این روایت را تام میدانند در دلالت بر استصحاب.
احتمال اول (به نقل از مرحوم فیض): اعتناء به متیقّن و عدم اعتناء به مشکوک
احتمال اول و دوم از مرحوم فیض نقل میکنند. اولش این است که بیان میکند که رکعات محرز با شک در زائده این باطل نمیشود. به اینکه نماز را استیناف بکند. بلکه به متیقنه اعتناء میکند. و به مشکوکه اعتناء نمیکند. به اینکه ضمیمه بکند مشکوکه را به محرزه. و نمازش را تمام بکند بدون تَدَرُّک. این عبارت امام که میفرماید که «فأضاف إلیها أخری ولا شئ علیه، ولا ینقض الیقین [بالشک]» یقین به عدم آوردن چهار رکعت را نقض نکند به شک در آوردن.. و شک را هم در یقین داخل نکند. پس میخواهد بفرماید که رکعت چهارم را بیاورد. و اصلاً متعرض اینکه منفصل بیاورد و یا متصل بیاورد نیست. همین است. که در واقع استصحاب را به این صورت دارد بیان میکند. به اتصال و انفصال کاری ندارد. این احتمال اول.
احتمال دوم: لزوم انفصال رکعت مشکوک
احتمال دوم این است که مقصود از این جملات و شک و یقین.. مشکوک فیها و متیقنه است. معنایش این است که دو رکعت به دو رکعت محرزه طبق صدر روایت اضافه بکند. و یک رکعت به سه رکعت محرزه در ادامه روایت که سؤال دوم است اضافه بکند. لکن مشکوک فیها را در متیقن داخل نکند. خب این معنایش این میشود که باید منفصل بخواند تا مشکوک فیها داخل در متیقن نشود. احتمال دوم اینطوری میشود که این دو رکعت، و آن یک رکعت، به صورت منفصل باشد. به لحاظ سیاق. از این لایدخل استفاده شده.
نظر امام بر اظهر بودن احتمال دوم
حضرت امام میفرمایند که این احتمال دوم اظهر از احتمال اول است. که حالا خود ایشان هم روی این خیلی تکیه میکنند. چون دارند میفرمایند که «لایدخل» «لاینقض الیقین بالشک» دارند نهی میکنند. از نقض یقین به شک. «و لایدخل الشک فی الیقین و لا یخلط» اینها همهاش نهی است. این نهی به هر حال دلالت میکند بر اینکه این شخص، یک کار اختیاری میتواند انجام دهد. هم متصل بخواند و هم منفصل بخواند. منتها با این عبارات که آمده به واقع کاری ندارد. که واقع باید چهار رکعت متصل باشد. آن هست. اما حالا این شک کرده سه رکعت به صورت یقینی انجام داده. از آن طرف هم فرموده که نقض نکند و نهی میکند از نقض. این چون عمل اختیاری است با تعبیر لا یدخل آمده، لا یخلط آمده، این ظهور در انفصال دارد. یک رکعت منفصلاً بخواند. لذا مرحوم امام میفرمایند که این احتمال دوم اظهر است از احتمال اول که به صورت مبهم دارد حضرت میفرمایند که مشکوک را انجام بده.
حجیت استصحاب در خصوص رکعات نماز
بنابراین این دو احتمال به نوعی حجیت استصحاب را بیان میکند اما از آن اینکه قاعده استفاده بکنیم نیست. همین استصحاب فوقش در این مورد را حجت میکند که اینکه مشکوکه را بیاورد و نقض یقین نکند.. این همان مفاد استصحاب میشود منتها مفاد استصحاب در رکعات میشود. این را حضرت امام نمیفرمایند اما از احتمال، اینطوری ما استفاده میکنیم ایشان نقل کردند، این خلاصه رکعت مشکوکه باید انجام بشود با این ملاک که نقض نشود آن یقین به عدم آوردن رکعت چهارم. و رکعت چهارم را بیاورد.
احتمال سوم: بیانی ساده از عدم نقض یقین با شک
احتمال سوم این است که خیلی ساده. نقض نکند یقین به عدم رکعت مشکوکه را به شک در آوردن. که خب این دو احتمالی که از مرحوم فیض ایشان فرمودند طبق این احتمال سوم هم با این بیان میآید که حالا به صورت مجمل فرموده باشد احتمال اول. چه مفصوله چه متصله. یا نه به لحاظ توجه به عدم دخول، ادخال.. عدم خلط ما از آن مفصوله بفهمیم. احتمال چهارم را که کلام اشاره به کلام مرحوم شیخ میکنند.
بحث پیرامون انطباق احتمال سوم با احتمالات دیگر
پرسش: احتمال سوم چطور باید [نامفهوم]
پاسخ: همین میگوید بیاورد. که این بیاورد، بر مفاد لا تنقض عمل کرده.
• خب همان اولیه نمیشود؟
• نه.. منتها این هم میتواند به صورت احتمال اول بیاید این بیان سوم، هم به صورت احتمال.. یعنی یک چیز مبهمی گفته یک بیان سادهای کرده این احتمال سوم اینطوری بگوییم. که هم به هر دو احتمال قابل انطباق است.
• [نامفهوم] به هر دو احتمال هم میخورد.. مجمل باشد به هر دو احتمال میخورد
• بله دیگر. به هر دو احتمال هم میخورد.
احتمال چهارم (نظر مرحوم شیخ): حمل یقین بر یقین به فراغ
حالا احتمال چهارم، که برای مرحوم شیخ است که مرحوم صاحب کفایه اشکال اول را از کلام شیخ آوردند که ایشان فرموده است که اگر ما اینطوری معنا بکنیم ظاهرش خلاف مذهب استفاده میشود بنا بر این مقصود به یقین، یقین به فراغ است. یقین به فراغ یعنی اینکه باید احتیاط بکند بنا بر اکثر بگذارد. و مشکوک را بعد از تسلیم به صورت جدایی بیاورد. یعنی اینطوری مرحوم شیخ بیان کرده.
پرسش: [نامفهوم] اشتباه گفت.
پاسخ: بله دیگر.
ردّ نظر مرحوم شیخ توسط امام
ایشان فرمایش مرحوم شیخ را اینگونه رد میکنند که این لاینقض، منطبق بر تحصیل یقین به رکعات، به احتیاط نمیشود. که مذهب حق را بیان میکند. امر بین دو احتمال، دائر نیست. تا اینکه بگوییم یکیاش خلاف تقیه است. خب حالا که یکیاش خلاف تقیه شد. اضطراراً به هر حال بر دیگری حمل میکنیم.
اشکال کلی بر احتمالات چهارگانه: خلاف ظاهر بودن
خلاصه میخواهند بفرمایند که این چند احتمالات، یک خلاف ظاهری را مرتکب شدند در روایت، به این معنا. که این جُمَل را که «لا تنقض یقین» و اینکه «لا یدخل الشک فی الیقین» این جملات را هم به این معنا حمل شده خود یقین را به آن توجه کردند. و هم یقین به رکعات محرزه یا عدم رکعت رابعه حمل کردند. و در جمله خلاصه مشکوک فیها رکعت، گاهی مضاف را در نظر گرفتند و گاهی رکعت مشکوکه را. یعنی یک توجیهی کردند این احتمالات که خیلی با ظاهر نمیسازد.
احتمال پنجم (نظر امام): حمل «یقین» و «شک» بر حقیقت آنها
خب حالا روایت را دو مرتبه یک اشارهای میکنند که «إذا لم یدر فی ثلاث هو أو فی أربع وقد أحرز الثلاث» سؤال این است «قام» حضرت میفرمایند «فأضاف إلیها أخری ولا شئ علیه، ولا ینقض الیقین بالشک،» این جمله را حضرت دارند «ولا یدخل الشک فی الیقین، ولا یخلط أحدهما بالآخر، ولکنه ینقض الشک بالیقین» خب این یقینها را ما به متیقن بزنیم یا به خود یقین؟ این را حالا ایشان بحث میکنند. که اظهر احتمالات را این بیان خودشان میدانند. که ما میفرمایند که مقصود از این یقین و شک در همه این جملات، خود حقیقت یقین و شک باشد. که با خصوصیات جمع میشود. یقین به سه رکعت. یقین به عدم رکعت چهارم. که با اینها جمع میشود. که خب میفرمایند که منافات ندارد که با اختلاف موارد، حکمشان هم عوض بشود. چطور بگوییم؟ اینطوری بگوییم.. طبیعت یقین، ایشان دارند از روایت اینطوری استفاده میکنند. حقیقت جامع را اینطوری بیان میکنند. به هر حال، دارند جوابِ.. حضرت دارند جواب سؤال را میدهند. اما جوابشان با یک بیان کلی است که طبیعت یقین با شک، نقض نمیشود. خب حالا این طبیعت یقین با شک نقض نمیشود دو مصداق دارد. یکی عدم نقض یقین به رکعات محرزه، به خاطر شک در زائده. این یقین به رکعات محرزه نقض نمیشود به خاطر شک در زائده. دوم، بگوییم که یقین به عدم رابعه، به شک در اتیانش خلاصه نقض نمیشود. خب هر دو را معنا بکنیم این معنای عدم نقض یقین تحقق پیدا کرده. حقیقت عدم نقض یقین به شک، رخ داده. یعنی چه یقین به رکعات محرزه بزنیم یا یقین به عدم رابعه بزنیم که خب متعلقش فرق میکند اما مفادش یکی میشود. مفادش این میشود که رکعت مشکوکه را باید بیاورد. و دلالت نمیکند که این رکعت مشکوکه را چطور بیاورد. ما باید با ادله دیگر..
استنتاج لزوم انفصال از عبارات «لا یدخل» و «لا یخلط»
خب و اینکه داخل نکند حقیقت شک را در یقین. این داخل نکردن دو مصداق دارد. یکی عدم اکتفاء به مشکوک بدون تدارک. دوم اینکه مشکوک را متصل به رکعات محرزه نیاورد. خب وقتی که ما بگوییم این میفرماید که این دو احتمال.. عدم ادخال را با عدم نقض، دو جور معنا کردند. میفرمایند که ما اگر نگوییم نهی ظهور در ادخال در فعل اختیاری دارد.. یعنی این نهی، ظهور در نهی از فعل اختیاری ندارد و الا اگر بگوییم نهی ظهور در اینکه این کار اختیاری انجام ندهد اینها مفادش یکی میشود. بنابراین نتیجه این میشود که خلاصه به شک در اینکه رکعت مشکوکه را آوردی، اعتنا نکن. و بنا را بگذار بر عدم اتیانش. بنابراین با توجه به عدم ادخال و عدم خلط استفاده میکنیم که پس باید جدا بیاورد. چون اگر متصل بیاورد این خلط میشود. این ادخال میشود. بنابراین هم حضرت «لاینقض» را فرمودند که قاعده کلی.. هم اینکه این رکعت مشکوکه را چطور بیاورد. با تعبیر «لایدخل» با تعبیر «لایخلط» پس این روایت خیلی صریح است در مذهب [نامفهوم]، مذهب امامیه و هم خلاصه اصل استصحاب را حجیتش را اثبات میکند و هم حکم ما نحن فیه را.. که حکم ما نحن فیه، بر استصحاب تکیه میکند. و که مصداق جزئی است. آن قاعده استصحاب است. و نحوه انجام هم با این تعبیر «لا یدخل» «و لا یخلط».
ظهور روایت در استصحاب و عدم اتّصال
پرسش: اینکه فرمودید به ما میگویند [نامفهوم] صدر روایت ناظر به این عبارت لا یدخل و لا یخلط است که به صورت مثلاً مبهم..
پاسخ: بله. میفرمایند که این ظهور در عدم اتصال دارد. ظهور در عدم اتصال دارد پس بنابراین از این استفاده هم مذهب امامیه میشود و هم حجیت کلی استصحاب که حالا یقین هر نحوی که باشد این نباید به شک در آن نقض بشود. که خب یک مصداق این قاعده که نقض نشدن است استصحاب است. چون این مسئله عدم نقض هم در قاعده یقین میآید و هم در استصحاب میآید. منتها چون اینجا بحث این شک و این یقین و اینها هست.. این شک بعد از یقین است این ظهور در استصحاب دارد. این شک در بقاء آن رکعت است که شک در اینکه رکعت را انجام دادم یا نه.. احراز کرده سه را.. یقین به اینکه یقیناً رکعت چهارم را انجام نداده. احراز سه را کرده. پس اینجا مفاد استصحاب میشود.
نتیجهگیری مرحوم امام (ره): بیان قاعده کلّی حجّیّت استصحاب
نتیجتاً ایشان میفرمایند که این روایت تفکیکی بین جُمَلش نیست و اولاً قاعده کلی را دارد بیان میکند و ثانیاً «لام» ظهور در جنس دارد. و ثالثاً که ثالثش روش تکیه میکنند. اینکه سیاق این روایت ظهور در حجیت استصحاب دارد. که نتیجه این میشود که هر جا یک چنین موردی که تعبیر «لا ینقض» بود اینجا بیان میکند که نباید از یقین دست برداشت به مجرد شک و یک قاعده کلی میشود. و استصحاب هم یکی از آن موارد کلی است. این.
تأکید بر دلالت روایت بر حجّیّت استصحاب
پرسش: یعنی یقین این روایت را به عنوان [نامفهوم] حجیت بر استصحاب میدانید؟
پاسخ: بله دیگر ایشان میفرمایند که از دلیلیت خوبی دارد بر حجیت استصحاب. و اینکه به هر حال حضرت دارند در بیان قاعده کلی، اینجا این قاعده کلی را در این مورد بیان میکنند.
اشکال بر نحوه استنتاج انفصال از «لا یخلط»
پرسش: فضای روایت، «لایخلط أحدهما بالآخر» این أحدهما طبیعتاً شما به شک و یقین میزنید دیگر..
پاسخ: بله دیگر.
• خب اگر به شک و یقین بزنید در اجرای استصحاب چه در رکعات محرزه بگیریم چه در عدم رکعت مشکوکه، این «لایخلط» به این معناست که شما شک و یقین را در هم فرو نکنید و قاطی نکنید. که طبیعتاً با اجرای استصحاب اتفاق افتاده ربطی به اتصال و انفصالش چطور است؟ تبیین امام برای اتصال و انفصال در فضایی است که «لایخلط» را دارند به مشکوک میزنند نه به شک و یقین. چون این استفاده را میکنند که چون لا یخلط میگوید یعنی مشکوک است. در آن رکعت مشکوکه است آن را داخل نیاور پس ما انفصال میکنیم. این روایت این را نمیگوید. روایت دارد میگوید «لایخلط أحدهما بالآخر» یعنی یقین و شک.
ادامه بحث پیرامون دلالت «لا یخلط» بر انفصال
• بله خب به هر حال یقین بدون متیقن نمیشود. شک بدون مشکوک نمیشود.
• به این معناست که شما در جایی که یقین دارید به شک اعتنا نکنید. یعنی همان تعابیری که فرمودید.. قبول ولی اتصال و انفصال را از اینجا من متوجهش نمیشوم.
• ایشان به هر حال، چون این را نهی میدانند و این نهی را هم به هر حال در یک سیاق است این از آن لایخلط را از آن عدم اتصال را استفاده کردند که اتصالی که باشد خلط میشود.
• اتصال که باشد خلط بین شک و یقین میشود؟
• خلط بین مشکوک و ...
• بله این حرف، حرف... حاج آقا روایت این را نمیگوید. فرمایش شما فرمایش درست است روی چشم ما. ولی روایت....
تأکید مجدّد بر نظر مرحوم امام (ره) به عنوان اظهر احتمالات
• حالا فرمایش ایشان این است که میفرمایند که به هر حال این قاعده کلی را حضرت دارد بیان میکند و الف و لام هم الف و لام جنس است و ظهور سیاقی هم همین را دلالت میکند.
پرسش: [نامفهوم] فرمایش امام بود؟
پاسخ: بله. دیگر ایشان آن مقداری که ما خیلی تحلیل کردیم فرمایش ایشان را همین است که فرمودند این اظهر احتمالات است که به این صورت باید ما روایت را معنا بکنیم.
حالا ببینیم انشاءالله فردا چطور میتوانیم استفاده بکنیم از فرمایشات بزرگان.