1404/08/18
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی صحیحه سوم زرارة در باب حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم خویی (ره)/ اصل استصحاب /اصول عملیّه
موضوع: اصول عملیّه / اصل استصحاب / بررسی صحیحه سوم زرارة در باب حجّیّت استصحاب در کلام مرحوم خویی (ره)
فرمایش مرحوم خویی (ره) در استدلال به صحیحه سوم زراره
بحث در تبیین صحیحه سوم از زراره است که از امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) نقل میکنند که... خلاصه ابتدای این صحیحه را ما نخواندیم. حالا امروز میخوانم که یک استنادی مرحوم آقای خویی به این ابتدایش میکند و بعدش هم حضرت امام که نقل کلام ایشان را میکنیم، ایشان هم به این ابتدایش توجه میدهند. به امام عرض میکند... که «[قال: قلت له:] من لم یدر فی أربع هو أم فی ثنتین وقد أحرز الثنتین؟ قال: یرکع برکعتین وأربع سجدات»؛ دو رکعت بخواند، چهار سجده، «وهو قائم بفاتحة الکتاب ویتشهد ولا شئ علیه». شک بین چهار و دو بکند که میداند دو رکعت را خوانده. حضرت این را اول فرمودند. بعدش هم میفرماید که «[قال:] إذا لم یدر فی ثلاث هو أو فی أربع وقد أحرز الثلاث» حضرت فرمودند: «قام فأضاف إلیها أخری ولا شئ علیه، ولا ینقض الیقین بالشک».
نقد دیدگاه صاحب کفایه (ره) در باب احتیاط
مرحوم آقای خویی بعد از آن مطلبی که در جلسه گذشته ابتدای فرمایش ایشان را عرض کردیم که دو مطلب را فرمودند، در ادامه هم کلام صاحب کفایه را بیان میکنند و رد میکنند، و هم کلام بعضی از اعاظم را و هم کلام مرحوم شیخ را. ایشان اینها را بیان میکنند، بعد از ردّ اینها آن نتیجه را میگیرند. مرحوم صاحب کفایه فرموده بود که این روایت، دلالت بر احتیاط میکند که بههرحال یک رکعت اضافه بکند، اما دیگر دلالت ندارد که این متصل است یا منفصل است. اگر بگوییم متصل را دلالت میکند که این موافق با نظر اهل سنت است و باید حمل بر تقیهاش بکنیم و خب اساس این است که تا بشود حمل بر تقیه و اینها نشود، با روایات دیگر جمع میشود. این خلاصه فرمایش مرحوم آخوند بود.
طرح نظر برخی بزرگان و اشکال اول مرحوم خویی (ره)
مرحوم آقای خویی میفرمایند که بله، حالا یک مقداری این جواب مرحوم آقای خویی به مرحوم آخوند را الآن ظاهراً ننوشتم. حالا این کلام بعض اعاظم را ایشان میآورند... بله... بعضی از اعاظم فرمودند که اصلاً این روایت دلالت بر استصحاب در شک در عدد رکعات نمیکند. اصلاً استصحاب در شک در عدد رکعات ما نداریم با قطع نظر از اخباری که دلالت بر وجوب و احتیاط میکند. چرا؟ چون تشهد و سلام، در رکعت چهارم، و در شک بین چهار و سه، این واجب است و نهایت چیزی که با استصحاب اثبات میشود این است که این چهارمی را نیاورده. خب بعد از اتیان به یک رکعت دیگر، این نمیتواند بگوید این همان چهارمی است تا اینکه سلام و تشهد در آن واقع شده باشد؛ چون در رکعت چهارم، سلام و تشهد لازم است، مگر بر قول به اصل مثبت که پس آن همان رکعت چهارم است.
اشکال دوم مرحوم خویی (ره) و مانع اصلی استصحاب
و اینکه فقها استصحاب در شکوکی، در عدد رکعات واقع نمیشود را قبول نکردند سرّش این است که ما در رکعت چهارم، سلام و تشهد میخواهیم و با استصحاب، اثبات نمیکند که این همان رکعت چهارم است. دو تا اشکال مرحوم آقای خویی به این کلام میکند: اولاً ما قبول نداریم که باید تشهد و سلام در رکعت چهارم باشد تا اینکه شما بگویید که با اصل مثبت اثبات میکنید که این رکعت چهارم است. نهایت چیزی که ما از ادله استفاده میکنیم این ترتیب است که سوره بعد از حمد، رکوع بعد از قرائت، سجده... بعد از همین... پس وقتی که شک بین سه و چهار کرد و بنا را بر سه گذاشت بهخاطر استصحاب، یک رکعت دیگری میآورد و این یقین میکند که رکعت چهارم را آورده دیگر. خب میتواند سجده و تشهد را انجام دهد. منتها این نمیداند که آیا چهار تنها را بیاورد یا با زیاده. میفرمایند که این اشکالی ایجاد نمیکند در اینکه این سلام و تشهد، بعد از چهارمی است. این چهارمی انجام شده، آخرش، بعده یعنی این... آخرش تشهد و سلام است و ترتیبها حاصل شده دیگر. ما ترتیب را میخواهیم که باید این امور بعد از حمد، سلام و تشهد هم بعد از رکعت چهارم باشد، یعنی در نهایت رکعت چهارم باشد. ما با استصحاب همین را اثبات میکنیم دیگر.
تباین روایت با نصوص خاصّه از دیدگاه مرحوم خویی (ره)
اشکال دوم اینکه بر فرض ما قبول کردیم که باید تشهد و سلام در رکعت چهارم باشد، اگر آن اخبار خاصه نبود که باید منفصل باشد، ما اشکالی ندارد که استصحاب بکنیم. بعد از اینکه یک رکعت دیگر را به مقتضای استصحاب انجام میدهد، این یقین میکند که رکعت چهارم را انجام داده. منتها نمیداند الآن انجام داده یا قبل از این... چند دقیقه قبل از این... بههرحال از نماز خارج میشود و این استصحاب جاری میشود و استصحاب عدم خروج از رکعت چهارم را میآورد، وجوب تشهد هم برش مترتب میشود. این با این استصحاب، خلاصه اینکه علم ندارد با این عمل دارد خروج حاصل میشود، این ضرر نمیزند به استصحاب. استصحاب عمومی کند و این عمل هم انجام میدهد و بههرحال این ترتب هم احراز شده که سجده... تشهد و سلام بعد از رکعت چهارم است. میفرمایند آنی که مانع از استصحاب است -مرحوم آقای خویی میفرماید- آن نصوص خاصه است در شکوک صحیحه، که در شکوک صحیحه، ما باید رکعت را منفصل انجام دهیم و نمیشود استصحاب کرد. استصحاب میگوید که تو رکعت متصل انجام بده. اما در غیر شکوک صحیحه، اینکه ما بههرحال به استصحاب رجوع نکنیم یک صحیحه است، آن صحیحه صفوان است که میگوید برای مطلق شک، باید اعاده کرد. فرمود: «إن کنت لا تدری کم صلیت ولم یقع وهمک علی شئ فأعد الصلاة». خب ایشان میفرماید که ما این روایت را مقید میکنیم به غیر شکوک صحیحه... به شکوک غیر صحیحه، بهخاطر نصوص خاصه. نصوص خاصه میگوید یک رکعت اضافه کن، نه اینکه نمازت را اعاده کن. اگر این نصوص خاصه و این صحیحه نبود، مانعی از استصحاب ما نداریم.
ردّ نظر مرحوم شیخ (ره) و تبیین حجّیّت استصحاب
خب بنابراین مرحوم آقای خویی تا اینجا این را بیان میکنند که ما استصحاب، این روایت دال بر استصحاب میکند. منتها حالا این را، رکعت را به صورت متصل بخوانیم یا نه؟ این را بعداً بیان میکنند که با روایات دیگر خب... این کلام صاحب کفایه را اینجا آوردیم در متن. نسبت به کلام صاحب کفایه هم ایشان اشکال میکند که به اینکه مقتضای ادله استصحاب، بنای بر یقین سابق و عدم اعتناء به شک لاحق است. بنابراین باید یک رکعت به صورت متصل بیاورد. اگر بگوییم این روایت دلالت بر استصحاب میکند، تنافی بین این روایت و نصوص خاصه، به اطلاق و تقیید نیست که بیاییم تقیید بزنیم صحیحه را به نصوص خاصه، بلکه اختلاف به تباین است. نصوص خاصه، میگوید باید منفصل باشد؛ این روایت میگوید متصل باشد. بنابراین شما نمیتوانید بگویید که... به مرحوم آخوند اینطور بیان میکنند که این روایت دارد آن روایات نصوص خاصه را تقیید میزند. پس باید دنبال یک راهحل باشیم. خب نگاه کنید از نظر مبنایی، قبول میکنند منتها با چه دلیل این را بیاییم بگوییم؟ آن دلیل را غرض هست که روشن بشود که این روایت تا چه حدّ دلالتش ثابت است.
موضوع وجوب رکعت منفصله و نقش استصحاب
خب اما آنی که مرحوم شیخ میفرمایند که فرموده که این استدلال به این روایت مخالف با تقیه است، ایشان، مرحوم آقای خویی میفرماید که نه، لازم نیست که مخالف با تقیه باشد ما از این نظر ردش بکنیم. این روایت، دلالت بر حجیت استصحاب میکند. حجیت استصحاب هم معنایش این است که بههرحال، ما نیاز داریم به نماز چهار رکعتی، که چهار رکعت بخواند، حالا یا چهار رکعت به صورت یقینی یا به صورت استصحابی. استصحاب بههرحال حجیت ظاهری میآورد، امر ظاهری، که امر ظاهری هم در طول امر واقعی هست و در این مورد، که شک میکند، معنا ندارد. همان بحثی که قبلاً گفته شد، معنا ندارد که بگوییم با حفظ واقع، دارد استصحاب را هم حجت میکند. پس درواقع اینطور میشود که وقتی دارد حجیت استصحاب را بیان میکند، دارد توسعه در حکم واقعی میدهد که تو الآن حکم واقعیات این است، و این حکم واقعی ثانوی است.
جمعبندی استدلال مرحوم خویی (ره) بر حجّیّت استصحاب
بنابراین مرحوم آقای خویی اینطور میفرمایند که اینجا، این روایت، دلالت میکند بر اینکه شک بین سه و چهار... نماز را با زیاده تشهد و سلام انجام بدهد، لکن با تقیید به اینکه آن رکعت واقعی را انجام ندهد. خب میفرماید که ما، از روایت استفاده میکنیم. وجوب اتیان به رکعت منفصله مختص است به آنجایی که رکعت چهارم را نیاورده. اما کسی که شک بین سه و چهار دارد و بنا را بر چهار میگذارد و تشهد و سلام میگوید... اگر به رکعت منفصله نسیاناً یا عمداً نیاورد بعد کشف بشود که رکعت چهارم را آورده، این چیزی برایش نیست. پس نتیجتاً این است که ایشان میفرمایند موضوع وجوب رکعت چهارم به صورت منفصل، آن مکلفی هست که این دو تا قید را دارد: یک اینکه شاک باشد، و دوم اینکه چهارمی را نیاورد. خب، وقتی این دارد شک میکند که آیا چهارمی را آورده، یکیاش آمده. آن قید دیگر را هم با استصحاب درستش میکند... که چهارمی نیاورده.
تأیید استدلال از صدر و ذیل روایت
پس باید نتیجتاً، این روایت اصل لزوم رکعت چهارم را دارد بیان میکند با استصحاب و این را بیان میکند که در این موقعیت... با استصحاب، رکعت چهارم در حین شک، مجزی است. اما حالا چطوری؟ این چطوریاش را با روایات خاصه استفاده میکنیم. خلاصه میخواهند بفرمایند که این روایت، اصل حجیت استصحاب را بیان میکند، لزوم رکعت چهارم را منفصله با روایات خاصه. خلاصه روش استدلال ایشان، مرحوم آقای خویی، این است در این روایت که میفرمایند بحث احتیاط نیست که مرحوم آخوند فرمود، بحث کلام مرحوم شیخ نیست. اینکه اصلاً صریح است بر اینکه دارد استصحاب را در اینجا حجت میکند و موافق با تقیه هم نیست، بلکه دارد این را بیان میکند که این شاک بین چهار و سه، برایش یک رکعت واجب است. چون یقیناً نمیداند... با استصحاب این رکعت را باید بیاورد... حالا چطوری؟ روایت خاصه این نحوه را بیان میکند. میفرماید که شاهدش این است که اول روایت که خواندیم میفرمایند که کسی که نمیداند دو رکعت خوانده یا چهار رکعت... میداند که دو رکعت خوانده... حضرت فرمودند که دو رکعت با چهار سجده... با فاتحة الکتاب و تشهد و سلام بخواند. خب این قرینه است بر اینکه منفصل بخواند. اگر متصل بود که فاتحة الکتاب نداشت. فاتحة الکتاب مال رکعتین اولین است. در رکعت سه و چهار، البته روایتی دارد که فاتحة الکتاب خوانده بشود ولی تعین ندارد. اما اینجا متعیّناً فرموده که این شاهد بر این میشود که این رکعت در این موقعیت که حضرت دارند بیان میکنند با استصحاب، این رکعت، رکعت مفصوله است.
پرسش و پاسخ
پس نتیجتاً و مؤید دیگر، که حضرت فرمود «و لا یدخل الشک فی الیقین، و لا یخلط أحدهما بالآخر». خب ظاهر عدم خلط، همین است دیگر. یعنی باز ایشان این را بیان میکنند. یقینی سه رکعت است و خلط نکردن یعنی اینکه این رکعت چهارم را متصل نکن، که اگر متصل بشود، این بههرحال، خلط میشود. بنابراین ایشان میفرماید که نه، این روایت، خیلی با این بیان، توجه به صدر و ذیل روایت و توجه به روایات دیگر، در مقام بیان حجیت اصل استصحاب است و ارکان استصحاب هم در اینجا هست: شک در اتیان به خلاصه چهارمی... یقین به عدم اتیان چهارمی... استصحاب رکعت چهارم. با توجه به صدر، اینجا روشن میشود که این و قرینه دیگر که «ولا یخلط أحدهما بالآخر»، «ولا یدخل الشک فی الیقین»، ایشان هم خود شک را بیان میکنند هم مشکوک را، که این عدم دخالت به صورت اتصالی نباشد. ازش عدم اتصال هم اجمالاً استفاده میکند. این فرمایش مرحوم آقای خویی در این ذیل حدیث.
پرسش: [نامفهوم] بلند بشود فاتحة الکتاب را بخواند برای این است که فرض قبلی روایت است. ربطی به [نامفهوم] ندارد.
پاسخ: فرض دوم هم «قام» دارد دیگر...
پرسش: نه فرض دوم... فرض دوم همین است که [نامفهوم] ندارد...
پاسخ: آن فاتحة الکتاب را نیاورده. ما خواندیم.
پرسش: نه... آن برای اینکه میگویید...
پاسخ: خب «قام» کلی هست دیگر. با توجه به عدم خلط و با توجه به آن صدر که در رکعتین، بفاتحة الکتاب، اینها قرائن میشود که این «قام»... قیام مفصولی است و فاتحة الکتاب باید باشد با این قرائن دیگر. اگر صریح بود که دیگر این چسبها را نداشت.