درس خارج اصول استاد محمدباقر تحریری
1402/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
تنبیه دوم اصالت برائت در کلام مرحوم آخوند (ره)/ برائت/اصول عملیّه
موضوع: اصول عملیّه/ برائت/ تنبیه دوم اصالت برائت در کلام مرحوم آخوند (ره)
حسن احتیاط و اشکال چگونگی احتیاط در عبادت و دوران امر بین وجوب و حرمت
بحث در تنبیه دوّم بحث برائت است در رابطه با احتیاط در مورد شبهه حکمیه و موضوعیه. مرحوم آخوند میفرمایند که در حُسن احتیاط شرعاً و عقلاً شکّی نیست و اینکه استحقاق ثواب را دارد بر انجام یا ترک؛ «أنّه لا شبهة في حسن الاحتياط شرعا و عقلا في الشبهة الوجوبيّة أو التحريميّة، في العبادات و غيرها. كما لا ينبغي الارتياب في استحقاق الثواب فيما إذا احتاط و أتى أو ترك بداعي احتمال الأمر أو النهي»[1] امّا مشکل این است که در عبادات اگر امر دائر بین وجوب و حرمت باشد، در اتیان چگونه شخص بتواند احتیاط کند با اینکه قصد قربت در آن شرط است و قصد قربت هم متوقّف بر امتثال امر است که امری باشد تفصیلاً یا اجمالاً. «و ربما يشكل في جريان الاحتياط في العبادات عند دوران الأمر بين الوجوب و غير الاستحباب من جهة أنّ العبادة لا بدّ فيها من نيّة القربة المتوقّفة على العلم بأمر الشارع تفصيلا أو إجمالا»[2]
پاسخهای داده شده به اشکال فوق
و اینکه احتیاط عقلاً خوب است، این اشکال را برطرف نمیکند. یک جوابی اوّلاً مطرح میشود، آن را قبول ندارد که همین جواب باشد؛ [یعنی] بگوییم که احتیاط موجب تعلّق امر میشود شرعاً. «و حسن الاحتياط عقلا لا يكاد يجدي في رفع الإشكال و لو قيل بكونه موجبا لتعلق الأمر به شرعا بداهة توقفه على ثبوته توقف العارض على معروضه فكيف يعقل أن يكون من مبادي ثبوته».[3] جواب دوّمی که مطرح میکنند که آن هم مورد پسند مرحوم آخوند نیست و آن اینکه قصد تقرّب به خاطر ثواب احتیاط است، امر به احتیاط به جهت ثوابش تعلّق گرفته و الّا بدون امر ثوابی ندارد. میفرماید که این هم کافی در جواب از این اشکال نیست، چون ثواب متفرّع بر امر است؛ چگونه میتواند امر از مبادی جریان احتیاط باشد؟ «و انقدح بذلك أنه لا يكاد يجدي في رفعه أيضا القول بتعلق الأمر به من جهة ترتب الثواب عليه ضرورة أنه فرع إمكانه فكيف يكون من مبادي جريانه»[4]
جواب مرحوم آخوند از اشکال فوق
چند جواب را اینجا مطرح میکنند، آخر سر خود ایشان یک مطلبی را بیان می کنند در حلّ این مشکل. میفرماید که حال اگر ما این دو جواب را پذیرفتیم که حُسن احتیاط کاشف از امر است یا اینکه ثواب کاشف از امر است، اساساً حُسن احتیاط نمیتواند به صورت لِم و علّت به معلول کشف از امر کند؛ چون حُسن احتیاط علّت برای امر است. و همین طور ترتّب ثواب نمی تواند کاشف از امر باشد به نحو إن؛ چون ثواب، معلول امر است. پس این جواب هم جواب درستی نیست که البتّه این جواب در طول آن دو جواب به حساب میآید و به نوعی مبنای علمی آن دو جواب را خواستهاند بیان کنند. جواب اوّل به صورت کشف لمّی است و جواب دوّم به صورت کشف إنّی است. خب اینجا میفرماید که چه بگوییم فعلاً. میفرماید که حالِ احتیاط در حُسن و ثوابش مانند اطاعت است. همان طور که اطاعت امر مولوی ندارد، امر ارشادی دارد و اطاعت کشف از امر نمیکند بلکه یک نوع انقیادی را دلالت میکند، احتیاط هم به همین صورت است. «مع أن حسن الاحتياط لا يكون بكاشف عن تعلّق الأمر به بنحو اللم و لا ترتب الثواب عليه بكاشف عنه بنحو الإن بل يكون حاله في ذلك حال الإطاعة فإنه نحو من الانقياد و الطاعة»[5] این جواب ابتدایی مرحوم آخوند است که به نوعی میتوان جواب سوّم آن را تلقّی کرد.
پاسخ مرحوم شیخ (ره) از مسئله
یک جوابی را از مرحوم شیخ در اینجا میآورند که ایشان فرموده است مقصود از احتیاط در عبادات، صرف انجام عمل است که مطابق با عبادت باشد جز نیّت قربت؛ یعنی شاکله عمل قربی و عبادی را داشته باشد امّا نیّت قربت در آن شرط نیست. میفرماید که این جواب هم کافی نیست، چون ما دلیلی بر حسن عمل این گونهای ــ عبادت بدون قصد قربت ــ نداریم؛ چون چنین عملی احتیاط حقیقی نیست. «و ما قيل في دفعه: من كون المراد بالاحتياط في العبادات هو مجرّد الفعل المطابق للعبادة من جميع الجهات عدا نيّة القربة. فيه - مضافاً إلى عدم مساعدة دليل حينئذ على حسنه بهذا المعنى فيها، بداهة أنّه ليس باحتياط حقيقة ...»[6]
پرسش: چرا مرحوم آخوند دارند دنبال امر میگردند؟ طبق مبنای خودشان، اصلاً از لفظ امر معنای قصد قربت را متوجّه نمیشدند. قصد قربت را عقلی میدانستند که اصلاً نیاز به لفظ ندارد.
پاسخ: بله، خب همین را دارند تحقیق میکنند و در نهایت به این مسئله میرسند. این جوابها را بررسی میکنند که چه اشکالاتی دارد. پس ما اینجا امر را هم که نمیتوانیم نسبت به عبادت قائل شویم، تشریع میشود. حالا نمیفرمایند این را امّا به هر حال باید یک نوع کشف امری کنیم در اینجا که به نوعی مبنای حُسن احتیاط و ترتّب ثواب باشد. این را چه طور تبیین کنیم؟
بعد میفرماید که اگر بر این عملی که شما فرمودید دلیلی باشد، معنایش این است که این عمل مطلوب نفسی است و یک امر عبادی است، منسوب به عبادت است؛ با اینکه ما میخواهیم این را بگوییم که احتیاط ــ حالا اگر گفتیم واجب است یا مطلوب است ــ یک امر طریقی است که کاشف از واقع است. اینکه شما میفرمایید که ما استفاده میکنیم از احتیاط در عبادات که خود عمل انجام شود، یعنی اینکه خود عمل یک مطلوبیّت نفسی دارد بدون قصد قربت و ما این را نمیتوانیم استفاده کنیم و عقل هم حکم میکند که احتیاط مستحب است، خوب است، نیکو است و نقل هم ما را ارشاد به چنین حکم عقلیای میکند؛ خب چنین چیزی احتیاط نمیشود. «بل هو أمر لو دلّ عليه دليل كان مطلوبا مولويّا نفسيّا عباديّا؛ و العقل لا يستقلّ إلّا بحسن الاحتياط، و النقل لا يكاد يرشد إلّا إليه»[7]
بعد میفرمایند که بله، اگر ما اینجا دلیلی بر ترغیب به احتیاط در عبادت داشته باشیم، یعنی به طور خاص بفرماید که «احط فی العبادة»، در عبادت احتیاط کن، خب ما میگوییم که این دلیل به دلالت اقتضاء میگوید که این امر، امر مطلوبی است. «نعم، لو كان هناك دليل على الترغيب في الاحتياط في خصوص العبادة لما كان محيص عن دلالته اقتضاء على أنّ المراد به ذاك المعنى بناء على عدم إمكانه فيها بمعناه حقيقة، كما لا يخفى»[8] و اینکه کلام حکیم از لغویّت بیفتد.
خب وقتی که این را بگوییم، تازه ما ملتزم به اشکال شدهایم که چطور مطلوبیّت عبادت را قائل شویم با اینکه امری به آن نیست. «فیه ... أنّه التزام بالإشكال و عدم جريانه فيها و هو كما ترى»[9] خب این هم یک جواب و اشکالی که به این جواب مرحوم آخوند داشتند.
پرسش: ؟؟؟ نمیشود استفاده کرد؟
پاسخ: بله به هر حال آن ادله، ادله عام است. حالا اینکه کشف از امر کند. این کشف از امر نمیکند. میگوید احتیاط کن که شاید امری باشد. اینکه حالا حتماً امری هست، پس قصد قربت مال کجاست؟ قصد قربت آنجایی است که ما باید حتماً در عمل امری باشد. اساساً تا اینجا صحبت در این است که ما به طور قطعی در عمل عبادی، قصد قربت را به طور مسلّم شرط میدانیم.
• اصل احتیاط را میخواهیم صحبت کنیم دیگر درست است؟
• بله دیگر احتیاط در عبادیت. میخواهیم عبادیتش شکل بگیرد. این عبادیت در چه صورتی است؟ در صورتی که قصد قربت باشد. قصد قربت هم با وجود امر است. وقتی که امری نباشد، ما چطور قصد قربت کنیم تا عبادیت تحقّق پیدا کند.
اشکال و پاسخ در تلازم قصد قربت با امر
پرسش: آیا تلازمی دارد قصد قربت با امر؟ یعنی اگر چیزی برای من مشکوک باشد، حقیقتاً نمیتوانم به نیت قربت انجام دهم؟
پاسخ: خب همین بحث این است که نیت قربت به داعی امر یا احتمال امر کافی است یا به وجود امر و اینکه ما به امر برسیم؟ این بحث است که ما در عبادیت کدامش را دخیل میدانیم؟ تا اینجا صحبت این است که باید امری باشد.
• امر بالجمله یا فیالجمله؟
• به هرحال به این عبادتی که میخواهم احتیاط در آن کنم، باید به آن امر شده باشد.
• حالا اگر فرمایش ؟؟؟ را قبول کنیم، مثلاً ؟؟؟ امر فیالجمله نمیسازد؟
• بله میگوید احتیاط کن؛ ولی اینکه این احتیاط به چه صورت انجام شود. خود احتیاط حسن است و این هم به نوعی ارشاد به حکم عقل است. حالا من عبادت را به قصد چه میخواهم انجام دهم؟
• تشریع نه؛ قبول است. نمیگویم که به قصد تشریع انجام دهد امّا احتمال وجود دارد. از آن طرف هم...
• خب همین بحث است که عبادیت با صرف قصد احتمال امر شکل میگیرد یا خیر. همه صحبت این است. تا حالا این اشکالات بر این اساس بود که نه شکل نمیگیرد. حالا ما آیا دلیل قطعی داریم بر این مسئله؟ به هر حال استظهار میکنند از ادله دیگر که قوام عبادیت به بودن امر است.
• این را میپذیریم ولی امر درباره خودمان ؟؟؟ یا یک امری باشد دیگر. آن که دلیل نیاوردهاند دوباره برای ما. اصل امر را قبول میکنیم. میگویند امرتان کو؟ میگوییم همان اوامری که میگوید اخوک دینُک فاحتط لدینِک، همان اوامری که دارد میگوید عقل هم میگوید البتّه که هر چه که احتمال میدهی، مطلوب است انجام دهی.
• حالا آیا این مبرء ذمّه میشود نسبت به عبادت یا خیر؟
• مگر بستر، بستر احتیاط نیست؟ من دارم انجام میدهم دیگر؛ یعنی جایی برای اینکه امکان ابراء ذمّه نداشته باشم نمیماند دیگر. فرض این است که من همه اطراف را انجام میدهم؛ مشکلمان نبود امر است که این اوامر عمومی این چنینی را جایش بگذاریم.
• حالا فعلا تا اینجا این اقوال این را دلالت میکنند که این اوامر عمومی کفایت نمیکند در عبادیت عبادت.
اشکال: ؟؟؟ ؟؟؟ کلّی احتیاط حرف میزنیم. آیا میخواهیم از موارد جزئی کلّی را متوجّه شویم؟
پاسخ: به هر حال حسن احتیاط سر جای خودش است اما اینکه احتیاط در این مورد به چه معناست؟ این را باید حل کنیم دیگر. در آنجایی که امر دایر بین وجوب و حرمت است؛ مثل نماز جمعه در زمان غیبت که آیا واجب است یا حرام است و دلیلی هم پیدا نکردیم.
اشکال: آنجا که امکان احتیاط نداریم استاد. اگر من آمدم هم نماز جمعه را خواندم و هم نماز ظهر را و دایر بین حرمت و وجوب هم نبود ]...[
پاسخ: فرض این است که فرمایش مرحوم آخوند اینجاست. این را باید اصلاح کرد به نظر میرسد. که میفرماید امر دایر شود بین وجوب و غیر استحباب. اگر بین وجوب و استحباب باشد، اصل مطلوبیت هست. به هر حال دیگران این گونه مطرح نکردهاند. فرمایش مرحوم آخوند است که اصلاً روی عنوان غیر استحباب نیاوردهاند مسئله را. همین وجوب.
پاسخ دیگری از مرحوم آخوند (ره) از اشکال فوق
یک جواب دیگر اینکه مرحوم آخوند به نوعی دارند تحلیل میکنند منشأ اشکال این است که این طور خیال شده است که قصد قربت هم مانند سایر شرایط در امر دخیل است. چطور یک امری به یک مجموعی، وقتی که به اجزاء و شرایط هم آن امر دلالت میکند، پس همان امر هم دلالت میکند که قصد قربت شرط است. پس اینجا مشکل جریان احتیاط پیش میآید؛ چون به هر حال دُور لازم میآید دیگر که ما بخواهیم به خاطر امر [...] این امر میگوید قصد قربت؛ تازه قصد قربت به قصد امر است. اینجا لذا یکی از اشکالاتی که میکنند که قصد قربت جزء امر به عبادت نیست، این است. «قلت: لا يخفى أنّ منشأ الإشكال هو تخيّل كون القربة المعتبرة في العبادة مثل سائر الشروط المعتبرة فيها ممّا يتعلّق بها الأمر المتعلّق بها، فيشكل جريانه حينئذ لعدم التمكّن من جميع ما اعتبر فيها»[10]
وقتی که این را ایشان مطرح میکند، تقریباً یک جوابی را بیان میکنند تا تفصیلاً بیان بفرمایند. قصد قربت عقلاً معتبر است؛ یعنی معنایش این است که عقل میگوید عبادیت عبادت بدون قصد قربت تحقق پیدا نمیکند؛ پس نتیجتاً همین که ما به احتمال وجوب و امر این عمل را انجام دهیم، همین کافی است. لازم نیست که حتماً امری باشد و محرّک ما آن امر واقعی باشد. در نهایت میفرماید که این عمل را انجام میدهد بهگونهای که اگر مأمورٌبه بود، مقرّب بود و اگر مأمورٌبه نبود، منقاد است. یعنی در هر دو صورت چه امری به این عمل شده باشد و چه نشده باشد، این انقیاد نسبت به ساحت قدس ربوبی دارد و مستحقّ ثواب هم هست. «و قد عرفت أنّه فاسد، و إنّما اعتبر قصد القربة فيها عقلاً لأجل أنّ الغرض منها لا يكاد يحصل بدونه، و عليه كان جريان الاحتياط فيه بمكان من الإمكان، ضرورة التمكّن من الإتيان بما احتمل وجوبه بتمامه و كماله؛ غاية الأمر أنّه لا بدّ أن يؤتى به على نحو لو كان مأمورا به لكان مقرّبا، بأن يؤتى به بداعي احتمال الأمر أو احتمال كونه محبوبا له تعالى، فيقع حينئذ على تقدير الأمر به امتثالا لأمره تعالى، و على تقدير عدمه انقيادا لجنابه تبارك و تعالى، و يستحقّ الثواب على كلّ حال إمّا على الطاعة أو الانقیاد»[11]
خب اگر ما قصد قربت را این طور مطرح کنیم که قصد قربت عقلاً مأخوذ است در عبادت و آنجایی که امر باشد که خب قطعاً با توجّه به امر و آنجایی هم که امر نباشد، به احتمال امر، نتیجتاً میفرمایند [در جریانش در] عبادت، نیازی به تعلّق امر نداریم. از این اشکال این جواب را میدهند. و الّا خب اگر امر باشد، به خود این عبادت امر است دیگر، احتیاط دیگر معنا ندارد. تقریباً به نوعی آن جواب حقیقی را مرحوم آخوند دارند این طور بیان میکنند که اگر به داعی امر واقعی باشد به این، ما دیگر احتیاط لازم نداریم و به اخبار احتیاط دیگر لازم نیست تمسّک کنیم. «و قد انقدح بذلك أنّه لا حاجة في جريانه في العبادات إلى تعلّق أمر بها، بل لو فرض تعلّقه بها لما كان من الاحتياط بشيء، بل [كان] كسائر ما علم وجوبه أو استحبابه منها، كما لا يخفى»[12]
پاسخ به مسئله با اخبار «مَن بلَغ»
حالا یک بحثی را در رابطه با اخبار مَن بلَغ[13] مطرح میکنند در ادامه بحث که به نوعی یک جواب دیگری میشود از این مسئله. خب اخبار مَن بلَغ میگوید که اگر به کسی ثوابی برسد و به نیّت قصد انجام ثواب آن عمل را انجام دهد، آن ثواب به او میرسد و مترتّب میشود ولو اینکه پیغمبر اکرم (ص) نفرموده باشد. میفرماید که به این اخبار مَن بلغ هم نمیتوانیم تمسّک کنیم و بگوییم پس این عمل مستحب است. چرا؟ چون به هر حال این خود عمل را میگوید مطلوب است امّا اینکه ما با تکیه به این عمل هم بگوییم این عمل مستحب است، خیر. احتیاط به هر حال مستحب است و خوب است امّا اینکه این عمل هم مستحب باشد، این دلالت نمیکند. «فظهر أنه لو قيل بدلالة أخبار (: من بلغه ثواب) على استحباب العمل الذي بلغ عليه الثواب و لو بخبر ضعيف لما كان يجدي في جريانه في خصوص ما دل على وجوبه أو استحبابه خبر ضعيف بل كان عليه مستحبا كسائر ما دل الدليل على استحبابه»[14]
پرسش: در اخبار مَن بَلَغ آیا به این معنا نیست که این بنده خدا دارد احتیاط میکند که ثوابی ببرد دیگر؟
پاسخ: بله. حالا بگوییم که این عمل امر خاصّ دارد. این را بیان نمیکند. این، به لحاظ آن اخبار عام مَن بلغ این کار را دارد انجام میدهد؛ یعنی به نوعی باز این اخبار مَن بَلغ، امر را اثبات نمیکند به طور خاصّ بر این عمل.
• احتیاط را میآورد دیگر.
• یعنی مطلوبیت احتیاط را بیان میکند.
اشکال: نه آن که مطلوبیت احتیاط را هم بیان نمیکند؛ فقط ثواب برای امر مستحب را بیان میکند و صرفاً هم به نظرم ناظر به ثواب است دیگر. تسامح در ادلّه سنن است.
پاسخ: بله این معنایش این است که من خبری بر استحباب یک عملی شنیدم. عمل را انجام میدهم و مطمئن نیستم که امر به آن آمده است. همین که به رجاء ثواب انجام میدهم، این ثواب به آن داده میشود. میفرماید که این اخبار این را اثبات نمیکند.
اشکال به پاسخ از طریق اخبار من بلغ
خب مستشکل میگوید که اخبار مَن بَلغ نمیگوید که احتیاط در عبادت امکان دارد؛ چون امر افاده استحباب نمیکند. اگر بگوییم اخبار بر استحباب نفس عمل دلالت میکند، بله ما قائل نیستیم که این عمل مستحب است بلکه به عنوان دیگری ثواب بر آن مترتّب میشود، نه به عنوان اینکه عمل مستحبّ است. پس چرا این طور ما مطلب را مطرح نکنیم؟ پس نتیجتاً این میشود که این روایت ]...[ مثل اوامر احتیاط که اوامر احتیاط میگوید اخوک دینُک فاحتَط لدینِک؛ اگر بگوییم این اوامر احتیاط طلب مولوی دارد، به هر حال این دلالت میکند که این عمل بدون اینکه جنبه استحبابی داشته باشد، همین عنوان احتیاط مطلوب است. «لا يقال: هذا لو قيل بدلالتها على استحباب نفس العمل الّذي بلغ عليه الثواب بعنوانه، و أمّا لو دلّ على استحبابه لا بهذا العنوان، بل بعنوان أنّه محتمل الثواب، لكانت دالّة على استحباب الإتيان به بعنوان الاحتياط، كأوامر الاحتياط لو قيل بأنّها للطلب المولويّ لا الإرشادي»[15]
مرحوم آخوند میفرمایند که اگر این امر را به عنوان احتیاط انجام دهد و مولوی باشد، این توصّلی میشود؛ یعنی همان که فرمودند. نیّت قربت در داخل امر به این عبادت داخل نیست و الّا دُور لازم میآید. با اینکه اگر بخواهیم عبادی باشد، باید نیّت امر را کنیم. پس بنابراین در نهایت باید این را بگوییم که این اخبار من بلغ بیان میکند که آن عملی که عقلاً مطلوب است و انسان به یک روایتی هم میرسد، این ثواب برایش مترتّب میشود و به داعی احتمال امر همین کافی است. «فإنه يقال إن الأمر بعنوان الاحتياط و لو كان مولويا لكان توصلياً مع أنه لو كان عباديا لما كان مصحّحاً للاحتياط و مجديا في جريانه في العبادات كما أشرنا إليه آنفا»[16] حالا در تمسّک به این اخبار من بلغ برای جواب این اشکال را این طور بیان فرمودند.
تحلیل اخبار مَن بَلغ
حالا در پایان بررسی میکنند که اصلاً این اخبار من بلغ را چطور تحلیل کنیم. میفرمایند که بعید نیست که بگوییم بعضی از این اخبار مَن بلَغ دلالت بر استحباب آن عمل میکند. بحث این است که ما با تمسّک به اخبار مَن بلَغ، آیا میتوانیم بگوییم که این عمل مستحب است و به شارع مقدّس نسبت دهیم یا اینکه نه، میگوییم که این امید ثواب را دارد. این بحث است. مرحوم آخوند میفرمایند که بله، نسبت به بعضی از اخبار که صحیح هم هست، میتوانیم این را بگوییم. با اتّکاء به بعضی از این اخبار بگوییم که این عمل عبّادی مستحبّ است؛ چون ثواب مترتّب بر انقیاد است دیگر و این انقیاد هم که تحقّق پیدا کرده است؛ یعنی از این روایات این را استفاده میکنیم که ثواب را بر انقیاد مترتّب کردهاند. بنابراین هر جا هم که احتیاط انقیاد باشد، استحباب هست. «ثمّ أنّه لا يبعد دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب، فإنّ صحيحة هشام بن سالم المحكيّة عن المحاسن عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: "من بلغه عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله شيء من الثواب فعمله كان أجر ذلك له، و إن كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله لم يقله" ظاهرة في أنّ الأجر كان مترتّباً على نفس العمل الّذي بلغه عنه صلى الله عليه و آله و سلم أنه ذو ثواب»[17]
اینکه در بعضی از اخبار من بلغ آمده که عمل را متفرّع بر بلوغ کند ــ «من بلَغَه»؛[18] داعی بر عمل، آن بلوغ این امر است، این بلوغ یک دخالتی دارد ــ میفرماید که نه، این هم موجب نمیشود که بگوییم ثواب مترتّب بر آنجایی است که به امید مأمورٌبه انجام دهد. نه، اینجا اصلاً بحث مأمورٌبه و اینها نیست بلکه همین به عنوان ثواب [است] دیگر. بنابراین نسبت به بعضی از این اخبار من بلغ میتوانیم استحباب را به شارع مقدّس نسبت دهیم امّا نسبت به بعضی دیگر خیر، این معنا را دلالت نمیکند؛ چون میفرماید که داعی به عمل موجب نمیشود که یک وجهی برای عمل باشد، خود داعویت هم یک عنوانی باشد از ناحیه شرع مقدّس که بر آن ثوابی را مترتّب کرده باشد. «و كون العمل متفرعاً على البلوغ و كونه الداعي إلى العمل غير موجب لأن يكون الثواب إنما يكون مترتباً عليه فيما إذا أتى برجاء أنه مأمور به و بعنوان الاحتياط بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها و عنوانا يؤتى به بذاك الوجه و العنوان. و إتيان العمل بداعي طلب قول النبي صلى الله عليه و آله و سلم كما قيد به في بعض الأخبار و إن كان انقيادا إلا أن الثواب في الصحيحة إنما رتب على نفس العمل و لا موجب لتقييدها به لعدم المنافاة بينهما»[19]
خلاصه فرمایش ایشان این است که خود عمل دارای اجر است از آن نظر که احتیاط و انقیاد است و ما از این کشف به مطلوبیت میکنیم، کشف اطاعت میکنیم، نه اینکه بگوییم امر خاصّی بر روی آن آمده است. میفرماید که وزان خبر من بلغ مانند این روایات میشود که کسی که ریشش را شانه بزند چه ثوابی دارد، کسی که نماز بخواند چه ثوابی دارد. لذا میتوانیم با تمسّک به بعضی از این اخبار من بلغ که فرمودند صحیح هم هست، حکم به استحباب کنیم و مشهور هم در اینجا حکم به استحباب کردهاند. «بل لو أتى به كذلك أو التماسا للثواب الموعود- كما قيّد به في بعضها الآخر - لاوتي الأجر و الثواب على نفس العمل، لا بما هو احتياط و انقياد، فيكشف عن كونه بنفسه مطلوبا و إطاعة، فيكون وزانه وزان «من سرّح لحيته أو من صلّى أو صام فله كذا». و لعلّه لذلك أفتى المشهور بالاستحباب، فافهم و تأمّل.»[20]
خلاصه فرمایش مرحوم آخوند تا اینجا این شد که با تکیه بر اخبار مَن بلغ نمیتوانیم کشف امر کنیم امّا میتوانیم با توجّه به بعضی از اخبار مَن بلغ حکم به استحباب عمل کنیم. و اینکه انجام عمل احتیاطاً به داعی امر، این خودش مطلوب است و عبادیت را هم شکل میدهد. عبادیت با همین معنا تحقّق پیدا میکند و آن حُسن عمل عقلاً و مطلوبیّت عمل شرعاً ثابت میشود و این عمل، یک طریقیّتی به واقع دارد؛ یعنی حسن احتیاط به عنوان طریقیّت است، نه به عنوان موضوعیّت و عقل با چنین مقدّماتی چنین حکمی را میکند. حالا این خلاصه فرمایش مرحوم آخوند با جوابهایی که داده شده در این مورد.
حالا ببینیم فرمایش آقای خویی و امام (ره) در این باره چیست؟