1404/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
لزوم اجراء مفاد صیغه وقف در مسائل چهلوچهارم، چهلوپنجم و چهلوششم تحریرالوسیلة مرحوم امام (ره)/ شرایط و احکام موقوفٌعلیه /كتاب الوقف
موضوع: كتاب الوقف / شرایط و احکام موقوفٌعلیه / لزوم اجراء مفاد صیغه وقف در مسائل چهلوچهارم، چهلوپنجم و چهلوششم تحریرالوسیلة مرحوم امام (ره)
بررسی مفاد صیغه وقف
بحث در فروعات مسئله وقف است که صیغه وقف به هر نحوی که اجرا شود، باید مفاد آن صیغه را بررسی کرد که از جهت عرفی چه دلالتی دارد.
فرمایش حضرت امام (ره) در وقف «فی سبیل الله» و «وجوه البرّ»
مسئله ۴۴، امام رضوان الله علیه میفرمایند «لو وقف فی سبیل اللّه یصرف فی کلّ ما یکون وصلة إلی الثواب»؛ اگر در راه خدا چیزی را وقف کند، در هرچه که انسان را به ثواب میرساند، این در آن مصرف میشود. «و کذلک لو وقف فی وجوه البرّ»؛ اگر در وجوه برّ و نیکی وقف کند نیز به همین صورت است.
شرح معنا و مصادیق «فی سبیل الله»
خب روشن است که این وقف هم وقف عام است و به معنای اینکه در جهات عامه این استفاده میشود، وقف خاص نیست. دوم اینکه به نظر میرسد که از یک جهت خاص است، چون وقف فی سبیل الله است. وقف فی سبیل الله ظهورش اعتبار قصد قربت است. به هر حال کافر و اینها که وقف فی سبیل الله ندارند. بنابراین باید این عنوان فی سبیل الله را بررسی کرد که چه امری است، چه معنایی از آن اراده شده است. در کاربردهای قرآنی عمدتاً و در روایات هم که ذیل آیات آمده است به آن اشاره دارند. اغلب کاربردهای فی سبیل الله در جهاد است؛ قتال فی سبیل الله و انفاق فی سبیل الله. اما وقتی که با دقت در آیات متعدد رجوع کنیم، میبینیم که نه، فی سبیل الله مختص به امر جهاد نیست. مخصوصاً آن آیه شریفه که محتوای دعوت را اینگونه تعبیر میکند: «ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ». و همینطور این نکته بعدی است که اشاره خواهیم کرد. از اینجا استفاده میشود هر امری از اموری که مربوط به دین و امر دینی باشد و مطلوب خدای متعال باشد، حالا مراکز تعلیم و تربیت دینی، تربیت طلاب باشد، حوزههای علمیه، خب قطعاً فی سبیل الله خواهد بود؛ یکی از مواردش. اینها باید دیگر بررسی شود هر چه را که در جامعه دینی جنبه سبیل الله پیدا میکند. رسیدگی به فقرا، قطعاً اینچنین است. کارهای عام المنفعه به همین صورت است. مراکز علمی هم که از علوم آنها برای حکومت دینی استفاده شود، با این توجه آن هم سبیل الله به حساب میآید که حکومت دینی به استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برسد. اینها هم به نظر میرسد که جنبههای سبیل الله پیدا میکند که آن جایگاه اسلام و مسلمین به هر حال حفظ شود و تقویت شود و پشتیبانی شود.
گستره معنای «سبیل الله» و مفهوم «برّ»
بنابراین آیاتی هم که این دستهای دیگر از آیات است که «سدّ عن سبیل الله» را دلالت میکند که مذمت میکند کسانی را که سدّ عن سبیل الله میکنند، این عام است و همه موارد را شامل میشود. که البته خب گاهی بعضی از موارد از جهت سبیل الله بودنش مهمتر از بعضی موارد است، اما به هر حال از جهت شمول، شامل همه آنها میشود. و همینطور، آیاتی که دلالت بر ترغیب به بِرّ میکند: «وَ تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي» که خود وقف، یکی از موارد تعاون است. منتها مصداق بِرّ در بعضی از آیات قرآنی ذکر شده. که آیه ۱۷۷ سوره مبارکه بقره میفرماید که «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ»؛ یعنی آن اموری که به هر حال جایگاه ایمان را تحقق ببخشد، تثبیت کند، تداوم دهد. ایمان به خدا، ایمان به قیامت، ایمان به انبیاء. که خب در مرحله اول، آن جایگاه علمی از مصادیق بِرّ میشود که جایگاهی است که ایمان از آنجا برمیخیزد. و همینطور جاهایی که ایمان به صورت عملی تحقق پیدا میکند. که خب در خود این آیه هم مصادیقش به هر حال بیان شده. و به هر حال آن جایگاههایی که در مقابله با مشکلات ایمانی برای «وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ» که از این مفادش باید استفاده کرد. آن جایگاههایی که برای حفظ و حراست ایمان مؤمنین باشد، و آسیبهایی را از مؤمنین دفع میکند، اینها همهاش از مصادیق بِرّ خواهد بود که خیلی دیگر مصادیق بسیاری دارد. به هر مقداری که متولی بتواند این منفعت وقف را در آن مصرف کند، به این وقف عمل کرده است.
تفاوت «برّ» و «فی سبیل الله»
پرسش: تفاوت بِرّ با فی سبیل الله [...] تفاوتی دارند؟
پاسخ: بله، ظاهراً به هر حال سبیل الله، به نظر میرسد که مصداق بِرّ خواهد بود که ما بِرّ را بخواهیم به دست بیاوریم که کجاست، آن عنوان فی سبیل الله را دنبال کنیم. بِرّ یک مقداری به صفات شخص برمیگردد؛ نیکوکاری. نیکوکاری با چه چیزی رخ میدهد؟ با این عمل؛ عملی که سبیل اللهی است.
مخاطب: عملاً در خارج یک چیز است که هر دو را...
پاسخ: بله دیگر. اینها جنبهاش فرق میکند. آن واقعیت را میگویند سبیل الله. آن که میخواهد محققش کند، میشود بِرّ و شخص میشود بارّ.
پرسش: در مسئله [...] این است که به نظر میرسد که دو چیز است. «لو وقف فی وجوه البرّ...»
پاسخ: خب اینها عناوینش به نظر میرسد که فرق میکند، ولی خب اگر که بازش کنیم به هر حال یکی میشود. البته ممکن است که مثلاً شامل رسیدگی به کفار و اینها هم بشود. منتها اگر این جهت، تألیف قلوب آنها باشد باز جنبه سبیل اللهی پیدا میکند.
پرسش: حتی بِرّ هم هست؟
پاسخ: بله دیگر. بِرّ هست... یعنی جهت بِرّیاش را عرض کردم. و اگر با این جنبه باشد، آن مسئله فی سبیل الله میشود.
فرمایش حضرت امام (ره) در وقف بر ارحام و اقارب و مرجعیّت عرف
مسئله ۴۵، «لو وقف علی أرحامه أو أقاربه فالمرجع العرف»؛ اگر وقف بر ارحام و اقاربش کند، مرجع در تشخیص ارحام و اقرباء، عُرف است. بعدش هم میفرماید که اگر وقف بر «الاقرب فالاقرب» کرد، این میشود وقف ترتیبی که به صورت طولی میشود. خب چطور ما عمل کنیم؟ میفرمایند که بر طبق طبقات ارث آن را عمل کنید. خب این نکته عمدتاً در نوع موارد وقف، یا جاهای دیگر، مورد توجه باید قرار بگیرد که مرجع برای معنای الفاظ، عُرف و عقلاء است. این یکی. که مرجعیت عُرف و عقلاء را در دو چیز ما باید به آن توجه کنیم: یکی در معانی الفاظی که در ارتباطات به هر حال به کار گرفته میشود -که حالا اینجا بحث حجیت قول لغوی و اینها، از این جهت اگر کسی قائل به حجیت قول لغوی شود باید پشتوانه عقلایی داشته باشد که ما احراز کنیم که این کلام لغوی، دارد آن کاربردهای نزد عقلاء را برای ما بیان میکند- که از جهت صحت علمی، و حالا ثقه بودن. بنابراین غرضم این است که آن مبانی مسائل را باید به آن توجه داشته باشیم که آنها این جنبههای اصلی آن، درک عقلاء و عُرف در معانی است. و همینطور در تشخیص مصادیق، این مورد امضاء شارع مقدس است مگر در جایی که شارع مقدس در یک لفظی، تصرفی کند از جهت معنا یا مصداق را به آن قائل نشود، مثل بیع ربوی و امثال آن. این یک نکته که از این مسئله و بعضی مسائل دیگر استفاده میکنیم. همانطور که فرمودند، حالا ارحام، مخصوص و منحصر نمیشود به آن کسی که صله او واجب است یا قطع او حرام است. هر کسی که رَحِم به حساب بیاید او را شامل میشود.
نحوه اجرای وقف «الأقرب فالأقرب» بر طبق طبقات ارث
و همینطور این تعبیر «الاقرب فالاقرب»، با تعبیر «فاء» این هم ظهور در همان وقف طولی دارد، که وقف طولی در اینجا طبق طبقات ارث باید عمل بشود. وقفهای طولی خب مبانیاش فرق میکند، اینجا به این صورت است. خب آن آیه شریفه «وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ» این به هر حال دلالت بر این مسئله میکند. بنابراین دیگر فرقی نمیکند در هر طبقهای، اولاد بین دختر و پسر و اینها. اولاد دختر، اولاد پسر، و همه اینها را به هر حال شامل میشود، بدون اینکه مراد، مراعات سهام بشود. این هم باید دقت داشت. یعنی به این معنا که پسر مذکر، دو برابر از مؤنث ببرد؛ نه، اینجا دیگر به این صورت نیست. فرقش با ارث در همین جهت است، چون بحث ارث نیست، بحث وقف است و استفاده از منفعت است. مثل اینکه به فقرا بدهد، حالا آنجا به صورت توزیعی باشد یا امثال ذلک، اینجا هم به همین صورت است. لذا این نکات را باید توجه داشت. مسئله بعدی هم به همین صورت است.
چالشهای عملی اجرای وقف ترتیبی و نقش حاکم شرع
پرسش: طبقات ارث را یعنی عقلاء تأیید میکنند؟ یعنی شرع اگر نبود همینطور عقلاء میآمدند تعیین میکردند؟
پاسخ: حالا آن را باید دید که واقعاً به این صورت، به این دقت، عقلاء هم قائلند... اجمالش را عقلاء قائلند. که نظر به اینکه این شخص، به صورت طبیعی میخواهد رسیدگیاش به که باشد در مرحله اول، بعدش به... این ارتباط فطری دنیایی این را ایجاب میکند که نمیتواند در یک زمان به همه رسیدگی کند. پس بنابراین لذا این تعبیرات قرآن کریم هم به نظر میرسد که به همین صورت است. این فیالجمله، امر عقلایی باشد.
پرسش: همین فیالجمله بودن، با این دقتی که در طبقات ارث هست که یک طبقه وقتی ارث به آن میرسد طبقه بعدی محروم است، اینها باعث میشود که در اینجا این بحث فرق کند. یک شدت و حدّتی مثل ارث پیدا کند. حالا که واقعاً شاید واقف اینطور مد نظرش نباشد. میخواسته دور و بریهایش بهره ببرند و این دقت، مسئلهساز میشود.
پاسخ: بله اینچنین دقتی که نمیکنیم که...
پرسش: باید دقت کنیم طبق طبقات ارث...
پاسخ: این طبقه را بله. از این جهت بله. اما اینکه حالا بین مذکر و مؤنث اینها...
پرسش: اگر یک دانه بچه داشته باشد همه را باید بدهند به این بچه. حال آنکه این بنده خدا نمیخواسته که... میخواسته دور و بریهایش بهرهمند شوند. واقع مطلب این است که این مسئله به نظر میرسد که طرف دور و بریهایش را میخواسته مستغنی کند. این مدلی که میگویند... طبق این فرمایش شما که کامل و کافی است که فیالجمله شبیه است، ولی این دقت میآورد در این طبقاتی که اینجا بیان شده.
پاسخ: حالا باید دید که گاهی بعضی از، عرض کردم قبلاً هم، بعضی قرائن مقامی میتواند مفسر مقصود واقف باشد. اگر اینجا به این صورت باشد که حالا طبقات دیگر هم هستند، فرض این است که طبقات دیگر هم هستند، در این طبقه فقط یک فرد است، این به هر حال به صورت طبیعی، شاید عقلایی نباشد که فقط همه منافع به او برسد. غرضم این است که دیگر باید آن قرائن را در نظر گرفت، و به هر حال متولی وقف، طبق این قرائن باید عمل کند.
پرسش: باز هم این سخت میشود. چون مسئله این مدلی بیان شده، در آن متولی آدم گرفتاری میشود. یعنی اگر بشود یک طوری صحبت کرد که این را مثلاً محدودهاش را مشخص کرد، یعنی یک خرده این خودش محل اختلاف میشود. آن یک نفر میگوید مال من است، بقیه هم میگویند به ما هم یک چیزی بده.
پاسخ: بله به هر حال در هر جایی یک مرجع حل اختلاف باید باشد دیگر. حالا اگر مسئله، نوعاً هم این امور جنبههای تقلیدی دارد دیگر، باید به آن مرجع رجوع کرد و از او استفسار کرد. و درواقع به نوعی نظری که بدهد، نظر حکومتی میشود. یعنی دارد حکم میکند که اینگونه باشد. در اینگونه موارد اینچنین است دیگر. قبل از اینکه به قاضی رجوع کنند اگر به مرجع رجوع کنند به این صورت به نظر میرسد که مبنای فقهیاش اینطور است. این لفظ، از جهت عموم این را دلالت میکند. حالا اینکه اختلاف و خلاف وقف تحقق پیدا نکند، میگوید این، اینطور باشد.
تفاوت مفهوم عرفی و شرعی «رَحِم»
پرسش: فرمودید که [...] کسی نیست که [...] حرام باشد. الآن وقتی میگوییم عرفی و شخصی [...] متفاوت است. یعنی از [...]
پاسخ: گاهی اینچنین است، در عرف رَحِم را دایرهاش را وسیعتر میگیرند. یک انتسابی دارد مثلاً. حالا باید دید در شرع این رَحِم همه طبقاتش صله آن واجب است یا نه. خود این تازه بحث است. قطعاً یک موارد خاصی صله آن واجب است و قطع آن حرام است. اما اینکه حالا همه طبقات هم به همین صورت باشد، بعید میدانم که این احکام آنجا هم بیاید. حالا احکام شرعی یک جهت است، احکام اخلاقی یک جهت دیگر است، که عمدتاً آن جنبههای فقهیاش را بیان میکنند که حرمت و اینها. بله به هر حال... به نظر میرسد که کاربرد رَحِم در عرف یک مقدار وسیعتر باشد از شرع مقدس.
فرمایش حضرت امام (ره) در وقف بر اولاد و اولادِ اولاد
بله حالا مسئله بعد هم که خیلی مطلب زیادی ندارد را عرض میکنیم تا مسئله ۴۶. میفرمایند که اگر وقف بر اولادش کند، این تعبیر، ظهور دارد در اینکه مشترک است مذکر و مؤنث و خنثی، و بین همهشان علیالسویه تقسیم میشود. اگر وقف بر اولادِ اولادش کند، خب این عمومیت دارد، هم اولاد دختر را میگیرد هم اولاد پسر را، مؤنث باشند یا مذکر باشند، که همه اینها شامل میشود. خب این بیان، خب قطعاً بر اساس بیان شرعی است، که اولاد را در شرع مقدس، چه از پسر باشد چه از دختر باشد، اولاد انسان به حساب میآید. خب آیه مباهله که در این جهت صراحت دارد و آیات دیگر که به آن دلالت دارد. نکتهای که اینجا باید به آن اشاره کرد و بعضیها یک مقداری به آن پرداختند، به نظر میرسد که اینجا جایش نباشد، و آن بحث سیادت است. اگر سیادت، از کجا نشئت میگیرد. در آنجا میتوانیم بحث سیادت را مطرح کنیم، اصلاً اینجا بحث سیادت نیست. که آیا از پدر نشئت میگیرد، از مادر هم نشئت میگیرد یا نه... احکام خمس بر آن مترتب شود. اینجا به هر حال بحث این است که چه سادات باشند چه غیر سادات، چه دختر باشد چه نوه و نتیجه دختر و امثال اینها، همه اینها را به هر حال میفرمایند که شامل میشود. حالا انشاءالله مسئله ۴۷ و ۴۸ را که در یک سیاق است را انشاءالله عرض خواهیم کرد.
تفکیک بحث ولایت از شمول وقف بر اولاد
پرسش: شرعاً پدر یعنی نوه پسری به عنوان پدربزرگ یعنی میشود متولی این بچه و ولی این بچه میشود، اما از طرف مادری، ولی نمیشود. یعنی ولایت به آن معنا شاید...
پاسخ: بحثها مختلف است دیگر. اینها را نباید قاطی کرد. ما بحث وقف میکنیم دیگر. حالا خودش متولی این است یا متولی میگذارد... اینها بحثهای دیگر است. غرض این است که این عنوان، شامل چه کسانی میشود.