1404/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
کفایت معاطات در وقف در کلام مرحوم امام (ره) و مرحوم خویی (ره)/ صیغه وقف /كتاب الوقف

موضوع: كتاب الوقف / صیغه وقف / کفایت معاطات در وقف در کلام مرحوم امام (ره) و مرحوم خویی (ره)
مروری بر مباحث گذشته و وجه انتخاب کتاب تحریر به عنوان محور
بحث فقهی ما در رابطه با این مسئله بود که آیا در وقف، صیغه معتبر است یا خیر، و [اساساً] ماهیّت وقف چیست. [در این زمینه] از بیانات حضرت امام استفاده میکردیم. عمدتاً این مسائل، گلچینی از بیانات فقهاء است منتها [حضرت امام] با نظرات خودشان، این فرمایشات را بیان میکنند. لذا، هم این مسائل و هم مباحثی که صاحب عروه در ملحقات بیان کردهاند، ناظر به مباحث مفصّلی است که در رابطه با این موضوعات در کتاب جواهر و امثال آن آمده است. البتّه رجوع به جواهر همراه با این مسائل، لازم و خوب است تا انسان مقداری محقّقانهتر [به موضوع بپردازد]؛ منتها چون نقل اقوال فراوانی در این زمینه میشود، ممکن است انسان را سردرگم کند. اینکه این متن برای بحث استفاده شده، به خاطر این است که صدر و ذیل و روال مباحث مشخّص باشد.
فرمایش حضرت امام (ره) در کفایت معاطات در وقف برای مصالح عامّه
مسئله سومی که حضرت امام (رضوان الله علیه) در تحریر مطرح میکنند، این است که معاطات کفایت میکند در مثل وقف مسجد، مقابر، راهها، پلها و کاروانسراهایی که برای نزول مسافرین آماده میشود، و اشجاری که برای انتفاع کسانی رهگذران از سایه یا میوهشان کاشته میشود. بعد میفرمایند بلکه [فراتر از آن]، مثل اینکه کسی حصیری یا فرشی برای مسجد ببرد یا چراغی برای مشاهد و امثال آن تهیّه کند. این امور به دلیل وجود مصلحت عامّه، جنبه وقفیّت پیدا کرده و خواندن صیغه برای آنها لزومی ندارد. «الظاهر كفاية المعاطاة في مثل المساجد، والمقابر، والطرق والشوارع، والقناطر، والرباطات المعدّة لنزول المسافرين، والأشجار المغروسة لانتفاع المارّة بظلّها أو ثمرها، بل ومثل البواري للمساجد، والقناديل للمشاهد، وأشباه ذلك. وبالجملة: ما كان محبساً على مصلحة عامّة»[1]
سایر مصادیق مسئله فوق
بعد ایشان در ادامه، [مثالهایی را] بر این مسئله تفریع میکنند: اینکه اگر کسی بنایی را به نیّت مسجدیّت بسازد و به عموم اذن دهد که در آن نماز بخوانند و برخی از مردم نیز در آنجا نماز بخوانند، این کفایت میکند برای تحقّق وقف و مسجدیّت آن مکان؛ همچنین اگر قطعهای از زمین را معیّن کند که مقبره برای مسلمین بشود و بین خودش و این زمین تخلیه بکند ـــ یعنی از تحت تصرّف خود خارج کند ـــ و اذن عام بدهد برای دفن در این زمین و برخی از اموات نیز در آنجا دفن شوند؛ یا پلی بسازد و برای عابرین منعی از رفتوآمد قائل نشود و اینها هم از آن عبور کنند. [در تمام این موارد،] کفایت میکند که وقف برای این امور باشد. «فلو بنى بناءً بعنوان المسجديّة، وأذّن في الصلاة فيه للعموم، وصلّى فيه بعض الناس، كفى في وقفه وصيرورته مسجداً. وكذا لو عيّن قطعة من الأرض لأن تكون مقبرة للمسلمين، وخلّى بينها وبينهم وأذن إذناً عامّاً للدفن فيها، فدفنوا فيها بعض الأموات، أو بنى قنطرة وخلّى بينها وبين العابرين فشرعوا في العبور عليها و هكذا»[2]
پرسش: استاد این کاری که انجام میدهد، دلیل بر همان قصدش است؟ یعنی وقتی اجازه میدهد مردم بیایند و در آن مکان نماز بخوانند یا اموات را دفن کنند، دلالت میکند که قصدش وقف است؟
پاسخ: ظاهر فرمایش ایشان این است که معاطات کفایت میکند در اینکه چیزی برای آن مقصدی که دارد، وقف شود و لفظ لازم نیست.
• بعضی از جاها من ممکن است مدّتی اجازه بدهم مردم عبور کنند امّا بعدش مانع شوم.
• حالا در اینجا عرض ما این است که بله، ما قبول داریم در همه موارد اعمال، صیغه لازم نیست که از شخص صادر بشود. البتّه اگر بخواهد با لفظ بیان کند، باید صیغه خاص باشد که در بحث گذشته عرض کردیم. و شاید این بحث مبسوطی هم که کردهاند که چه صیغهای را بیان بکند ـــ چون بحث مبسوطی شده که اطلاق بگذارد یا تسبیل بکند و امثال اینها ـــ اینها هم در صورتی است که بخواهد این معنا و انشاء را با لفظ اظهار بکند.
لزوم وجود «مُبرِز» برای تحقّق عنوان وقف
پرسش: در اینجا دو مسئله پیش میآید: یکی مسئله وقف شدن آن بقعه است، و یکی صیرورتش به مسجد. فرمایش امام مستلزم این است که ما دیگر چیزی تحت عنوان «نمازخانه» نداشته باشیم؛ زیرا اگر صرف اجازه دادن به مردم برای نماز خواندن موجب مسجدیّت شود، اساساً جایی برای نمازخانه باقی نمیماند.
پاسخ: بله، در مسئله قبل این را بیان کردند که اگر بخواهد مسجد شود، اولاً باید قصد مسجدیّت داشته باشد و ثانیاً باید یک اظهاری هم بکند. ظاهر فرمایششان در مسئله دوم این بود که فرمودند: «و الظاهر كفاية قوله: "جعلته مسجداً" و إن لم يذكر ما يدلّ على وقفه و حبسه».[3] از صدر و ذیلِ مسئله دوم ایشان استفاده میشود که اگر بخواهد عنوان مسجدیّت داشته باشه و احکام مسجدیّت بر آن بار بشود، باید یک مُبرزی داشته باشد. ما هم در جلسه گذشته همین را عرض کردیم که معاطات کفایت میکند و جایگزین لفظ میشود برای تحقّق یک امر، منتها باید دید اینکه خود معاطات به تنهایی کفایت میکند، آیا تمام است یا خیر. طبق مسئله دوم، صرفِ قصد کفایت نمیکند؛ قصد، لازم است و زیربنای تحقّق این امور است امّا کفایت نمیکند. در بحث معاطات نیز باید همین را بیان بکنیم. ایشان در بحث معاطات همین را فرمودند، دیگر بحث لفظ و امثال اینها را مطرح نکردند. اگر بخواهیم بین مسئله دوم و سوم ایشان جمع کنیم، خب باید این قید را بزنیم که ایشان قائلند این معاطات باید به نوعی با لفظ همراه باشد. امّا اگر فقط مسئله سوم را در نظر بگیریم، خب یک اشکال بر بیان ایشان وارد میشود و آن اینکه صرف معاطات کفایت نمیکند و این عمل شئون و وجوه مختلفی دارد.
ارکان تحقّق وقف: قصد، تخلیه و مُبرِز
خلاصهاش این است که در وقف، هم نیّت لازم است تا انشاء تحقّق پیدا کند، و هم تخلیه لازم است در آنجاهایی که میخواهد این انشاء را نشان بدهد نسبت به آن شیء ـــ که حالا بحثهای بعدی هم هست که بعضی از انحاء وقف قبض لازم دارد که [وقف] بر اولاد و امثال اینها باشد ـــ [و هم مُبرز لازم است.] خلاصه یک وجه مشترکی در همه موقوفات هست: یکی قصد انشاء، دوم تخلیه، سوم هم اینکه یک مُبرزی داشته باشد [تا تمییز دهد این اباحه است یا وقف است.] مثلاً ممکن است کسی یک شیئی را نسبت به همسرش تخلیه هم بکند امّا قصد هبه نداشته باشد. صرف در اختیار گذاشتن یک شیء، دلالت بر هبه [یا وقف] نمیکند. از این نظر، در تمام مواردی که بحث معاطات مطرح میشود، قطعاً ما نیاز به یک مبرز داریم که اگر یک عنوان خاص بخواهد از آن استفاده بشود و احکام عقلائی یا مخصوصاً شرعی بر آن مترتّب بشود، باید به آن عنوان مُبرز باشد. صرف معاطات کفایت نمیکند، چون اعمال انسان وجوه مختلفی دارد.
نقش مُبرز در ترتّب آثار شرعی و اجتماعی وقف
پرسش: سبب شرعی در اینجا، نیّت است، مُبرِز است یا آن عمل معاطاتی؟
پاسخ: سبب شرعی همان نیّت است که این باید مُبرِز داشته باشد. مُبرِز ظهور میدهد آن سبب را. اگر مُبرز باشد ولی آن سبب نباشد، فایدهای ندارد؛ اگر آن سبب باشد و مُبرز نباشد، باز ممکن است برای خود شخص وظایفی را بیاورد ـــ که میگوییم میآورد، چون قصد انشاء کرده و تخلیه هم کرده ـــ امّا اینکه دیگران بر این آن آثار خاص را مترتّب بکنند، این لزوم نمیآورد. این مُبرز که گفته میشود برای اینکه این مجموعه شکل بگیرد. آثار کاری که میخواهد انجام بدهد، با این مُبرز تمام میشود.
پرسش: فرض کنید الان خانهای هست که من در نیّت خودم وقف میکنم مسجد باشد، و چهار نفر را هم میآورم در آن نماز بخوانند. صرف نیّت من که نمیتواند سبب شرعی باشد. لذا دست چند نفر را میگیرم میآورم و میگویم اینجا نماز بخوانید و برای آنها اصلاً تعیین نمیکنم که اینجا مسجد است ولی خودم در نیّت دارم. آیا میتوانیم بگوییم اینجا وقف واقع شده، به عنوان مسجد هم واقع شده حتّی مُبرز هم نداشته؟ منتها تکلیفی بر عهده افراد که نمیدانند، نمیآید ولی اینجا تبدیل به مسجد شده است.
پاسخ: نگاه کنید! عرض کردم در واقع ماهیّت وقف، هم نیّت است و هم تخلیه. این دو، ماهیّت وقف را شکل میدهند. منتها آثار دیگر یا برای خود واقف میشود که در نتیجه تکالیفی برای او معلوم میشود، یا برای دیگران. اگر بخواهد مصالح عامّه بر این عمل مترتّب بشود ـــ به هر حال مسجد یک حرمتی دارد، یک وظایف حقوقی و یک وظایف اخلاقی دارد که آثاری بر آنها مترتّب میشود ـــ این مصالح عامّه مجموعاً متقوّم به مُبرز است. اگر بخواهد اینها ترتّب پیدا بکند، به نظر میرسد که این مُبرز، هم شرعاً باید باشد و هم عقلائیّاً. امّا حالا اینکه خودش وظایف فردی نسبت به آن دارد، آن یک بحث دیگر است.
قرائن لفظیّه، حالیه و مقامیه به عنوان مُبرِز در تبیین فرمایش حضرت امام (ره)
پرسش: ظاهراً امام (ره) خودشان یک تمایزی قائل شدهاند. یهنی وقتی میفرماید کسی بنایی را «به عنوان مسجد» میسازد، یعنی شکل و هیئت ساختمانسازی او طوری است که عرفاً از آن مسجد فهمیده میشود. این خود، مُبرز است و دیگر نیازی به لفظ نیست. امّا اگر جایی را صرفاً برای نماز خواندن اختصاص دهد، آنجا دیگر احکام مسجد بر آن بار نمیشود و وقف به عنوان «مصلّا» میشود.
پاسخ: بله اگر این فرمایش ایشان را ما این گونه حمل کنیم که در یک منطقهای است که دیگر عرف از اینجا مسجد میفهمد و این قصد هست و این تخلیه هم هست، بله این کفایت میکند. امّا صرف اینکه بنایی بسازد به عنوان مسجدیّت و اذن هم بدهد که در آن کسی نماز بخواند، این کفایت برای مسجدیّت نمیکند. عرض ما این است. باید یک قرینهای باشد؛ حالا قرینه مقامیه، یا قرینه لفظیه. آنچه شما فرمودید، قرینه مقامیه است. بله، بدون قرینه حالیه یا مقامیه یا لفظیه، خود معاطات که این دو مقوّم یعنی نیّت و تخلیه را دارد، کفایت نمیکند برای اینکه عنوان مسجدیّت پیدا بکند. بله مصلّا به حساب میآید. ایشان فرمودند «و صلّى فيه بعض الناس كفى»، ولی بنده نظرم این است که حتّی اگر هم بعضی از مردمِ الان نماز نخوانند امّا این را قرار داد، ساخت یا حالا طبق مسئله بعدی منزلش را برای این جهت قرار داد و این تخلیه تحقّق پیدا کرد و این مُبرز آمد، بر دیگران این تکلیف بار میشود؛ علاوه بر اینکه این تکلیف بر خودش هم میآید و احکام باید بر آن مترتّب بشود.
تفاوت ماهوی اعمال فردی و اعمال اجتماعی
پرسش: ببخشید استاد! در رابطه با نماز میگوییم همین که از کسی بپرسیم چه میکنی و بگوید « دارم نماز میخوانم»، کافی است. آیا اینجا هم نمیتوانیم بگوییم اگر از او بپرسیم داری چه کار میکنی و او بگوید «دارم وقف مسجد میکنم» کفایت میکند؟
پاسخ: خب این اگر بگوید، همان مُبرز است. نگاه کنید! فرق اعمال فردی و اجتماعی در همین است. قوام نماز به فرد است؛ کسی هم بپرسد یا نپرسد، همین که این قصد را داشته باشد، کافی است. اگر این قصد نباشد و این بپرسد، برای نشان دادن این است که اصلاً این قصد تحقّق پیدا کرده یا نه؟ این علامت این است، اماره این است. متوجّه شدید؟ پس باید ما بین حیثیّات امور فرق بگذاریم. اینکه حالا این یک عملی انجام میدهد بینه و بین الله، خب باشد؛ حالا آثاری بر آن مترتّب میشود یا نه. حتّی اگر کسی همین ظاهر نماز را انجام بدهد و نیّتی هم نداشته باشد، این را ما میگوییم مصلّی است و احکام اجتماعی مصلّی بر آن بار میشود که «آقا! ما دیدیم نماز خواند.» مثلاً اگر قوام شهادتش به این باشد، این کافی است. نگاه کنید! این حیثیّتها مختلف است، ما این حیثیّتها را نباید با همدیگر خلط بکنیم.
غرضم اینه این مُبرز حالا یا لفظ باشد، یا قرینه مقامی. به هر حال یک مُبرزی ما در معاطات لازم داریم که آن جهت کار را نشان بدهد. حالا بنده یک چیزی را به شما میدهم، یک چیزی را هم شما میدهی. این از کجا بیع است؟ این شاید هبه معوّضه است؛ چون وجوه مختلفی دارد دیگر. این مُبرز این نشانه را بیان میکند که حالا مثلاً داخل بازار دارد این کار انجام میشود، این خودش قرینه مقامیه است. دیگر لزومی ندارد که گفته بشود این بیع است. امّا وقتی که فرزند و پدر این کار را انجام میدهد یا مثلاً یک رفیقی این کار را انجام میدهد، اینجا به نظر میرسد باید یک مُبرزی باشد که نشان بدهد من دارم میفروشم، این هم در برابر آن متاعی است که میخواهم تو بدهی.
وجود مُبرز، احتیاط واجب برای ترتّب آثار جمعی
پرسش: مُبرز جزء ماهیّت وقف که نیست.
پاسخ: به هر حال با این بیانی که عرض کردیم، مُبرز اگر تحقّق پیدا نکند، آن آثار جمعیِ وقف مترتّب نمیشود.
• خب بگوییم احتیاط مستحب است مُبرز داشته باشد.
• خیر، اگر بخواهد آثار جمعی وقف مترتّب شود، [وجود مُبرز] احتیاط واجب است؛ زیرا دیگران باید بتوانند آثار وقفیّت را بر آن مترتّب کنند.
• حالا اگر نکنند هم که مشکلی ندارد.
• نه، غرض این است که آن غرض ایفا نمیشود. اگر وقفی برای مصالح عامّه است، همان طور که عرض کردم این مصالح عامّه اعم است از احکام حقوقی و احکام اخلاقی. این میخواهد آثار مسجدیّت بر آن بار شود، این مصلحت تحقّق پیدا نمیکند. ولو اینکه حالا خودش موظّف است این را نجس نکند و امثال اینها. امّا کاری کرده که دیگران نجسش بکنند، این دیگر به آن کاری ندارد، میگوید: «باشد، نجسش هم بکنند.»
• از این طرف یک مشکلی پیش میآید. اگر کسی مُبرز را به کار نبرده باشد، باید بگوییم وقف باطل است، حالا آنکه ما ...
• خیر، وقف هست بینه و بین اللّه اما آن آثار جمیعی بر آن مترتّب نمیشود.
فرمایش حضرت امام (ره) در تفاوت میان احداث به قصد مسجدیّت و وقف بنای مملوک و اشکال استاد به ایشان
پرسش: استاد به نظر میرسد یک تصریحی در مسئله بعد در مورد مسجد وجود دارد.
پاسخ: بله، مسئله چهارم. حضرت امام (ره) میفرمایند: «ما ذكرنا من كفاية المعاطاة في المسجد إنّما هو فيما إذا كان أصل البناء بقصد المسجديّة» این معاطات در این صورت کفایت میکند که اصل بناء به قصد مسجدیّت باشد، «بأن نوى ببنائه و تعميره أن يكون مسجداً»، که خب روشن است، «خصوصاً إذا حاز أرضاً مباحة لأجل المسجد و بنى فيها بتلك النيّة»، خب بحث ما همین است که این خودش دلیل بر اینکه این دارد مسجد اعلام میکند، نیست. این طبق نظر خودش مسجد است. لذا اگر ادامهاش را هم خوب دقّت بکنیم، به نظر حقیر ادامه با اول از این جهت فرقی نمیکند که هر دو نیاز به مُبرز دارد. «وأمّا إذا كان له بناء مملوك- كدار أو خان- فنوى أن يكون مسجداً وصرف الناس بالصلاة فيه- من دون إجراء الصيغة عليه- يُشكل الاكتفاء به»، میفرماید که اکتفاء به آن مشکل است، «وكذا الحال في مثل الرباط و القنطرة».[4] خب به نظر میرسد که فرقی بین این دو در اینکه مُبرز میخواهد نیست.
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی به این تفکیک اشکال کرده و فرمودهاند که بین احداث [از ابتدا] و تغییر نیّت در مانند خانه فرقی نیست. اما این نکته را ایشان باز متذکّر نشدهاند. فقط اشکال کردهاند که بین یک زمینی که تخلیه است و دارد در آن میسازد یا خانهای که میخواهد آن را مسجد بکند، [فرقی] نیست. خب حالا چه کار بکنیم؟ عرض بنده این است که بله، فرقی نیست و هر دو نیاز به مُبرز دارد. این را دیگر ایشان بیان نکردهاند. این نکته باید در مباحث معاطات در موارد مختلفش بررسی بشود که به هر حال ما یک قرینهای برای این عمل لازم داریم. این عمل متقوّم است به نیّت است، این خوب است امّا به هر حال اگر عناوین عرفیه یا عناوین شرعیه بخواهد بر اعمال انسان مترتّب بشود تا آثارش هم چه آثار فردی، چه آثار اجتماعی در جمیع جوانبش مترتّب بشود، این مُبرز باید قطعاً باشد.
پرسش: میتوان جوری عنوان کرد که این اشکال وارد نشود. از یک جهت خب وقف هست، فقط آن آثار بار نمیشود.
پاسخ: بله، آن وقف هست. امّا باز در وقفیّت هم یک مُبرز لازم دارد؛ چون ممکن است حالا موقّتاً میگوید من این را در اختیار گذاشتم، بیایید [نماز] بخوانید. چون عنوان تخلیه هم مشترک است بین تخلیه همیشگی [و تخلیه موقّت]. ماهیّت وقف، تخلیه همیشگی است.
• ولی خب از یک طرف، از دست او خارج شده و نمیتواند برگردد. یعنی آن شخصی که وقف کرده و نیّتش را داشته، وقف کرده و تمام شده و از دستش خارج شده است. این نمیتواند برگردد.
• بله آن این چنین است منتها اگر بخواهد در بیرون این احکام وقفیّت بر آن مترتّب بشود، باز هم مُبرز لازم دارد. پس هم در وقفیّت و هم در وقفیّت در مسجد یا حسینیه و امثال اینها، نیاز به مُبرز دارد. حالا میگوید من اینجا را برای بیان معارف گذاشتم، نه مثلاً برای روضهخوانی. خب این باید مشخّص بشود که چه کسانی میآیند در اینجا تصرّف بکنند. همین صرف حسینیه خب مشترک است، همه میتوانند بیایند استفاده بکنند. هم آنها بهره میبرند، هم خودش به هر مقداری که آن نیّت را داشته. امّا بحث، آن آثار مجموعهای وقف است، این را خوب دقّت داشته باشید. اگر در جایی یک آثار مجموعهای دارد، باید همه خللهایش سدّ خللها بشود، جای ابهامی نماند. این اشکال بر صاحب عروه هم وارد است، همین را ایشان در ملحقات عروه، مسئله سومشان بیان فرمودهاند.
مراد از شرط «تخلیه» در تحقّق وقف
پرسش: اگر من در خانه خالی خودم نشسته باشم، تخلیه هم صادق نباشد و فقط در نیّت خودم آن را وقف کنم، آیا اینجا وقف واقع میشود؟
پاسخ: یعنی تخلیه صورت نگیرد و رها نشود؟
• نه، اصلاً بیرون از خانه باشم. اشتباه گفتم. نیّت میکنم که اینجا وقف بشود.
• اگر تخلیه است به گونهای که هر کس بیاید، مانعی نیست. اگر درش را ببندم که دیگر اصلاً [قابل استفاده نیست].
• نه، هیچ کاری نکنم. فقط در نیّت خودم بگویم من اینجا را وقف کردم. صرف نظر از احکام اجتماعیاش آیا بینی و بین اللّه این وقف واقع شده است؟
• بله دیگر، اگر واقعاً چنین قصدی را در این ملک داشته باشد و للّه هم باشد.
پرسش: استاد تخلیه را ظاهراً قانون تعیین میکند. تخلیه به این معنا است که در اختیار طرف مقابل قرار بگیرد. لذا صرف نبودن در آن مکان مسئله نیست. لذا اگر نیّت کند و در اختیار افراد قرار دهد، ظاهراً وقف واقع میشود.
پاسخ: خب نگاه کنید! مسجد برای مصالح عامّه است دیگر. اگر محور و حکمتش مصالح عامّه باشد، خب این باید تخلیه بکند و در معرض قرار بدهد. وقفها هم مختلف است، همه آنها که موقوفعلیه ندارد. این قسم از وقفها فقط آزادسازی عینی است در راه خدا. حالا در راه خدا هم لازم نیست. بحثش را عرض میکنیم که آیا نیّت قربت لازم است یا نه. همین که میخواهد دیگر ملکش نباشد و از ملکش خارج میکند برای یک کاری
پرسش: منظورم این است که اصلاً هیچ کاری نکنم و اصلاً کسی را نیاورم که آنجا نماز بخواند. الان لحظه اول است که من در نیّت خودم میگویم من اینجا را وقف کردم. آیا در لحظه دوم میتوانم در آن تصرّف کنم و از نیّتم برگردم یا نه؟
استاد: خب اگر گفتیم که وقف اگر برای مصالح عامّه نبود، باز لطمهای در وقفیّت نمیزند، این وقف است و نمیتواند برگردد. امّا اگر گفتیم که نه، قوام وقف به صرف کردن در مصالح عامّه است، خب اینجا وقف اصلاً شکل نگرفته است.
• خودتان نظرتان چیست؟
• غرض از وقف، «استفاده» است دیگر. این استفاده، یک بالاسر و متولیای لازم دارد که بر وقف نظارت بکند تا نابود نشود. وَ الّا اینکه حالا رها کند و کسی هم از آن استفاده نکند، اصلاً غرض عقلائی نیست. تحلیل وقف به لحاظ آن اغراض عقلائیاش ما را به اینجا میرساند که به این صورت وقف شکل نمیگیرد که فقط برای خودش باشد و برای دیگران هم تخلیه نکند.
• یعنی پس میتواند برگردد از نیّتش؟
• بله دیگر. حقیقت وقف شکل نگرفته است، تنها ظاهر مسئله رخ داده.
اشاره به فرمایش مرحوم خویی (ره) در تحقّق وقف با فعل
خب حالا این خلاصه فرمایشات حضرت امام و آن مبانیای که در این دو سه مسئله بیان فرمودند و آن چیزی که به ذهن حقیر رسید. در همین رابطه، یک کلامی هم مرحوم آیتالله خویی در منهاج، جلد دوم، مسئله 1101 در بحث وقف دارند. ایشان میفرماید که ظاهر این است که وقف با معاطات محقّق میشود، مثل اینکه کسی به قیّم مسجد، آلات چراغ و امثال اینها بدهد. بلکه ایشان پا را فراتر میگذارد: «بل ربما يقع بالفعل بلا معاطاة»، وقف با کاری انجام میشود بدون اینکه معاطاتی هم در کار باشد، «مثل أن يعمّر الجدار أو الأسطوانة الخربة من المسجد»، این کار را انجام بدهد، «فإنه إذا مات من دون إجراء صيغة الوقف لا يرجع ميراثاً».[5]
مفروض بودن وجود مُبرز در دیدگاه مرحوم خویی (ره)
البتّه خب به نظر میرسد که باید این فرمایش ایشان را با بیانات دیگری که در جاهای دیگر دارند، تکمیل کرد که همه خصوصیّات را نیاوردند؛ یعنی نیّت را دارد و خود این کار هم به نوعی مُبرز است؛ چون دارد دیوار مسجد را میسازد دیگر. اجمالاً از کلام ایشان استفاده میشود که این مُبرزیّت را در این وقف لحاظ کردهاند. امّا اگر مُبرزیّت را شرط ندانند، باز این اشکالی که عرض کردم، به نظر میرسد به این فرمایشات وارد میشود.
پرسش: استاد میشود این طور گفت که در آن مسئله چهارم که صورت را مطرح کردند، در آن صورت اولش منظورشان این است که مُبرز اتّفاق افتاده. چون اساساً میخواهد آن زمین را بسازد برای مسجد و مسجد یک هیئت و صورت خاصّی دارد که هر کس ببیند، میفهمد که مسجد است.
پاسخ: بله، حالا این اگر اشکالی باشد، دیگر اشکال در مصادیق میشود که مرحوم آیتاللّه فاضل در اینجا این اشکال را به ایشان کردهاند که بین اینها فرقی نیست. به هر حال اگر میخواهد آن را مسجد قرار دهد، بین بنای مملوک یا غیر آن فرقی نیست. حالا ایشان بفرمایند که این بنای مملوک باید مُبرز داشته باشد. اگر بخواهیم بگوییم این اشکال بر ایشان وارد نیست، باید بگوییم ایشان آن قرینه مقامیّه را مُبرز میدانند. حالا اگر همین مُبرز را در بنای مملوک هم داشته باشد، این هم فرقی نمیکند بین زمینی که مسجد میسازد یا بنای مملوک را وقف میکند.