« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد محمدباقر تحریری

1403/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 آیات ششم و هفتم سوره مبارکه حشر در کلام مرحوم خویی (ره) و نقل چند روایت در باب انفال/ فقه الانفال /كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس / فقه الانفال / آیات ششم و هفتم سوره مبارکه حشر در کلام مرحوم خویی (ره) و نقل چند روایت در باب انفال

 

مروری بر مباحث گذشته

خلاصه عرایضمان در بحث انفال این شد که در مرحله اوّل، انفال به طور مسلّم به آن زمینی اطلاق می‌گردد که بدون خون‌ریزی و جنگ مورد تصرّف قرار بگیرد. و آن اموری که با جنگ تحت تصرّف قرار می‌گیرد، فیء به حساب می‌آید. و منافات ندارد که هم انفال و هم فیء، مورد ملکیّت خدای متعال و رسولش باشد. هرکدام از آیات سیاق خودش را دلالت دارد. در رابطه با آیه ششم و هفتم سوره مبارکه حشر عرض شد که آیه ششم ناظر به انفال است، آن جایی که بدون خون‌ریزی باشد. امّا آیه هفتمش مطلق است؛ هم آن زمین‌هایی را می‌گیرد که بدون خون‌ریزی تحت تصرّف قرار بگیرد و هم آنجایی که با جنگ و خون‌ریزی باشد. لذا اینجا یکی دو جمله مرحوم آیت‌الله خویی دارند که می‌خواهیم بیان ایشان را عرض بکنیم و بعد برویم سراغ روایات.

 

بیان مرحوم آیتالله خویی (ره) در آیات ششم و هفتم سوره حشر و اشکال استاد به ایشان

ایشان فرموده‌اند که آیه ششم راجع به انفال است و مربوط به نبیّ اکرم (ص) می‌شود. بعد فرموده‌اند با تنزّل از ظهور آیه و اینکه بگوییم از بیان مصرف ساکت است، دلالت روایات صریح بر این مطلب است که انفال برای نبیّ اکرم (ص) است و مصرفش هم به عهده ایشان است. «و قد أجاب سیِّدنا الأُستاذ (دام ظلّه) عن الإشکال: بأنّ موضوع الآیة الاولی هو ما لم یوجف علیه بخیل و لا رکاب، و هو راجع إلی النبیّ الأکرم و الآیة المبارکة ظاهرة فی ذلک، و مع التنزّل عن ظهور الآیة و دعوی سکوتها عن بیان المصرف فالروایات صریحة الدلالة علی ذلک، و لا خلاف فی المسألة».[1] عرض ما این است که در آیه اوّل نیاز به ضمیمه کردن روایات نداریم. آیه اوّل اگر در مالکیّت خدا و رسولش نسبت به انفال صریح نباشد، قطعاً ظهور دارد. ما ظهور آیه را به واسطه روایت قائل نیستیم. این یک نکته.

نکته دوم اینکه ایشان آیه دوم را این طور حمل کرده‌اند که دلالت بر جنگ دارد؛ یعنی فیئی که از غنائم جنگی باشد، برای شش گروه است؛ یعنی به شش قسمت تقسیم می‌شود؛ ﴿فلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ﴾[2] و بقیه. «و أمّا الآية الثانية فموضوعها: ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى، و المراد به ما يؤخذ منهم بالقتال وبعد الغبة عليهم ودخول قراهم، بقرينة المقابلة مع الآية الأُولى، ولم يذكر فيها أنّ ما يرجع إلى النبيّ الأكرم (صلّى اللّه عليه وآله) أيّ مقدار ممّا غنمه المسلمون، إلّا أنّ آية الغنيمة قد كشفت القناع عنه و بيّنت أنّ ما يغنمه المسلمون فخمسه يرجع إليه (صلّى اللّه عليه وآله)»[3] عرض ما این است که آیه دوم مطلق است؛ هم شامل آن فیئی می‌شود که با جنگ به دست بیاید و هم غیر آن. و از یک جهت با آیه اوّل هم‌مضمون است، چون مطلق است؛ و از یک جهت نه، به ‌طور کلّی سیاقش مشترک نیست. لذا به این نکته‌ای که عرض کردم، خوب دقّت بشود و در روایتی هم که در این ضمن می‌آید، به نوعی استفاده امام (علیه السّلام) از این آیه به همین صورت است. پس این دو نکته را ما در فرمایش مرحوم آیت‌الله خویی داریم که آیه اوّل ظهور در انفال دارد و آیه دوم ظهور در انفال ندارد و مطلق است؛ هم انفال را شامل می‌شود و هم فیء را.

پرسش: منبع فرمایش آقای خویی را هم می‌فرمایید؟

پاسخ: ایشان در مستند عروه این را بیان فرموده‌اند، صفحه 352. به یک بحثی وارد می‌شوند، در حاشیه‌اش این مطالب را بیان می‌کنند. یک اشکالی اینجا مطرح می‌شود که اگر آیه اول دلالت بر انفال می‌کند، آیه دوم دلالتش چیست؟ این اشکال مبنی بر این است که نشده بین این دو آیه جمع بشود. ایشان به این صورت جمع می‌کنند.

پرسش: ببخشید استاد از جهت به دست آمدن، آیه دوم مطلق است دیگر. یعنی چون آیه دوم (... نامفهوم ...)

پاسخ: بله دیگر، چون می‌فرماید: ﴿ما أفاءَ اللهُ عَلی رَسولِه مِن أهلِ القُرَی﴾؛[4] این مطلق است؛ هم فیء نسبت به اهل قُری را می‌گیرد و هم به صورت مطلق؛ چون آیه اوّل تقریباً تصریح بود در اینکه بدون جنگ باشد. ﴿وَ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ﴾؛[5] امّا آیه دوم نه، هم بدون واو است که از یک جهت ارتباط داشته باشد و بگوییم در ادامه آن آیه است و هم اینکه ﴿مِن أهلِ القرَی﴾ دارد و آن بیانات دیگر در آیه دوم نیامده است. و چون شش مورد را بیان کرده، این شش مورد شبیه به آیه غنیمت است؛ لذا می‌تواند مسئله غنیمت را هم دلالت بکند. این اطلاقش با مسئله غنیمت هم جور درمی‌آید، تنافی ندارد. این نکته را ان‌شاء‌الله دقّت کنید.

 

رابطه عام و خاص مطلق میان فیء و انفال

پرسش: ببخشید استاد! اینکه واو نیامده و عطف نشده، واقعاً این را نمی‌رساند که دارد همان مطلب را بیشتر توضیح می‌دهد و مضمونش با همان عبارت أفاء تکرار شده است؟

پاسخ: به هر حال انفال هم یک نوع فیء است دیگر. منتها انفال به نوعی مطلق است؛ هم یک قسم از فیء را می‌گیرد و هم موارد دیگر را.

پرسش: یعنی رابطه فیء و انفال، عام و خاص من‌ وجه است؟

پاسخ: خیر، عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر غنیمت جنگی فیء است امّا معلوم نیست که انفال جزء آن باشد. انفال، هم این را شامل می‌شود و هم آنجایی که اصلاً جنگی هم نباشد. انفال عام است و فیء خاص است. منتها فیء از یک جهت هم آنجایی را می‌گیرد که جنگی در کار باشد یا بدون خون‌ریزی گرفته شود که این آیه دوم این را بیان می‌کند.

پرسش: استاد در اصطلاح مگر فیء مربوط نیست به جنگی که بدون خون‌ریزی باشد؟

پاسخ: نخیر، غنیمت است دیگر، غنیمت جنگی است. حالا جنگ یک وقت به صلح کشیده می‌شود و یک وقت با خون‌ریزی است. هر دو را شامل می‌شود.

این، مفاد آیه شریفه بود که ما به نظرمان آمد که باید این‌گونه معنا کنیم. منافات ندارد که این آیه دوم موارد مصرف را بیان کند که بعضی از این موارد با انفال مشترک است؛ درباره انفال هم ﴿لِلَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[6] بود اما درباره فیء [موارد دیگری نیز ذکر شده که] این دو مورد مشترک است و برای غنائم جنگی هم هست. این بیان نسبت به آیات.

 

روایت نخست محمّدبنمسلم در رابطه با انفال

حالا مجدّداً برمی‌گردیم در ذکر روایت به یک بیانی از مرحوم آقای خویی و مرحوم آیت‌الله فاضل. دو روایت در اینجا آمده از محمّدبن‌مسلم. روایت اولی به این صورت است که از امام صادق (علیه السّلام) نقل می‌کند که «إنّ الأنفالَ ما كان مِن أرضٍ لم يَكُنْ فيها هَراقَةُ دَمٍ أو قومٌ صولِحوا و أَعطَوا بأيديهم و ما كان مِن أرضٍ خَرِبَةٍ أو بُطونٍ أودية، فهذا كلُّه من الفيء و الأنفالُ للّه‌ و لِلرَّسولِ»؛ نگاه کنید اینجا، هم تعبیر فیء کرده‌اند، هم تعبیر انفال کرده‌اند؛ «فَما كانَ للّه‌ فهو لِلرَّسولِ يَضَعُه حيثُ يُحِبّ»؛[7] این قید را هم دارد. اطلاق آیه این را هم شامل می‌شود امّا به طور خاص دیگر در آیه نیامده است که آنچه برای خدا است، همان برای رسول است.

 

روایت دوم محمّدبن‌مسلم در رابطه با انفال

روایت دوم که ان‌شاءالله بیشتر به این روایت در جلسه بعدی می‌پردازیم، از امام باقر (علیه السّلام) است. ابتدایش همان است که [در روایت سابق] گفته شد، تا اینجا می‌رسد که «... فهذا لله و لرَسولِه فَما کانَ لله فهو لرسولِه یَضَعُه حیثُ یَشاءُ»؛ بعد این را هم در این روایت اضافه می‌کنند: «فهو للإمامِ بعدَ الرَّسولِ (صلّی الله علیه و آله و سلَّم) و أمّا قولُه "و ما أفاءَ اللهُ علی رسولِه مِنهُم فما أوجَفتُم علیه من خیلٍ و لا رکابٍ" قال ألا تَرَی هو هذا؟»؛ حضرت دارند این آیه را به همان معنای «لَم یَکُن فیها هراقَةُ دَمٍ»،

معنا می‌کنند. «و أمّا قولُه "ما أفاءَ اللهُ علی رَسولِه مِن أهلِ القُری" فهذا بمَنزِلَةِ المغنَم»؛ این آیه را می‌فرمایند که به منزله مغنم است. ادامه روایت این است: «کانَ أبی یَقولُ ذلک»، یعنی امام سجاد (علیه السّلام) هم این مطلب را بیان می‌فرمودند، «و لَیسَ لَنا فیه غیرُ سَهمَین: سهمِ الرَّسول و سهمِ القُربَی ثمَّ نحن شرکاء النّاسِ فیما بَقِیَ»؛[8] که حالا این «ثمَّ نحن شرکاءُ النّاسِ فیما بَقِیَ» یک بیان خاصّی دارد که جایی این‌ طور ندیده‌ام. عرض می‌کنیم ان‌شاءالله.

غرض این است که اینکه حضرت فرمود «بِمَنزَلَةِ المَغنَم»، نشان‌دهنده این‌ است که این آیه شریفه مطلق است و غنیمت جنگی را هم شامل می‌شود. دقیقاً خود مغنم را نفرمودند بلکه به منزله مغنم فرمودند که اطلاقش، هم شامل آنجایی می‌شود که بدون خون‌ریزی باشد، هم شامل آنجایی که با خون‌ریزی باشد.

پرسش: این روایت چه کسی بود؟

پاسخ: روایت امام باقر (علیه السلام)

     سندش؟

     هر دو صحیحه است، حالا ان‌شاءالله فردا سند هر دو را هم عرض می‌کنم. اوّلی روایت دهم و دومی روایت دوازدهم در وسائل است. جلسه بعد، یک توضیحی درباره روایت دوازدهم عرض می‌کنم؛ مرحوم آیت‌الله فاضل بیانی دارند در این روایت که می‌خواهند بفرمایند به روایت عمل نمی‌شود. ما می‌خواهیم بگوییم می‌توان به این روایت عمل کرد.

 


logo