1404/07/01
الفصل الثاني: محرمات المسجد (الثاني: حرمة دخول الكافر في المسجد. كلمات الفقهاء)/الباب الخامس: أحكام المساجد /فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)

موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الخامس: أحكام المساجد /الفصل الثاني: محرمات المسجد (الثاني: حرمة دخول الكافر في المسجد. كلمات الفقهاء)
بحث در باب پنجم فقهالمسجد با عنوان «احکام المسجد» بود. عنوان فصل دوم آن «محرمات المسجد» بود؛ ازجمله محرمات مسجد، حرمت ورود کافر در مسجد بود و عبارت فقها همچون مرحوم امام را دراینباره خواندیم.
آنچه از تحلیل عبارت فقها که دربردارنده اقوال خاصه و عامه بود این ظاهر میشود که مسئله دارای دو مقام است:
مقام نخست: دخول کفار به مسجدالحرام
مقام دوم: دخول کفار بهدیگر مساجد
این دو مقام گرچه گاه باهم مطرح میشوند، اما از جهت اقوال و ادله قابل تفکیکاند. در مقام نخست (دخول کفار به مسجدالحرام) هیچ اشکال و اختلافی در عدم جواز نیست، بلکه همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند، اما در مقام دوم میان خاصه و عامه و نیز میان هر یک از این دو اختلافاتی وجود دارد؛ یعنی هم فقهای امامیه با یکدیگر اختلافنظر دارند و هم فقهای اهل سنت.
بررسی ادله مقام نخست
استدلال بهآیه
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾[1] ؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکاند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند! و اگر از فقر میترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بینیاز میسازد؛ [و از راه دیگر جبران میکند]؛ خداوند دانا و حکیم است.
بیشتر استدلال فقها در مقام نخست به این آیه است که در نهمین سال از هجرت نازل شد که ازآنپس نزدیک شدن کفار به مسجدالحرام منع شد. آن سال «عام الوفود» نامیده شد.[2] پسازاین ممنوعیت مسلمانان بهعلت قطع شدن ارتباطات اقتصادی دچار سختی شدند، زیرا کنار مسجدالحرام دادوستد انجام میشده است، اما خداوند در ادامه آیه میفرماید: اگر از سختی اقتصادی و فقر در اثر قطع رابطه با مشرکان بیم دارید، خداوند شما را از فضل خویش بینیاز خواهد کرد؛ و این آیه درسی برای همهی زمانهاست که امید به مشرکان نداشته باشید، بلکه امید بهخدا داشته باشید.
بدون شک آیه در شأن مشرکان نازل شده است که در ایام حج به مسجدالحرام میآمدند که مناسک و فعالیتهای تجاری خود را انجام دهند، این اصلش در اینجا نازل شده است.
پیش از ورود بهبحث شأن نزول و کیفیت تاریخی آیه، در واژگان آیه چند نکته قابلتأمل است:
1. «الْمُشْرِكُونَ»
نخستین واژه «الْمُشْرِكُونَ» است. باید دید مقصود از مشرکان که با ادات حصر «إِنَّمَا» همراه است. سه نظریه و احتمال در معنای این واژه وجود دارد:
نظریه نخست: مشرک کسی است که برای خدا شریک قرار بدهد.
اگر برای خدا شریک قرار بدهند دو احتمال در مصداقش هست:
أ. نصارا و مجوس مصداق مشرکان هستند؛ زیرا بر اساس آنچه در قرآن نقل شده است، نصارا قائل به تثلیث هستند.[3] بهعنواننمونه خداوند در سوره نساء[4] و سوره مائده[5] آنرا مطرح کرده است. مجوس نیز از مصادیق مشرکان است، زیرا ایشان معتقد هستند كه براى تدبير عالم دو مبدأ خیر (یزدان) و دیگری مبدأ شر (اهریمن) وجود دارد.[6]
ب. نصارا، مجوس و یهود مصداق مشرکان هستند، یهودیها قائل بودند «عُزیر» فرزند خداست[7] ؛ پس اینها نیز همچون نصارا برای خدا شریک قائل شدند.
نظریه دوم: مشرک کسی است که بتپرست است و بت را شریک خدا قرار میدهد.
مقصود از مشرکان؛ بتپرستان، یهود و نصارا هستند؛ کسانیکه بت را شریک خدا قرار دادند و یهود و نصارا نیز بهجهت انتساب ابن اللهی به عزیر و مسیح [داخل این نظریه هستند]. اینان مشرک هستند. بتپرستان درحقیقت کافر نیستند، بلکه مشرک هستند، زیرا آنها میگویند خدای خلق، خدای متعال است[8] ، اما خدای تدبیر بتها هستند[9] ؛ [یعنی بهنحوی خدا اختیارات خود را به بتها داد]؛ شبیه به این کلام در میان یهودیان نیز هست که خداوند در [روز هفتم از آفرینش به استراحت پرداخت و دست از کار کشید].[10]
اصحاب امامیه در مقصود از «مشرک» اختلاف کردند، اما بیشتر فقهای ما معتقدند مراد از «مُشْرِكُون» در آیه 28 سوره توبه اعم از بتپرستان، یهودیان و نصارا است، زیرا اینها مشرک هستند.[11]
نظریه سوم: مشرک، همه کفار و اهل کتاب هستند.
«مشرک» بر هر کافری اطلاق میشود؛ ازجمله بر بتپرست، یهودی، نصرانی، مجوسی، زندیق و دیگران. این تعبیر از «مشرک» در عبارت شیخ انصاری[12] و محقق همدانی[13] هست.
پس مشرکان، کسانیکه ورودشان به مسجدالحرام حرام است در یکی از این نظریهها میگنجد.
2. «نَجَسٌ»
«نَجَسٌ»، واژه دیگری است که باید در آیه شریفه درباره معنای آن بحث شود که مقصود از نجاست چیست؟ واژه «نَجَس» در آیه بالفتح آمده است و بالکسر آن، «نَجِس» نیز صحیح است، اما صحت آن به دو اعتبار است:
• نَجَس (بالفتح) مصدر است.
• نَجِس (بالکسر) صفت است.
پس اینجا معنا متفاوت میشود و دو احتمال وجود دارد:
۱. «نَجَس» مصدر است. اگر اینچنین شد با «نَجِس» متفاوت است؛ البته گاهی وصف بر ذات بار میشود و میگوییم: «زيدٌ عدلٌ» که «عدل» مصدر است، اما بر زید (ذات) بار شده است؛ اینجا بهخاطر مبالغه این را گفتهاند؛ یعنی زید عادل است، اما او مجسمهی عدالت است. در مانحنفیه نیز اگر «نَجَس» مصدر باشد، معنای مبالغه دارد؛ یعنی ذات مشرک نجس است و نجاست بهذات او بازمیگردد.
اگر معنای مصدری شود، صرف فعلش اینگونه است: «نَجَسَ-يَنجَسُ» یا «نَجَسَ-يَنجُسُ» و یا «نَجُسَ-يَنجُسُ»؛ مانند «شَرُفَ-يَشرُفُ»، «عَلِمَ-يَعلَمُ»، «قَتَلَ-يَقتُلُ» و «ضَرَبَ يَضرِبُ»؛ البته این نکات اضافی است، اما دانستنش خوب است.
پس اگر بهمعنای مصدری گرفتیم دیگر نمیگوییم: «رجلٌ نَجَس» یا «رجلان نَجَسان»؛ اینجا دیگر تثنیه و جمع نداریم [و همه «نَجَس» هستند]. پس اگر مصدر شد؛ «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»، از باب مبالغه است.
2. «نَجَس» همان «نَجِس» است؛ یعنی مرادف «نَجِس» است؛ پس «نَجَس» نیز وصف میشود. برخی گفتهاند «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» همان «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجِسٌ» است؛ اینگونه باشد: مفرد، تثنیه و جمع دارد؛ یعنی گفته میشود: «رجلٌ نَجَس»، «رجلان نَجَسان»، «رجالٌ انجاسٌ» یا «إمرأة نجِسة»، «إمرأتان نجِستان» همه اینها در این باب وجود دارد.
اکنون باید دید کدام معنا در واژه «نَجَس» مراد است؛ اینکه مشرکان نجس هستند؛ آیا معنای لغوی است مقصود یا معنای شرعی؟ آیا نجاست مشرکان همچون سگ و خوک است؟
در تفسیر واژهی «نَجَس» دو دیدگاه وجود دارد:
1. دیدگاه مشهور: مقصود از «نَجَس»، معنای شرعی است؛ یعنی مشرک همانند سگ و خوک، شرعاً نجس است. این نظر را بسیاری از فقها همچون شیخ انصاری پذیرفتهاند و اهل لغت نیز آنرا بیان کردند.[14]
2. دیدگاه شاذ: مقصود از «نَجَس»، معنای لغوی آن یعنی آلودگی است؛ یعنی مشرکان انسانهایی آلودهاند و باید از ورودشان بهمسجد جلوگیری شود.
اگر معنای شرعی مراد باشد، انتقال نجاست بهمسجد حرام است و بهطریقاولی به مسجدالحرام نیز حرام است، اما اگر بهمعنای لغوی باشد مشرکان آلوده هستند؛ پس باید از ورودشان جلوگیری شود.
بهنظر میآید حق با مشهور است و مقصود از «نَجَس» همان نجاست شرعی است و آلودگی مراد نیست، زیرا اگر آلودگی باشد عموم و خصوص من وجه میشود؛ یعنی گاهی مسلمان نیز آلوده است و اگر «نَجَس» را بهمعنای آلودگی بگیریم مسلمانان نیز نباید وارد شوند و تنها مسلمانانی که آلوده نیستند حق ورود دارند، حالآنکه جواز دخول برای همه مسلمانان است. همه کفار نیز آلوده نیستند، شاید برخی از آنها آلودگی ظاهری نداشته باشند؛ مثلاً حمام رفته و لباس نو پوشیده است و آلودگی نیز در وجودشان نیست. پس بهنظر میرسد نظر مشهور درست است.
پس آنچه تاکنون در استدلال بهآیه ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ بیان شد این بود که سه مصداق در معنای «مشرک» بود:
مصداق نخست، نصارا و مجوس بودند؛ مصداق دوم، نصارا، مجوس و یهود بودند و مصداق سوم همه کفار و اهل کتاب را در برمیگیرد. علت شرک آنها نیز قبول شریک برای خدا بود. «نَجَس» نیز از باب مصدر یا وصف بود.
خداوند در آیه ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ فرمودند: مشرکان نجس هستند و در ادامه فرمودند: ﴿فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا﴾ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجدالحرام شوند! واژه «عَام» و «سنة» هر دو در قرآن بهکاررفته است، اما تفاوتهایی میان این دو هست:
برخیها گفتند مقصود از «سنة» مطلق است و همه سالهای شمسی، قمری و میلادی را در برمیگیرد[15] ، اما «عَام» سال قمری را شامل میشود[16] .
برخیها گفتند «سنة»، سال قحطی و سال بدی است، اما «عَام» به سال خوشی گفته میشود[17] . آنجا سال خوشی مشرکان بوده است که دادوستد کردند و وضع خوبی پیدا کردند، اما بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا دیگر اجازه ورود ندارند. این بحثهایی است که ذیل آیه بدان پرداخته میشود، اما ارتباط فقهی پیدا نمیکند. در بحث بعدی تاریخ نزول و شأن نزولش را بررسی میکنیم.