1403/08/26
الأول: وجوب تكريم المسجد وتعظيمه/الباب الخامس: أحكام المساجد /فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)

موضوع: فقهالمسجد (مسجد تراز انقلاب اسلامي)/الباب الخامس: أحكام المساجد /الأول: وجوب تكريم المسجد وتعظيمه
در موضوع فقهالمسجد تاکنون از چند باب بحث شده است:
باب نخست: هوية المسجد (هویت مسجد)
باب دوم: امکانيات المسجد (ظرفیتهای مسجد)
باب سوم: هندسة المسجد (نظام مهندسی مسجد)
باب چهارم: ادارة المسجد (نظارت و اداره مسجد)
اما اکنون وارد پنجمین باب با عنوان «احکام المسجد» میشویم. مسجد نیز همچون دیگر موضوعات فقهی دارای فصلهای گوناگون است که یکی از آنها بحث احکام مسجد است.
مسجد توسط فقهای عظام در بیش از 20 کتاب از کتابهای فقهی طرح شده است یا قابلیت طرح دارد؛ بنابراین یک باب فقهی نیست که یک یا دو حکم داشته باشد. پس شکی نیست که مساجد دارای احکام خمسه (واجب، حرام، مستحب، مکروه) است. فقیه نیز وقتی درباره فقهالمسجد بحث میکند باید به همه ابواب و احکام مسجد بپردازد.
بر اساس آنچه در ارائه مباحث هست، نخست از واجبات شروع میکنند، سپس بهدیگر احکام میپردازند؛ ازاینرو ما نیز نخست به واجبات مسجد را بیان میکنیم.
واجبات مسجد
مقدمه
واجبات مسجد چیست؟ ذیل عنوان واجب باید به چه چیزهایی پیرامون مسجد توجه کرد؟ برای شروع بحث نخست مقدمهای را بیان میکنیم و سپس توضیحات بیشتر را ارائه خواهیم داد.
در نگاه اسلام هر کاری سبب رشد فکر، روح و قلب انسان بهسوی کمال حقیقی شود قداست پیدا میکند و بهعنوان ارزش بشمار میآید و نوعی از قدسیت و طهارت در آن ملاحظه میشود.
بهعنواننمونه، چرا علم، امر مقدسی است؟ زیرا علم، مایه رشد آدمی میشود یا چرا طهارت نفس، ارزش است؟ چه طهارت ظاهری و چه طهارت باطنی مایه رشد آدمی میشود یا چرا کتاب، قداست دارد و میگویند با احترام با آن برخورد کنید؟ زیرا خواندن، نوشتن، بررسی و داشتن کتاب سبب رشد انسان میشود یا درباره اولیای الهی چرا مشاهد مشرفه از جایگاه مقدسی برخوردار هستند؟ چرا حرم امام رضا و مضجع شریف ایشان نیز مقدس است؟ چون آنجا یکی از اولیای الهی مدفون است که خود ایشان مقدس هستند؛ ازاینرو در آنجا هرآنچه به امام تعلق پیدا کند تقدس پیدا میکند. پس همه این امور از نگاه اسلام مقدس است و سبب کمال بشر میشود. این قُدسیت و این جهات سبب قرب انسان بهخدا میشود که همان کمال حقیقی است.
مکانهایی که بهامور مقدسه مربوط میشوند نیز از قداست برخوردارند؛ مثلاً برخی مکانهایی که در آنجا تعلیم داده میشود از قداست برخوردار میشوند؛ علم مقدس است، مکان آموزش آن نیز مقدس است؛ بنابراین مدرسه مقدس میشود، زیرا مکان آموزش علم است یا کتاب مقدس است و مکان نگهداری آن نیز مقدس میشود؛ بنابراین کتابخانه نیز مقدس میشود. عبادت خدا نیز امر مقدسی است و مکان انجام آن نیز مقدس میشود؛ بنابراین مسجد یکی از مکانهای مقدس میشود.
نخستین واجب: توقیر، تعظیم و تکریم مسجد
پیشتر صحبت کردیم که آنچه در مسجد تحقق پیدا میکند هویت مسجد یا ظرفیت مسجد است که همه اینها از امور مقدس است. مکانی که این امور در آن انجام میشود از تقدس برخوردار میشود؛ ازاینرو مسجد از مکانهای مقدس است که بزرگداشت، احترام و تکریم آن واجب است.
پس مساجد در اسلام و شریعت پیامبر گرامی اسلام از اماکن مقدسهای است که بزرگداشت و تکریم آنجا واجب است. این را بهعنوان یک امر واجب بیان میکنیم؛ بنابراین نخستین واجب درباره مسجد، توقیر، تعظیم و تکریم مسجد است.
ما حق نداریم از نگاه فقه مسجد را با دید تحقیرآمیز و کمتوجه یاد کنیم؛ در روایت نیز بدان اشارهشده و فرمودند: «وَلَا يُسَمَّى الْمُسْلِمُ رُجَيْل [رُجَيْلًا] وَلَا يُسَمَّى الْمُصْحَفُ مُصَيْحِف [مُصَيْحِفاً] وَلَا يُسَمَّى الْمَسْجِدُ مُسَيْجِد [مُسَيْجِداً]»[1] ؛ مسلمان را «رُجَيْل» نگویید و مصحف (قرآن) را «مُصَيْحِف» نگویید و مسجد را «مُسَیجِد» نگویید و تصغیر نکنید. این تعبیرها را گفتند [تا تکریم اینها خدشه برندارد].
ادله وجوب توقیر مسجد
استدلال بهآیات
این توقیر را واجب تلقی کردیم و غیر از دلیلی که در مقدمه بیان کردیم؛ ادله دیگری نیز میتوان از منابع دینی بیان کرد، ازجمله برخی از آیات قرآن که در باب مسجد وارد شده است:
• وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[2] ؛ و اینکه مساجد از آن خداست، پس هیچکس را با خدا نخوانید!
«الْمَسَاجِدَ» به «لِلَّهِ» اضافه شده است و این اضافه شدن نیز با «لام» اختصاص است که بهذات خدا اضافه شده است؛ ازاینرو مساجد را بهخدا نسبت دادند و فرمودند مساجد برای خداست، اما این انتساب چه نوع انتسابی است؟ انتساب به دو قسم است: گاهی یک چیزی را از باب تشریف به کسی نسبت میدهید تا شرافت پیدا کند؛ مثلاً این چفیه روی دوش مقام معظم رهبری بوده است یا این انگشتر در دستان ایشان بوده است و ما میخواهیم به اینها شرافت بدهیم و بهایشان نسبت میدهیم؛ این اضافه تشریفیه است؛ گاهی نمیخواهیم چیزی را شرافت بدهیم، اما میخواهیم آنرا از دیگر چیزها جدا کنیم تا مشخص شود؛ مثلاً کتاب من هیچ شرافتی ندارد، اما از دیگر کتابها تمییز داده میشود تا دیگران بفهمند برای آنها نیست؛ این اضافه تمییزیه است.
مساجد را بهخدا نسبت دادهاند و آنچه بهخدا نسبت دادهاند و اضافه شده است؛ این را اضافه تشریفیه میگویند؛ [یعنی] مساجد [از این باب] شرافت پیدا میکنند؛ ازاینرو «بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْض»؛ خانههای خداوند روی زمین میشوند، اما اگر مسجد را به مخلوق نسبت داده شد و گفتند مسجد «بنی فلان، مسجد بازار» که بهنام افراد است؛ این اضافه تشریفیه نیست، زیرا شرافتی در آن نیست، بلکه این اضافه تمییزیه است که میخواهند بانی مسجد را از دیگران مشخص کنند؛ ازاینرو در باب نامگذاری یک بحثی است که در اینجا ضرورت ندارد، اما برخیها مطرح کردند که آیا اسم گذاشتن برای مسجد جایز است یا نه؟ این کار امر جایزی است که از باب تمییز است و از باب تشریف نیست.
أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ؛ در اینجا اضافه تشریفیه است. آنچه بهخدا نسبت پیدا کرد؛ قداست پیدا میکند. جالب این است که پس از اینکه خدا بهخودش نسبت داده است؛ فرموده است: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[3] ؛ پس هیچکس را با خدا نخوانید! یعنی برای خدا شریک قائل نشوید؛ ازاینرو خواستند اینگونه بیان کنند که هرآنچه به آن نسبت داده شود مقدس میشود.
• إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ[4] ؛ مساجد خدا را تنها کسی آباد میکند که ایمان بهخدا و روز قیامت آورده باشد.
دومین آیه که بر شرافت مسجد دلالت میکند، هجدهمین آیه از سوره توبه است. خدای متعال در این آیه با ادات حصر «إنَّمَا» تعمیر مساجد را شایسته کسانی میداند که بهخدا و روز قیامت ایمان داشته باشند؛ بنابراین کسیکه مؤمن نیست حق تعمیر مسجد را ندارد.
سؤال: مقصود از تعمیر در اینجا چیست؟
جواب: پیشتر در باب ظرفیتهای مسجد دراینباره بحث کردیم و بیان کردیم که این تعمیر عام است و شامل تعمیر مادی و معنوی میشود؛ بهعبارتدیگر اگر برای حضور پرشور مردم در مسجد برنامهریزی شود؛ این نیز یک نوع از تعمیر مساجد است و آبادانی مساجد تنها به زرقوبرق ظاهر مساجد و بهکارگیری سنگهای قیمتی در نمای آن نیست، بلکه گاهی بهمعنویت و حضور پرشور مردم در مساجد است.
پیشتر تفاوت «من بنی مسجدا» و «من عمّر مسجدا» را بیان کردیم. «عمّر، تعمير» کلمه عامی است و شامل تعمیر مادی و معنوی میشود[5] ، اما بنای مسجد بهساخت مسجد، آجر روی آجر گذاشتن است؛ بنابراین علیالظاهر این آیه نیز بر شرافت مسجد دلالت میکند، بهویژه با «إنَّمَا» بر حصر ایمان نیز دلالت میکند. پس مساجد ازجمله اماکن مقدسه است که توقیر، تعظیم و تکریمش واجب است و باید بدان توجه کرد.
• فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[6] ؛ (این چراغ پرفروغ) در خانههایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آنرا بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانههایی که نام خدا در آنها برده میشود و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند.
دلالت فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ؛ در مساجد واضح است که نسبت بهخدا داده شده است.
• وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَا[7] ؛ کیست ستمکارتر از آنکسکه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیری کرد و سعی در ویرانی آنها نمود؟!
مصداق منعکنندگان از ذکر خدا در مساجد مشرکان هستند. «أَظْلَمُ» بهمعنای ظلم است که یکی از مصادیق آن شرک است یا بالاترین مصداق ظلم شرک است. ظاهر آیه در اینجا بر این دلالت میکند اگر کسی کمک به تخریب مسجد کند از مشرک بدتر است. بالاتر از مشرک چه کسی است؟ کسیکه در تخریب مساجد تلاش میکند. «مَنْ أَظْلَمُ» شامل مشرک میشود، زیرا إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[8] . استدلال اینگونه است که وقتی کسی میخواهد مسجد را تخریب کند او در شرک است که بالاترین درجات فسق است و در مقابل، کسی را که به تعمیر و آبادانی مسجد کمک میکند باید بگوییم در بالاترین درجه ایمان است، زیرا این منسوب بهخداست و مقدس است.
پس این نیز آیاتی است که بر مقدس بودن مسجد دلالت میکند و چیزی که از ناحیه خدای عزوجل مقدس شد توقیر، تعظیم و تکریمش واجب است.
الدرس الثالث والعشرون: (شنبه 26/08/14 جمادی الاولی 1446)
الباب الخامس: أحكام المساجد
الأول: وجوب تكريم المسجد وتعظيمه
بعد تقديم المباحث المتقدمة في الأبواب الأربعة الماضية من هوية المسجد وامكانيات المسجد وهندسة المسجد وادارة المسجد نبدأ هنا في الباب الخامس ببيان أحكام المساجد في فصول شتى.
لاريب في أن للمساجد أحكاما متنوعة في العناوين الخمسة الشرعية من الواجبات والمحرمات والمندوبات والمكروهات والمباحات ولابد للفقيه التعرض لها تفصيلا من منظار الفقه.
حسب الترتيب المالوف في الفقه نبدأ بواجبات المسجد أولا ثم بساير الاحكام.
الأول: وجوب تكريم المسجد وتعظيمه
لاريب في أن كل عمل يوجب ترقية الانسان وروحه وفكره نحو الكمال الحقيقي وففي الاسلام يعنون بعنوان المقدس؛ ويعتبر فيه نوع من القدسية والطهارة كما يشاهد في العلم والطهارة وتهذيب النفس وتربيتها والكتاب وأولياء الله و ...
فكل هولاء من الأمور المقدسة في الاسلام ومن منظاره، لأنها توجب كمال البشر.
ومن هنا يظهر قدسية أولياء الله ومشاهدهم ومزاراتهم لأم الشخص المدفون فيها هو سبب كمال الانسان وقربه الى الله عزوجل.
ومما يوجب ترقية الانسان نحو الكمال عبارة عم بعض الاماكن التي تكون مرتبطة بهذه الأمور المقدسة. مثل المكتبة والمدرسة والمسجد وغيرها.
فالمسجد مكان مقدس ومحترم ويجب احترامه وتعظيمه وتوقيره حسب ما أمرنا في الاسلام وفي شريعة رسول الله(ص) بتوقير المساجد.
كما ورد في بعض آيات القرآن الكريم ما یدل على وجوب توقير وتعئيم المسجد.
منها: قَوْلُهُ تَعَالَى: وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[9] .
قد أضاف الله تعالى في هذه الآية (المساجد) الى ذاته بلام الاختصاص، فهي اضافة تشريفية وليست تمييزية.
لأن الاضافة اذا كانت الى الله بمثل هذه الموارد فهي تشريفية وتدل على شرافته وقداسته وأما اذا كانت الاضافة في المساجد الى المخلوقين مثل ما يشاهد في تسمية المساجد فهي اضافة تمييزية.
ثم أكد بعد الاختصاص في الآية المباركة ِقَوْلِهِ: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا[10] .
فهذه الآية المباركة تدل على قداسة وشرافة المسجد التي لاريب فيها.
منها: قَوْلُهُ تَعَالَى: إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ[11] .
فهنا أيضا جعل الله تعالى عمارة المسجد سواء كانت ماديا ومعنويا كما تحدثنا حولها في المباحث التمهدية في الباب الأول في فقه المسجد دليلا على الايمان ويمكن أن يستفاد منها الدلالة بظاهرها على الحصر لوجود مفردة (انما) يعني على حصر الايمان في هولاء الذين يعمرون المساجد.
فاذن المساجد من الأمان المقدسة ويجب توقيرها وتعظيمها استلهاما من هذه الآية المباركة من جهت اختصاص تعميرها بالمومنين فقط.
ومنها قَوْلُهُ تَعَالَى: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ[12] .
والدلالة واضحة.
ومنها: قَوْلُهُ تَعَالَى: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَىٰ فِي خَرَابِهَا[13] .
قال الفخر الرازي في تفسيره الكبير:
«فَإِنَّ ظَاهِرَهَا يَقْتَضِي أَنْ يَكُونَ السَّاعِي فِي تَخْرِيبِ الْمَسَاجِدِ أَسْوَأَ حَالًا مِنَ الْمُشْرِكِ لِأَنَّ قَوْلَهُ: وَمَنْ أَظْلَمُ يَتَنَاوَلُ الْمُشْرِكَ لِأَنَّهُ تَعَالَى قَالَ: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[14] ؛ فَإِذَا كَانَ السَّاعِي فِي تَخْرِيبِهِ فِي أَعْظَمِ دَرَجَاتِ الْفِسْقِ وَجَبَ أَنْ يَكُونَ السَّاعِي فِي عِمَارَتِهِ فِي أَعْظَمِ دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ»[15] .