« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/

بحث ما پیرامون نمونههای روایات ابو هریره که در مورد ظهور امام عصر علیه‌السلام، حوادث قبل و حوادث بعد بود. عرض شد که ایشان معمولا صورت مسئله را پاک میکند و محوریت را به اهل بیت علیهم‌السلام نمیدهد مگر در چند روایت محدود، در ما بقی روایاتش یا محوریت را به حضرت عیسی علیه‌السلام میدهد یا تحت عنوان حوادث قبل قیامت صحبت میکند و به طور شفاف قضایای مهدویت را به خود امام نسبت نمیدهد. روایتی را از ابو داود نقل کردیم (علی رأس کل مائة سنة من یجدد) و پیرامون آن بحث کردیم، یک استدراک مختصری در مورد آن داریم، استدراک ما این است که در مورد این روایت عرض کردیم و الآن هم میگوئیم که این روایت یک مدرک خاصه ندارد البته به مضمون دیگری که نزدیک به مضمون این روایت است، روایاتی در بصائر الدرجات و بحار الانوار نقل شده است:

قَالَ الصَّادِقُ علیه‌السلام- إنّ لله فی كُلِّ خَلَفٍ عُدُولٌ يَنْفُونَ‌ عَنْهُ‌ تَحْرِيفَ‌ الْغَالِينَ‌ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَأْوِيلَ الْجَاهِلِين.[1]

امام صادقعلیه‌السلام فرمود: « برای خداوند در هر دورهای از دورههای آینده علمای عادلی است که تحریف غلات و ادعای اهل باطل و تأویل جاهلان را از بین میبرد.»

مضمون این روایت امام صادق علیه‌السلام به روایت (علی رأس کل مئة) نزدیک است، و شاهفرد و نمونه بارز آن آل محمد علیهم‌السلام هستند که همین طور در برابر جهال و مبطلین و غلات ایستادند بلغ ما بلغ کلف ما کلف و بعد آن هم علما و فقهای وابسته به این خاندان هستند و اینها اختصاص به هر صد سال هم ندارند بلکه در هر دورهای هستند، ما در دوره خودمان هم دیدیم که بعضی از منحرفین و مبطلین و جاهلین به نام دین حرف زدند و مراجع معظم با یک بیانیه مختصر، بساط آنها را جمع کردند و دیگر حیا و میتا منزوی هستند یعنی از جامعه تشیع فاصله دارند و مردم هم از آنها فاصله دارند یعنی حرفی که میزنند به عنوان حرف یک شیعه نیست بلکه به عنوان حرف یک منحرف است.

روایت بیست و نهم:

لا تزال‌ طائفة من‌ امّتي‌ على الحقّ، ظاهرين على من ناواهم، حتّى يأتي أمر اللّه تبارك و تعالى، و ينزل عيسى بن مريم علیه‌السلام.[2] « گروهی از امت من همیشه بر حق هستند که با مخالفینشان درگیر هستند و دست برتر هستند تا اینکه امر خداوند برسد و عیسی بن مریم علیه‌السلام نزول کند.»

در این روایت هم محور حضرت عیسی علیه‌السلام قرار داده شد. این روایت را احمد از عمران نقل میکند اما تاریخ مدینه دمشق جلد 1 صفحه 259 این روایت را از ابو هریره نقل میکند به این بیان:

(تاريخ مدينة دمشق: ج 1 ص 259) بسند آخر، عن أبي هريرة، قال: «لا تزال عصابة من أمتي على الحق ظاهرين على الناس، لا يبالون من خالفهم حتى ينزل عيسى بن مريم علیه‌السلام». قال: أبو عمرو: فحدثت قتادة بهذا الحديث: فقال: لا أعلم اولئك إلّا أهل الشام.[3]

«گروهی از امت من بر حق هستند که دست برتر را بر مردم دارند، برای آنها مهم نیست که کسی با اینها مخالفت بکند تا اینکه عیسی بن مریم علیه‌السلام نزول کند. ابو عمرو گفت: این حدیث را برای قتاده خواندم گفت: این خصوصیت را جز در اهل شام نمیبینم.»

روایات ابو هریره طبق القاءات اموی است. این روایت اصلا مدرک شیعی ندارد البته بعضی از علمای ما این روایت را نقل کردند ولی یا از ربیع بن انس نقل کردند یا مرسلا نقل کردند یا از مجمع البیان نقل کردند که خود مجمع البیان هم از اهل سنت نقل میکند مثلا در جلد 4 صفحه 400 مجمع البیان آمده است:

قال الربيع بن أنس‌ قرأ النبي صلی‌الله علیه و آله هذه الآية فقال إن من‌ أمتي‌ قوما على‌ الحق‌ حتى ينزل عيسى بن مريم‌.

مراد از آیه، آیه شریفه « وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ » است در حالی که این آیه درباره امثال امام زمان و یاران حضرت مهدیعلیه‌السلام هستند اما طبق این روایت شام و اتباع حضرت عیسیعلیه‌السلام هستند، ما شکی نداریم که اتباع حضرت عیسیعلیه‌السلام در آخر الزمان بر حق هستند ولی خود حضرت عیسیعلیه‌السلام تابع امام مهدی علیه‌السلام است.

پس مجمع البیان از طرق عامه نقل میکند، مرحوم سید مرتضی در شافی مرسلا نقل میکند، مرحوم فیض در صافی، مرحوم بحرانی در غایة المرام و مرحوم حویزی در نور الثقلین همه از مجمع البیان نقل میکنند و مجمع البیان هم که از طریق عامی نقل میکند.

نمیخواهم بگویم که ما یک چنین روایتی نداریم، مضمون این روایت در کتابهای ما هست:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَخِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ‌ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ يَحْيَى بْنِ سَامٍ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ: كَأَنِّي بِقَوْمٍ‌ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ‌ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ.[4]

امام باقر علیه‌السلام فرمود: « گويى گروهى از مردم را مى‌بينم كه از مشرق‌زمين قيام مى‌كنند و در جستجوى حق‌اند؛ ولى به آنان داده نمى‌شود، مجدّدا درخواست حق مى‌كنند؛ ولى اين‌بار نيز به آنان داده نمى‌شود. وقتى اوضاع را اين‌گونه ديدند، دست به سلاح برده و شمشيرهاى خود را بر دوش مى‌نهند كه خواسته آن‌ها برآورده مى‌شود؛ ولى پذيراى‌ آن نمى‌شوند و دست به قيام مى‌زنند و پرچم هدايت را فقط به حضرت مهدى‌ علیه‌السلام مى‌سپارند. كشته‌هاى آنان، شهيد به‌شمار مى‌آيند (گفته نشود قیامهای قبل ظهور طاغوت است.)آگاه باشيد كه اگر من در آن زمان حضور داشتم، وجودم را وقف صاحب اين امر مى‌كردم‌.»

یعنی اینقدر این جریان به ظهور امام زمان نزدیک است که من حیفم میآید شهید بشوم، کار آنها را تخطئه نمیکنم اما میخواهم بمانم تا آن ایام را ببینم.

بعضی از معاصرین دیدگاه خوبی نسبت به روایت ابو هریره دارند، میگوید:

و قد يكون مقصود قتادة أو غيره ممّن طبّق الحديث على أهل الشام أنّهم الذين يكونون في عصر ظهور المهدي و نزول المسيح علیه‌السلام، و يكون‌ هذا السبب‌ في‌ محاولة أتباع معاوية تطبيقه على أهل الشام في عصره‌.[5]

« مقصود قتاده یا غیر او که حدیث را بر اهل شام تطبیق دادند، شامیهای هستند که در عصر ظهور حضرت مهدی و نزول حضرت عیسی علیه‌السلام هستند. و چون این حدیث در مقام مدح شامیها است، پیروان معاویه سعی کردند بر اهل شام زمان خودشان تطبیق بدهند.»

اشکال:

منظور ایشان این است که قضیه خارجیه است، آن افرادی که در نزدیک ظهور امام زمان و نزدیک نزول حضرت عیسی علیه‌السلام در حالی که روایت تعبیر لا تزال دارد یعنی همیشه هستند و این با قضیه خارجیه بودن نمیسازد، اصلا این برداشتی که این فاضل معاصر از این روایت کرده با ظاهر روایت نمیسازد تعبیر لا تزال دارد یعنی در هر دورهای هستند و اولین دوره آن هم دوره معاویه است.

ما میخواهیم عرض کنیم که جعل این سنخ روایات برای تقویت دستگاه حکومت شجره ملعونه بوده لذا خیلی این روایات را رواج میدادند و جالب این است که مفاد آنها نیز در روایات ما نیست.

روایت سیام:

لا تزال عصابة من امّتي يقاتلون على أبواب دمشق و ما حوله، و على أبواب بيت المقدس و ما حوله، لا يضرّهم خذلان من خذلهم، ظاهرين على الحقّ إلى أن تقوم السّاعة.[6]

« گروهى از امت من، پيوسته بر دروازه‌هاى دمشق و اطراف آن و بر دروازه‌هاى بيت المقدس و اطراف آن مى‌جنگند و در حمايت از حق، خيانت كسانى كه تنهايشان مى‌گذارند، به آنها آسيبى نمى‌رساند، دست برتر در حق دارند تا اینکه قیامت بپا شود. ( آنها سعی بر حذف مهدویت دارند.)»

این روایات اگر صحیح باشد امروز بر این عزیزانی تطبیق داده میشود که الآن در جبهههای مقدم هستند، مدافعین حرم، زینبیین، حیدریین، فاطمیین، حزب الله و کسانی که واقعا گمنام هستند، یک شب در جلسه یکی از این گروهها بودم، یک لحظه حس کردم که در شب عاشورا در رکاب آقا ابا عبد الله علیه‌السلام هستم، آنچنان معنویت، آنچنان صفا، آنچنان از خود گذشتگی، هر لحظه امکان داشت اسرائیل بیاید، بمباران برای اسرائیل یک امر سختی نبود و برای اینها هم شهادت یک امر ترسناکی نبود که از آن بترسند، شب نهم بود برای سخنرانی رفتم، حرف میزدم و آنها فریاد میکشیدند چنان بر سر و صورت خودشان میزدند و چنان به اهل بیت ارادت و اخلاص داشتند، حرفهایی که میزنم و این جملاتی که عرض میکنم والله العظیم واقع بیش از این است و اینکه من میگویم خیلی کمتر از واقع است، وقتی برای زیارت حضرت زینب علیها‌السلام میآمدند انسان از طرز زیارت و طرز گریه و زاریشان منقلب میشد، چرا این روایات بر اینها تطبیق داده نشود؟، اینها ابواب شام هستند، ابواب بیت المقدس هستند، بچههای حزب الله ابواب بیت المقدس هستند؛ چرا این روایات بر معاویه و اتباع معاویه که سر و پا جنایت و خیانت بودند، تطبیق داده شود؟ چرا بر شجره ملعونه و خبیثه تطبیق داده شود؟

به هر حال این سنخ روایاتی است که ابو هریره نقل میکند، به نظر ما یا مصرف داخلی دارد یا در روایات دست برده و کم و زیاد کرده است که بر معاویه و امویون تطبیق شود تا بتواند بیشتر در خدمت آنها باشد.

این روایت سه صفحه مصدر دارد اما یک مصدر شیعی ندارد.

بعضی از معاصران بر این روایت تعلیقه زدند:

قد يدلّ هذا الحديث على الترابط في مقاومة الامّة لأعدائها قبيل ظهور المهديّ علیه‌السلام بين منطقة الشام و فلسطين و إيران، حيث ورد في بعض رواياته جبال الطالقان التي تطلق في الأحاديث على منطقة جبال البرز في إيران، و يؤيّده ما سيأتي من أحاديث أهل المشرق و خراسان.‌[7]

« این حدیث دلالت دارد بر مقاومت امت در برابر دشمنانشان پیش از ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام بین منطقه شام و فلسطین و ایران، زیرا در بعضی روایات کوههای طالقان وارد شده که در احادیث بر منطقه جبال البرز در ایران اطلاق میشود.»

ایشان هم روایت را بر قضیۀ خارجی و زمان خاص ربط میدهد در حالی که روایت تعبیر ( لا تزال) دارد یعنی همیشه و پیوسته است.

نظر ما نیز بر این است که اگر بنا باشد تطبیق بدهیم بر همین مقاومت اسلامی، زینبیون، فاطمیون و حیدریون و حزب الله و مدافعان حرم تطبیق دهیم نه بر معاویه و طائفه معاویه که هر چه جنایت امروز در امت اسلام است از آنها است.

 


[1] بحار الأنوار ؛ ج‌89 ؛ ص254.
[2] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص491
[3] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص492
[4] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص273.
[5] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص493
[6] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص499
[7] معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام. ؛ ج‌1 ؛ ص501
logo