99/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
/ گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / گونه شناسی روایات آخر الزمانی ابو هریره/
بحث ما پیرامون امنیت در دوران ظهور امام زمان از دیدگاه روایات عامه بود، به روایت ابو هریره منتهی شدیم، در بررسی سند آن به بررسی شرح حال و ترجمه و نظرات خاصه و عامه نسبت به میزان اعتبار ابو هریره پرداختیم، معلوم شد که ابو هریره طرفدار بنی امیه و با آنها در ارتباط بوده و روایات مهدوی را بیشتر با محوریت حضرت عیسی علیهالسلام نقل میکند. از آنجایی که نام او در کتب مهدوی یا روایاتی که در ارتباط با مهدویت است به کرات ذکر شده (لااقل صد مورد)، بر آن شدیم که نمونه روایات او و نظراتی که مطرح میکند را بررسی کنیم.
روایت سوم:
ابو هریره در ارتباط با آیه شریفه « لیظهره علی الدین کله » میگوید:
«هذا وعد من اللّه بأنّه تعالى يجعل الإسلام عاليا على جميع الأديان». ثم قال الراوي: «و تمام هذا إنّما يحصل عند خروج عيسى، و قال السدّي: ذلك عند خروج المهديّ، لا يبقى أحد إلّا دخل في الإسلام أو أدّى الخراج.[1]
«این وعده خداوند است به اینکه خداوند اسلام را برتر بر همه ادیان قرار دهد. سپس راوی گفت: و تمام این هنگام خروج عیسی علیهالسلام حاصل میشود، سدی گفت: آن هنگام خروج مهدی علیهالسلام است، احدی باقی نمیماند مگر اینکه وارد اسلام میشود یا خراج پرداخت کند.»
ما در آمدن حضرت عیسی علیهالسلام شکی نداریم؛ اما اینکه محوریت کار هنگام ظهور با حضرت عیسی علیهالسلام باشد را قبول نداریم، روایات ابو هریره معمولا همان ادبیات و خط امویون است که به حضرت مهدی علیهالسلام بها نمیدهد، او تربیتشده شجره ملعونه است، اگر مهدویت توسط برخی اهل سنت انکار شده به جهت این سنخ روایات از این افراد است.
ابو هریره برداشت خودش از آیه را گفته و هیچ اشارهای به حضرت عیسی یا حضرت مهدی علیهماالسلام ندارد. اسلام برتر از ادیان دیگر است؛ یعنی ادیان دیگر هستند و اسلام در بین آنها برتر است.
کسی در کتابهای ما، چه تفسیری و چه حدیثی، حرف ابو هریره را نقل نکرده است؛ فقط مرحوم مجلسی در جلد 17 بحار الانوار از تفسیر کبیر نقل کرده و در تفسیر کبیر آمده است: (روی عن ابی هریرة) یعنی محوریت دادن به حضرت عیسی علیهالسلام در بیانات ابو هریرة است و عرض کردیم که ایشان تحت تاثیر امویان است و سعی میکند محوریت را به امام عصر و اهل بیت علیهمالسلام ندهد و محوریت از آن کس دیگری باشد.
منابع روایت:
الكشف و البيان: ج 5 ص 36
التفسير الكبير: ج 16 ص 40 از أبو هريرة
3 بحار الانوار: ج 17 ص 182 ب از التفسير الكبير.
روایت چهارم:
همچنین ذیل آیه شریفه 28 زخرف « وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ » از ابو هریره مطلبی نقل شده که مطابق با اعتقادات ما است و از علمای بزرگ ما مثل خزاز نیشابوری به این روایت استناد میکند:
كفاية الأثر، ص 86: حدثنا أبو عبد اللّه أحمد بن محمد بن عبيد اللّه الجوهري قال: حدثنا عبد الصمد بن علي بن محمد بن مكرم قال: حدثنا الطيالسي أبو الوليد، عن أبي الزياد عبد اللّه بن ذكوان، عن أبيه، عن الاعرج، عن أبي هريرة قال:
سألت رسول اللّه صلیالله علیه و آله عن قوله عزّ و جل: وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ قال (النبي صلیالله علیه و آله):
«جعل الإمامة في عقب الحسين علیهالسلام، يخرج من صلبه تسعة من الأئمّة، و منهم مهديّ هذه الأمّة. ثمّ قال علیهالسلام: لو أنّ رجلا ضعن بين الرّكن و المقام ثمّ لقي اللّه مبغضا لأهل بيتي دخل النّار.»[2]
ابو هریره گوید: «از پیامبر خدا صلیالله علیه و آله از قول خداوند وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ سوال کردم. فرمود: امامت را در عقب حسین علیهالسلام قرار داد، از صلب او نه نفر از ائمه خارج میشود و مهدی این امت از آنها است سپس فرمود: اگر شخصی کوچ کند و بین رکن و مقام بماند و خداوند را در حالی که بغض اهل بیت علیهمالسلام من را دارد ملاقات کند، وارد آتش شود.»
حال ببینیم چقدر سعی میکنند این حقیقت را مصادره کنند من ولد العباس، من ولد عمر، سعی بر مصادره آن دارند، جای تعجب است ابو هریره مصادره نکرده است؛ ولی چون این مطلب به نفع اهل بیت علیهمالسلام بوده اصلا از کتابهاشان برداشتهاند. سفیان روایتی که خودش از امام صادق علیهالسلام درخواست کرد که پیامبر صلیالله علیه و آله در مسجد خیف چه سخنرانی فرمودند،؟ امام در حال تشریف بردن بودند؛ اما او اصرار کرد که برای من بگوئید. وقتی امام برای او خطبه پیامبر را فرمودند، کسی که همراه سفیان بود به او گفت: فهمیدی امام به تو چه گفت؟ گفت: نه! گفت: تو را ملزم کرد به اطاعت از خودش و جماعت اهل بیتعلیهمالسلام گفت: این منظورش بود؟! و حدیث امام را پاره کرد. [3]
این مطلب از ابو هریره در کتب خاصه آمده البته سند آن عامی است. اولین کتابی که این حدیث را نقل کرده کفایة الاثر حضرمی قرن چهارم است اما قبل آن این حدیث در کتب عامه بوده اما آنها آن را کلا حذف کردند و حذف احادیث مهم و ریشهای و اساسی، در بین عامه امری عادی است. در قضیه صفین وقتی حضرت عمار به شهادت رسید، عمرو بن عاص گفت: تقتله فئة باغیة یدعوهم الی الجنة و یدعوه الی النار. وقتی معاویه شنید، بر آشفت که با این حرفها مردم را علیه من تحریک میکنی عمرو بن عاص گفت: حلش میکنیم، برای مردم تبیین میکنیم که فئة باغیة کسانی بودند که او را به جنگ فرستادند. امام علی علیهالسلام هم فرمود: پس حمزه را هم پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله شهید کردند.
خلاصه عامه احادیث را برنمیتابند یا حدیث را توجیه میکنند یا عبارات آن را حذف میکنند، و اگر نشد منکر اصل کتاب میشوند. مثل برخی از ما که بیت الاحزان را انکار میکنند که نبوده و شیخ عباس قمی گفته در صورتی که ابن جبیر قرن 6 بیت الاحزان را نقل کرده و توضیح میدهد که بیت الاحزانی بوده و منتسب به حضرت فاطمه و اهل بیت علیهمالسلام بوده و کتابهای دیگر هم نقل میکنند. و بعضی از ما نیز تندروی میکنند. روش اهل سنت مشخص است؛ ببینند خیلی به ضررشان است کلا کتاب را منکر میشوند.
ما نمونه روایات ابو هریره را بررسی میکنیم که گفته میشود تحت تاثیر اموی حدیث میگوید؛ اما گاهی احادیثی گفته که بر خلاف تفکر اموی است که این احادیث را زمانی گفته که پول و رشوه به او نرسیده است.
پس این روایت از روایاتی است که در کتب خاصه از ابو هریره نقل شده و مضمون آن مطابق با روایات ما است ولی عامه از نقل این روایت اعراض کردند.
سؤال یکی از فضلای حاضر در درس: گنجی هم این روایت را در کفایة الطالب نقل کرده است.
جواب استاد: عامه گنجی شافعی را به خاطر نقل همین روایات به حساب نمیآورند، کتاب البیان گنجی را مطالعه کنید، 50 روایت دست اول دارد مخصوصا قصة سرداب و غیبت امام زمان را ایشان نقل میکند. ظاهرا او را تحمل نکردند و در حال نماز کشتند. و به او برچسب همکاری با هلاکو و مغول را زدند. گنجی به تشیع متهم شده بود در حالی که در مقدمه کتابش نام صد نفر از اساتیدش را میبرد که یکی از آنها شیعه نیست، چطور میشود شخصی رافضی باشد اما یکی از اساتید او شیعه نباشد، به هر حال او را متهم به رفض کردند و خونش را مباح کردند و در نماز کشتند به خاطر نقل این سنخ روایات.
ادامه سؤال: مطلبی ابن عباس از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل میکند که فرمودند: لو أنّ رجلا ضعن بين الرّكن و المقام ثمّ لقي اللّه مبغضا لأهل بيت محمد دخل النّار أخرجه الحاکم فی المستدرک و صححه الذهبی فی تلخیصه.
جواب استاد: ذهبی در شرح حال یزید مینویسد: و کان ناصبیا در پاورقی آمده: النواصب هم المتدینون ببغض علی بعد ذهبی از همین یزید که ناصبی است چقدر تجلیل میکند. لذا مرحوم تستری میگوید: چکار کنیم با شماها، اعتقادات شما پر تناقضات است.
روایت پنجم:
ذیل آیه شریفه 61 زخرف « وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ » مقاتل بن سلیمان میگوید:
هو المهديّ علیهالسلام يكون في آخر الزمان و بعد خروجه، يكون قيام الساعة و أماراتها.[4]
(إِنَّهُ) به حضرت مهدیعلیهالسلام برمیگردد که در آخر الزمان و بعد از خروج حضرت است. (حضرت مهدیعلیهالسلام) از علائم قیامت است.»
ثعلبی در کشف البیان نقل میکند:
و قرأ ابن عباس و أبو هريرة و قتادة و مالك بن دينار و الضحاك: وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ بفتح العين و اللام أي أمارة و علامة، و في الحديث «ينزل عيسى بن مريم على ثنيّة بالأرض المقدّسة يقال لها أفيق، و عليه ممصّران، و شعر رأسه دهين، و بيده حربة، و هي الّتي يقتل بها الدّجّال، فيأتي بيت المقدس و النّاس في صلاة العصر، و الإمام يؤمّ بهم، فيتأخّر الإمام، فيقدّمه عيسى، و يصلّي خلفه على شريعة محمّد صلیالله علیه و آله، ثمّ يقتل الخنزير، و يكسر الصّليب، و يخرب البيع و الكنائس، و يقتل النّصارى إلّا من آمن به.»[5]
« ابن عباس و ابو هریره و قتاده و مالک بن دینار و ضحاک قرائت کردند: وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ و در حدیث: عیسی بن مریم در سرزمین مقدسی که به آن أفیق گفته میشود اجلال نزول میکند و بر ایشان دو لباس است و روغن به موی سرشان زدند و در دست ایشان ابزار جنگی است.[6] و او کسی است که دجال را میکشد سپس به بیت المقدس میآید در حالی که مردم در نماز عصر هستند پس امام به آنها اشاره کرده پس امام خود را مؤخر انداخته و عیسی علیهالسلام او را مقدم میکند و پشت سر او به شریعت محمد صلیالله علیه و آله نماز میخواند. سپس خوک را میکشد و صلیب را میشکند و مراکز عبادت را خراب میکند و نصارا را میکشد مگر کسانی که ایمان آورند.»
در این روایت نامی از امام برده نشده و محوریت را به حضرت عیسی علیهالسلام میدهد. روایتی است که در روایات خاصه ذیل آیات مفسره به حضرت مهدیعلیهالسلام از ابو هریره نقل شد تا سنخ روایات ابو هریره را ببینیم.