« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

روایات عامه پیرامون امنیت

ادامه بررسی سند روایت یازدهم (ابو هریره):

بحث ما پیرامون امنیت در دوران ظهور بود، روایات شیعه را نقل کردیم، امنیت اجتماعی امنیت جامعه، روایاتی را از عامه پیرامون امنیت نقل کردیم، روایتی را از مسند احمد بن حنبل نقل کردیم که راوی آن ابو هریره بود. عرض کردیم ابو هریره نزد بسیاری از عامه از جایگاه بزرگی برخوردار است و بیشترین روایات عامه را او نقل میکند البته از نظر ما مورد تایید نیست و راویان ما نیز مورد تایید عامه نیستند و ما هم دلائلی داریم که ابو هریره را نمیپذیریم ولی یادمان نرود که ایشان در مباحث مهدویت روایات متعددی دارد که روایات او در باب مهدویت را بررسی خواهیم کرد که آیا در ارتباط خود اما عصر علیه‌السلام روایاتی دارد یا روایات او فقط فتن و ملاحم است و اگر هم مثبتاتی باشد به حضرت عیسی نسبت میدهد به هر حال گونهشناسی احادیث ابو هریره را به جلسات آینده موکول میکنیم.

شخصیت ایشان در کتابهای عامه خیلی روشن نیست، طرفداران او معمولا امثال مروان امثال عبد الله بن عمر امثال کعب الاحبار و معاویه هستند و از اهل بیت علیهم‌السلام کسی را طرفدار و مؤید ایشان نمیبینیم و خود او هم کمتر با اهل بیت علیهم‌السلام در ارتباط بود، و میبینیم چیزهایی جعل کردند که به کرامات عثمان منتهی میشود ، حرف زدن او برای رضایت معاویه بود، سخنرانی قبل خطبه نماز جمعه با او بود.

از مجموع مطالبی که در کتاب ذهبی آمده اگر نگوئیم او پروژه امویون بوده لااقل با آنها مشکل نداشته و مورد تایید و حمایت آنها بوده است، کسانی که حکم تبعید آنها از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله صادر شده بود حامی و ناشر و ناقل روایات او میشوند با اینکه ابو ذر و سلمان و علی بن ابی طالب علیه‌السلام از او سابقه بیشتری داشتند، چرا دنبالهرو این سنخ صحابه نیستند چرا از ابو هریره حمایت میکنند و او را بزرگ میکنند؟ خلیفه دوم هم با او مشکل داشت و تعابیری چون (سرقت مال الله) و (عدو الله و عدو کتابه) و او را تهدید به تبعید و شکستن سر میکرد، اگر ابو هریره از سلامت نفس و حدیث برخوردار بود، پس برخورد خلیفه دوم با او در دوران خلافت به چه معنا است؟ یا ابو هریره در نقل احادیثش راستگو نبود یا اینکه خلیفه دوم از او میخواهد که احادیث صحیح را نگوید، وقتی از ابو هریره ذهبی چنین تعریف میکنند: اصدق الناس، الامام، صاحب رسول الله، الفقیه، المجتهد، الحافظ چطور میشود که در زمان خلیفه دوم ممنوع المنبر شود، احادیث او دروغ بوده یا راست، اگر راست بوده پس خلیفه مشکل داشته و اگر دروغ بوده همین در عدم تایید ابو هریره کفایت میکند.

ذهبی نقل میکند:

عن محمد بن قیس بن محرمة: أنّ رجلا أتی زید بن ثابت فسأله عن شیء فقال علیک بأبی هریرة فإنی بینما أنا و هو و فلان فی المسجد خرج علینا رسول الله صلی‌الله علیه و آله و نحن ندعو و نذکر ربنا فجلس الینا فسکتنا فقال: عودوا للذی کنتم فیه. فدعوت أنا و صاحبی قبل أبی هریرة فجعل رسول الله صلی‌الله علیه و آله یومن ثم دعا ابو هریرة فقال: اللهم انی اسئلک ما سألک صاحبای هذان و أسألک علما لا ینسی. فقال النبی: آمین. فقلنا: یا رسول الله و نحن نسأل اللهعلما لا ینسی قال: سبقکما الغلام الدوسی.

« شخصی نزد زید بن ثابت[1] رفت و از او از چیزی سوال کرد، زید گفت: بر تو که به ابو هریره رجوع کنی، من و او و فلانی در مسجد بودیم که پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمد و ما دعا و ذکر پروردگارمان میخواندیم پس نزد ما نشستند و ما ساکت شدیم. پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: برگردید به آنچه بودید.

من و همراهم قبل از ابو هریره دعا کردیم و پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمین گفتند سپس ابو هریره دعا کرد، گفت: پروردگارا از تو میخواهم آنچه دو همراهم خواستند و علمی که فراموش نشود. پیامبر صلی‌الله علیه و آله آمین گفتند. ما گفتیم: ای رسول خدا ما نیز از خداوند علمی را بخواهیم که فراموش نشود، فرمود: غلام دوسی بر شما سبقت گرفت.»

پس علم لا ینسی (فراموش نشدنی) به ابو هریره اختصاص یافت و ابوهریره چیزی که میگوید لا ینسی است و از پیامبر صلی‌الله علیه و آله شنیده است اما سائب بن یزید میگوید:

سمع عمر یقول لابی هریرة: لتترکن الحدیث عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله او لالحقنک بأرض دوس.

« عمر به ابو هریره میگفت: یا حدیث از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله را ترک کن یا تو را به دوس ملحق کنم.»

و این روایات را توثیق میکند و سپس توجیه میکند.

خود ابو هریره میگوید: انی لاحدث احادیث لو تکلمت بها فی زمن عمر لشج رأسی. « من احادیثی را گفتم که اگر در زمان عمر می‌گفتم سر مرا می‌شکست.»

ابن کثیر توجیه می‌کند، می‌گوید:

و هذا محمول من عمر علی انه خشی من الاحادیث التی قد تضعها الناس علی غیر مواضعها و انهم یتکلمون علی ما فیها من احادیث الرخص و ان الرجل اذا اکثر من الحدیث ربما وقع فی احادیثه بعض الغلط الخطأ فیحملها الناس عنه او نحو ذلک.

« این حمل میشود بر اینکه عمر از تفاسیر احادیث میترسید و اینکه مردم در مورر احادیث رخصت صحبت کنند و اینکه او اگر خیلی حدیث نقل کند به اشتباه بیفتد پس مردم را از او و مانند آن باز میداشت.»

ذهبی موضع عمر را تایید میکند:

هکذا هو کان عمر یقول: اقلوا الحدیث عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله و زجر غیر واحد من الصحابة عن بث الحدیث و هذا مذهب لعمر و لغیره. « سیاست عمر همین بود، میگفت: از پیامبر صلی‌الله علیه و آله کم نقل روایت کنید و صحابه را از انتشار احادیث بازمیداشت و این مذهب عمر و غیر او بود.»

باید بگوئیم ذهبی که صحابه را عدول میداند و پیامبر صلی‌الله علیه و آله هم که دعا کرد که ابو هریره اشتباه نکند و فراموش نکند پس چرا سیاست عمر منع حدیث است؟

ذهبی میگوید:

فبالله علیک اذا کان الاکثار من الحدیث فی دولة عمر کانوا یمنعون منه مع صدقهم و عدالتهم و عدم الاسانید بل هو غض لم یشب فما ظنک بالاکثار من روایة الغرائب و المناکیر فی زماننا مع طول الاسانید و کثرة الوهم و الغلط فبالحری ان نزجر القوم عنه فیا لیتهم یقتصرون علی روایة الغریب و الضعیف بل یروون والله الموضوعات و الاباطیل و المستحیل فی الاصول و الفروع و الملاحم و الزهد نسال الله العافیة.

فمن روی ذلک مع علمه ببطلانه و غر المومنین فهذا ظالم لنفسه جان علی السنن و الآثار یستتاب من ذلک فان أناب و أقصر و الا فهو فاسق کفی به اثما ان یحدث بکل ما سمع و ان هو لم یعلم فلیتورع و لیستعن بمن یعینه علی تنقیة مرویاته. نسال الله العافیة فلقد عم البلاء و شملت الغفلة و دخل الداخل علی المحدثین الذین یرکن الیهم المسلمون فلا عتبی علی الفقهاء و اهل الکلام.

« به خدا هنگامی که اکثار حدیث در زمان عمر ممنوع بود با وجود صدق روات و عدالت آنها و عدم اسانید بلکه احادیث تازه بودند و مخلوط به چیزی نبودند پس گمان تو به اکثار روایت امور غریب و منکر در زمان ما با وجود طولانی بودن سندها و کثرت وهم و غلط چیست. آن تشری که در آن روز خلیفه زد ما باید بزنیم ای کاش بر روایت غریب و ضعیف اکتفا کرده بودند بلکه مجعولات و باطل و چیزهای محال در اصول و فروع و ملاحم و زهد روایت کردند. پس کسی که این روایات را با علم به بطلان آن روایت کند و مومنان را فریب دهد این به خودش ظلم کرده و بر سنن و آثار جنایت کرده و باید از آن توبه داده شود پس اگر توبه کرد و دیگر برنگشت که خوب مگرنه او فاسق است گناه هر که احادیث او را شنیده برای او کفایت میکند و اگر علم ندارد پس ورع پیشه کند و از کسی که او را بر تزکیه روایاتش یاری کند طلب کمک کند. بلا فراگیر شده و غفلت شمول یافته، مسلمانان به این محدثین اعتقاد دارند اما نفوذیها آمدند پس ما گلایهای از فقها و اهل کلام نداریم.»

وقتی صحابه عادل و فراموش هم نمیکردند چرا جلوی احادیث گرفته شد. پس دوران ذهبی (عم البلاء) احادیث دروغ و جعلی بوده ولی علت آن را نمیگوئید که علت آن این است که جلوی احادیث صحیح را گرفتند. برای ابو هریره کرامت نقل میکنند که احادیث را به دعای پیامبر صلی‌الله علیه و آله فراموش نمیکند و جلوی احادیث همین ابو هریره را گرفتند.

ابو هریره میگوید: ما کنا نستطیع ان نقول: قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله حتی قبض عمر کنا نخاف السیاط. « ما نمیتوانستیم بگوئیم قال رسول الله تا عمر فوت شد. از شلاق میترسیدیم.»

ذهبی میگوید: عمر گفت کم احادیث از پیامبر صلی‌الله علیه و آله بگوئید در حالی که ابو هریره میگوید: ما جرأت نقل روایت از پیامبر نداشتیم،. در پاورقی میگوید: اسناده ضعیف در حالی که ذهبی آورده است.

ذهبی نقل میکند:

مغیرة عن الشعبی قال: حدث ابو هریرة فرد علیه سعد حدیثا فوقع بینهما کلام حتی ارتجت الابواب بینهما.

« ابو هریره حدیثی نقل کرد، سعد وقاص جلوی او را گرفت و حدیث دیگری نقل کرد پس بحث بین آن دو واقع شد تا اینکه آنجا شلوغ شد.»

اگر ابو هریره عادل است درگیری او با سعد وقاص بر سر یک روایت از برای چه میباشد؟ پس یکی از این دو دروغگو بودند در حالی که عامه همه صحابه را عادل میدانند.

ابن عمر میگوید: یا أبا هریرة کنت الزمنا لرسول الله و اعلمنا بحدیثه. « ابوهریره تو از همه ملازمتر پیامبر بودی و عالمتر به حدیث او بودی.»

نافع میگوید:

کنت مع ابن عمر فی جنازة ابی هریرة فبقی یکثر الترحم علیه و یقول: کان ممن یحفظ حدیث رسول الله صلی‌الله علیه و آله علی المسلمین. « همراه ابن عمر در تشییع جنازه ابو هریره بودم، ابن عمر بسیار بر او ترحم میکرد و میگفت: او از کسانی بود که حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله را برای مسلمانان حفظ میکرد.»

زنان پیامبر به او اعتراض داشتند:

دخل ابو هریرة علی عائشة فقالت له: أکثرت یا أبا هریرة عن رسول الله. قال: إی والله یا أماه ما کانت تشغلنی عنه المرآة و لا المکحلة و لا الدهن. قالت: لعله. (در روایت دیگر چنین آمده: و لکنی أری ذلک شغلک عما استکثرت من حدیثی. قالت: لعله.

« ابو هریره به نزد عائشه آمد، عائشه به او گفت: ای ابو هریره بسیار از رسول الله صلی‌الله علیه و آله روایت میکنی گفت: ای به خدا ای مادرم من به آینه و سرمه و روغن مشغول نبودم. عایشه گفت: شاید.»

ابو هریره حاضر است عایشه را هم متهم به جعل حدیث کند. عامه از پیامبر صلی‌الله علیه و آله روایت نقل میکنند که فرمود: دو سوم فقه دینتان را از عائشه بگیرید؛ در حالی که در این روایت عائشه تایید میکند که همیشه دنبال آینه، سرمه، روغن و آرایش بوده است.

ابو هریره میگوید:

قدمت والله و رسول الله صلی‌الله علیه و آله بخیبر، و أنا یومئذ قد زدت علی الثلاثین سنة سنوات و أقمت معه حتی توفی أدور معه فی بیوت نسائه و أخدمه و أعزو و أحج معه و أصلی خلفه فکنت والله أعلم الناس بحدیثه.

« به خدا قسم پیامبر صلی‌الله علیه و آله خیبر بود که من آمدم و سن من در آن روز بیش از سی سال بود و همراه پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم تا وفات یافت و همراه پیامبر در خانههای زنان او میرفتم و به او خدمت میکردم و در جنگ و حج همراه پیامبر بودم و پشت سر او نماز میخواندم به خدا قسم من عالمترین مردم به حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم.»

یکی دیگر از تأیید کنندگان ابو هریره طلحه است:

جاء رجل الی طلحة بن عبید الله فقال: یا ابا محمد أرأیت هذا الیمانی یعنی ابا هریرة أهو أعلم بحدیث رسول الله صلی‌الله علیه و آله منکم نسمع منه أشیاء لا نسمعها منکم أم هو یقول علی رسول الله ما لم یقل؟ قال: اما ان یکون سمع ما لم نسمع فلا أشک سأحدثک عن ذلک انا کنا اهل بیوتات و غنم و عمل کنا ناتی رسول الله صلی‌الله علیه و آله طرفی النهار و کان مسکینا ضیفا علی باب رسول الله صلی‌الله علیه و آله یده مع یده فلا نشک انه سمع ما لم نسمع و لا تجد احدا فیه خیر یقول علی رسول الله صلی‌الله علیه و آله ما لم یقل.

« شخصی نزد طلحة بن عبید الله آمد و گفت: ای ابا محمد آیا دیدی این یمانی را؟ آیا او به حدیث رسول الله صلی‌الله علیه و آله از شما عالمتر است، چیزهایی از او شنیدم که از شما نشنیدم یا اینکه او چیزی بر پیامبر میگوید که پیامبر نگفته است؟ گفت: او شنیده آنچه ما نشنیدیم پس شک نمیکنم، برای تو حدیث کنم، ما اهل خانه و گوسفند و کار بودیم. ما صبح یا غروب نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله میآمدیم و او فقیر و مهمان رسول اللهصلی‌الله علیه و آله بود و دستش با دست پیامبر بود پس ما شک نمیکنیم که او شنیده آنچه ما نشنیدیم و اَحدی خیر نمییابد در آنچه رسول الله صلی‌الله علیه و آله نگفته است.»

پس ابو هریره طبق مطالب سیر اعلام النبلا پروژه بنی امیه بوده است و آنها از او حمایت میکردند.

 


[1] زید بن ثابت رگ یهودی داشت و ابن مسعود نیز نسبت به او نظر مثبتی نداشت و می‌گفت: او یهودی است.
logo