« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

روایات عامه پیرامون امنیت

ادامه بررسی سند روایت یازدهم (ابوهریره):

کرارا گفتیم که توثیقات و تضعیفات عامه به جهت اینکه مبانی آنها با مبانی ما فرق میکند، برای ما ارزشی ندارد مگر اینکه از باب اتمام حجت باشد.

ابو هریره: ما در مقام ارزیابی این شخص برآمدیم که ایشان هر چند نزد بسیاری از علمای عامه اعتبار دارد و از او بعضا تعبیر الامام و المجتهد میکنند ولی آیا همه این را قبول دارند و چون صحابی است همه او را قبول دارند یا نه صحابی هم باشد ایراداتی به او دارند، عدهای فقط روایات جنت و نار او را قبول دارند و عدهای او را به تدلیس (دروغگویی) رمی کردند و اینها افراد معمولی نبودند، عدهای از تابعین بودند و عدهای از خود صحابه ایشان را زیر سوال بردند.

عایشه یکی از همسران نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله است، ولی او را زیر سوال برده و خلیفه دوم از او تعبیر عدو الله و عدو کتابه و او را رمی به اختلاس و سرقت میکند و عدهای میگویند روایاتی را به پیامبر صلی‌الله علیه و آله نسبت میدهد که از پیامبر نشنیده است. در مجموع نقل روایات ایشان مورد بحث قرار گرفته است.

در ترجمه و شرح حال این صحابی به همین کتاب سیر اعلام النبلا جلد 2 مراجعه بکنیم ببینیم ذهبی در مورد او چه چیزی نقل میکند. با روش و مبنای ذهبی هم آشنا باشیم که ایشان خیلی متعصب است (طبقات شافعی سبکی نیز تصریح میکند که ذهبی متعصب است) پس عبارات را گزینشی میآورد و مواظب است که به صحابه و افراد مورد نظرش خدشهای وارد نشود در عین حال حرفهایی میآورد که آن حرفها دلالت دارد بر اینکه ابو هریره شایسته نقل روایت نیست.

ذهبی میگوید:

حمل عن النبی صلی‌الله علیه و آله علما کثیرا طیبا مبارکا و عن الصحابة أبی، ابو بکر، عمر، أسامة، عایشه، فضل بن عباس، بصرة بن ابی بصرة و کعب الحبر.[1]

اما ابو هریره از علی بن ابی طالب علیه‌السلام اصلا نقل نمیکند، آن علم کثیر طیب و مبارکی!!! که از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل کرده از کعب یهودی نقل کرده که زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله و زمان خلیفه اول و خلیفه دوم مسلمان نشد، ابو هریره از کسی که پیامبر صلی‌الله علیه و آله را ندیده و در دوران پیامبر یهودی بود، حدیث نقل میکند در حالی که میگویند خود ابو هریره صحابی بوده اما از علی بن ابی طالب علیه‌السلام که قنداقه حضرت در دست پیامبرصلی‌الله علیه و آله قرار گرفت و تا آخر عمر شریف پیامبر در رکاب پیامبر بود، روایت نقل نمیکند!! و از امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام روایت نقل نمیکند در حالی که هنگام اسلام او حسنین علیهما‌السلام چندین ساله بودند و هنگام رحلت پیامبر صلی‌الله علیه و آله قریب هفت سال داشتند، ابو هریره از کسانی که در دامان پیامبر صلی‌الله علیه و آله بزرگ شدند روایت نقل نمیکند اما از یک یهودی روایت نقل میکند.

ابو هریره میگوید: من بعد از پایان جنگ خیبر آمدم و در جایی دیگر میگوید سه سال همراه پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودم در حالی که علی بن ابی طالب علیه‌السلام سی سال مصاحبت با پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله داشت، او در سه سال بالغ بر پنج هزار روایت از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نقل میکند اما از امیر مومنان علیه‌السلام در صحیح بخاری بیست روایت نقل شده است.

ذهبی میگوید: و قد جاع ابو هریرة و احتاج و لزم المسجد ابو هریره هنگامی که مسلمان شد فقیر بود.

خود ابو هریره میگوید:

لقد رأیتنی اصرع بین القبر و المنبر و القبر من الجوع حتی یقولوا: مجنون.[2]

« گرسنگی بر من غالب میشد و میافتادم، میگفتند این دچار صرع وجنون است، میگفتم: نه جنون نیست گرسنگی است.»

او شخصی بود که غذا برای خوردن نداشت کار او چنان بالا گرفت که با پارچه کتان بینی خودش را پاک میکرد و میگفت الآن ببینید چقدر وضعم خوب شده دستمالم از ابریشم است!! من همان کسی بودم که بین منزل عایشه و منبر از گرسنگی بیهوش میشدم و شخصی کنار من مینشست، میگفتم: نه من نمردم فقط گرسنه هستم. میگوید: وضعیت ما طوری بود که در صفه مینشستیم و پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای ما خرما میفرستاد، اینقدر گرسنه بودیم که دو تا دو تا میخوردیم اما یکدفعه وضعیت مالی او تغییر کرد و به جایی رسید که به قول خودش از دستمال گران قیمت استفاده میکرد. در بعضی عبارات دارد که معاویه او را تامین میکرد زیرا او از طرفداران عثمان بود.

ثابت بن مسحل میگوید:

قال: أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني ثابت بن قيس عن ثابت بن مسحل قال: كتب الوليد بن عتبة إلى معاوية يخبره بموت أبي هريرة فكتب إليه: انظر من ترك فادفع إلى ورثته عشرة آلاف درهم و أحسن جوارهم و أفعل إليهم معروفا فإنه كان ممن نصر عثمان و كان معه في الدار فرحمه الله.

« ولید پس از مرگ ابو هریره نامهای به معاویه نوشت و او را از مرگ ابو هریره با خبر کرد، پس معاویه به او نوشت: ببین ورثه او چه کسانی هستند پس به هر کدام ده هزار درهم بده و با آنها به خوبی برخورد کن زیرا او از کسانی بود که عثمان را یاری کرد و همراه او در خانه بود.»

پس کسی که همراه عثمان بوده و جریان اموی او را تامین بکند، روایات او جای بحث دارد، و دیگر این انتظار از او نیست که بگوید حضرت مهدی علیه‌السلام امنیت را تامین میکند بلکه تامین امنیت دنیا را به حضرت عیسی علیه‌السلام نسبت میدهد زیرا آن کسی که او را از لحاظ مالی حمایت میکند نمیپسندد چون خودشان میگویند لا مهدی الا عیسی لذا روایات حضرت مهدی علیه‌السلام باید طبق سیاست آنها مصادره شود.

ابو هریره روایاتی را در تایید خودش و حرفهایش جعل میکند مانند:

حدثنا أبو هريرة قال: ما خلق الله مؤمنا سمع بى و لا يراني إلا أحبنى. قلت: و ما علمك بذلك يا أبا هريرة؟ قال: إن‌ أمى كانت امرأة مشركة، و إني كنت أدعوها إلى الإسلام فتأبى علي‌. فدعوتها يوما فأسمعتني في رسول الله صلی‌الله علیه و آله ما أكره، فأتيت رسول الله صلی‌الله علیه و آله و أنا أبكي، فذكرت له، فقال: «اللَّهمّ اهد أمّ أبي هريرة»، فخرجت عدوا، فإذا بالباب مجاف و سمعت حصحصة الماء، ثم فتحت الباب، فقالت: أشهد لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله، فرجعت و أنا أبكي من الفرح، فقلت: يا رسول الله، ادع الله أن يحبّبني و أمي إلى المؤمنين، فدعا له.

« ابو هریره گفت: هر کس یکبار با من ملاقات بکند، مجذوب من میشود، گفتم: علم تو به آن از کجا است ای ابو هریره؟ گفت: مادر من مشرک بود و من او را به اسلام دعوت میکردم، او قبول نمیکرد، روزی او را به اسلام دعوت کردم پس به پیامبر صلی‌الله علیه و آله ناسزا گفت پس نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله رفتم در حالی که گریه میکردم و از ایشان خواستم که دعا کند خداوند مادرم را هدایت کند پس فرمود: پروردگارا مادر ابو هریره را هدایت کن. رفتم که به مادرم بگویم پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای تو دعا کردم، دیدم درب را باز کرده و خیلی به من احترام کرد و گفت: أشهد لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله، پس برگشتم در حالی که از خوشحالی گریه میکردم وگفتم: ای رسول خدا، از خداوند بخواه که من و مادرم را محبوب مومنین کند پس پیامبر صلی‌الله علیه و آله برای او دعا کرد.»

ابو هریره جریانی را جعل میکند تا بگوید من محبوب خلق هستم و این به دعای پیامبر صلی‌الله علیه و آله بوده است و جعل این احادیث برای این بود که متاعش را خیلی راحت خرج کند. ابو هریره میدانست که مردم فهمیدند که او جعل روایت میکند لذا پیشدستی میکرد و میگفت:

عن الزهري قال: أخبرني سعيد بن المسيب، و أبو سلمة بن عبد الرحمن أن أبا هريرة قال: إنكم تقولون: إن أبا هريرة يكثر الحديث عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله و تقولون: ما بال المهاجرين و الأنصار لا يحدثون عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله بمثل حديث أبي هريرة؟ و إن إخوتي من المهاجرين كان يشغلهم صفق بالأسواق، و کنت امرءا مسکینا من مساکین الصفة و كنت ألزم رسول الله صلی‌الله علیه و آله على مل‌ء بطني، فأشهد إذا غابوا، و أحفظ إذا نسوا.

و كان يشغل إخوتي من الأنصار عمل أموالهم، و كنت امرأ مسكينا من مساكين الصفة أعي حين ينسون، و قد قال رسول الله صلّى الله عليه و سلّم في حديث يحدثه: أنه لن يبسط أحد ثوبه حتى أقضى مقالتي هذه، ثم يجمع إليه ثوبه إلا وعى ما. أقول، فبسطت نمرة على، حتى إذا قضى رسول الله صلی‌الله علیه و آله مقالته جمعتها إلى صدري، فما نسيت من مقالة رسول الله صلی‌الله علیه و آله تلك من شي‌ء.

« شما میگوئید ابو هریره از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله بسیار حدیث نقل میکند، و میگوئید: چرا مهاجرین و انصار از رسول الله صلی‌الله علیه و آله به مانند حدیث ابو هریره حدیث نمیکنند؟ برادران من از مهاجرین مشغول خرید و فروش بودند و انصار هم دنبال اموالشان بودند و من یکی از بیچارههای صفه بودم که ملازم رسول الله صلی‌الله علیه و آله بودم که یک چیزی به من بدهد پس من حاضر بودم هنگامی که همه غائب بودند و حفظ کردم هنگامی که همه فراموش میکردند.[3] و رسول خدا صلی‌الله علیه و آله میفرمود: هر کس که بنشیند و تا آخر حرفهای مرا بشنود، خدا به او فهم میدهد پس پارچهای میانداختم و مینشستم تا اینکه سخنرانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله تمام شود و چیزی از گفتار پیامبر فراموش نمیکردم.»

زهری نقل میکند که ابو هریره گفت: تزعمون انی اکثر الروایة عن رسول الله و الله الموعد انی کنت امرءا مسکینا

ذهبی هر روایتی که در فضیلت امیر مومنان علیه‌السلام نقل شده را تضعیف میکند اما این دو حدیث ابو هریره را میگوید: صحیحان محفوظان.

سپس حدیثی را نقل میکند که پیامبر علیه‌السلام فرموده است: ابو هریرة وعاء من العلم.

ابو هریره میگوید:

حفظت من رسول الله صلی‌الله علیه و آله وعائین اما احدهما فبثثته فی الناس اما الآخر فلو بثثته لقطع هذا البلعوم.

« دو ظرف علم از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حفظ کردم، اما یکی را در بین مردم بیان کردم اما دیگری را اگر انتشار دهم گلویم بریده شود.»

و این حدیث او را توجیه میکنند:

و قد حمل العلماء الوعاء الذی لم یبثه علی الأحادیث التی فیها تبیین أمراء السوء و أحوالهم و زمنهم. و قد کان أبو هریرة یکنی عن بعضه، و لا یصرح به خوفا علی نفسه منهم کقوله: أعوذ بالله من رأس الستین و إمارة الصبیان یشیر الی خلافة یزید بن معاویة لأنها کانت سنة ستین من الهجرة و استجاب الله دعاء ابی هریرة فمات قبلها بسنة.

« علماء ظرفی که او منتشر نکرد را بر احادیثی حمل کردند که در آن احادیث تبیین امرای سوء و احوال و زمان آنها بود و ابو هریره از بعضی از آنها به کنایه میگفت و به جهت ترس بر جانش تصریح به نام آنها نمیکرد مانند قول او: پناه میبرم به خداوند از حکومت سال شصت و امارت کودکان، و به خلافت یزید بن معاویه اشاره میکرد؛ زیرا یزید سال 60 هجری بود و خداوند دعای ابو هریره را اجابت کرد. پس یک سال قبل از آن فوت کرد.»

مکحول نقل میکند:

محمد بن راشد عن مکحول قال کان ابو هریرة یقول: رب کیس عند ابی هریرة لم یفتحه یعنی من العلم.

« ابو هریره میگفت: چه بسیار علمی که نزد ابو هریره بود و بیان نکرد.»

ذهبی می‌گوید:

هذا دال علی جواز کتمان بعض الاحادیث التی تحرک فتنة فی الاصول او الفروع او المدح و الذم اما حدیث یتعلق بحل او حرام فلا یحل کتمانه بوجه فإنه من البینات و الهدی.

و فی صحیح البخاری: قول الامام علی رضی الله عنه: حدثوا بما یعرفون و دعوا ما ینکرون أتحبون أن یکذب الله و رسوله. و کذا لو بثّ أبو هریرة ذلک الوعاء لأوذی بل لقتل و لکنّ العالم قد یؤدّیه اجتهاده الی ان ینشر الحدیث الفلانی احیاء للسنة فله ما نوی و له اجر و ان غلط فی اجتهاده.

روی عوف الاعرابی عن سعید بن ابی الحسن قال: لم یکن احد من اصحاب رسول الله اکثر حدیثا من ابی هریرة عن النبی و ان مروان زمن هو علی المدینة اراد ان یکتب حدیثه کله فأبی و قال ارو کما روینا. فلما أبی علیه تغفله مروان و اقعد له کاتبا ثقفا و دعاه فجعل ابو هریرة یحدثه و یکتب ذاک الکاتب حتی استفرغ حدیثه اجم

ثم قال مروان: تعلم انا قد کتبنا حدیثک اجمع؟ قال: و قد فعلت؟ قال: نعم. قال: فأقرؤوه علیّ. فقرؤوه فقال ابو هریرة اما انکم قد حفظتم و ان تطعنی تمحه. قال: فمحاه.

« این دلالت دارد بر جواز کتمان بعض از احادیثی که فتنه در اصول یا فروع یا مدح یا ذم حرکت دهد اما حدیثی که به حلال و حرام تعلق دارد کتمان آن حلال نیست زیرا از بینات و هدایت است.

و در صحیح بخاری: بیان امام علی علیه‌السلام: برای مردم چیزی را حدیث کنید که معروف میشمارند و آنچه انکار میکنند را ترک کنید آیا دوست دارید که خداوند و رسولش تکذیب شوند.

و همچنین اگر ابو هریره آن ظرف علم را انتشار میداد، آزار داده میشد بلکه کشته میشد و لکن عالم گاهی اجتهاد او منجر میشود به اینکه حدیث فلانی را برای احیای سنت انتشار دهد پس برای او است آنچه نیت کرده و اجر دارد اگر چه در اجتهادش خطا کرده است.

سعید بن ابو الحسن گفت: احادیث احدی از اصحاب رسول الله بیشتر از احادیث ابو هریره از پیامبر نبود، مروان اراده کرد که همه احادیث او نوشته شود اما او نپذیرفت و گفت: روایت کنید همانطور که ما روایت میکنیم. پس چون ابو هریره نپذیرفت، مروان به گونهای که او نفهمد کاتبی ماهر برای او گمارد و از او خواست حدیث بگوید و آن کاتب مینوشت تا از همۀ احادیث او فارغ شد.

مروان گفت: آیا دانستی که من همه حدیث تو را نوشتیم؟ ابو هریره گفت: آیا چنین کردید؟ مروان گفت: بله، ابو هریره گفت: آن را برای من بخوانید و برای او خواندند، ابو هریره گفت: شما حفظ کردید هر چه دارم. پس اگر از من اطاعت کنید، میگویم آن را پاک کنید. پس نوشتهها را از بین بردند.»

از این مطالب استفاده میشود که پشوانه ابوهریره در نشر احادیث، بنی امیه بودند. بنا بر این مناسب نمیدید حتی یک حدیث از علی علیه‌السلام نقل کند. و جای سوال و تعجب است که مروان که خود او و پدرش از سرسختترین دشمنان پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودند به فکر احیای سنت پیامبر افتادند؟!

ذهبی نقل میکند:

حدثنی ابو الزعیزعة کاتب مروان: أنّ مروان ارسل الی ابی هریرة فجعل یسأله و أجلسنی خلف السریر و أنا أکتب حتی اذا کان رأس الحول، دعا به فأقعده من وراء الحجاب فجعل یسأله عن ذلک الکتاب فمازاد و لا نقص و لا قدم و لا أخّر.

« کاتب مروان گفت: مروان به دنبال ابو هریره فرستاد، مروان از او سوال میکرد و من پشت تخت نشسته و مخفی بودم و مینوشتم تا سر سال او را خواند و از او در مورد کتاب سوال کرد، هیچ زیاده و کمی و تقدیم و تاخیری نداشت.»

و ذهبی میگوید:

قلت هکذا فلیکن الحفظ. «(به این میگویند حفظ و هوش وذهن) این جور احادیث ابو هریره حفظ شده است.»

پس پشتوانه ابو هریره مروان بوده لذا روایات ابو هریره جای تامل دارد، بخاری در مورد خود مروان میگوید: پناه بر خدا که ما روایتی از او از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نقل کنیم. امام علیه‌السلام در مورد مروان تعبیر یهودی میکند.

ابو هریره چه احادیثی نقل کرده که مورد رضایت بنی امیه و مروان بوده است؟

مکحول میگوید:

تواعد الناس لیلة الی قبّة من قباب معاویة فاجتمعوا فیها فقام فیهم ابو هریرة یحدثهم عن رسول الله صلی‌الله علیه و آله حتی اصبح. « مردم شبی وعده کردند در یکی از خانههای معاویه پس در آن جمع شدند ابو هریره در بین آنها ایستاد و تا صبح از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله حدیث گفت.»

پیامبر صلی‌الله علیه و آله آنها را دعوت به جهاد میکرد نمیرفتند حال به یاد احادیث پیامبر افتادند؟!

ابو هریره میگوید:

لا اعرف احدا من اصحاب رسول الله احفظ لحدیثه منی. « من احدی از اصحاب رسول الله را عارفتر از خودم به حدیث پیامبر صلی‌الله علیه و آله نمیشناسم.»

در حالی که پیامبر فرمودند: أنا مدینة العلم و علی بابها اما این احادیث را تضیف میکنند، در فتح الملک العلی میگوید: چقدر محدثین بودند که با نقل این احادیث آبرویشان رفت و نفوذ اجتماعی آنها ساقط شد اما ادعاهای ابو هریره اشکالی ندارد.

و همچنین او میگوید:

ما احد من اصحاب رسول الله اکثر حدیثا منی عنه الا ما کان من عبد الله بن عمرو فانه کان یکتب و کنت لا اکتب. « احدی از اصحاب رسول الله را نسبت به احادیث پیامبر حافظتر از خودم نمیشناسم مگر عبد الله بن عمرو، او مینوشت و من نمینوشتم.»

کعب گفته است:

ما رأیت أحدا لم یقرأ التوراة اعلم بما فیها من ابی هریرة. « احدی را عالمتر از ابو هریره به تورات ندیدم.»

کسانی که ابو هریره را تایید میکنند چه کسانی هستند؟! از یک طرف در قبۀ معاویه جمع میشوند تا ابو هریره تا صبح برای آنها حدیث بگوید از طرفی مروان کاتبی برای نوشتن احادیث او میگذارد و معاویه پول زیادی به ورثه او میدهد اما او هیچ تاییدی از اهل بیت علیهم‌السلام ندارد و خودش هم هیچ ارتباطی با اهل بیت علیهم‌السلام نداشت.

ابن مسیب میگوید:

کان ابو هریرة اذا اعطاه معاویة فسکت فاذا امسک عنه تکلم. « یعنی ابو هریره با معاویه معامله میکرد.»

ابو هریره میگفت:

لو حدثتکم بکل ما فی کیسی لرمیتمونی بالبعر ثم قال الحسن: صدق و الله لو حدثهم ان بیت الله یهدم او یحرق ما صدقوه. « اگر همه چیز را بگویم با پشکل به من بزنید حسن میگوید: راست گفت.»

اجمالا ابو هریره پروژهای اموی بود که آنقدر به نفع امویها کار میکرد که عمر هم او را قبول نداشت، خود او میگوید: اگر این حرفها را در زمان عمر میگفتم سر مرا میشکست. سالها است که تشیع را به یهودیت متهم میکنند و حال آنکه ابو هریره اموی بود و مروان از او حمایت میکرد و ابو هریره به جای حضرت مهدی، حضرت عیسی را قرار میدهد و محوریت آخر الزمان را مصادره میکند.

 


[1] سیر اعلام النبلاء ؛ ج2 ؛ ص578.
[2] سیر اعلام النبلا ؛ ج2 ؛ ص590.
[3] این روایت خودش اقراری از ابو هریره است که جو جامعه علیه او بوده و او را دروغگو می‌دانستند.
logo