« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

روایات عامه پیرامون امنیت

روایت هفتم

حَدَّثَنِي‌ مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، حَدَّثَنَا يَحْيَى، عَنْ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا قَيْسٌ، عَنْ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ، قَالَ: «شَكَوْنَا إِلَى‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صلی‌الله علیه و آله، وَ هُوَ مُتَوَسِّدٌ بُرْدَةً لَهُ، فِي ظِلِّ الْكَعْبَةِ، قُلْنَا لَهُ: أَ لَا تَسْتَنْصِرُ لَنَا؟ أَ لَا تَدْعُو اللَّهَ لَنَا؟ قَالَ: كَانَ الرَّجُلُ فِيمَنْ قَبْلَكُمْ يُحْفَرُ لَهُ فِي الْأَرْضِ، فَيُجْعَلُ فِيهِ، فَيُجَاءُ بِالْمِنْشَارِ، فَيُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ، فَيُشَقُّ بِاثْنَتَيْنِ، وَ مَا يَصُدُّهُ ذَلِكَ‌ عَنْ دِينِهِ، وَ يُمْشَطُ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ، مَا دُونَ لَحْمِهِ مِنْ عَظْمٍ، أَوْ عَصَبٍ، وَ مَا يَصُدُّهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ، وَ اللَّهِ لَيُتِمَّنَ‌ هَذَا الْأَمْرَ، حَتَّى يَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ، لَا يَخَافُ إِلَّا اللَّهَ، أَوْ الذِّئْبَ، عَلَى غَنَمِهِ، وَ لَكِنَّكُمْ تَسْتَعْجِلُون‌.[1]

« خباب بن ارت گفت: نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله شکایت کردیم در حالی که ایشان عبایی را به خود پیچیده و در سایه کعبه ایستاده بودند، ما به ایشان گفتیم: آیا طلب یاری برای ما نمیکنید؟ آیا خداوند را برای یاری ما نمیخوانید؟ فرمود: شخص مومنی که در امتهای قبل بود، زمین را برای او میکندند و او را در آن قرار میدادند و اره میآوردند و روی سر او قرار میدادند و او را دو نیمه میکردند و این او را از دینش باز نمیداشت و غیر گوشت او از استخوان و عصب را به شاخههای آهن قطعه قطعه میکردند ولی این جنایت او را از دینش باز نمیداشت، به خدا قسم این دین کامل میشود و استقرار مییابد به گونهای که سوارهای از صنعاء به حضرموت میرود در حالی که جز از خدا نمیترسد یا گرگ بر گله گوسفندانش است، و هیچ نگرانی ندارد، لکن شما عجله میکنید.»

منابع روایت

صحیح بخاری: ج 6 ص 56 ح 6544

سنن ابو داود: ج 3 ص 47 ح 2649

مسند احمد بن حنبل: ج 7 ص 450 ح 21114

4. صحیح ابن حبان: ج 15 ص 91 البته صحیح ابن حبان موجود نیست بلکه بلبان نقل میکند.

اعلام الوری: ج 1 ص 122

بحار الانوار: ج 18 ص 210

7. فی رحاب الدولة المهدی علیه‌السلام: ص 233

8. دانشنامه امام مهدی علیه‌السلام: ج 9 ص 322

نقل اعلام الوری:

أَخْرَجَهُ الْبُخَارِيُّ فِي الصَّحِيحِ‌. قَالَ الْحَافِظُ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْفَقِيهُ أَخْبَرَنَا بِشْرُ بْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا الْحُمَيْدِيُّ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ حَدَّثَنَا بَيَانُ بْنُ بِشْرٍ وَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ قَالا سَمِعْنَا قَيْساً يَقُولُ سَمِعْنَا خَبَّاباً يَقُولُأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَ هُوَ مُتَوَسِّدٌ بُرْدَةً لَهُ فِي ظِلِ‌ الْكَعْبَةِ وَ لَقَدْ لَقِينَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ شِدَّةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَا تَدْعُو اللَّهَ لَنَا فَقَعَدَ وَ هُوَ مُحْمَرٌّ وَجْهُهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ لَيُمْشَطُ أَحَدُهُمْ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ مَا دُونَ عِظَامِهِ مِنْ لَحْمٍ أَوْ عَصَبٍ مَا يَصْرِفُهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ وَ يُوضَعُ الْمِنْشَارُ عَلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ فَيُشَقُّ بِاثْنَيْنِ مَا يَصْرِفُهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ وَ لَيُتِمَّنَّ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ حَتَّى لَيَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ لَا يَخَافُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوِ الذِّئْبَ عَلَى غَنَمِهِ.[2]

« خباب‌ گويد: خدمت رسول الله صلی‌الله علیه و آله رسيدم در حالى كه خود را به بردى پيچيده و در سايه كعبه نشسته بود، و ما از مشركين آزار و اذيت زيادى را ديده بوديم، عرض كردم: يا رسول اللَّه! آيا براى ما دعا نميكنى؟ پيغمبر در اين هنگام نشسته و چهره‌اش قرمز شده بود، فرمود: كسانى كه قبل از شما بودند، اگر با ميخها گوشت و استخوان آنها را سوراخ ميكردند، آنان از دين و عقيده خود بر نميگشتند. قبل از شما اشخاصى بودند كه آنها را با اره از هم نصف ميكردند، ليكن از عقيده و مذهب خود دست بردار نبودند، خداوند اين امر را به پايان خواهد رسانيد، و هنگامي خواهد رسيد كه يك سواره از صنعاء تا حضرموت خواهد رفت و جز پروردگار از احدى نخواهد ترسيد. یا (چوپان) از گرگ نسبت به گوسفندانش (نخواهد ترسید).»

اين حديث را بخارى در صحيح خود روايت كرده است.

نقل بحار الانوار:

وَ فِي كِتَابِ دَلَائِلِ النُّبُوَّةِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ عَنْ شُعْبَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ سَمِعْتُ عَمْرَو بْنَ مَيْمُونٍ يُحَدِّثُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله سَاجِداً وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ ثَمَّ سَلَى بَعِيرٍ فَقَالُوا مَنْ يَأْخُذُ سَلَى هَذَا الْجَزُورِ أَوِ الْبَعِيرِ فَيُفَرِّقُهُ‌ عَلَى ظَهْرِهِ فَجَاءَ عُقْبَةُ بْنُ أَبِي مُعَيْطٍ فَقَذَفَهُ عَلَى ظَهْرِ النَّبِيِّ صلی‌الله علیه و آله وَ جَاءَتْ فَاطِمَةُ علیها‌السلام فَأَخَذَتْهُ مِنْ ظَهْرِهِ وَ دَعَتْ‌ عَلَى‌ مَنْ‌ صَنَعَ ذَلِكَ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ فَمَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله دَعَا عَلَيْهِمْ إِلَّا يَوْمَئِذٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ عَلَيْكَ الْمَلَأَ مِنْ قُرَيْشٍ اللَّهُمَّ عَلَيْكَ أَبَا جَهْلِ بْنَ هِشَامٍ وَ عُتْبَةَ بْنَ رَبِيعَةَ وَ شَيْبَةَ بْنَ رَبِيعَةَ وَ عُقْبَةَ بْنَ أَبِي مُعَيْطٍ وَ أُمَيَّةَ بْنَ خَلَفٍ أَوْ أُبَيَّ بْنَ خَلَفٍ شَكَّ شُعْبَةُ. قَالَ عَبْدُ اللَّهِ وَ لَقَدْ رَأَيْتُهُمْ قُتِلُوا يَوْمَ بَدْرٍ وَ أُلْقُوا فِي الْقَلِيبِ أَوْ قَالَ فِي بِئْرٍ غَيْرَ أَنَّ أُمَيَّةَ بْنَ خَلَفٍ أَوْ أُبَيَّ بْنَ خَلَفٍ كَانَ رَجُلًا بَادِناً فَقُطِّعَ قَبْلَ أَنْ يَبْلُغَ الْبِئْرَ.[3]

« عمرو بن ميمون از عبد اللَّه نقل كرده كه وى گفت: هنگامى كه حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله در حال سجده بود و جماعتى از قريش هم نزديك او بودند و بچه‌دان شترى هم در آنجا بود، يكى از آنها گفت: چه کسی داوطلب میشود كه اين رحم شتر را بردارد و بر روى محمد اندازد؟ در اين هنگام عقبة بن‌ ابى‌ معيط حاضر شد و اين عمل زشت را انجام داد حضرت فاطمه علیها‌السلام آمد و آن را از پشت حضرت برداشت، و به كسى كه مرتكب اين كار شده بود نفرين كرد، عبد اللَّه گويد: من پيامبر را ديدم كه در آن روز مشركين را نفرين ميكرد، و جز در اين روز او را در حال نفرين نديده بودم.

پيامبر صلی‌الله علیه و آله فرمود: خدايا اشراف قريش مخصوصا ابو جهل، و عتبة بن ربيعه، و شيبة بن ربيعه، و عقبة بن ابى معيط، و امية بن خلف را هلاك كن، عبد اللَّه گفته: حضرت رسول صلی‌الله علیه و آله نام هفت نفر را بردند و من همه آنها را در روز بدر كشته ديدم كه اجساد آنها را به چاه عميقى انداختند. و امية بن خلف چون مردى جسيم بود قبل از اينكه به ته چاه برسد از هم پاره پاره شد.»

این روایت شاهد بحث ما نیست، روایت شاهد بحث ما را مرحوم مجلسی از بخاری نقل میکند.

بررسی سند روایت:

طریق این روایت عامی است و خود کتاب بخاری نیز از نظر ما اشکال دارد. بخاری یک انسان متعصبی بود، از گفته او است که پشت سر یهود و نصارا نماز بخوان اما پشت سر رافضه نماز نخوان و آثار تعصب و عصبیت و نصب از کتاب او ظاهر است و کتاب او مورد مناقشه است.

خباب بن ارت:

مرحوم مامقانی میفرماید:

و قال في مجمع البحرين‌: و خبّاب ابن الأرتّمات قبل الفتنة. و أقول: قوله: مات قبل الفتنة .. اشتباه؛ فإنّه على ما نصّ عليه جمع مات سنة تسع و ثلاثين‌، بعد أن شهد صفّين و النهروان مع أمير المؤمنين علیه‌السلام. و كان عمره عند موته ثلاثا و سبعين سنة. و في المجالس‌: عن الحسن بن محمّد بن الحسن النجفي في آيات أحكامه، عن صاحب حلية الأولياء، إنّه ذكر فيها أنّ أمير المؤمنين علیه‌السلام وقف على قبره، و قال: «رحم اللّه خبّابا، أسلم راغبا، و هاجر طائعا، و عاش مجاهدا، و ابتلى في جسمه أحوالا، و لن يضيع اللّه أجر من أحسن عملا». و حكي نحو ذلك عن نهج البلاغة أيضا. و في قوله علیه‌السلام: «و ابتلي في جسمه أحوالا». إشارة إلى ما روي‌ من أنّ قريشا أوقدت له نارا، و سحبوه عليها فما أطفاها إلّا ورك‌ ظهره، و كان أثر النار ظاهرا عليه في جسده. و في اسد الغابة: أنّهم ألبسوه الدرع الحديد، و صهروه في الشمس، فبلغ منه الجهد، و لم يعط الكفّار ما سألوه.[4]

« در مجمع البحرین گفت: خباب بن ارت قبل از فتنه (قتل عثمان) فوت کرد. ولی این اشتباه است زیرا بنابر نص جمعی او در سال 39 هجری بعد از حضور در صفین و نهروان به همراهی امیر مومنان علیه‌السلام ، فوت کرد. و عمر او هنگام فوت 73 سال بود.

در المجالس از حسن بن محمد بن حسن نجفی در آیات احکام از صاحب حلیة الاولیاء نقل شده که امیر مومنان علیه‌السلام بر قبر او ایستاد و فرمود: خدا خبّاب‌ بن أرت‌ را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت كرد، و مجاهد زندگى كرد و مدتها مشکل جسمی داشت و خداوند اجر کسی را که نیکو عمل کند ضایع نمیکند. و مانند این در نهج البلاغه نقل شده است. و در فرمایش امام که "و ابتلي في جسمه أحوالا" اشاره است به آنچه روایت شده که قریش او در آتش کشاندند و آتش خاموش نشد مگر به پشت او و اثر آتش بر بدن او ظاهر بود. و در اسد الغابه: زرهای آهنی بر او پوشاندند و آن را در حرارت خورشید داغ کردند پس خیلی شکنجه دید و خسته و بیتاب شد، اما خواسته کفار را جواب نداد.»

 


[1] صحيح البخاري ؛ ج‌6 ؛ ص56.
[2] إعلام الورى بأعلام الهدى ؛ النص ؛ ص47.
[3] بحار الأنوار ؛ ج‌18 ؛ ص209.
[4] تنقيح المقال في علم الرجال (ط الحديثة) ؛ ج‌25 ؛ ص237.
logo