99/10/03
بسم الله الرحمن الرحیم
/ امنیت فراگیر/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/
روایات عامه پیرامون امنیت در هنگام ظهور
روایت ششم
حدثنا سلامة بن ناهض المقدسی ثنا عبد الله بن هانی حدثنا صمرة بن ربیعة عن یحیی بن ابی عمرو السیبانی عن عمرو بن عبد الله الحضرمی عن أبی أمامة قال: قال رسول الله صلیالله علیه و آله إنّ الله عز و جلّ استقبل بی الشام و ولّی ظهری للیمن و قال لی: و یا محمد جعلت ما تجاهک غنیمة و رزقا و ما خلف ظهرک مددا و لا یزال الاسلام یزید و ینقص الشرک و اهله حتی تسیر المرأتان لا تخشیان جورا ثم قال و الذی نفسی بیده لا تذهب الایام و اللیالی حتی یبلغ هذا الدین مبلغ هذا النجم.[1]
« عمر بن عبد الله الحضرمی از ابو امامة گفت: رسول الله صلیالله علیه و آله فرمود: خداوند عز و جل مرا رو به سوی شام و پشت مرا به یمن قرار داد و به من گفت: ای محمد آنچه پشت سر تو است نیروهای کمکی تو است و آنچه جلو میبینی فتح خواهی کرد در حالی که اسلام گسترش یابد و شرک و اهل آن کم شود تا جایی که دو زن در شب حرکت کنند و از ظلم و جور نخواهند ترسید، سپس فرمود: قسم به آنکه جانم در دست او است روزگار خواهد بود تا این دین به جایگاه این ستاره برسد (گسترش یابد).»
دوران امام عصر علیهالسلام دین اوج میگیرد و آئینی غیر از اسلام باقی نمیماند، اخیرا اعلام کردند که آینده اروپا گرایش به اسلام است، ده درصد فرانسه مسلمان هستند و پاپ اخطار داده که کاری بکنید. چون روشی را که روشی که پیش گرفتیم آینده از آن اسلام است، اروپاییها برای جلوگیری از گسترش اسلام نیاز به شخصی مانند معاویه دارند، رشید رضا در تفسیرش در سوره یونس نقل میکند که یکی از کشیشها گفته بود: ما باید در وسط برلین تندیس معاویه را بگذاریم زیرا این معاویه بود که جلوی پیشرفت اسلام را گرفت و الا همه ما محکوم به حکومت عربها بودیم، معاویه جلوی امیر مومنان علیهالسلام را گرفت.[2]
این روایت دلالت بر امنیت در آینده جهان دارد اما در این روایت اشاره نشده که آن دوران چه دورانی خواهد بود ولی قطعا این آیندهای که به آن بشارت داده شده به قرینه روایات دیگر همان دوران امام عصر علیهالسلام است.
این روایت شاهد بر مطلب است ولی اولا ما باید در مورد خود سلیمان بن احمد طبرانی بحث کنیم سلیمان بن احمد عامی است ولی در مورد اعتبار او باید بحث کنیم که آیا از اهل سنت متمایل به شیعه است. ایشان استادهای زیادی داشت و در اصفهان زندگی میکرد که متهم به ناصبی بودن بودند.
منابع روایت
المعجم الکبیر طبرانی: ج 8 ص 145
مجمع الزوائد: ج 10 ص 60
تاریخ دمشق ابن عساکر: ج 1 ص 378
بررسی سند روایت
کسی از خاصه این روایت نقل نکرده است. ما به دو نفر از افراد سند اشاره میکنیم:
سلیمان بن احمد طبرانی:
در کتب رجالی ما کمتر متعرض ایشان شدند، مرحوم تستری میفرماید: او عامی بود. اما خود اهل سنت نسبت به ایشان نظر دارند که یک شخصیت کم نظیر است، ذهبی میگوید:
« او امام،[3] حافظ،[4] رحال، جوال،[5] محدث اسلام، سرآمد معمرین، شامی طبرانی صاحب سه معجم.[6] محل تولد او عکا (فلسطین) در ماه صفر به سال 260 هجری بود و مادر او هم از عکا بود، سیزده سالگی وارد سماع حدیث و حضور در درس شد و پدر او هم از اصحاب حدیث بود و از اصحاب دحیم محدث بود. اولین کوچ او در 73 سالگی بود و در سفر باقی ماند و شخصیتها را در 16 سال ملاقات کرد و از هر شخصیتی که دید اخباری را نوشت و جمعآوری کرد و تصنیف کرد، ازدحام محدثین در درس او زیاد شد و از نقاط مختلف جهان برای دیدن او میآمدند. او به حرمین، یمن، مدائن شام، مصر، بغداد، کوفه، بصره، اصفهان، خوزستان و... رفت سپس در اصفهان به مدت 60 سال اقامت کرد و علم را نشر داد و تألیفاتی انجام داد.
او بعد مصر و شام و حجاز و یمن به عراق رفت و اگر از اول به عراق رفته بود اساتید بزرگی را درک میکرد... ابو نعیم اصفهانی و ابن منده از شاگردان او بودند... از جمله تالیفات او معجم صغیر در یک مجلد است که از هر استاد یک حدیث در آن جمع کرده و معجم کبیر که معجم نامهای صحابه و تراجم و روایات آنها است (مثلا امام حسین علیهالسلام را ذکر کرده و شرح حال امام و مقتل امام و روایاتی که از امام نقل شده را ذکر میکند، چاپ جدید معجم کبیر 25 جلد است که پنج جلد آن موجود نمیباشد) لکن مسند ابو هریره در آن نیست و احادیث صحابه مکثر را فرانگرفته است، مجموع آن در هشت جلد است و معجم اوسط از مشایخ او که اکثار در روایت دارند و چیزهای غریبی که نقل کردند و آن در پنج جلد است. طبرانی میگفت: معجم اوسط جان من است.
ابو نعیم گفت: طبرانی سال 290 به اصفهان آمد و سپس از آنجا رفت و دوباره به آنجا آمد و مدت شصت سال در آنجا بود. ابو زکریا یحیی بن منده گفت شنیدم اساتید ما از کسانی که بر آنها اعتماد بود میگفتند: ابو القاسم طبرانی حدیث عکرمه در رؤیت (که پیامبر فرمودند: پروردگارم را دیدم،) را املا کرد، ابن طباطبا علوی به او اعتراض کرد و جوهر را به سمت او پرتاب کرد پس هنگامی که طبرانی آن را دید با او به کلامی برخورد کرد که من آن را اختصار میکنم: در وسط کلامش گفت: آرام نمیگیرید و شما را به آنچه هستید مشغول کردند تا اینکه آنچه در روز حره اتفاق افتاد را ذکر نکنید پس چون ابن طباطبا این را شنید، ایستاد و عذرخواهی کرد و پشیمان شد.
ابن ابی سری گفت: ابن عقده را در کوفه دیدم، از او خواستم که درس روز گذشته را نتوانستم شرکت کنم، برای من دوباره بگوید، او امتناع کرد، اصرار کردم، گفت: از کجا هستی؟ گفتم: از اصفهان گفت: ناصبیهایی که دشمنی با اهل بیت علیهمالسلام را بناگذاشتند. گفتم: این را نگو زیرا در بین آنها متفقه و فضلا و شیعه هستند. گفت: شیعه معاویه؟ گفتم: نه به خدا قسم بلکه شیعه علی علیهالسلام و احدی در بین آنها نیست مگر اینکه علی علیهالسلام از چشم و اهل او عزیزتر است سپس درسی که از من فوت شده بود برای من اعاده کرد و به من گفت. او تألیفات زیادی داشت و حرفهای او در همه جا رائج و مورد استفاده بود. اجمالا شخصیتی است که مورد قبول است.
ابو عمر بن عبد الوهاب سلمی گفت: شنیدم طبرانی میگوید: هنگامی که ابو علی بن رستم به فارس آمد به دیدن او رفتم پس بعضی از نویسندگان نزد او آمدند پس 500 درهم جلوی پای او ریخت چون کاتب رفت، آنها را به من داد. و هنگامی که دختر او ام عدنان آمد، جلوی پای او 500 درهم ریخت پس برخواستم، گفت: کجا؟ گفتم: برخواستم تا نگویند برای این نشستم، گفت: این را نیز بردار. و در آخر کارش در مورد ابو بکر و عمر چیزی گفت پس خارج شدم و دیگر نزد او برنگشتم.» [7]
پس طبرانی از نظر ما توثیق ندارد اما نزد اهل سنت از شخصیتهای بزرگ است.
ابو امامه:
چند نفر با عنوان ابو امامه داریم ولی ابو امامهای که این روایت را نقل میکند صدی بن عجلان باهلی ابو امامه. ابو امامه از صحابه است و طبق مبنای اهل سنت صحابه عدول هستند و جماعتی مانند ابن عبد البر، ابن منده و ابو نعیم تصریح کردند که او از صحابه نبی مکرم صلیالله علیه و آله است. فقط شیخ طوسی در کتاب رجال در باب کنی میگوید: ابو امامه از اصحاب امیر مومنان علیهالسلام بود و از کسانی است که در شام معاویه او را زیر نظر داشت تا به امیر مومنان علیهالسلام ملحق نشود.
بعضی گفتند: ایشان در مصر ساکن بود و به حمص آمد و در آنجا بود تا از دنیا رفت و از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله اکثار روایت دارد و اکثر احادیث او نزد شامیها است و در سال 81 هجری فوت شد و بعضی 86 را گفتند و این آخرین صحابی شامی بود که فوت کرد.
مرحوم مامقانی میفرماید:
اگر آنچه از شیخ رحمهالله بیان شد که معاویه او را زیر نظر داشت تا به امیر مومنان علیهالسلام ملحق نشود، تمام باشد، کشف میکند که او از شیعیان و محبین امیر مومنان علیهالسلام بوده است الا اینکه شیخ رحمهالله در این نقل متفرد است و بلکه بعضی او را از منحرفین از علی علیهالسلام شمردند و در کتب تاریخ مکرر بیان شده که ماندن او همراه معاویه در شام به میل خود او بوده است.
و قضیهای را از او در جنگ صفین نقل میکند که نشان میدهد او معتقد به امیر مومنان علیهالسلام نبود:
ابو امامه و ابو درداء نزد معاویه رفتند و گفتند: چرا با این مرد میجنگی؟ در حالی که به خدا قسم او مقدمتر از تو در اسلام و نزدیکتربه رسول خدا صلیالله علیه و آله بود و به این امر احق است، گفت: به خاطر خون عثمان با او میجنگم، او قاتلین عثمان را پناه داده، پس به او بگوئید: قاتل او را به ما تحویل دهد در این حال من اولین نفر از اهل شام هستم که با او بیعت کنم.
این دو نزد علی علیهالسلام رفتند و حضرت را به گفته معاویه خبر دادند، امام علیهالسلام به آن دو فرمود: او طلب میکند کسانی را میبینید پس بیست هزار نفر غرق در سلاح خارج شدند که از آنها دیده نمیشد مگر چشمانشان، پس گفتند: همه ما او را کشتیم و اگر خواستید هدفتان را اجرا کنید پس ابو امامه و ابو درداء برگشتند و در جنگ حضور نداشتند.
این روایت نص است در اینکه این دو به فرمایش علی علیهالسلام قانع نبودند که عثمان را نکشته است و اینکه جایز نیست قاتلان عثمان را به معاویه تحویل داد و این حدیث ظاهر است در اینکه برگشت این دو از علی علیهالسلام از روی میل آنها بوده و اینکه با هیچ یک در جنگ همراه نبودند و اگر به امامت علی علیهالسلام معتقد بودند برای آنها جدایی از علی علیهالسلام جایز نبود و همچنین ترک همراهی امام در جنگ بر آنان جایز نبود. بله این دو معتقد بودند که علی علیهالسلام به جهت تقدم در اسلام و قربش به پیامبر صلیالله علیه و آله نسبت به خلافت از معاویه احق است و اما امامت که امثال عمار معتقد بودند، قطعا او از آن دور بود. خداوند او را از رحمتش دور کند و او را رسوا کند؛ چنانچه از سعادت جنگ در رکاب حضرت علیعلیهالسلام محروم شد.
و هنگامی که به حق امیر مومنان علیهالسلام جاهل بود، برای او سزاوار بود که صحابه را پیروی کند و حضرت از صحابه بود و همراه علی علیهالسلام هفتصد مرد از انصار بوند و همراه معاویه جز هفت نفر از اشقیای آنها نبود.
و قرین او ابو درداء بود بنابر آنچه ابن ابی الحدید ذکر کرده که این دو مقیم شام و ملازم معاویه بودند، روزی از معاویه اذن ورود گرفت و معاویه به او اجازه نداد پس به او گفته شد چرا اجازه ورود به تو ندادند، گفت: کسی که ابواب ملوک زندگی میکند خوار میشود و اکرام میشود.
سپس بر فرض که او به تمام و کمال عارف به حق امیر مومنان علیهالسلام بوده، ترک همراهی حضرت در جنگ حجتی موکد علیه او است و وبال آن برای او شدیدتر است و از مصادیق این آیه است: "يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُون."» [8]
آنچه عمار و مانند او به آن اعتقاد داشت، او از آن به دور بود، خدا او را رسوا کند همچنان که او را از سعادت همراهی با سید مسلمانان و امیر مومنان دور کرد.
نتیجه: ابو امامه باهلی موثق نیست.
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:
يظهر من جميع ما قيل فيه أنّه لم يكن مواليا للحقّ، فهو عندي ضعيف جدا.[9] « از تمام آنچه در مورد او گفته شد، ظاهر میشود که او موالی حق نبوده پس او نزد من ضعیف است جدا.»
پس راوی این روایت ابو امامه از نظر ما توثیق ندارد پس روایت از جهت سند اعتبار ندارد البته ما متن روایت را کنار نمیگذاریم زیرا شواهد بسیاری دارد و روایات امنیت از حد استفاضه میگذرد هر چند تواتر لفظی نیست اما تواتر معنوی و اجمالی بر وجود امنیت بالا در هنگام ظهور وجود دارد.