« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/09/17

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

 

ادامۀ بررسی سند روایت اول

حسن بن راشد:

تنها کسی که ایشان را تضعیف کرده ابن غضائری است. ما بارها بیان کردیم که در ابن غضائری و انتساب کتاب به او بحث است. مرحوم مجلسی اول، راجع به وثاقت ابن غضائری هم بحث دارد پس اولا انتساب کتاب به او معلوم نیست ثانیا خود ایشان مورد بحث است. از معاصران مانند مرحوم خوئی این کتاب را قبول ندارند و مرحوم آقابزرگ تهرانی قائل است که این کتاب از مجعولات دشمنان است، افراد زیادی در این کتاب تضعیف و مورد خدشه قرار گرفتهاند. کتاب ابن غضائری سیصد سال بعد از او به دست ما رسیده و وجاده است لذا انتساب آن به ابن غضائری مشخص نیست و سید بن طاووس اولین کسی که این کتاب را مییابد صحت انتساب آن را تضمین نمیکند.

پس غیر از ابن غضائری کسی ایشان را تضعیف نکرده اما توثیق هم نشده است البته توثیق محدود به کلمه «ثقة» نجاشی و کشی نمیباشد بلکه امارات و قرائن دیگر هم برای توثیق وجود دارد، مرحوم وحید بهبهانی 45 قرینه برای قبول روایت یا قبول راوی ذکر میکند.

مرحوم وحید بهبهانی در تعلیقهای که بر منهاج المقال دارند، چند قرینه برای اثبات وثاقت ایشان میآورد، میفرماید:

و قد بنى المولى الوحيد رحمه‌الله على تصحيح حال الرجل، فقال: إنّه روى في الكافي و التهذيب في الحسن- بإبراهيم بن هاشم‌- عن ابن أبي عمير، عن الحسن بن راشد، عن الصادق علیه‌السلام .. و قد أكثر من الرواية عنه، و فيه إشعار بوثاقته‌، لما مرّ في الفائدة الثانية، و هو كثير الرواية، و أكثر رواياته مقبولة .. إلى غير ذلك من أمارات الاعتماد و القوة، التي مرت الإشارة إلى أكثرها في الفائدة. و تضعيفه ليس إلّا من قول ابن الغضائري: ضعيف في روايته، و فيه ما مرّ في الفائدة الثانية، مع أنّ في تضعيف ابن الغضائري ما مر. و بالجملة؛ لا شبهة في عدم الوثوق بتضعيفاته و حكاية وزارة المهدي لو صحّت، فقد أشرنا إلى حالها في الفائدة الثالثة. انتهى.[1]

« مرحوم وحید بنا را بر تصحیح این راوی گذاشته، گوید: 1. ایشان در کافی و تهذیب روایت دارد، ابراهیم بن هاشم به سند خودش از ابن ابی عمیر از حسن بن راشد روایت میکند 2. او اکثار روایت دارد و در این کلام او اشعار به وثاقت او است. او کثیر الروایه است و بیشتر روایات او مقبول است. و غیر آن از نشانههای اعتماد و قوت که در فائده به بیشتر آنها اشاره شد. و تضعیف او جز از ابن غضائری نمیباشد، او گفته است: روایات او ضعیف است.

خلاصه اینکه اعتمادی به تضعیفات او نیست و جریان وزارت او برای مهدی عباسی اگر صحت داشته باشد، ما در فائده سوم به آن اشاره کردیم.»[2]

مرحوم مامقانی می‌فرماید:

و هو كلام متين، و جوهر ثمين. و نتيجته بعد كون الرجل إماميّا، كما يستفاد من عدم غمز الشيخ رحمه‌الله في مذهبه، هو كونه بسبب ما ذكره من الأمارات في أعلى درجات الحسن دون الصحّة المصطلحة، لعدم توثيق صريح فيه، فتدبر جيدا. و على كل حال؛ فلا وجه لتضعيفه، كما صدر من العلّامة المجلسي رحمه‌الله في الوجيزة.[3]

« و این کلامی متین و ارزشمند است و نتیجه او بعد از امامی بودن او -چنانچه امامی بودن او از عدم اشکال شیخ رحمه‌الله در مذهبش استفاده میشود- اینکه او به سبب آنچه ایشان از دلائل ذکر کرده، در بالاترین مراتب حسن قرار دارد نه صحیح مصطلح زیرا توثیق صریح ندارد. به هر حال وجهی برای تضعیف او نمیباشد آنگونه که از علامه مجلسی رحمه‌الله در وجیزه صادر شده است.»

فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:

بالأمارات التي ذكرها المؤلف قدّس سرّه لا بأس بعدّه حسنا و إن ضعّفه بعض.[4] « نظر به اماراتی که مؤلف ذکر کرد اشکالی در اینکه او را حَسَن بدانیم، نمیباشد و اگر چه بعضی او را تضعیف کردهاند.»

مرحوم خوئی میفرماید:

روى عن أبي عبد الله علیه‌السلام، و روى‌ عنه‌ حميد بن‌ شعيب‌. تفسير القمي: سورة الأنعام، في تفسير قوله تعالى: (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا). و قال ابن الغضائري: «مولى المنصور، أبو محمد، روى عن أبي عبد الله علیه‌السلام، و أبي الحسن موسى علیه‌السلام، ضعيف في روايته». أقول: لا ينبغي الريب في أنه غير سابقه‌.[5]

« او از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده و حمید بن شعیب از او روایت کرده در تفسیر قمی[6] در تفسیر آیه شریفه و ابن غضائری گفته است: او در روایتش ضعیف است. ولی امارات ما غیر از این است لذا حسن بن راشد از نظر ما مشکلی ندارد.»

محمد بن عیسی بن عبید یقطینی:

ایشان مورد بحث است، دو قول در مورد او است، بعضی او را تضعیف و بعضی او را تقویت کردند، کسانی که او را تضعیف کردند:

شیخ طوسی در دو جای رجالشان و در فهرست او را تضعیف کردهاند.

ابن بابویه او را از رجال نوادر الحکمه استثنا کرده . گفته است: روایاتی که فقط خودش نقل کرده باشد، قبول نداریم. و گفته شده است: او مذهب غلات داشته است.[7]

ابن طاووس هم هنگام نقل روایات ذامه زراره او را تضعیف میکند و میفرماید:

و لقد اكثر محمّد بن‌ عيسى‌ من القول فى زرارة حتى لو كان بمقام عدالته كانت الظّنون تسرع اليه بالتّهمة فكيف و هو مقدوح فيه انتهى.[8] ‌ « او اینقدر بدگویی زراره را کرده است که اگر خودش هم در اعلی مراتب عدالت باشد، مورد اتهام قرار گرفته است، چه رسد به اینکه مورد قدح است.»

شهید ثانی نیز او را تضعیف میکند:

فقد ظهر اشتراك جميع الأخبار القادحة فى اسنادها الى محمّد بن عيسى و هى قرينة عظيمة على ميل و انحراف منه على زرارة مضافا الى ضعفه فى نفسه انتهى.‌[9] « اشتراک تمام اخبار قادحه در سند محمد بن عیسی است و این قرینه بزرگی است بر میل و انحراف او از زراره است مضافا که خودش ضعیف است.»

همچنین بزرگان دیگری هم او را تضعیف میکنند:

و منهم جمع كثير من فقهائنا فى مصنّفاتهم فى الفقه كالمحقّق فى المعتبر و كاشف الرّموز و العلّامة فى المختلف فى مسئلة الوضوء بماء الورد و السيّد فى المدارك و صاحب الذخيرة و الفاضل المقداد فى التّنقيح و الشّهيد الثانى فى روض الجنان و غيرهم‌.[10]

« جمع کثیری از فقها در مصنفاتشان در فقه او را تضعیف میکنند مانند محقق در معتبر و کاشف الرموز و علامه در مختلف در مسئله وضو با آب سرد و سید در مدارک و صاحب ذخیره و فاضل مقداد در تنقیح و شهید ثانی در روض الجنان.»

مرحوم مامقانی میفرماید:

الّذى ظهر لى و لمن سبقنى من محقّقى هذا الفن انّ منشأ تضعيف الشّيخ رحمه‌الله هو استثناء الصّدوق ره ما تفرّد به محمّد بن عيسى عن يونس من اخبار كتاب نوادر الحكمة و ان منشأ استثناء الصّدوق رحمه‌الله قول ابن الوليد و انّ قول ابن الوليد مبنى على ما لا يوجب ضعف الرّجل فى نفسه و فسقه فاوجب غاية احتياطهم التّسرية و الميل على الرّجل غفلة عن انّ تضعيف غير الضّعيف ليس باقلّ مخالفة للاحتياط من الأخذ بخبر من غمز عليه لمسئلة اجتهاديّة اخطأ فيها الغامز.

و بيان ما ذكره ما نقله لمولى الوحيد رحمه‌الله ‌عن جده المجلسى رحمه‌الله من قوله الذى يخطر ببالى انّ تضعيف الشّيخ رحمه‌الله لتضعيف الصّدوق و تضعيف الصّدوق لتضعيف ابن الوليد كما صرّح به مرارا و تضعيف ابن الوليد لكون اعتقاده انه يعتبر فى الإجازة ان يقرء على الشّيخ او يقرء الشّيخ عليه و يكون السّامع فاهما لما يرويه و كان لا يعتبر الإجازة المشهورة بان يقول اجزت لك ان تروى عنّى و كان محمّد بن عيسى صغير السّن و لا يعتمدون على فهمه عند القرائة و لا على اجازة يونس له الى ان قال و امّا ذكر غلوّه فذكره الشّيخ ره بقيل و لم ينقلوا عنه ما يشعر بذلك بل مع تتبّعى لكتب الأخبار جميعا لم اطّلع على شي‌ء يوجب طرح خبره الى هنا ما اهمّنا من كلام المجلسى الّذى حكاه الوحيد.[11]

« آنچه برای من و محققین قبل از من ظاهر است اینکه منشأ تضعیف شیخ استثنای صدوق رحمه‌الله روایاتی که محمد بن عیسی از یونس نقل کرده از اخبار کتاب نوادر الحکمه و اینکه منشأ استثنای صدوق رحمه‌الله فرمایش ابن ولید است و فرمایش ابن ولید هم مبنی بر چیزی است که موجب ضعف و فسق در خود مترجم نیست و نهایت احتیاط آنها موجب شده که مترجم را تضعیف کرده در حالی که غفلت ورزیدند که تضعیف شخصی که ضعیف نیست خودش مخالف احتیاط است به جهت یک مسئله اجتهادی که غامز در آن خطا کرده است.

و بیان آنچه مرحوم وحید از جدش مجلسی رحمه‌الله نقل کرده که گفت: آنچه به ذهن من خطور میکند اینکه تضعیف شیخ به جهت تضعیف صدوق بوده و تضعیف صدوق به جهت تضعیف ابن ولید بوده همچنان که بارها به این مطلب تصریح کرده و تضعیف ابن ولید به این جهت بوده که او اعتقاد داشته که در اجازه قرائت بر استاد و قرائت استاد معتبر است ( چرا باید اجازه منحصر در این دو باشد، این یک مسئله اجتهادی است و مبنای ایشان اینچنین است و مبنای دیگران اینگونه نیست ) و سامع آنچه روایت میکند را بفهمد و ایشان اجازه مشهوره را معتبر نمیداند به اینکه استاد بگوید: به تو اجازه دادم که از من روایت کنی و محمد بن عیسی نیز کم سن و سال بوده لذا هنگام قرائت بر فهم او اعتماد نمیکردند و به اجازه یونس به او اعتماد نکردند تا اینکه گوید: امّا غلو او را شیخ به قیل نسبت داده و از او چیزی که اشاره به غلو داشته باشد نقل نکردند بلکه با تتبعی که در کتب روایات داشتیم بر چیزی که موجب طرح خبر او باشد دست نیافتیم.»

 


[1] تنقيح المقال في علم الرجال (ط الحديثة) ؛ ج‌19 ؛ ص188.
[2] که استخدام و نفوذ در حکومت‌ها گاهی به جهت حفظ شیعه و گسترش مذهب بوده مانند علی بن یقطین لذا صرف بودن در دستگاه ظالم مصداق معین ظالم نمی‌باشد.
[3] همان.
[4] تنقيح المقال في علم الرجال (ط الحديثة) ؛ ج‌19 ؛ ص190.
[5] معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة ؛ ج‌5 ؛ ص312.
[6] یعنی طبق مبنای مرحوم خوئی، ایشان توثیق عام مرحوم قمی را دارد. مرحوم خوئی از این مبنای خود هم برنگشتند. مرحوم آقای خوئی نسبت به توثیق ایشان تصریح ندارد؛ اما همین که فرمودند: "نام او در تفسیر قمی آمده" دلالت بر توثیق او دارد.
[7] اولا چه بسیار از روات ما را که به اتهام غلو از رده خارج کردند ثانیا قائل این قول چه کسی است که به او نسبت غلو داده است.
[8] تنقيح المقال فى علم الرجال (رحلي) ؛ ج‌3 ؛ ص167.
[9] همان.
[10] همان.
[11] همان.
logo