« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

 

بحث ما پیرامون امنیت در دوران ظهور بود، قرار بر این بود که وارد جزئیات روایات امنیت بشویم، تتمهای از بیانات شیخ الطائفه شیخ طوسی باقی ماند.

شیخ طوسی در کتاب شریفشان تبیان بعد از بیان آیه شریفه بحثهایی دارند و استدلال بعضی از عامه به این آیه برای اثبات امامت و مشروعیت خلفا را مطرح میکند، میفرماید:

و استدل الجبائي، و من تابعه على إمامة الخلفاء الأربعة بأن قال: استخلاف‌ المذكور في الآية لم يكن إلا لهؤلاء، لأن التمكين المذكور في الآية إنما حصل في أيام أبي بكر و عمر، لان الفتوح كانت في أيامهم، فأبو بكر فتح بلاد العرب و طرفاً من بلاد العجم، و عمر فتح مداين كسرى الى حد خراسان و سجستان و غيرهما، فإذا كان التمكين و الاستخلاف هاهنا ليس هو إلا لهؤلاء الائمة الأربعة. و أصحابهم علمنا أنهم محقون.

و الكلام على ذلك من الوجوه.

أحدها- ان الاستخلاف- هاهنا- ليس هو الامارة و الخلافة. بل المعنى هو ابقاؤهم في أثر من مضى من القرون، و جعلهم عوضاً منهم و خلفاً، كما قال‌ «هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ»[1] و قال‌ «عَسى‌ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ»[2] و قال‌ «وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ»[3] و كقوله‌ «وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً»[4] أي جعل كل واحد منهما خلف صاحبه، و إذا ثبت ذلك، فالاستخلاف و التمكين الذي ذكره اللَّه‌ في آية، كانا في أيام النبي صلی‌الله علیه و آله حين قمع اللَّه أعداءه و أعلا كلمته و نشر ولايته، و اظهر دعوته، و أكمل دينه، و نعوذ باللَّه أن نقول: لم يمكّن اللَّه دينه لنبيه في حياته حتى تلافى ذلك متلاف بعده، و ليس ذلك التمكين كثرة الفتوح و الغلبة على البلدان لأن ذلك يوجب أن دين اللَّه لم يتمكن بعد الى يومنا هذا لعلمنا ببقاء ممالك للكفر كثيرة لم يفتحها المسلمون، و يلزم على ذلك إمامة معاوية و بني أمية، لأنهم تمكنوا اكثر من تمكن أبي بكر و عمر، و فتحوا بلاداً لم يفتحوها.

و لو سلمنا أن المراد بالاستخلاف الامامة للزم أن يكون منصوصاً عليهم، و ذلك ليس بمذهب اكثر مخالفينا، قال أهل البيت علیهم‌السلام إن المراد بذلك‌ المهدي‌ علیه‌السلام لأنه يظهر بعد الخوف، و يتمكن بعد ان كان مغلوباً، فليس في ذلك اجماع المفسرين. و هذا أول ما فيه. [5]

« جبائی و پیروان او بر امامت خلفای اربعه استدلال کردند به اینکه: استخلاف مذکور در آیه نمیباشد مگر برای اینها زیرا تمکین مذکور در آیه در ایام ابو بکر و عمر حاصل شد زیرا فتوحات در ایام آنها بود، ابو بکر بلاد عرب و بخشی از بلاد عجم را فتح کرد و عمر مداین کسری تا حد خراسان و سجستان و غیر این دو را را فتح کرد بنابراین تمکین و استخلاف اینچنین نیست مگر برای این چهار امام و اصحاب آنها که میدانیم حق بودند.[6]

کلام پیرامون این استدلال بر وجوهی است:

1. استخلاف در اینجا امارت و خلافت نیست بلکه معنا ابقای آنها به جای کسانی که در قرون گذشته بودند و اینکه آنها را عوض و جانشین آنها قرار دهد همچنان که در این آیات به این معنا است: "اوست آن كسی كه شما را در اين سرزمين جانشين گردانيد"، "اميد است كه پروردگارتان دشمن شما را هلاك كند و شما را روى زمين جانشين [آنان] سازد آنگاه بنگرد تا چگونه عمل مى‌كنيد" و "اوست كسى كه شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد" یعنی هر یک از آن دو را جایگزین دیگری قرار داد، و با این شواهد، پس استخلاف و تمکینی که خداوند در آیه ذکر کرده در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله بودند هنگامی که خداوند دشمنان اورا ریشهکن کرد و کلمه او را در مرتبه اعلی قرار داد و ولایت او را نشر داد و دعوت او را ظاهر کرد و دین او را کامل کرد و به خدا پناه میبریم از اینکه بگوئیم: خداوند دینش را برای پیامبرش در زمان حیاتش متمکن نکرد تا اینکه کس دیگری آمد و این دین را کامل و تثبیت کرد، و آن تمکین کثرت فتوح و غلبه بر شهرها نیست زیرا این سخن موجب میشود که دین خدا بعد از آن تا به امروز متمکن نشده باشد زیرا میدانیم که ممالک زیادی برای کفر باقی ماند و مسلمانان آن را فتح نکردند و لازمه آن امامت معاویه و بنی امیه است زیرا تمکن آنها بیشتر از تمکن ابو بکر و عمر بود و بلادی را فتح کردند که آنان فتح نکرده بودند.

و اگر بپذیریم که مراد از استخلاف امامت است لازم میآید که این آیه نصی بر آنان باشد در حالی که این خلاف مذهب اکثر مخالفین ما است. اهل بیت علیهم‌السلام فرمودند: مراد به آن مهدی علیه‌السلام است زیرا او بعد از خوف ظاهر میشود (علت عدم ظهور حضرت این است که بیعتی بر گردن نداشته باشند) و بعد از اینکه مغلوب بوده متمکن شود، و اجماع مفسرین در آنچه شما میگوئید، نیست.»[7]

جزئیات امنیت هنگام ظهور

اما وارد جزئیات امنیت بشویم، مصادیق امنیتی که در روایات آمده چیست؟ امنیت راهها، امنیت اجتماعی، امنیت قضایی، به همه اینها اشاره شده است، امنیت در تمام ابعاد است و جزئیات آن را هم بیان کردند البته بعضی از روایات عامی است و اشاره به محوریت حضرت عیسی علیه‌السلام دارد و خودشان هم میگویند و بعضی از اهل سنت هم قبول دارند که حضرت عیسی علیه‌السلام زمان امام عصر علیه‌السلام اجلال نزول میفرماید و محوریت هم با امام عصر علیه‌السلام است لذا اگر روایاتی را نقل بکنند که «اذا نزل عیسی علیه‌السلام» به این معنا نیست که حضرت عیسی علیه‌السلام مستقل باشد بلکه ایجاد امنیت توسط حکومت امام عصر علیه‌السلام است و ایشان هم جزء کادر حکومت حضرت است مگر بعضی از روایاتی که سعی میکنند محوریت را به حضرت عیسی علیه‌السلام بدهند که « لا مهدی الا عیسی» که ریشه این حرفها از معاویه و امویون است. ما شکی در عظمت و جلالت و بزرگواری حضرت عیسی علیه‌السلام نداریم، ایشان از انبیای اولو العزم است ولی اگر تمام انبیای اولو العزم هم در زمان امام عصر علیه‌السلام باشند باید تابع امام باشند.

روایات امنیت هم از شیعه و هم از سنی رسیده و تقریبا اتفاق است که ما در آینده به سوی امنیت فراگیر میرویم. و روایات عامه اگر با مبانی اعتقادی ما سازگار باشد و منافاتی نداشته باشد دلیلی ندارد که آنها را رد کنیم و به عنوان مؤید نقل میکنیم.

 


[1] سورة 35 فاطر آية 39.
[2] سورة 7 الاعراف آية 128.
[3] سورة 6 الانعام آية 133.
[4] سورة 25 الفرقان آية 62.
[5] التبيان في تفسير القرآن ؛ ج‌7 ؛ 456.
[6] دلیل‌شان اخص از مدعا است اگر ملاک استخلاف را فتوحات بگیریم، این غیر مطرد و غیر منعکس است، جامع و مانع نیست، آن‌ها استدلال به فتوحات می‌کنند و نتیجه می‌گیرند که خلافت از این چهار نفر است، امیر مومنان علیه‌السلام. که فتوحات نداشتند و گرفتار جنگ‌های داخلی بودند
[7] اهل بیت این آیه را مربوط به حضرت مهدی علیه‌السلام می‌دانند، ابن حزم بسیار منحرف بود، در مورد او می‌گویند: زبان او از شمشیر حجاج تندتر است در عین حال ایشان در یک مسئله فقهی می‌گوید: چرا می‌گوئید اجماع داریم، علی بن ابی طالب علیه‌السلام مخالف است و لعنت خدا بر هر اجماعی که علی علیه‌السلام از آن خارج باشد؛ خوب در یک مسئله فقهی اگر علی علیه‌السلام خارج باشد، آن اجماع اجماع ملعون است چگونه می‌شود در یک مسئله اعتقادی که با سرنوشت انسان سر و کار دارد مخالفت علی علیه‌السلام. ایرادی نداشته باشد
logo