99/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
/ امنیت فراگیر/شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان
موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/
بحث ما پیرامون امنیت در دوران ظهور و حکومت الهی و جهانی امام عصر علیهالسلام بود، شروع بحث ما با آیه شریفه سوره نور « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ » بود، عامه تفسیر و بیانی دارند که علامه طباطبائی به آن اشاره کرده است و خاصه هم به تبع روایات متعدد میگویند این آیه شریفه مربوط به امام عصر علیهالسلام است « وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا» امنیت کامل، ابراز عقیده کامل، بجا آوردن فرائض و تکالیف، مانند الآن نیست که هنگامی که به مکه بروی باید در وقوف و برنامههای حج تابع آنها باشی. یک سال ماشین ما نمیتوانست داخل عرفات بیاید ، همه رفتند و ما ماندیم، چند نفر مأمور آمدند و تهدید کردند که باید بروید، آنها گمان میکنند ما شب اول ماهی که آنها گفتند را قبول نداریم پس وقوف به عرفه را قبول نداریم. آنها مخالف را میکشند باید رفت، اصلا عرفه را شب عید تخلیه میکنند، اکثرا یک روز و گاهی دو روز اختلاف است، چند سال قبل دو روز اختلاف بود و بعد هم خودشان گفتند اشتباه کردیم یا مثلا مسائل عید فطرشان را معمولا میگویند: اشتباه کردیم، کفاره آن را میدهیم و با این وضعیت ما باید تابع آنها باشیم چارهای نیست میکشند، نمازها وبرنامههای دیگر. وقت ظهور امام عصر علیهالسلام امنیت برقرار است.
بنده خدایی در مسجد تنعیم مهر گذاشته بود، با جفت پا روی سرش رفت. صد هزار شیعه در مدینه است اما از خود نمیتوانند بلندگو و اذان و نمازی داشته باشند. مرحوم عَمری 107 سال زندگی کرد، شصت سال آن را در زندان وهابیها بود، ایشان میگفت: زمان عبد الله کمی فضا باز شد، علمای شیعه مدینه منزل ما آمده بودند که با هم برویم به ملک عبد الله بگوئیم ما شیعهها مجوز ساخت مسجد میخواهیم. حرفها که تمام شد گفتند نظر و تصمیمتان چی شد، فرمود: ما مسجد نمیخواهیم اجازه بدهند ما در مساجدشان جماعت برگزار کنیم؛ اصلا ما را مسلمان نمیدانند. الآن در مدینه حالت تقیه است. این آیه شریفه میفرماید« وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا» امنیت هست و طبق فقه خودمان خداوند عز و جل را عبادت میکنیم و دیگر صحبت از شرک نیست و ادیان و مذاهب دیگر برچیده میشوند. روایات متعددی ذیل این آیه شریفه وارد شده که این آیه «نزلت فی القائم علیهالسلام»
1. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ أَبُو الْحَسَنِ مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً[1] قَالَ نَزَلَتْ فِي الْقَائِمِ وَ أَصْحَابِه.[2]
2. محمّد بن العبّاس، بإسناده عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قال: نزلت في عليّ بن أبي طالب و الأئمّة من ولده علیهمالسلام، وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ قال: عنى به ظهور القائم علیهالسلام
3. فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِيٍّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ الْحَسَنُ ابْنُهُ يُدْعَى بِالْأَمِينِ ثُمَّ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الْحَسَنُ يَغِيبُ عَنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَكِنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا يُسَمَّى حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ قَالَ جَنْدَلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ وَجَدْنَا ذِكْرَكُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَ قَدْ بَشَّرَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ بِكَ وَ بِالْأَوْصِيَاءِ بَعْدَكَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صلیالله علیه و آله وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً فَقَالَ جَنْدَلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا خَوْفُهُمْ قَالَ يَا جَنْدَلُ فِي زَمَنِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ جَبَّارٌ يَعْتَرِيهِ وَ يُؤْذِيهِ فَإِذَا عَجَّلَ اللَّهُ خُرُوجَ قَائِمِنَا يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا.[3]
« جابر بن عبد اللّه انصارى نقل مىكند كه: جندل، بر پيامبر اكرم صلیالله علیه و آله وارد شد و از آن حضرت پرسشهايى نمود و بعد از آن اسلام آورد. رسول اكرم صلیالله علیه و آله نام معصومين علیهمالسلام را براى وى بيان داشت و فرمود: ... اى جندل! جانشينانم پس از من به تعداد نقيبان بنى اسرائيلاند ... با پايان پذيرفتن دوران حضرت على علیهالسلام فرزندش امام حسن علیهالسلام جانشين وى مىگردد و امامت را بر عهده مىگيرد و ... سپس پيشواى مردم، از ديدگانشان غايب مىشود. راوى مىپرسد: اى رسول خدا! چه كسى غايب مىگردد؟ آيا امام حسن غايب مىگردد؟ فرمود: خير؛ ولى فرزند حسن علیهالسلام- حجة بن الحسن علیهالسلام- مدتى طولانى غايب خواهد گشت. عرض كرد: اى رسول خدا! نام وى چيست؟ حضرت فرمود: تا زمانى كه خداى متعال وى را ظاهر سازد، از او نام برده نمىشود.
جندل عرض كرد: اى رسول خدا، ما ياد آنها را در تورات يافتهايم و البتّه موسى بن عمران به تو و جانشينان بعد از تو از خاندانت به ما مژده داده است. سپس رسول خدا صلیالله علیه و آله اين آيه را تلاوت كرد: "خداوند كسانى را از شما كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام دادهاند وعده داده است كه البتّه آنها را در زمين جاىگزين خواهد ساخت؛ همچنانكه آنان را كه پيش از ايشان بودند به خلافت رسانيد و به راستى كه دينشان را كه برايشان پسنديده مكنت خواهد داد و پس از ترسشان، به جاى آن، امنيّتشان خواهد بخشيد."
جندل عرض كرد: اى رسول خدا! ترس آنها چيست؟ فرمود: اى جندل، در زمان هريك از آنان، حاكمى هست كه متعرّض او شود و اذيّتاش كند.[4] پس هرگاه خداوند خروج قائم ما را تعجيل فرمايد، زمين را پر از قسط و عدل سازد.[5] همچنانكه از ستم و ظلم آكنده باشد. سپس رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: خوشا به حال صبركنندگان در زمان غيبت او.[6]
خوشا به حال كسانى كه بر شيوهى آنان پایدار مانند! آنهايند كه خداوند در كتابش آنان را وصف كرده و فرموده است: "و آنان كه به غيب ايمان دارند." سپس فرموده است: "آنها حزب خدايند". توجّه كنيد كه البتّه حزب خداوند رستگاراناند.»
با توجه به این روایت محوریت شأن نزول این آیه آقا امام عصر علیهالسلام است و روایات متعدد دیگر نیز بر این مطلب دلالت دارد.
شيخ طبرسى رحمهالله میگويد:
اختلف في الآية- ... و ذكر الأقوال، إلى أن قال:- و المرويّ عن أهل البيت علیهمالسلام أنّها في المهديّ [من آل محمّد] علیهمالسلام. « دربارهى اين آيه اختلاف است- ... آنگاه اقوال را ذكر كرده تا آنجا كه گفته است-: و آنچه از اهل البيت علیهمالسلام روايت شده آن است كه: دربارهى مهدى [از آل محمّد] علیهمالسلام است.»
مرحوم علامه طباطبائی گویا میخواهند بفرمایند که مراد از استخلاف، استخلاف یک جامعۀ امن است بله آن جامعه امن در زمان امام زمان تحقق مییابد. ایشان میفرماید:
و قوله وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ تمكين الشيء إقراره في مكان و هو كناية عن ثبات الشيء من غير زوال و اضطراب و تزلزل بحيث يؤثر أثره من غير مانع و لا حاجز فتمكن الدين هو كونه معمولا به في المجتمع من غير كفر به و استهانة بأمره و مأخوذا بأصول معارفه من غير اختلاف و تخاصم و قد حكم الله سبحانه في مواضع من كلامه أن الاختلاف في الدين من بغي المختلفين كقوله وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ: البقرة- 213. و المراد بدينهم الذي ارتضى لهم دين الإسلام و أضاف الدين إليهم تشريفا لهم و لكونه من مقتضى فطرتهم. و المراد بالخوف على أي حال ما كان يقاسيه المؤمنون في صدر الإسلام من الكفار و المنافقين.[7]
« " وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ" تمكين هر چيزى بر قرار كردن آن است در مكان و اين كنايه است از ثبات آن چيز، و زوال و اضطراب و تزلزلناپذيرى آن، به طورى كه اگر اثرى داشته باشد هيچ مانعى جلوى تاثير آن را نگيرد و در آيه مورد بحث تمكين دين عبارت است از اينكه: آن را در جامعه مورد عمل قرار دهد، يعنى هيچ كفرى جلوگيرش نشود، و امرش را سبك نشمارند، اصول معارفش مورد اعتقاد همه باشد، درباره آن اختلاف و تخاصمى نباشد.[8]
و اين حكم را خداى سبحان در چند جاى از كلامش ذکر كرده كه اختلاف مختلفين در امر دين علت و منشاى جز طغيان ندارد، مانند اين آيه" در اين دين اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه معجزات و بيناتى بر صحت و حقانيت آنچه به سويشان آمد قائم شد. و اين به خاطر ستمگرى و سر پيچى از دين بود."[9] .
و مراد از دين ايشان، آن دينى كه برايشان پسنديده، دين اسلام است. و اگر دين را به ايشان اضافه كرد، از باب احترام بود و نيز از اين جهت بود كه دين مقتضاى فطرت خود آنان بود.[10]
و به هر حال، مراد از خوف آن ترسى است كه مؤمنين صدر اسلام از كفار و منافقين داشتند.[11] »