99/08/28
بسم الله الرحمن الرحیم
جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
ادامه بررسی سند روایت پنجم (مکحول مولی النبی):
بحث ما پیرامون روایات آذربایجان بود و روایت پنجم را از فتن ابن حماد نقل کردیم، و با اغماض از خود ابن حماد و کتاب او، به بررسی سند آن پرداختیم. در سند چند نفری ذکر شده که نامی از آنها در کتب رجالی ما نیست.
مکحول این روایت را مستقیما از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل میکند، عرض کردیم سه مکحول وجود دارد، مکحول شامی و مکحول ازدی هر چند از نظر اهل سنت ثقه هستند اما توثیق آنها برای ما ارزشی ندارد و بر فرض قبول وثاقت آنها، این دو تابعی هستند و از طبقه سوم و چهارم هستند و نمیتوانند بلافاصله از پیامبر صلیالله علیه و آله نقل کنند پس روایت مرسل میشود اما اگر مراد از مکحول همان مولی رسول الله باشد.
نظر مرحوم تستری:
قال: عدّه أبو موسى في أصحاب الرسول صلیالله علیه و آله قائلا: مولى النبيّ صلیالله علیه و آله. و عدّه ابن أبي الحديد في المبغضين لأمير المؤمنين، و روى عن زهير بن معاوية، عن الحسن بن الحسن، قال: لقيت مكحولا فإذا هو مطبوع- يعني مملوء بغضا له علیهالسلام فلم أزل به حتّى لان و سكن. أقول: جعله من عدّه أبو موسى في أصحاب الرسول صلیالله علیه و آله متّحدا مع من ذكره ابن أبي الحديد خطأ، فالأوّل صحابي و الثاني تابعي. كما أنّ قول أبي موسى في من عدّه: «مولى النبيّ صلیالله علیه و آله» غلط، بل كان أوّلا عبدا للنبيّ صلیالله علیه و آله ثمّ وهبه لآخر، و «مولى فلان» عبد أعتقه ذلك الفلان. بل أصل عدّه في أصحاب الرسول صلیالله علیه و آله لم يعلم صحّته، فالأصل فيه: أنّ الشيماء بنت حليمة اخته صلیالله علیه و آله من الرضاعة، سبيت يوم حنين فوهب صلیالله علیه و آله لها جارية و غلاما يقال له: مكحول. ذكر ذلك البلاذري[1] و غيره، و هل كان مكحول مسلما حتّى يصحّ عدّه صحابيّا؟ غير معلوم.
ثمّ إنّ معارف ابن قتيبة عدّ في التابعين مكحولين: الأوّل «مكحول الشامي» مولى امرأة من هذيل أو قيس، قائلا: كان سنديا لا يفصح و كان يقول بالقدر، مات سنة 113. و الثاني «مكحول الأزدي» قائلا: قال الأصمعي: هو و أبو العالية حميلان، و كان هذا فصيحا يروي عن ابن عمر[2] . و في الصحاح: الحميل الذي يحمل من بلده صغيرا، و لم يولد في الإسلام. و الظاهر أنّ الثاني المراد؛ و يأتي صاحبه أبو العالية.[3]
« مامقانی رحمهالله گوید: ابو موسی او را در اصحاب پیامبر صلیالله علیه و آله شمرده و گفته او آزاد شدۀ پیامبر بود و ابن ابی الحدید او را از مبغضین امیر مومنان علیهالسلام شمرده است. زهیر بن معاویه از حسن بن حسن روایت کرده که گفت: مکحول را دیدم و او مملو از بغض امیر مومنان علیهالسلام بود پس او را رها نکرد تا آرام گرفت (نظرش را عوض کرد).
گویم: اینکه مرحوم مامقانی کسی را که ابو موسی از اصحاب پیامبر صلیالله علیه و آله شمرده را متحد قرار داده با کسی که ابن ابی الحدید ذکر کرده است، خطا است، مکحول اول صحابی است و مکحول دوم تابعی است. همچنان که قول ابو موسی که او را مولی النبی شمرده اشتباه است، بلکه او در اول عبد پیامبر صلیالله علیه و آله بود سپس پیامبر صلیالله علیه و آله او را به شخص دیگری هبه کرد و او آزادش کرد و صحیح نیست که او را جزو اصحاب پیامبرصلیالله علیه و آله بشماریم. و اصل قضیه این است که شیماء، خواهر رضاعی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله، در جنگ حنین اسیر شد. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به او غلامی به نام مکحول و کنیزی هدیه داد، این مطلب را بلاذری و غیر او گفتهاند، حال آیا مکحول آن زمان مسلمان بود؛ تا اینکه صحابی شمرده شود؟ این معلوم نیست.
ابن قتیبه در معارف در تابعین دو مکحول شمرده است: اول مکحول شامی آزاد شده زن هذیل یا قیس و گفته است: او اهل سِند بود و فصیح نبود و قائل به قدر بود و در سال 113 فوت کرد. دوم مکحول ازدی و گفته: اصمعی گفت: او و ابو عالیه هر دو کوچک بودند و او فصیح بود و از ابن عمر روایت میکرد. و در صحاح است، در معنای حمیل میگوید: او کسی است که در کوچکی از زادگاهش حمل شد و در اسلام متولد نشد.»
پس مکحول در این روایت اگر مکحول زمان پیامبر باشد که نه اسلام و نه صحابی بودن او ثابت نیست و اگر ازدی یا شامی باشد مضاف بر انحرفات اعتقادی این دو، توثیق ندارند و روایت این دو از پیامبر صلیالله علیه و آله مرسل است.
پس ما به جزئیات این روایت نمیتوانیم اخذ کنیم اما میتوان آن را جزء روایات مستفیض قرار داد.
روایت ششم
[المناقب] لابن شهرآشوب: وَ أَخْبَرَ ع عَنْ خَرَابِ الْبُلْدَانِ- رَوَى قَتَادَةُ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ: أَنَّهُ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها[4] فَقَالَ علیهالسلام فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ انْتَخَبْنَا مِنْهُ تُخَرَّبُ سَمَرْقَنْدُ وَ خَاخٌ وَ خُوارِزْمُ وَ أَصْفَهَانُ وَ الْكُوفَةُ مِنَ التُّرْكِ وَ هَمْدَانُ وَ الرَّيُّ وَ الدَّيْلَمُ وَ الطَّبَرِيَّةُ وَ الْمَدِينَةُ وَ فَارِسٌ بِالْقَحْطِ وَ الْجُوعِ وَ مَكَّةُ مِنَ الْحَبَشَةِ وَ الْبَصْرَةُ وَ الْبَلْخُ بِالْغَرَقِ وَ السِّنْدُ مِنَ الْهِنْدِ وَ الْهِنْدُ مِنْ تَبَّتَ وَ تَبَّتُ مِنَ الصِّينِ وَ يذشجان[5] وَ صاغاني وَ كِرْمَانُ وَ بَعْضُ الشَّامِ بِسَنَابِكِ الْخَيْلِ وَ الْقَتْلِ وَ الْيَمَنُ مِنَ الْجَرَادِ وَ السُّلْطَانِ وَ سِجِسْتَانُ وَ بَعْضُ الشَّامِ بِالرِّيحِ[6] وَ شَامَانُ بِالطَّاعُونِ وَ مَرْوُ بِالرَّمْلِ وَ هَرَاةُ بِالْحَيَّاتِ وَ نَيْسَابُورُ مِنْ قِبَلِ انْقِطَاعِ النَّيْلِ وَ أَذْرَبِيجَانُ بِسَنَابِكِ الْخَيْلِ وَ الصَّوَاعِقِ وَ بُخَارَا بِالْغَرْقِ وَ الْجُوعِ وَ حِلْمٌ وَ بَغْدَادُ يَصِيرُ عَالِيهَا سَافِلَهَا[7] .[8]
« سعید بن مسیب گفت: از امیر مومنان علیهالسلام در مورد آیه "وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها" سؤال شد حضرت فرمود: سمرقند و خاخ و خارزم و اصفهان و کوفه توسط ترکها خراب میشود و همدان و ری و دیلم و طبریه و مدینه و فارس به علت قحطی و گرسنگی از بین روند و مکه توسط حبشه و بصره و بلخ به سبب سیل خراب شوند و سند توسط هند و هند توسط تبت و تبت توسط چین و یذشجان و صاغانی و کرمان و بعض شام به اشغال و کشتار خراب شوند و یمن به سبب هجوم ملخ خراب شود و سلطان و سجستان و بعض شام توسط زنجیها ( یا طوفان) خراب شوند و شامان به طاعون و مرو به رمل و هرات به مارها و نیشابور از جانب انقطاع نیل و آذربایجان به اشغال و صاعقهها ویران میشود و بخارا به غرق و گرسنگی، و حلم و بغداد زیر و رو میگردند.»
این روایت اشاره دارد که آذربایجان در آخر الزمان حوادث سنگینی را متحمل میشود اما آیا میتوان آن را بر جنگ فعلی آذربایجان که تمام شد، تطبیق داد. امام علیهالسلام این وقایع را به عنوان حوادث قبل از قیامت بیان کردند نه به عنوان علائم ظهور مگر اینکه بگوئیم این دو به هم نزدیک هستند.
چون این روایت در ذیل آیۀ شریفه نقل شده، خوب است به تفاسیر رجوع کنیم و ببینیم پیرامون آن چه بیان کردند.
مرحوم عروسی حویزی ذیل این آیه چند روایت نقل کرده است:
1. فِي مَنْ لَا يَحْضُرُهُ الْفَقِيهُ وَ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً قَالَ: هُوَ الْفَنَاءُ بِالْمَوْتِ.
2. فِي تَفْسِيرِ الْعَيَّاشِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهالسلام: «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِيداً» قَالَ: إِنَّمَا امَّةُ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأُمَمِ، فَمَنْ مَاتَ فَقَدْ هَلَكَ.
3. عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِي قَوْلِ اللَّهِ: «وَ إِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ» قَالَ: بِالْقَتْلِ وَ الْمَوْتِ وَ غَيْرِهِ[9]
ظاهرا تعارضی بین این روایات و روایت امیر مومنان علیهالسلام نیست. در آیه بعد از « مهلکوها»، « معذبوها» بیان شده و امامعلیهالسلام «معذبوها» را بیان میکند که عذاب این مردم به چه چیز است که یا به غرق یا به صاعقه یا تهاجم دشمن است. صاحب جواهر میفرماید:[10] خداوند عز و جل ما را ادب کرد، چندین شهر در عراق دچار طاعون بودند، عذاب یا ادب هر چه باشد از خداوند عز و جل میخواهیم این بلا را از سر شیعه دور بگرداند.