« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

بیان نتیجه پیرامون روایت چهارم:

ما روایت علی بن مهزیار را رد نمیکنیم زیرا اولا شواهد دارد، به تواتر ملاقاتهای غیر اختیاری با امام ثابت است و جای انکار آنها نیست و این هم یکی از ملاقاتهایی است که اتفاق افتاده است یعنی اصل این ملاقات را به تواتر ملاقاتها قبول داریم. ولی بحث در تفصیلات این ملاقات است، سوای اینکه خود ملاقاتها به تواتر ثابت شده است و این شاهد صدق است، سه نفر از بزرگان ما که دو نفر آنها صاحب کتب اربعه هستند، مرحوم صدوق و مرحوم شیخ طوسی و مرحوم طبری این قضیه را نقل کردند ولی هیچ حاشیه یا تعلیقهای بر آن ننوشتند در حالی که کمال الدین و الغیبة شیخ طوسی کتاب اعتقادی هستند لذا اگر این روایت ایرادی داشت اشاره میکردند در حالی که روایاتی را نقل میکنند و میفرمایند این روایت از طریق ما نیست و ما تنها از باب اتمام حجت بر مخالفان نقل کردیم. پس از اینکه این بزرگان هیچ ایرادی به این روایت نگرفتند و آن را تایید کردند اگر قطع پیدا نکنیم لااقل ظن به وقوع این قضیه پیدا میکنیم.

اما در مورد تفصیلات، اگر شواهدی بر آنها باشد قبول میکنیم و چنانچه مطلبی بر خلاف معتقدات داشته باشد تفکیک (تفکیک در حجیت) میکنیم، البته مطلبی هم بر خلاف معتقدات در این روایت نمیباشد جز برادر داشتن امام عصر علیه‌السلام که آن هم خلاف معتقدات نیست لکن نسبت به همین مطلب هم میتوان تفکیک کرد.

اما در مورد جریانات آذربایجان با نقل این چهار روایت استفاضهای درست میشود که در آذربایجان حوادثی رخ میدهد، اگر قبول کنیم که آذربایجان در این روایات آذربایجان ایران نیست بلکه کشور جمهوری آذربایجان مراد است، اصل اینکه آذربایجان جولانگاه حوادثی است، از این روایات استفاده میشود و اصل قضیه را قبول داریم اما جزئیات حوادث بستگی به شواهد دارد.

روایت پنجم

حدثنا عبد الخالق بن زيد بن واقد عن أبيه عن مكحول عن النبى صلی‌الله علیه و آله قال: للترك خرجتان‌: خرجة يخربون أذربيجان، و الثانية يربطون خيولهم بالفرات، لا ترك بعدها.[1]

« مکحول از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: براى تركها (ترک در روایات اشاره به مغول و چینیها دارد) دو خيزش است كه در يكى از آنها آذربايجان ويران مى‌شود و خیزش دوم آنها به اشغال فرات میانجامد، بعد از آن حرکت نظامی دیگری نخواهند داشت.»

ظاهر این روایت این است که آذربایجان توسط کشور سومی ویران میشود.

بررسی سند روایت:

حدثنا عبد الخالق بن زيد بن واقد عن أبيه عن مكحول عن النبى صلی‌الله علیه و آله قال:

عبد الخالق بن یزید بن واقد:

ایشان در منابع ما ذکر نشده است، در مصادر اهل سنت فقط در لسان المیزان ابن حجر عسقلانی (که تعلیقهای بر میزان الاعتدال ذهبی است) گفته شده است: لین (لین یکی از مراتب تضعیف است.)

نسائی گفته: لیس بثقة

بخاری گفته: منکر الحدیث

ابو زرعه گفته: شیخ (یکی از الفاظ تضعیف است)

ابی حاتم گفته: ضعیف الحدیث

ابن ابی حاتم گفته: از پدرم در مورد او سؤال کردم، گفت: منکر الحدیث لیس بقوی گفتم: حدیث او را بنویسم گفت: رجفا ( کنایه از احتیاط است).

عقیلی او را در ضعفاء ذکر کرده است.

دار قطنی او را جمله کسانی که منکر نقل میکنند، ذکر کرده است.

ابو نعیم اصفهانی گفته: او ارزشی ندارد.[2]

پس راوی این روایت شخصی است که شیعه و سنی او را قبول ندارند، آری تعدد نقل موجب استفاضه است و چون روایات به حد استفاضه برسد دیگر نیازی به بررسی سندی نمیباشد ولی مورد استفاضه اصل وقوع حوادث در آذربایجان است اما تفصیلات آن از زمان و اینکه از ناحیه چه کسانی مورد هجوم واقع میشوند، مشخص نیست.

زید بن واقد:

یحیی بن معین و ابو حاتم از عامه او را توثیق کردند البته توثیقات عامه برای ما ارزشی ندارد. چون مبنای توثیق آنان با ما فرق دارد.

مکحول:

سه مکحول در کتب رجال ذکر شده است:

1. یکی مکحول شامی است که جزء طبقه سه یا چهار است، اگر مراد مکحول شامی باشد، ایشان نزد عامه خیلی معتبر است، او عرب نیست اما روایات او از پیامبر صلی‌الله علیه و آله مرسل است زیرا او پیامبر صلی‌الله علیه و آله را ندیده است.

2. اگر محکول ازدی باشد، او از انس نقل میکند و او هم پیامبر صلی‌الله علیه و آله را ندیده است پس روایات او هم مرسل است.

3. و اگر مکحول مولی النبی باشد، ایشان طبق نقل مرحوم نمازی از اصحاب است و روایات خوبی هم نقل کرده اما توثیق ندارد. و طبق نقل مرحوم تستری معلوم نیست از اصحاب باشد.

پس روایت مرسل است. بر فرض هم که ایشان مکحول از اصحاب پیامبر صلی‌الله علیه و آله باشد؛ بنابر نظر امامیه همه صحابه عادل نیستند؛ بلکه باید مورد سنجش و ارزیابی قرار بگیرند. پس این روایت از نظر سند مورد اشکال است.

سؤال یکی از فضلای حاضر در درس:

ممکن نیست که نعیم بن حماد با سه واسطه از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله روایت نقل کند لذا باید افرادی در سلسله سند حذف شده باشند؟

جواب استاد: بله این اشکال وارد است، بخاری هم عصر او است و از افتخارات او است که ثلاثیات دارد یعنی روایات که با سه واسطه از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نقل میکند البته کم و معدود هستند، و این اشکال در مورد ثلاثیات بخاری هم مطرح است.

مکحول: در تهذیب الکمال در مورد مکحول آمده است:

مکحول الشامی؛ م 4؛ میم، یعنی مسلم. 4، یعنی کتب اربعه غیراز بخاری. از او از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله مرسلا روایت نقل میکند و از ابی بن کعب هم روایت نقل میکند ولی او را ندیده است یعنی مرسل نقل میکند، از انس نقل میکند. ابراهیم بن ابی حنیفه از او نقل میکند. میگوید: او اصالتا اهل هرات بود، ابن سعد او را در طبقه سوم و تابعین اهل شام ذکر کرده است. سعید گفته که او فقیه دوران هشام بن عبد الملک بوده است، او فقیه اعلای آنها بود، مکحول امام اهل شام. عجلی گفته: تابعی ثقة.

بخاری از او در کتاب القرائة روایت نقل میکند.

مکحول ازدی:

ایشان از انس و عبد الله بن عمر نقل میکند، ابن معین گفته: او ثقه است، ابو حاتم گفته: اما مکحول ازدی نزد ما توثیق ندارند.

محکول مولی النبی:

نظر مرحوم نمازی درباره مکحول زمان پیامبرصلی‌الله علیه و آله:

عدّ من الصحابة و من موالي رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله. و في الخصال باب السبعين عنه قال: قال أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب علیه‌السلام: لقد علم المستحفظون من أصحاب النبي محمّد صلی‌الله علیه و آله أنّه ليس فيهم رجل له منقبة إلّا و قد شركته فيها و فضّلته. ولي سبعون منقبة لم يشركني فيها أحد منهم. قلت: يا أمير المؤمنين فأخبرني بهنّ. فقال- الخ، و ذكر السبعين بتمامه. و روايته تفسير الأذن في قوله تعالى: «وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ» بأذن أمير المؤمنين علیه‌السلام. و قيل له: إنّ النبي صلی‌الله علیه و آله قال: يكون بعدي اثنا عشر خليفة؟ قال: نعم. و سائر رواياته في ذلك. ملاقاته لمولانا السجّاد علیه‌السلام في الشام و قوله له: كيف أمسيت. و الظاهر اتّحاده مع مكحول بن إبراهيم الراوي عن يحيى بن عبد اللّه بن الحسن المذكور في مدينة المعاجز. و لمكحول بن إبراهيم رواية كريمة تقدّمت الإشارة إليها في أحمد بن زيد. و لكن عدّه ابن أبي الحديد من المبغضين لعليّ علیه‌السلام.[3]

« او را از اصحاب و موالی ( آزاد شدگان) پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله شمردهاند.

در خصال در باب سبعین روایتی از او از امیر مومنان علیه‌السلام نقل شده که گفت: امیر مومنان علیه‌السلام فرمود: همۀ اهل حفاظ و اهل علم از اصحاب پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله میدانند که در بین آنها کسی نیست که برای او منقبتی باشد مگر اینکه من با او در آن شریک هستم و برتر هستم و برای من هفتاد منقبت است که احدی از آنها در آن مناقب با من شراکت ندارد. گفتم: ای امیر مومنان مرا به آنها خبر بده پس هفتاد منقبت را ذکر کرد.

و از او در تفسیر "وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ" روایت شده أذن امیر مومنان علیه‌السلام است. و به او گفته شده که آیا چنین حدیثی از پیامبر شنیدی که فرموده باشند: بعد از من دوازده خلیفه میباشند؟ گفت: بله. و ملاقات او با امام سجاد علیه‌السلام در شام و اینکه به امام گفت: حالتان چطور است؟

ظاهر اتحاد او با مکحول بن ابراهیم است و مکحول بن ابراهیم روایت کریمهای دارد که در احمد بن زید به آن اشاره شد. لکن ابن ابی الحدید او را از دشمنان علی علیه‌السلام شمرده است. (البته این اشتباه است و مکحول مبغض علی مکحول شامی است.)»


[1] الفتن ابن حماد ؛ ص145.
[2] لسان المیزان ؛ ج3 ؛ ص462.
[3] مستدركات علم رجال الحديث ؛ ج‌7 ؛ ص491.
logo