« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

 

ادامه بررسی سند روایت چهارم

بحث ما پیرامون بررسی روایات حوادث آذربایجان در آخر الزمان بود، روایت علی بن ابراهیم بن مهزیار را نقل کردیم، در این روایت تفصیلی راجع به حوادث آذربایجان بود منتها اشکالات سندی و دلالی داشت لذا مرحوم خوئی در ضمن چهار اشکال و مرحوم تستری در ضمن ده اشکال روایت را مجعول و ساختگی میدانند. ما به بعضی از اشکالات سندی و دلالی اشاره کردیم.

ادامه اشکالات مرحوم تستری به روایت ابن مهزیار

7. یکی از عمده اشکالهای مرحوم تستری به این روایت این بود که ابراهیم بن مهزیار در حیرت فوت شده و اصلا امام زمان را درک نکرد چطور قضیه را به ایشان نسبت میدهید و به روایتی از کافی شریف استناد میکند. مرحوم کلینی این روایت را از محمد بن ابراهیم بن مهزیار نقل میکند:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّوَيْهِ السُّوَيْدَاوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: شَكَكْتُ‌ عِنْدَ مُضِيِ‌ أَبِي مُحَمَّدٍ علیه‌السلام وَ اجْتَمَعَ عِنْدَ أَبِي مَالٌ جَلِيلٌ فَحَمَلَهُ وَ رَكِبَ السَّفِينَةَ وَ خَرَجْتُ مَعَهُ مُشَيِّعاً فَوُعِكَ‌ وَعْكاً شَدِيداً فَقَالَ يَا بُنَيَّ رُدَّنِي فَهُوَ الْمَوْتُ وَ قَالَ لِيَ اتَّقِ اللَّهَ فِي هَذَا الْمَالِ وَ أَوْصَى إِلَيَّ فَمَاتَ فَقُلْتُ فِي نَفْسِي لَمْ يَكُنْ أَبِي لِيُوصِيَ بِشَيْ‌ءٍ غَيْرِ صَحِيحٍ أَحْمِلُ هَذَا الْمَالَ إِلَى الْعِرَاقِ وَ أَكْتَرِي دَاراً عَلَى الشَّطِّ وَ لَا أُخْبِرُ أَحَداً بِشَيْ‌ءٍ وَ إِنْ وَضَحَ لِي شَيْ‌ءٌ كَوُضُوحِهِ فِي أَيَّامِ أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَنْفَذْتُهُ وَ إِلَّا قَصَفْتُ بِهِ‌[1] فَقَدِمْتُ الْعِرَاقَ وَ اكْتَرَيْتُ دَاراً عَلَى الشَّطِّ وَ بَقِيتُ أَيَّاماً فَإِذَا أَنَا بِرُقْعَةٍ مَعَ رَسُولٍ فِيهَا يَا مُحَمَّدُ مَعَكَ كَذَا وَ كَذَا فِي جَوْفِ كَذَا وَ كَذَا حَتَّى قَصَّ عَلَيَّ جَمِيعَ مَا مَعِي مِمَّا لَمْ أُحِطْ بِهِ عِلْماً فَسَلَّمْتُهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ بَقِيتُ أَيَّاماً لَا يُرْفَعُ لِي رَأْسٌ وَ اغْتَمَمْتُ فَخَرَجَ إِلَيَّ قَدْ أَقَمْنَاكَ مَكَانَ‌ أَبِيكَ فَاحْمَدِ اللَّهَ.[2]

« محمّد بن ابراهيم بن مهزيار گفته است: پس از شهادت امام حسن عسكرى علیه‌السلام در خصوص امام پس از ايشان شكّ كردم، از طرفى مال زيادى [كه مربوط به امام علیه‌السلام بود] در نزد پدرم جمع شده بود، اموال را حمل كرده و سوار كشتى شد و من هم براى بدرقه پدرم بيرون رفتم، كه ناگهان تب شديدى بر پدرم عارض شد. به من گفت: پسرم مرا برگردان كه اين مريضى مرگ است و در مورد اين مال تقوى پيشه كن. آن‌گاه به من وصيت فرموده و از دنيا رفتند.

با خودم گفتم: پدرم وصيت به امر غيرصحيح نمى‌كند. بنا بر این مال را برمیدارم به عراق مى‌برم و در كنار شط فرات خانه‌اى كرايه مى‌كنم، و احدى را هم از موضوع مطلع نمى‌كنم. اگر امر امامت برايم واضح و آشكار شد، همچنان‌كه در ايام ابى محمّد علیه‌السلام واضح شده بود، اموال را به آن امام تقديم مى‌كنم، در غير اين صورت همه مال را در لذتها و شهوتها مصرف میکنم، و میخورم و مینوشم.

به عراق آمدم، خانه‌اى در كنار شط كرايه كردم و چند روزى آنجا بودم، ناگهان پيكى آمد و نامه‌اى به همراهش بود كه در آن نوشته بود: اى محمّد! فلان مبلغ مال نزد توست و فلان جا و مكان است. تا اين‌كه همه آن اموال را كه با من بود حتى امورى را كه من خودم نمى‌دانستم را برايم بيان كرده بود، لذا اموال را به پيك واگذار كردم. ولى چند روزى در آنجا ماندم، كسى هم به من سر نمى‌زد، به همين دليل ناراحت و غمگين شدم تا اين‌كه توقيع شريف برايم آمد: ما تو را جانشين پدرت قرار داديم، پس شكر خدا را به جا بياور.»

مرحوم مجلسی میفرماید: این روایت مجهول است.

اشکال به مرحوم تستری:

مرحوم تستری روایت علی بن مهزیار را به جهت مجهول بودن راوی آن رد میکند، حال اینکه روایت مورد استناد ایشان هم به محمد بن حموی مجهول است و فقط مرحوم خوئی تنها اسم او را ذکر میکند. مرحوم تستری بیان میکند که ابراهیم بن مهزیار در حال حیرت و عدم اعتقاد به امام زمان از دنیا رفته است و استناد ایشان به روایتی است که خودش مجهول است.

و ما این اشکال را در موارد دیگری نیز به مرحوم تستری داریم، ایشان روایات را به استناد روایاتی که خود آن روایات اشکال دارد رد میکند مانند جریان حضرت نرجس علیها‌السلام که ایشان از روم و کنیز بود و امام هادی علیه‌السلام او را خریداری کردند و همسر امام عسکری علیه‌السلام شدند، مرحوم تستری این مطالب را به ادعای ضعف روایت رد میکند و مدعی میشوند که ایشان ولیده بود و کنیز حضرت حکیمه بود و آن قضایا درست نیست و ضعیف است به استناد روایتی که آن روایت هم درست نیست؛ غیر معتبر را که نمیتوان دلیل معتبر قرار داد. یا در تفسیر حروف مقطعه، در ملاقات اشعری و احمد بن اسحاق با امام عصر علیه‌السلام که امام برای «کهیعص» تفسیری بیان میکند ( کاف کربلا، هاء هلاک، یاء یزید، ع عطش، صاد صبر) مرحوم تستری کل این روایت را مجهول میداند و بر آن اشکال سندی و دلالی میکند و در اشکال دلالی بیان میکند که ما روایات دیگری داریم که برای «کهیعص» تفاسیر دیگری بیان کردند در حالی که تفسیر امام با تفاسیر دیگر منافاتی ندارد و هر یک تفسیری را برای این حروف مقطعه بیان کردند ثانیا همان اشکال به روایت اشعری به آن دسته از روایات مورد استناد تستری هم وارد است.

علامه مجلسی بعد از نظر به مجهول بودن این روایت میفرماید:

و محمد بن إبراهيم‌ هو و أبوه‌ من وكلاء الناحية كما ذكره في ربيع الشيعة و أعلام الورى‌.[3] « محمد بن ابراهیم و پدر او از وکلای امام عصر علیه‌السلام بودند همانگونه که در ربیع الشیعه و اعلام الوری ذکر شده است.»

عبارات ربیع الشیعه همان عبارات اعلام الوری است در حالی که بعضیها گفتند ربیع الشیعه از ابن طاوس است و اعلام الوری از طبرسی است، علامه مجلسی تعجب میکند که دو کتاب با عبارات واحد اما یکی از ابن طاوس و یکی از طبرسی باشد. این دو کتاب فقط در خطبه اختلاف دارند، مرحوم آقای تهرانی در جلد دوم اعلام الوری میفرماید: این کتاب همان کتاب طبرسی است، آقای ابن طاوس همان کتاب طبرسی را برای شاگردان میخوانده ولی شروع خواندن ایشان با خطبه بود و خطبه ایشان جای خطبه مؤلف قرار گرفت و مقرر مینویسد: قال الاستاد ولی بیان نکرده که ابن طاوس ربیع الشیعه را میگفته است.

سپس علامه رحمه‌الله میفرماید:

و قد مر في الباب السابق ما يناسب هذا المعنى، حيث قال في وصف جعفر الكذاب: قصاف، و في الإرشاد: و إلا أنفقته في ملاذي و شهواتي، و كأنه نقل بالمعنى، و في غيبة الشيخ و إلا تصدقت به.[4]

« و در باب قبل آنچه مناسب با این معنا است گذشت آنجا که در وصف جعفر کذاب گفت: قصاف و در ارشاد: در غیر این صورت آن را در لذات و شهوات خرج میکنم و گویا نقل به معنا شده است. (یعنی شأن ابن مهزیار بالاتر از این است که اینگونه تعبیر کند.) و در کتاب الغیبة شیخ "و الا تصدقت به" است.»

اگر گفته شود این روایت مشتمل بر مدح خود راوی است « فَخَرَجَ إِلَيَّ قَدْ أَقَمْنَاكَ مَكَانَ‌ أَبِيكَ فَاحْمَدِ اللَّهَ.» گوئیم این اشکال نسبت به پدر او وارد نمیباشد.

پس اولا روایت (مات فی الحیرة) در مورد ابن مهزیار، مجهول است و محمد بن حموی سویدایی مذکور در سند روایت در کتب رجالی ذکر نشده است پس استناد آقای شوشتری برای تضعیف روایت ابراهیم بن مهزیار به این روایت صحیح نیست زیرا خود این روایت به محمد بن حموی مجهول است ثانیا اگر این روایت را بپذیریم، در خود این روایت آمده « فَخَرَجَ إِلَيَّ قَدْ أَقَمْنَاكَ مَكَانَ‌ أَبِيكَ» یعنی پدر تو نماینده ما بود یعنی ایشان امام را درک کرده است پس در دوران حیرت فوت نشده است.

از جمله اشکالات دلالی مرحوم تستری عبارت است از:

برخى از اين چهار نقل، مشتمل بر نام شريف امام زمان كه هم‌نام پيامبر است، مى‌باشد با اين‌كه روايات فراوانى از پيامبر و ائمه علیهم‌السلام رسيده كه بر نهى از تسميه حضرت و حرمت نام بردن او دلالت دارد.

پاسخ آیة الله صافی:

آرى، در اخبار صحيحه‌اى به نام مبارك حضرت تصريح شده است. از سوى ديگر حرمت نام بردن حضرت در رواياتى وارد شده؛ ولى اين حرمت، مقيّد به قيودى است كه در اين مورد روايت ابن مهزيار شامل نهى وارده نمى‌باشد.

ما دربارۀ حرمت تسمیه بحث کردیم، این مسئله از قدیم بین علما مطرح بود، مرحوم صدوق تسمیه حضرت به نام مخصوص را جایز نمیدانست، از متاخرین بین مرحوم حر عاملی و مرحوم نوری در این مسئله اختلاف شدیدی وجود دارد، مرحوم حر عاملی قائل به جواز تسمیه و مرحوم نوری قائل به حرمت تسمیه است، آقای مکارم تسمیه را جایز میدانند و آقای صافی حرمت تسمیه را مقید به قیودی میدانند، از استادم آقای وحید شنیدم که قائل به حرمت تسمیه است، ما ادله را بررسی و قائل به حرمت تسمیه شدیم.

پس اشکال مرحوم تستری اینگونه جواب داده شد که غیر از این روایت، روایات صحیحۀ دیگری هم وجود دارد که نام حضرت در آن روایات برده شده و از طرفی هم روایاتی دال بر حرمت تسمیه وجود دراد، جمع بین دو دسته روایات به این است که حرمت تسمیه مقید به قیودی است.

در اين روايات آمده است كه سنّ ابراهيم بن مهزيار به اندازه‌اى طولانى مى‌شود كه ظهور امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را درك مى‌كند و امام به وى دستور مى‌دهد هنگام ظهور، همراه با برادرانت به سرعت نزد ما بياييد. و بطلان اين مطلب پرواضح است.

 


[1] القصوف: الإقامة على الاكل و الشرب.
[2] الكافي (ط- الإسلامية) ؛ ج‌1 ؛ ص518.
[3] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‌6 ؛ ص180.
[4] همان.
logo