« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

 

ادامه بررسی سند روایت چهارم

بحث ما پیرامون جریانات آذربایجان در آخر الزمان بود، تتمۀ بحث سندی روایت چهارم روایت علی بن مهزیار که در آن به جریان آذربایجان اشاره شده را مطرح میکنیم. گفته شد که دو نفر از اعلام طائفه اشکالاتی به این روایت کردهاند، مرحوم خوئی چهار اشکال و مرحوم تستری ده اشکال مطرح میکنند. اشکالات مرحوم خوئی مطرح شد و جوابهایی داده شد که عمدتا در جواب از اشکالات مرحوم خوئی ناظر به فرمایشات آیة الله صافی در منتخب الاثر بودیم.

ادامه اشکالات مرحوم تستری به روایت ابن مهزیار:

3. از قوى‌ترين اشكالاتى كه بيانگر ساختگى بودن اين دسته از روايات است، بيان نام برادرى به نام موسى براى امام زمان است كه در دو روايت از اين چهار نقل، آمده است كه اين موضوع، خلاف مذهب و برخلاف اجماع شيعه مى‌باشد.

پاسخ:

جوابهای متعددی به این اشکال داده شده است. این روایت چهار نقل دارد که دو نقل از مرحوم صدوق و دو نقل از مرحوم طبری و مرحوم طوسی است، این مطلب در نقل طوسی و طبری نمیباشد پس اشکال بر نقل آنها وارد نیست بلکه این مطلب در دو نقل مرحوم صدوق ذکر شده است پس بر فرض وارد بودن اشکال، این اشکال بر نقل مرحوم صدوق وارد است و روایت مورد بحث ما نیز همان روایت مرحوم صدوق است.

گاهی گفته میشود مشهور و شاذ و گاهی گفته میشود دو قول است، در اینکه امام عصر علیه‌السلام برادر یا خواهری و امام عسکری علیه‌السلام فرزندی غیر از امام عصر داشته باشند یا نداشته باشند، گاهی گفته میشود که مشهور بین طائفه این است و گاهی گفته میشود دو قول است که یک قول قوی یک قول ضعیف یا یک قول اقوی و یک قول قوی. مرحوم مدرس نویسندۀ جنات الخلود که از معاصرین علامه مجلسی رحمه‌الله است در تتمۀ جدول هجدهم در شناختن احوال امام یازدهم امام عسکری علیه‌السلام در مورد اولاد امام میفرماید: زاد و ولد امام عسکری علیه‌السلام بنا بر قولی منحصر به حضرت صاحب الامر علیه‌السلام ( که در جدول آتی ذکر میشود) و یک دختری که نام و نشان او در کتب دیده نشده است و بنا بر قول اصح منحصر به حضرت صاحب الزمان علیه‌السلام که از حضرت نرجس بانو به هم رسیده است.

آیا انحصار فرزندان امام عسکری علیه‌السلام در حضرت ولی عصر روحی فداه از عقاید شیعه است؟ یا مشهور بین شیعه است؟ یا اینکه دو قول است؟ از این فرمایش آقای مدرس معلوم میشود که در این مورد دو قول است قول صحیح و قول اصح البته ایشان مدرکی هم نیاوردند.

پس بیان مرحوم تستری که میفرماید این مطلب خلاف مشهور است، اینگونه نیست و اینکه امام عسکری علیه‌السلام فرزند دیگری داشته باشند نه خلاف معتقدات است و نه خلاف مشهور است و اعتقاد به انحصار فرزند امام عسکری علیه‌السلام در حضرت مهدی علیه‌السلام جزء اعتقادات ما نیست بلکه آنچه جزء اعتقادات ما است و به آن اعتقادات شیعه از دیگر فرق متمایز میشود این است که امام عصر علیه‌السلام فرزند بلافصل امام عسکری علیه‌السلام است و ایشان امام دوازدهم و امام حی است که در پرده غیبت به سر میبرند و هنگامی که خداوند عز و جل اراده کنند، ظهور میکند.

اگر گفته شود که مرحوم مدرس از متأخرین است، گوئیم از قدما نیز حسين بن حمدان در كتاب الهدايه و ابن ابى الثلج در كتاب تاريخ الائمه آورده‌اند كه امام عسكرى علیه‌السلام داراى تعدادى فرزند پسر و دختر بوده‌اند.

علّامه مجلسى در مورد اين دو نقل مى‌گويد: اين مطلب، از امور شگفت‌آور است و تازگى دارد[1] امّا شگفت‌آور بودن يك حديث، دليل بر ساختگى بودن آن نمى‌باشد و حتى دليل بر ضعف روايت نمى‌شود. آرى، اين ديدگاه، نظريه‌اى نادر است و مخالف با مشهور بين شيعيان مى‌باشد. اما با اين‌همه نمى‌توان نظريه مشهور را به شيخ صدوق نسبت داد؛ زيرا وى كتاب كمال الدين را به عنوان كتاب اعتقادى نگاشته و اگر اين مطلب، برخلاف اعتقاد وى مى‌بود بايد حاشيه‌اى بر آن مى‌زد و عقيده خويش را مطرح مى‌كرد. از سويى، مشخّص نيست كه عدم وجود فرزندى ديگر به غير از حضرت مهدى براى امام عسكرى علیه‌السلام در زمره قضایای مشهور زمان شيخ صدوق بوده است وگرنه شيخ صدوق به آن اشاره مى‌كرد؛ حتى معاصرين وى اشاره‌اى به اين مطلب نكرده‌اند.

نتیجه اینکه باید بگوئیم که ایشان و معاصران او به این حرف که مشهور است پایبند نبودهاند؛ بلکه کسانی بودند که به این نظر معتقد نبوده و بر این اعتقاد بودهاند که امام عسکری علیه‌السلام فرزندان دیگری هم داشته است.

اين چهار نقل، يك جريان را حكايت مى‌كنند و هر چهار نقل، داراى يك محتوى مى‌باشند، زيرا امكان ندارد يك جريان، دقيقا براى دو تن يكبار براى على بن ابراهيم بن مهزيار و بار ديگر براى ابراهيم بن مهزيار اتفاق افتاده باشد. توجه داريد كه سند سه نقل، به على بن ابراهيم بن مهزيار و يك نقل به ابراهيم بن مهزيار بازمى‌گردد.

پاسخ آیة الله صافی:

اگر قائل شديم كه اين سرگذشت براى على بن ابراهيم بن مهزيار اتفاق افتاده است در آن‌جا كه ابراهيم بن مهزيار آمده، مى‌گوييم به جهت سهو و يا به‌خاطر اختصار، كلمه‌اى از عبارت افتاده است، زيرا موارد زيادى نام پدر، بر فرزند اطلاق مى‌شود. اما اگر گفتيم ماجرا براى ابراهيم بن مهزيار رخ داده است در موارد ديگر جمله «على بن» به اشتباه و يا به جهت اجتهاد نسخه‌برداران، بر آن افزوده شده است.

سند روايت ضعيف است به‌ويژه كه شخصى به نام على بن ابراهيم بن مهزيار نداريم و در رجال، چنين شخصى وجود ندارد.

پاسخ:

آيت اللّه صافى با پذيرفتن ضعف سند، پاسخ مى‌دهد كه: بين ضعف سند و ساختگى بودن روايت تفاوت است. آرى، سند روايت ضعيف است؛ ولى اگر همين روايت، با سند ضعيف به روايات ديگر ضميمه شود و به حدّ تواتر برسد، اشكال آن برطرف مى‌گردد.

به فرض پذيرش ضعف سند، ضعف سند روايتى را كه به ابراهيم بن مهزيار مى‌رسد پذيرا نمى‌شويم، زيرا شيخ صدوق روايت را از شيخ القميين عبد اللّه حميرى نقل مى‌كند و حميرى نيز بدون واسطه، ماجرا را از ابراهيم بن مهزيار روايت مى‌كند. بنابراين، سند روايت تام است و به‌واسطه تام بودن اين سند، ضعف روايات ديگر از اين دسته نيز جبران مى‌شود.

اشکال به پاسخ آیة الله صافی:

باید بگوئیم مرحوم صدوق این روایت را به واسطۀ ابن متوکل نقل میکند، آری حمیری بدون واسطه از ابراهیم بن مهزیار نقل میکند اما مرحوم صدوق با واسطۀ محمد بن موسی المتوکل نقل میکند و ایشان مهمل است.

آیة الله صافی متوجه این اشکال بودهاند و میفرماید:

اين اشكال، به اعتبار محمّد بن موسى المتوكل وارد نيست؛ زيرا ابن طاووس در كتاب فلاح السائل‌[2] مدّعى وثاقت او است. افزون بر اين‌كه شيخ صدوق در موارد متعددى از وى نقل روايت مى‌كند و با عبارت رضى اللّه عنه از او تجليل مى‌كند و اين نشانه اعتماد به او است. البته با كلمه «ترضّى» وثاقت ثابت نمى‌شود؛ امّا در زمره‌ راويان مهمل نيز، نمى‌باشد.

6. محمّد بن ابى عبد اللّه كوفى كه خود يكى از شخصيت‌هاى برجسته و علماى بزرگ است نام اشخاص معروف و غيرمعروفى را كه به شرف ديدار امام زمان نايل گشته‌اند گردآورى و بيان كرده است؛ ولى نامى از ابراهيم بن مهزيار به ميان نياورده است.

پاسخ:

اولا: محمّد بن ابى عبد اللّه، مدّعى بيان نام كليّه كسانى كه با امام علیه‌السلام ديدار كرده‌اند نمى‌باشد؛ بلكه وى عدّه‌اى را كه به نام آن‌ها دست يافته، يادآور شده است.

ثانيا: اگر بگوييم وى نام تمام افراد را آورده است. بنابراين بايد روايت هركسى را كه نام او در شمار اين افراد نيامده، پذيرا نشويد؛ ولى چنين نيست. و طبق قاعده نيز گفته‌اند: «عدم الوجدان لا يدلّ على عدم الوجود.» شايد محمّد بن ابى عبد اللّه، به نام ابراهيم بن مهزيار برنخورده باشد. بدين‌ترتيب عدم وجود نام ابراهيم بن مهزيار، دليل بر عدم ديدار وى با امام علیه‌السلام نيست.

ثالثا: احتمال مى‌رود، نام وى به عللى، از قلم افتاده باشد.

 


[1] بحار الانوار، ج2، ص47، ذيل حديث 32.
[2] فلاح السائل، ص158.
logo