« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

 

ادامه بررسی سند روایت چهارم

بحث ما پیرامون بررسی سند روایت چهارم در ارتباط با جریانات آذربایجان در آخر الزمان بود، عرض کردیم که سه نفر از بزرگان این متن را نقل میکنند.

ابو الحسن علی بن موسی:

در مورد ایشان مطلبی در کتب رجالی نقل نشده است پس ایشان مهمل است. تنها مرحوم صدوق در مورد او گفته است (الشریف) و از ایشان روایتی را در کمال الدین در بحث وقوع غیبت امام زمان از امام زین العابدین علیه‌السلام نقل کردند، مرحوم مجلسی هم در جلد 52 بحار الانوار روایتی را از ایشان نقل کرده است. نقل این سنخ روایات و نقل مرحوم صدوق از ایشان ممکن است امارهای بر حُسن او باشد یعنی اگر از چهار چوب مدح و قدح قدما خارج بشویم و خودمان وارد این بحث بشویم، ممکن است استفادۀ حُسن او بشود.

موسی بن احمد:

مرحوم نمازی میفرماید: «لم یذکروه» یعنی از ایشان هم هیچ نشان و وصف و علامت و امارهای بر مدح و توثیق وجود ندارد مضافا که وجاده است و علی بن موسی میگوید: در کتاب پدرم یافتم، حال به چه عنوان در کتاب نقل شده به قصد رد بر آن نقل شده یا آیا واقعا کلام پدر بوده، مشخص نیست.

«علی بن ابراهیم بن مهزیار» یا «علی بن مهزیار»

بر فرض اغماض از سند، روایت دارای اشکالات دیگری است، صاحب قصه علی بن ابراهیم بن مهزیار است یا ابراهیم بن مهزیار؟

مرحوم تستری و مرحوم خوئی نسبت به این قضیه اشکالاتی را مطرح میکنند. مرحوم صدوق در نقل اولشان از ابراهیم بن مهزیار نقل میکند و نقل دومشان از علی بن ابراهیم بن مهزیار است، این قصه که دو دفعه برای دو نفر به یک نحو اتفاق نیفتاده، پس برای کدام یک از این دو اتفاق افتاده است؟

طبق نقل اول صدوقرحمه‌الله، قصه برای ابراهیم بن مهزیار اتفاق افتاده و طبق نقل دوم، قصه برای علی بن ابراهیم بن مهزیار است، شیخ طوسی و طبری هم قصه را برای علی بن ابراهیم بن مهزیار نقل میکنند.

اگر صاحب قصه ابراهیم بن مهزیار باشد، در وثاقت او بحثی نیست و اگر علی بن ابراهیم بن مهزیار باشد، توثیق ندارد و در کتب رجال مطرح نشده است. اگر صاحب قصه ابراهیم بن مهزیار باشد، ایشان از اصحاب امام جواد علیه‌السلام است و زمان امام عصر علیه‌السلام را درک نکرده است.

ده اشکال به این قضیه گرفته شده؛ که یک سری اشکالات را مرحوم خوئی و یک سری را مرحوم شوشتری وارد میکنند. ما اگر بتوانیم این اشکالات را دفع بکنیم از نظر فنی و علمی روایت را قبول میکنیم. آقایان مخصوصا مرحوم تستری تأکید بر موضوع و جعلی بودن روایت دارند.

اگر صاحب قصه ابراهیم بن مهزیار باشد، مرحوم آقای خوئی وجوهی را برای توثیق او ذکر میکند؛ که معمولا فرمایشات مرحوم مامقانی است ( مرحوم خوئی در این کتاب شریفشان به بیانات مرحوم مامقانی نظر دارند). مرحوم خوئی این ادله را بیان و رد میکند:

و قد اختلف في حال الرجل، فقيل: إنه من الثقات، أو الحسان و استدل على ذلك بوجوه كلها ضعيفة: الأول: ما ذكره الفاضل المجلسي في الوجيزة: «أنه ثقة من السفراء». و يرده: أن هذا اجتهاد منه، استنبطه من كلام من تقدم عليه، و سيجي‌ء الكلام على ذلك. الثاني: إن العلامة عده من المعتمدين (17)، و صحح طريق الصدوق إلى بحر السقاء، و فيه إبراهيم بن مهزيار. و يرده: أن العلامة يعتمد على من لم يرد فيه قدح، و يصححه. صرح بذلك في ترجمة أحمد بن إسماعيل بن سمكة (21)، فكأنه- قدس سره- بنى على أصالة العدالة، و عليه لا يكون قوله حجة علينا. الثالث: ما ذكره الميرزا في المنهج و الوسيط: «أنه من سفراء الصاحب عجل الله تعالى فرجه، و الأبواب المعروفين الذين لا تختلف الاثنا عشرية فيهم، قاله ابن طاوس في ربيع الشيعة». و يرده: أن هذا اجتهاد من ابن طاوس استنبطه من الرواية التي سنذكرها، إذ لو كان الأمر كما ذكر، فلما ذا لم يذكره النجاشي؟، و لا الشيخ و لا غيرهما، ممن تقدم على ابن طاوس، مع شدة اهتمامهم بذكر السفراء و الأبواب.

الرابع: ما رواه الكشي (408) عن أحمد بن علي بن كلثوم السرخسي: «و كان من الفقهاء، و كان مأمونا على الحديث، قال:

حدثني إسحاق بن محمد البصري، قال: حدثني محمد بن إبراهيم بن مهزيار، قال: إن أبي لما حضرته الوفاة دفع إلي مالا، و أعطاني علامة، و لم يعلم بتلك العلامة أحد، إلا الله عز و جل، و قال: من أتاك بهذه العلامة فادفع إليه المال، قال: فخرجت إلى بغداد، و نزلت في خان، فلما كان في اليوم الثاني إذ جاء شيخ و دق الباب، فقلت للغلام: انظر من هذا؟ فقال: شيخ بالباب، فقلت: ادخل، فدخل و جلس، فقال: أنا العمري هات المال الذي عندك، و هو كذا و كذا، و معه العلامة، قال: فدفعت إليه المال، و حفص بن عمرو كان وكيل أبي محمد ع، و أما أبو جعفر محمد بن حفص بن عمرو، فهو ابن العمري، و كان وكيل الناحية، و كان الأمر يدور عليه».

و وجه الاستدلال: أنه يستفاد من هذه الرواية أن إبراهيم كان من وكلاء الإمام ع، و أنه كان يجتمع عنده المال. و يرده: أولا: أن الرواية ضعيفة السند بإسحاق بن محمد البصري، بل بمحمد بن إبراهيم أيضا. و ثانيا: أنه لا يستفاد من الرواية أنه كان وكيلا، فلعل المال كان لنفسه، فأراد إيصاله إلى الإمام ع، أو أن المال كان سهمه ع في مال إبراهيم، أو أن شخصا آخر أعطاه إبراهيم ليوصله إلى الإمام ع، أو غير ذلك، فلا إشعار في الرواية بالوكالة. نعم روى محمد بن يعقوب في الكافي: الجزء 1، الكتاب 4، باب مولد الصاحب عجل الله فرجه 125، الحديث 5، عن علي بن محمد، عن محمد بن حمويه السويداوي، عن محمد بن إبراهيم بن مهزيار: القصة على وجه آخر، و في آخرها: «فخرج إلي قد أقمناك مقام [مكان‌] أبيك فاحمد الله»، و فيها دلالة على‌ وكالة إبراهيم، لكنها ضعيفة، فإن محمد بن إبراهيم لم يوثق، و محمد بن حمويه مجهول. و ثالثا: أنه على تقدير تسليم الوكالة فلا دلالة فيها على السفارة التي هي أخص من الوكالة. و قد بينا في المدخل (المقدمة الرابعة) أن الوكالة لا تلازم الوثاقة و لا الحسن.

الخامس: ما رواه الصدوق في كمال الدين: باب من شاهد القائم عجل الله فرجه 47، الحديث 20: «قال: حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل- رحمه الله- قال: حدثنا عبد الله بن جعفر الحميري، عن إبراهيم بن مهزيار ..» ثم ذكر الحديث و هو طويل، يشتمل على وصول إبراهيم إلى خدمة الإمام الحجة عجل الله فرجه، و ما جرى بينه و بينه ع و فيه دلالة على علو مقام إبراهيم، و عظم خطره عند الإمام عجل الله فرجه. و يرده: أولا: أن راوي الرواية هو إبراهيم نفسه، و الاستدلال على وثاقة شخص، و عظم رتبته بقول نفسه من الغرائب، بل من المضحكات. و ثانيا: أن في الرواية ما هو مقطوع البطلان، و أن إبراهيم لو صحت الرواية كذب في روايته، و هو إخباره عن وجود أخ للحجة- عجل الله تعالى فرجه- مسمى بموسى و قد رآه إبراهيم.

«در بیان حال این راوی اختلاف نظر است. برخی او را ثقه یا حسن میدانند و برای آن دلایلی ذکر کردهاند:

1. آنچه مرحوم مجلسی در وجیزه گفته است: ایشان ثقه و از جمله نمایندگان امام بود، این اجتهاد مرحوم مجلسی است، (ایشان از متاخر متاخرین است) و ما توثیقات اجتهادی را نمیپذیریم.

2. علامه حلی او را از راویان مورد اعتماد شمرده است و طریق شیخ صدوق به بحر سقاء طریق صحیحی است و ابراهیم بن مهزیار در این طریق است، این دلیل رد میشود به اینکه علامه بر کسانی که مدحی در مورد آنها وارد نشده اعتماد کرده و آن را تصحیح کرده است و به این مطلب در ترجمه احمد بن اسماعیل بن سمکه تصریح کرده است گویا بنای ایشان بر اصل عدالت است و بنابراین قول ایشان بر ما حجت نمیباشد.

3. آنچه میرزا در منهج و الوسیط ذکر کرده که ایشان از سفرای صاحب الزمان و از ابواب معروفی است که در بین شیعه هیچ اختلاف در مورد او نیست، این مطلب را ابن طاوس رحمه‌الله در ربیع الشیعه گفته است. این دلیل هم رد میشود به اینکه این هم اجتهاد ابن طاوس است که از روایتی که ذکر میکنیم استناط کرده است، اگر امر اینچنین بود، چرا نجاشی و شیخ و غیر این دو ذکر نکرند با وجود شدت اهتمام آنها به ذکر سفراء و ابواب.

4. آنچه کشی از احمد بن علی بن کلثوم سرخسی روایت کرده که او از فقها و مورد اعتماد در حدیث بود، گوید: اسحاق بن محمد بصری گفت: محمد بن ابراهییم بن مهزیار گفت: پدرم هنگام وفات اموالی را به من داد و علامتی داد و آن علامت را احدی نمیداند مگر خداوند و گفت: پس کسی که به این علامت نزد تو بیاید، آن اموال را به او بده.

وجه استدلال: از این روایت استفاده میشود که ابراهیم از وکلای امام بوده و نزد او اموال جمع میشده است. این استدلال رد میشود به اینکه این روایت به سبب اسحاق بن محمد بصری و همچنین به محمد بن ابراهیم ضعیف است ثانیا از روایت استفاده نمیشود که او وکیل امام بوده است، شاید مال از خود او بوده است که اراده کرده به امام برساند یا اینکه مال سهم امام در مال ابراهیم بوده یا اینکه شخص دیگری آن را به ابراهیم داده تا به امام برساند یا غیر این پس در روایت چیزی که دلالت بر وکالت او از امام بکند، نمیباشد.

بله محمد بن یعقوب در کافی از محمد بن ابراهیم بن مهزیار روایت میکند که توقیعی صادر شد که "من شما را به جای پدرت قرار دادم." این روایت دلالت بر وکالت ابراهیم دارد لکن سند آن ضعیف است زیرا محمد بن ابراهیم توثیق نشده و محمد بن حمویه مجهول است. ثالثا بر فرض پذیرش وکالت، دلالتی بر سفارت که اخص از وکالت است، ندارد. و در مقدمه تبیین کردیم که وکالت با وثاقت یا حُسن تلازم ندارد.

5. آنچه صدوق در کمال الدین در باب کسانی که حضرت قائم را مشاهده کردند روایت کرده که محمد بن موسی بن متوکل گفت: عبد الله بن جعفر حمیری از ابراهیم بن مهزیار روایت که حدیثی طولانی است که مشتمل بر وصول ابراهیم به خدمت امام عصر علیه‌السلام و آنچه بین او و امام اتفاق افتاد است میباشد و آن حدیث دلالت بر جایگاه بالای ابراهیم نزد امام میکند. این استدلال رد میشود به اینکه اولا راوی این روایت خود ابراهیم است و استدلال بر وثاقت و عظمت مرتبۀ او بر قول خود شخص از عجائب است بلکه خندهآور است. ثانیا در روایت مطالبی است که قطعا باطل است و آن اینکه امام زمان برادری به نام موسی دارد که ابراهیم او را دیده است.»

اشکال به مرحوم خوئی:

    1. مرحوم خوئی برای عدم تلازم وکالت با حسن شخص به لیستی که شیخ طوسی ارائه میدهد، استناد میکند، جای تعجب دارد، لیست مرحوم شیخ لیست وکلای فاسد نیست بلکه لیست وکلایی است که بعدا فاسد و منحرف شدند.

    2. جای تعجب است چگونه اثبات فرزند دیگری برای امام عسکریعلیه‌السلام قطعی البطلان است! در کتب دیگر نیز نقل شده که امام عسکری علیه‌السلام چند فرزند پسر و دختر داشتهاند. چه کسی گفته این مطلب تاریخی قطعی البطلان است! بر فرض که این بخش روایت قطعا باطل باشد؛ آیا کل قصه جعلی میشود؟ اثبات فرزندانی برای ائمه علیهم‌السلام از طریق تواریخ یا روایات است و اگر این روایت فرزندی را برای امام عسکریعلیه‌السلام ثابت کند، چه اشکالی دارد.

مرحوم خوئی تمام ادله برای اثبات وثاقت ابراهیم بن مهزیار را رد کرده و سپس در نهایت میفرماید:

هذا و قد وقع إبراهيم بن مهزيار في طريق علي بن إبراهيم بن هاشم في التفسير، و قد ذكر في أول كتابه أنه لم يذكر فيه إلا ما وقع له من طريق الثقات و عليه فالرجل يكون من الثقات. و طريق الصدوق إليه أبوه- رضي الله عنه- عن الحميري، عن إبراهيم‌ بن مهزيار، و الطريق صحيح.[1]

« با وجود همۀ این مباحث، ابراهیم بن مهزیار در طریق علی بن ابراهیم بن هاشم در تفسیر واقع شده و مرحوم قمی در اول کتاب ذکر کرده که جز از طریق ثقات ذکر نکرده است بنابراین ایشان از ثقات است ( این مطلب کفایت نمیکند زیرا مرحوم خوئی نسبت به تفسیر از مبنای خودشان برگشتند) و طریق صدوق به او از حمیری از ابراهیم بن مهزیار است و طریق صحیح است.»

مرحوم تستری در الاخبار الدخیلة ده اشکال بر این چهار نقل میکند و نتیجه میگیرد که این روایت (قضیه ابن مهزیار) ساختگی است. آیة الله صافی در کتاب منتخب الاثر همان اشکالات را مطرح کرده و از آن جواب میدهند.

اشکالات مرحوم تستری به روایت ابن مهزیار:

چهار نقلی که در مورد ابن مهزیار نقل شده یک نقل است و هر چهار نقل مربوط به یک محتوا است زیرا امکان ندارد که این قضیه به یک نحو واحد برای دو نفر اتفاق افتاده باشد (در سه نقل علی بن ابراهیم بن مهزیار است و در یک نقل ابراهیم بن مهزیار است)

آیة الله صافی میفرماید:

ممکن است در اینجا سهو القلمی رخ داده باشد، این سرگذشت برای علی بن ابراهیم بن مهزیار است و در نقلی که ابراهیم بن مهزیار است یا به جهت سهو القلم است (این با مبنای مرحوم خوئی میسازد) یا به جهت اختصار است، خیلی رسم است که به جای پسر نام پدر را میبرند. اما انصافا اشكال در اين‌جا قوى است. پاسخى را كه آقاى صافى داده‌اند به راحتى نمى‌توان پذيرفت. زیرا براى اطلاق اسم پدر بر فرزند بايد نمونه ذكر كنند تا بتوان آن را پذيرفت و مسئله اشتباه نساخ را نيز نمى‌توان پذيرفت.

2. اصلا ابراهيم بن مهزيار «مات‌ فى‌ الحيرة» يعنى در سرگردانى بسر مى‌برد و هنوز امام زمان را نشناخته بود، از دنيا رفت و در اين زمينه، به نقل روايتى از كافى‌[2] مى‌پردازد. امّا با مراجعه به كتاب كافى خواهيد ديد كه اين‌گونه نيست. روايت كافى اگر دلالت بر وثاقت او نكند بر تحيّر و سرگردانى وى دلالت ندارد.

 


[1] معجم رجال الحديث ؛ ج‌1 ؛ ص278.
[2] كافى، ج1، ص518.
logo