« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

99/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان

 

ادامه بررسی روایت دوم

بحث ما راجع به بررسی روایات آذربایجان بود که بعضی تلاش دارند بر بحث امروز تطبیق بدهند منتها روایت اولی که نقل کردیم، در آن روایت صحبت « لابد لنا یا لا بد لنار» بود که مراد فتنه ب یا اصحاب است، که اگر مراد هم فتنه بود، طرفی که این فتنه را راه میاندازد را بیان نمیکند که بررسی شد. روایت دوم روایتی است که ( البته ما با مسامحه روایت میگوئیم؛ چون حتی اگر طریق آن عامی باشد، این روایت به پیامبر صلی‌الله علیه و آله منتهی نمیشود بلکه روایت را کعب نقل میکند، ما در معجم شاهد مطلب را نقل کردیم اما مرحوم نعمانی روایت را به تفصیل نقل میکند و ما هم برای اینکه استفاده کامل بشود، مفصل روایت را نقل کردیم و شاهد بحث ما دو سطر آخر آن است.

وَ حَرْبِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْيَانٍ أَرْمِينِيَّةٍ وَ آذَرْبِيجَانَ تِلْكَ حَرْبٌ يُقْتَلُ فِيهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ كُلٌّ يَقْبِضُ عَلَى سَيْفٍ مُحَلَّى تَخْفِقُ عَلَيْهِ رَايَاتٌ سُودٌ تِلْكَ حَرْبٌ يَشُوبُهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَغْبَر.

«و جنگ فرزندان عبّاس با جوانان ارمنستان و آذربايجان چنان جنگى كه هزاران و هزاران (کنایه از کثرت است) نفر در آن كشته مى‌شوند، هر جنگجو شمشيرى زيور يافته به دست مى‌گيرد، پرچمهاى سياه بر آن به اهتزاز در مى‌آيد، آن جنگى است كه به مرگ سرخ و طاعون بسيار خطرناك ( اشاره به یک بیماریهای پیچیده است که از عهده آن برنمیآیند و خارج از کنترل و مهار است) آميخته است.»

ظاهر این روایت این هست که هر دو کشور مورد تهاجم هستند و دولتی هم که متعرض این دو میشود، بنی العباس هستند پس ربطی به درگیری دو حکومت و دو جمهوری ندارد.

منابع روایت:

الغيبة للنعماني: ص 149 ب 10 ح 4

نوادر الأخبار راوندی: ص 268 ح از كتاب غيبة نعماني، با تفاوت، و «و من نسل عليّ القائم ...» در آن نیست.

إثبات الهداة: ج 3 ص 533 ب 32 ف 27 ح بعض روایت را از الغيبة نعماني، و في سنده «... علي بن الحسين الكوفي ... عمرة بنت أو.. عبد اللّه بن حمزة بدل ضمرة».

بحار الانوار: ج 52 ص 225 ب 25 ح از غيبة النعماني، با کمی تفاوت «... و سيماء و هيئة ... مع طلوع النجم الآخر ... على سيف مجلي ... يستبشر فيها الموت الأحمر و الطاعون الأكبر».

منتخب الأثر: ص 300 ف 2 ب 38 ح بعض روایت از الغيبة نعماني.

6. معجم الأحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام: ج‌1 ؛ ص333

پس تنها مدرک این روایت کتاب شریف الغیبة مرحوم نعمانی است.

امّا در مورد سند روایت خواهید دید که بعضی از افراد سند موثق نیستند و برخی مجهول هستند البته این حدیث را کنار نمیگذاریم زیرا به جز یکی و دو عبارت آن، بقیه روایت قوت متن دارد و در روایات دیگر شواهد دارد.

دو نکته در متن روایت:

نکته اول:

اشاره کردیم اینکه کعب گفته است که امام عصر علیه‌السلام شبیهترین مردم به عیسی بن مریم علیه‌السلام است، این خلاف روایات ما است؛ زیرا در روایات بیان شده که حضرت ولی عصر علیه‌السلام شبیهترین مردم از جهت خلق و از جهت اخلاق به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله است و شباهت به حضرت عیسی علیه‌السلام تنها در این نص آمده است. پس ما از این بخش روایت، که منافات با مبانی اعتقادی یا متون روایات ما دارد، رفع ید میکنیم.

سؤال یکی از فضلای حاضر در درس: با مبانی منافاتی ندارد، فقط بحث جدیدی است؟

استاد: روایتی که میگوید کسی که میخواهد به حضرت ابراهیم علیه‌السلام نگاه کند، علی علیه‌السلام را ببیند و کسی که میخواهد به حضرت موسی علیه‌السلام نگاه کند، علی علیه‌السلام را ببیند، وجه شبه آنها یکی نیست؛ بلکه هر کدام از یک جهت است. در صورتی که در این روایت یک جهت نیست، بلکه تمام جهات مطرح است «أَشْبَهُ النَّاسِ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ سَمْتاً وَ هَيْبَةً» یعنی نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله از همه مردم به حضرت عیسی علیه‌السلام شبیه تر بوده است. اینگونه نیست. به هر حال ما از این فقره روایت رفع ید میکنیم. فقها و اصولیون ما اصل تفکیک در متن را پذیرفتند، مرحوم خوئی در تقریرات اصولشان به این مطلب اشاره میکند و در فقه در موسوعۀ شریفشان در چند مورد به این مطلب اشاره میکند، و در مبانی تکملة المنهاج اشاره میکند، مرحوم سبزواری در موسوعه شریفشان مهذب الاحکام به این اصل اشاره میکند. اگر سند قوی باشد و متن هم قوی باشد؛ اما برخی از عبارات منافات با مبانی داشته باشد، یا آنها را نفهمیم، تفکیک میکنیم و آن عبارات را کنار میگذاریم.

نکته دوم:

بخش دیگری از این روایت که محل بحث است مسئلۀ حرب فرزندان عباس است. این روایات برای برخی دستاویزی شده تا ادعا کنند که عباسیون دوباره، و لو به یک سبک جدید میآیند. یکی از ادلۀ آنها این روایت است و ادلۀ دیگری هم ذکر میکنند که ما به درخواست سید مقاومت (سید حسن نصرالله)، که خداوند به او طول عمر دهد، این بحث را مطرح کردیم و الآن هم نوشتار و گفتار آن در دسترس است. تفصیل مطلب را مراجعه کنید و ما الآن اجمال آن را ذکر میکنیم.

روایاتی که مورد استناد بر بازگشت عباسیون قرار گرفته، یا دلالت بر این مطلب ندارد یا اگر دلالت داشته باشند، از جهت سند ضعیف هستند. یکی از آن روایات همین روایت است که اولا اصلا این متن روایت نیست؛ بلکه حرف کعب الاحبار است و حال آنکه کعب نزد ما اعتبار ندارد. گاهی هم به روایاتی از ائمه علیهم‌السلام استناد شده که شاید عمده روایات این روایت باشد:

روایات بازگشت عباسیان به قدرت قبل از ظهور:

1. أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ‌ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه‌السلام أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُمْ يَتَحَدَّثُونَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ يَقُومُ وَ قَدْ ذَهَبَ‌ سُلْطَانُ‌ بَنِي‌ الْعَبَّاسِ‌ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّهُ لَيَقُومُ وَ إِنَّ سُلْطَانَهُمْ لَقَائِم‌[1]

حسن بن جهم‌ گويد: «به امام رضا علیه‌السلام عرض كردم: خداوند امور شما را به صلاح گرداند آنان بازگو ميكنند كه سفيانى در حالى قيام ميكند كه بساط سلطنت بنى عبّاس برچيده شده باشد فرمود: دروغ ميگويند او قيام ميكند و بساط سلطنت آنان هنوز برپا است‌.»

این روایت را دلیل بر بازگشت عباسیون قرار دادهند، طبق این روایتف هنگامی که سفیانی میآید حکومت آنها برقرار است. ما یا باید در سند این روایت خدشه کنیم، بندنیجی مشکل دارد، عبید الله بن موسی، محمد بن علی قرشی، در مورد بعضی روات آن گفته شده دروغگو و جعال هستند و بعضی از روات آن را نمیدانیم چه کسی هستند و مجهول هستند.

گاهی هم در متن آن بحث میکنیم، بعضی گفتند دو سفیانی هست، ما این بحث را در مباحث خارج مهدویت مطرح کردیم، اگر ما آن مبنا را بپذیریم شاید اشاره به سفیانی اولی است، در این روایت ندارد که سلطنتشان برمیگردد، رجعتی ندارند بلکه امام میفرماید « إنّ سلطانهم لقائم » سلطنت آنها قائم است و این اعم است از اینکه آنها بعد از سقوط دوباره برگشته باشند یا نه هنوز حکومتشان ادامه دارد، حکومت عباسیون خیلی طول کشید 524 سال حکومت آنها بود پس « إنّ سلطانهم لقائم» شاید اشاره به این باشد که حکومتشان استمرار دارد یا اینکه بعد از سقوط باز میگردند. با هر دو معنا سازگار است.

مؤلف این کتاب، یکی از فضلای عراقی است که در بیروت هستند، در زمانی که در بیروت بودیم (1428ه.ق)، کتاب "نهج الخلاص" را نوشتند و لطف کردند به من هدیه دادند. به نظر ایشان ظاهرا عباسیان برمیگردند. ایشان عنوان میدهند «هلاک العباسیین علی ید السفیانی» از این عبارت استفاده میشود که عباسیان هنگام خروج سفیانی هستند. همان روایت امام رضاعلیه‌السلام « إنّ سلطانهم لقائم »

ایشان مینویسد: «معارک الممهدین مع العباسیین فی البصرة» یعنی زمینهسازان حکومت امام زمان با عباسیان در بصره میجنگند.

عنوان اصلی ایشان (خروج الرایة العباسیة فی بلاد العراق) است یعنی عباسیون در عراق قیام میکنند. سپس شروع میکند:

1. عودة الحکم العباسی إلی الزوراء یعنی مرکز حکومت عباسیون عراق خواهد بود.

2. حرب العباسیین الجدد ضد الممهدین للمهدی حکومت تازه روی کار آمده عباسیون با زمینهسازان میجنگند.

3. نهایة ملک العباسیین الجدد، پایان حکومت مجدد عباسیون، در تمام عناوین ایشان اشاره هست که عباسیون دوباره میآیند.

4. سقوط الدولة العباسیة علی ید الممهدین

ما به دو سه روایت از روایاتی که ایشان نقل کردهاند اشاره میکنیم:

2. حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ الْمُقْرِئُ الْقُمِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْعَرَجِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبَايَةَ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ، قَالَ: خَطَبَنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) بِالْمَدِينَةِ، فَذَكَرَ الْفِتْنَةَ وَ قُرْبَهَا، ثُمَّ ذَكَرَ قِيَامَ الْقَائِمِ مِنْ وُلْدِهِ، وَ أَنَّهُ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً. قَالَ سَلْمَانُ: فَأَتَيْتُهُ خَالِياً، فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَتَى يَظْهَرُ الْقَائِمُ‌ مِنْ‌ وُلْدِكَ‌! فَتَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ وَ قَالَ: لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَكُونَ أُمُورُ الصِّبْيَانِ، وَ تَضِيعَ حُقُوقُ الرَّحْمَنِ، وَ يُتَغَنَّى بِالْقُرْآنِ بِالتَّطْرِيبِ وَ الْأَلْحَانِ، فَإِذَا قَتَلَتْ مُلُوكُ بَنِي الْعَبَّاسِ أُولِي الْعَمَى وَ الِالْتِبَاسِ، أَصْحَابَ الرَّمْيِ عَنِ الْأَقْوَاسِ بِوُجُوهٍ كَالتِّرَاسِ، وَ خَرِبَتِ الْبَصْرَةُ، وَ ظَهَرَتِ الْعَشَرَةُ.[2]

حضرت سلمان علیه‌السلام مى‌گويد: «آمدم خدمت حضرت امير المؤمنين علیه‌السلام عرض كردم قائم از فرزندان شما كى قيام مى‌كند؟ آن حضرت آهى كشيده، فرمودند:

قائم ظاهر نمى‌شود تا اينكه چند نشانه به وجود آيد: حکومت به دست افراد ناآگاه قرار گيرد ( صبیان نه از نظر سنی بلکه از جهت عقلی، میگویند: بزرگی به عقل است نه به سال، الآن اوضاع دنیا را نگاه کنید دست چه کسی است، آیا دست عقلا است که همین طور کشتار و خونریزی و محاصره و هیچ چیز هم نمیفهمند، یک مشت وحشی و آدمکش و جلاد که از مرگ انسانها ابائی ندارند، اینها اگر واقعا فکر داشتند، امیر مومنان میفرماید «أخوک فی الدین أو نظیرک فی الخلق» بالاخره انسان هستند، ببینید امروز برای سگ و گربه بیمارستان هست، دکتر هست و عمل جراحی میکنند. از این طرف مردم یمن از کمترین حقوقشان محروم هستند و آب برای خوردن هم ندارند، مرگ مردم یمن برای آنها اهمیتی ندارد، این اگر حکومت صبیان نبود اینگونه با بشر برخورد میشد، حالا این چیزهایی است که ظاهر است. ولی «ما خفی علیکم اکثر» در ابو غریب چه گذشت؟! در عراق چه گذشت؟! چه با شیعهها کردند و الآن چه میکنند؟! یک موقع خودشان هجوم میآورند؛ یک وقت جنگ نیابتی راه میاندازند. باید چیزی که آنها میخواهند اجرا بشود. در سوریه چه کردند؟! در آخر هم قصدشان را از جنگ بیان کردند که برای چپاول نفت سوریه بوده است. حقوق خداوند رحمان (احكام دين خدا) ضايع گردد ( در خروج از دین سبقت میگیرند، فضای مجازی را ببینید چه خبر است، در تبلیغ علیه دین، خدا و اعتقادات مردم سبقت میگیرند، یکی از همین مهرههای نفاق در یکی از شبکهها میگفت: "تخصص من تغییر فرهنگ است." ایشان در شبکههای مختلف حضور دارد. کاری کرد که این زنهایی که باید بچه داشته باشند و بچه بزرگ کنند، سگ بزرگ کنند. خداوند به فریادمان برسد که اگر آتش بیایدف تر و خشک با هم میسوزد) قرآن را با تغنّى (به غنا) بخوانند، پادشاهان بنى عبّاس كه از ديدن حق محرومند و از شناخت آن ناتوانند، به دست تيراندازان و كماندارانى كشته شوند، كه صورتهايشان همانند سپر مى‌باشد (اشاره است به هجوم مغولها) و بصره خراب گردد.»

ما در بحث قبل اشاره کردیم که لزومی ندارد که علائم مقارن با ظهور باشد بله آن چند علامت مقارن ظهور هستند ( به یکسال) ولی اینطور نیست که همۀ علائم مقارن باشند، سقوط عباسیون یکی از علائم است.


[1] الغيبة للنعماني، ص315، ب18، ح11.
[2] دلائل الإمامة ؛ ص473.
logo