99/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
موضوع: جریانات آذربایجان قبل از ظهور امام زمان
بحث ما پیرامون روایتی بود که در ارتباط با آذربایجان است، ما این روایت را از کتاب شریف الغیبة نعمانی نقل کردیم که ابو بصیر میگوید که امام علیهالسلام به من فرمود « لابد لنا یا لابد لنار من آذربیجان لا یقوم لها شیء » که اگر «لنا » بخوانیم یعنی ما نفراتی داریم که هیچ کس توان مقابله با آنها را ندارد، یاران محکم و استواری داریم و اگر « لنار » بخوانیم، اشاره به فتنهای است که در آذربایجان بپا میشود و این فتنه خاموششدنی نیست و وظیفه ما این است که خودمان را نگه داریم. چون این فتنه منجر به قیام حضرت ولی عصر علیهالسلام است.
عرض کردیم بعضی از معاصرین تأکید دارند که متن « لا بد لنا » است لذا بحث را تحت عنوان یاران و زمینهسازان حرکت و قیام امام زمان قرار میدهند، ولی متنی که از آن نقل میکند، نسخهبدل ندارد و در هر دو نقل آن « لابد لنار » است و از قدما هم کسی جز نعمانی این روایت را نقل نکرده است و عجیب اینکه ما نیافتیم کسی این نص نعمانی را از قرن چهارم تا قرن دوازدهم، نقل کرده باشد البته کتابهای زیادی از بین رفته و در آتش دشمنان سوخته است ولی در همین کتابهایی که در اختیار ما است، ندیدیم کسی این روایت را نقل کند.
علامه مجلسی رحمهالله در جلد 52 بحار الانوار در دو جا یکی صفحۀ 135 و دیگری صفحه 294 این روایت را نقل میکند و در هر دو نقل هم از مرحوم نعمانی نقل میکند امّا تعبیر « لنا » دارد پس جا داشت که این معاصر که تأکید دارند که در روایت « لابد لنا » است، روایت را از بحار الانوار نقل میکردند البته علامه هم از نعمانی نقل میکند که ممکن است ایشان نسخۀ دیگری داشته است.
پس این روایت را کسی از قدما جز مرحوم نعمانی نقل نکرده است و حال آنکه کتاب شریف مرحوم نعمانی در اختیار همۀ علما بوده است و این مؤید است که توجهی به این روایت نشده است و به آن بی اعتنایی شده گویا علما نظر مثبتی نسبت به این روایت نداشتند.
بررسی سند روایت:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يُوسُفَ بْنِ يَعْقُوبَ الْجُعْفِيُّ أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ وَ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّهُ قَالَ لِي أَبِي علیهالسلام
احمد بن محمد بن سعید بن عقده: در شخصیت و وثاقت ایشان بحثی نیست.
احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی:
ایشان محل بحث است، اگر بتوانیم ایشان را توثیق بکنیم، توثیق او در روایات دیگر نیز مورد استفاده است زیرا او در سند روایت یمانی هم است.
مرحوم نعمانی این حدیث را در صفحۀ 263 کتاب الغیبة نیز نقل میکند که با همین متن و همین سند میباشد و احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی در آن سند هم وجود دارد.
اگر از بطائنی پدر و پسر اغماض کنیم و روایات آنها را قبول کنیم، مشکل سند همین احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی است.[1]
مرحوم مامقانی میفرماید:
و لم أقف في ترجمة الرجل إلّا على رواية أحمد بن محمّد بن سعيد، و محمّد بن عبد اللّه الهاشمي، عنه. و روايته عن محمّد بن زيد النخعي، و عن عليّ بن داود الحدّاد، عن أبي عبد اللّه علیهالسلام، و عن هارون بن مسلم.
در شرح حال راوی مطلبی نیافتم؛ مگر روایت احمد بن محمد بن سعید و محمد بن عبد الله هاشمی از او. و روایت جعفی از محمد بن زید نخعی، و از علی بن داود حداد از امام صادق علیهالسلام و از هارون بن مسلم.»
تنها چیزی که نسبت به ایشان داریم اینکه این دو نفر ثقه از او روایت نقل کردند. باید بحث کرد که آیا روایت ثقه از شخصی دلیل بر توثیق آن شخص است، گاهی ثقات از شخصی روایت نقل میکنند، در این صورت نقل ثقات مؤید بر وثاقت شخص است اگر دلیل بر وثاقت نباشد امّا اگر دو ثقه از شخصی روایت نقل بکنند. محمد بن عبد الله هاشمی ثقه است و در وثاقت ابن عقده هم بحثی نیست، ما از مقدمه غیبت نعمانی نقل کردیم که مرحوم نعمانی از ایشان خیلی تجلیل کرده و در مورد ابن عقده میفرماید:
وَ هَذَا الرَّجُلُ مِمَّنْ لَا يُطْعَنُ عَلَيْهِ فِي الثِّقَةِ وَ لَا فِي الْعِلْمِ بِالْحَدِيثِ وَ الرِّجَالِ النَّاقِلِينَ لَه.[2] «ایشان از کسانی است که هیچ طعنی در وثاقت او و علم او به حدیث و رجالی که برای او نقل حدیث بودند، نیست.»
این کلام مرحوم نعمانی دری را به روی ما باز میکند که کسانی که برای ایشان روایت نقل کردهاند را میشناسد و بدون شناخت حدیثی را قبول نمیکند و مانند جریان میمون بن عبد الله که مرحوم کشی نقل میکند، نیست. میمون بن عبد الله حرفهای دروغی را با واسطه راویان دروغین به امام صادق علیهالسلام نسبت میداد. امام علیهالسلام به او فرمود: این جعفر بن محمد را که از او حدیث نقل میکنی، میشناسی؟ گفت: نه! حضرت فرمود: او را دیدی؟ گفت: نه! فرمود: اگر الآن بیاید بگوید من این حرفها را نزدم، قبول میکنی؟ گفت: نه! فرمود: چرا؟ گفت: چون کسانی که نقل کردند ثقات هستند! گفت: شما که هستید؟ حضرت فرمود: چه کار داری، بنویس! و او هم نوشت؛ بدون اینکه طرف خودش را بشناسد. بعضی از محدثان اینگونه هستند، البته گاهی محدثی مانند این عقده است که هم متخصص در حدیث است و هم راویشناس است که اگر این باشد یک مقدار آسان میشود ولی شناخت ابن عقده به چه معنا است؟ آیا به معنای این است که ایشان تعهد داده که از غیر ثقه نقل نکند؟ بلکه ایشان رجالشناس است و محدثین را میشناسد امّا ایشان تعهد نداده است که فقط از ثقه نقل کند. در مورد خود ابن عقده بحثی نیست با اینکه زیدی است، ولی ثقه است.
ابن عقده این روایت را احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی نقل میکند. اگر توثیق احمد بن یوسف در اینجا حل شود، مشکل روایت یمانی هم حل میشود، ما هنوز نظر منفی نسبت به روایت یمانی داریم که مضمون آن این است که اگر یمانی خروج کرد، برای مسلمین تکلیف درست میکند که بیع سلاح حرام است، مشکل روایت یمانی همین احمد بن یوسف است حال ببینیم میتوان مشکل را حل کرد. عبارت نعمانی نسبت به ابن عقده این بود که ایشان عالم به رجالی است که برای او روایت نقل میکنند که عرض کردیم از آن وثاقت مترجم استفاده نمیشود. ثانیا بر فرض استفاده وثاقت از این کلام کسی از رجالیون به توثیقات ابن عقده ترتیب اثر نداده است بلکه خود ابن عقده ثقه است و ممکن است ایشان با توجه به زیدی بودنش در توثیق مبانی خودش را داشته است.
مرحوم وحید بهبهایی تلاش در توثیق احمد بن یوسف دارند، میفرماید:
و في التعليقة أنّه: روى عن محمّد بن إسماعيل الزعفراني. و فيه إشعار بوثاقته، كما مرّ في الفوائد. و في جميل بن درّاج ما يشير إلى كونه ذا كتاب و أصل، بل من المشايخ و والده يوسف يذكر في ترجمته. انتهى[3]
« او از محمد بن اسماعیل زعفرانی روایت کرده است، و در این کلام وحید اشعار به وثاقت راوی است. همچنان که در فوائد گذشت. و در جمیل بن دراج اشاره شد به اینکه او دارای کتاب و اصل است بلکه از مشایخ است و پدر او یوسف در ترجمهاش ذکر میشود.»
چون نجاشی در مورد زعفرانی فرموده است: خودش ثقه است و روی عن الثقات و رووا عنه؛ یعنی زعفرانی از ثقات نقل میکند و ثقات هم از او نقل میکنند. پس احمد بن یوسف ثقه است.
اشکال بر مرحوم وحید بهبهانی:
در این کلام اشکال است: اگر گفته شود مجتهدان به درس مرحوم آخوند میآمدند، آیا میتوان نتیجه گرفت که پس هر کسی که درس ایشان شرکت میکرده، مجتهد بوده است؟ البته مجتهدان به درس مرحوم آخوند میآمدند؛ ولی همه شرکت کنندگان مجتهد نبودند. پس بین دو طرف قضیه تلازمی نیست. در اینجا نیز بین اینکه ثقات از زعفرانی نقل میکنند و ثقه بودن جعفی، به دلیل شاگردی زعفرانی، نیست.
فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:
يشير الوحيد رحمه اللّه إلى ما في رجال النجاشي: 266 برقم 927 في ترجمة محمّد ابن إسماعيل بن ميمون الزعفراني حيث قال: ثقة عين، روى عن الثقات و رووا عنه، و كذا في رجال النجاشي: 129 برقم 444 في ترجمة زياد بن مروان، و فيه: عن أحمد ابن محمّد بن سعيد، قال: حدّثنا أحمد بن يوسف بن يعقوب الجعفي، قال: حدّثنا محمّد بن إسماعيل الزعفراني عن زياد بكتابه .. فمن هذا السند يتّضح روايته عن الزعفراني الثقة العين الراوي عن الثقات فاستفادة الوحيد رحمه اللّه وثاقة المعنون ناشئ من قول النجاشي: روى عن الثقات، لكن التأمّل يقضي بالتوقف في المقام، لأنّه ليس في العبارة ما يدلّ على حصر روايته عن الثقات و لذلك لا يسعني الجزم بوثاقته من عبارة النجاشي كما أنّ صرف الرواية عن الثقات لا تفيد الوثاقة، فتدبّر. الإنصاف أنّ المعنون لمّا كان ذا كتاب، و ذا أصل، و شيخ الرواية، و رواية الثقات الأجلاء عنه إن لم يفد ذلك كلّه في وثاقته فلا أقلّ من استفادة حسنه و جلالته.[4]
« وحید اشاره دارد به آنچه در رجال نجاشی در ترجمه محمد بن اسماعیل بن میمون زعفرانی آمده آنجا که گفت: او ثقه و عین است، و از ثقات روایت میکند و ثقات هم از او روایت میکنند، و همچنین در رجال نجاشی در ترجمه زیاد بن مروان، و در آن است: از احمد بن محمد بن سعید گفت: حدیث کرد مرا احمد بن یوسف بن یعقوب جعفی گفت: حدیث کرد مرا محمد بن اسماعیل زعفرانی از زیاد به کتاب او.. و از این سند روشن میشود روایت او از زعفرانی ثقه و عین که راوی از ثقات است پس مرحوم وحید وثاقت جعفی را از قول نجاشی گرفته است که گفته است: از ثقات روایت میکند. لکن تامل، توقف در مقام را اقتضا میکند، زیرا در عبارت چیزی که دلالت بر حصر روایت او از ثقات بکند، نیست و به همین جهت نمیتوان از عبارت نجاشی جزم به وثاقت مترجم پیدا کرد همچنانی که صرف روایت کردن از ثقات وثاقت شخص را افاده نمیکند.
انصاف این است که معنون چون دارای کتاب و اصل است و شیخ روایت است و ثقات اجلا از او روایت میکنند، اگر از همهی این مطالب وثاقت او را افاده نکند، لااقل حسن و جلالت او استفاده میشود.»
نقل ثقات از مشایخ دلیل بر ثقه بودن مشایخ نیست:
در صداقت و عظمت شیخ صدوق شکی نیست اما از افراد غیر ثقه هم روایت نقل میکند مگر اینکه شخص ثقه تصریح کرده باشد که مشایخ من همه ثقه هستند مانند مرحوم نجاشی که تصریح کرده که مشایخ من ثقه هستند، امّا اگر تصریح نکرده باشند ثقه بودن مشایخ ثقات اول کلام است.
آنچه ولد مرحوم مامقانی به عنوان دلیل بر حسن مترجم بیان میکند، چنانچه دلیلی بر وثاقت مترجم باشد، جزء مؤیدات هستند، اصل داشتن و مشایخ بودن دلیل بر حسن یا وثاقت نمیباشد لذا این شخص از نظر ما مشکل دارد، او توثیقی ندارد و متقدمین چیزی در مورد او نگفتند بله مرحوم آقای خوئی تلاش میکند که ایشان را بر شخص دیگری (احمد بن یوسف تیم الله) تطبیق دهد که او توثیق دارد که اگر وحدت داشته باشند، توثیق دارد ولی وحدت این دو معلوم نیست.
پس ما نتوانستیم احمد بن یوسف را توثیق کنیم امّا این به این معنا نیست که ما این روایت را کنار بگذاریم چون متن روایت به هر دو احتمال مشکلی ندارد، متن روایت با مبانی مخالفتی ندارد امّا صحبت در مثبت است؛ که آیا این مطلب ثابت هست یا ثابت نیست، و این اول کلام است.
در ادامه بحث تطبیقی داریم که این آذربایجان کجا است، مراد کشور آذربایجان است که الان درگیر جنگ هستند که از خداوند میخواهیم که هر چه زودتر آتش فتنه خاموش بشود. در کتب جغرافیایی به این کشور آذربایجان گفته نمیشود؛ بلکه به آن ارّان گفته میشود. بنا بر این اصلا روایات ربطی به این کشور ندارد؛ بلکه مربوط به آذربایجانی است، که الآن جزو کشور عزیز ما است.