« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

/ امنیت فراگیر/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان/ امنیت فراگیر/

توصیف امنیت

بحث ما پیرامون شاخصههای حکومت امام زمان بود، امنیت فراگیر یکی از شاخصههای حکومت است که کلی امنیت را با توجه به روایات بررسی کردیم و وارد جزئیات امنیت شدیم و به روایاتی اشاره کردیم، یکی از روایات روایتی است که از امیر مومنان علیه‌السلام در خطبهای معروف به خطبة البیان نقل شده است.

روایت شانزدهم

قال علیه‌السلام: ثم‌ ان‌ جيش‌ (المهدي) عليه السلام يقتل جيش الأعور الدجال في مدة أربعين يوما من طلوع الشمس الى غروبها و يطهر الارض منهم و بعد ذلك يملك (المهدي) علیه‌السلام مشارق الارض و مغاربها و يفتحها من جابرقا الى جابرسا و يفتح جميع الامصار و يستقيم و يستتم أمره و يعدل بين الناس حتى ترعى الشاة مع الذئب في موضع واحد و تلعب الصبيان و العقرب و لا يضرهم و يذهب الشر و يبقى الخير و يزرع الرجل الشعير و الحنطة فيخرج من كل منّ مئة منّ كما قال اللّه تعالى‌ (فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ).[1]

حضرت علیه‌السلام مى‌فرمايد: « لشكر مهدى ارتش «أعور دجّال» را در مدت چهل روز از طلوع خورشید تا غروب نابود مى‌سازد[2] زمين را از وجود او پاك مى‌كند. از آن پس، مهدى علیه‌السلام فرمانروايى شرق و غرب زمين را به دست مى‌گيرد و از جابلقا تا جابرسا را مى‌گشايد و بر همه كشورها چيره مى‌شود و حكومت و فرمانروايى او تثبيت مى‌گردد و بین مردم با عدالت رفتار میکند به گونهای که گوسفند و گرگ کنار هم مشغول چرا هستند و کودکان با عقرب بازی میکنند و عقرب به آنها ضرری وارد نمیکند و شر از بین میرود و خیر باقی میماند و مرد گندم و جو زراعت میکند پس از هر مَن صد مَن حاصل میشود همچنان که خداوند فرمود: فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ ».

منابع روایت

تنها منبعی که از کتابهای عامه خطبة البیان را ذکر کرده عقد الدرر و از خاصه کتاب الزام الناصب مرحوم یزدی حائری است.

خطبة البیان

ما یک بحثی باید در مورد خطبههای حضرت که در نهج البلاغه نیامده مانند خطبه تطنجیه، خطبه افتخاریه، خطبه نورانیه و خطبه بیان، داشته باشیم که در فرصت مناسب در مورد آنها بحث بشود و یک بحث هم در خصوص همین خطبة البیان که روایتی که خواندیم بخشی از همین خطبه است، داشته باشیم. حضرت این خطبه را بعد از فرو نشاندن اغتشاشات و فتنهگری فتنهگران در بصره و بازپسگیری بصره از دست فتنهگران به بلاد اسلامی که میرفت که تجزیه بشود و حضرت نگذاشت، ایراد فرمودند. حضرت پس از ورود به بصره هفتاد روز در آنجا ماندند تا تثبیت شد و سه روز اول اخطار کردند که همه بصریها باید نماز صبح مسجد باشند که یک نفر حق تخلف ندارد. آن مدتی که حضرت بصره بودند بیاناتی از حضرت انجام گرفت که یکی از آنها همین خطبة البیان بود.

ولی این خطبة البیان مورد بحث قرار گرفته است، کسانی که مطرح کردند با دید تأمل، بعضی آن را رد میکنند مثل سید جعفر مرتضی رد میکند، میفرماید: عبارات آن عباراتی نیست که متناسب با امیر بیان باشد امیر بیان اینگونه حرف نمیزند، بعضی ایرادهای بیشتری گرفتند که اصلا با توحید نمیسازد و ما علاوه بر بعضی از این ایرادها ایراد سندی هم داریم که در سندش بعضی هستند که اصلا نمیدانیم چه کسی هستند، این خطبه از عبد الله بن مسعود نقل شده است، عبد الله بن مسعود 32 فوت شده است یعنی سه سال قبل از امامت امیر المومنین علیه‌السلام و این خطبه در سال 36 ایراد شده است یعنی چهار سال قبل از ایراد خطبه راوی آن فوت شده است مگر اینکه گفته شود که این عبد الله بن مسعود شخص دیگری است که ما او را در کتابهای رجالی پیدا نکردیم.

ما خیلی به سند اشکال نمیگیریم، قوت متن یکی از راهها تشخیص است، و به این عمل شده برای مثال در فقه روایت حماد در مورد خمس و اینکه به بچههای ذکور هاشم یعنی نسل پسری اختصاص دارد ، مرحوم خوئی (مبنای ایشان و مشهور هم همین است) میفرماید: یؤیده و روایت حماد را به عنوان مؤید مطرح میکند و مرحوم سبزواری به این روایت به جهت قوت متن استناد میکند ، روایت مرسل است عن بعض اصحابنا است ولی مرحوم سبزواری به جهت ادلهای آن را دلیل قرار میدهد: قوت متن[3] ، ضبط، آن را نقل کردند، و مشهور به آن عمل کردند و بر طبق آن فتوا دادند. اینها راههایی بر قبول روایت است. روش ما اینگونه نیست که روایتی را به این راحتی از دست بدهم، اگر سند آن ضعیف باشد، راههای دیگری برای قبول روایت هست. فعلا این مشکل در خطبة البیان است که راوی کسی است که چهار سال قبل از مطرح شدن خطبه فوت شده است.

مرحوم والد چون خطبة البیان را قبول دارد، یک بیانی در حاشیه الشیعة و الرجعة دارد و روایت را میپذیرد. چندین صفحه از کتاب الشیعة و الرجعة از خطبة البیان است. برای همین در اول بحث سندی و دلالی میکند و شبهات را رد میکند.

مرحوم والد میفرماید:

اعلم ان هذه الخطبة الشریفة ذکرناها عن بعض اجلاء المحدثین عن محمّد بن أحمد الأنباري عن محمد بن أحمد الجرجاني قاضي الري عن طوق بن مالك عن أبيه عن جدّه عن عبد اللّه بن مسعود رفعه إلى عليّ بن أبي طالب علیه‌السلام‌: لمّا تولّى الخلافة بعد الثلاثة أتى إلى البصرة فرقي جامعها و خطب الناس خطبة ذهلت منها العقول و قشعرت منها الجلود، فلمّا سمعوا منه ذلك أكثروا البكاء و النحيب و علا الصراخ، قال: و كان رسول اللّه صلی‌الله علیه و آله قد أسرّ إليه السرّ الخفي الذي بينه و بين اللّه عزّ و جلّ.

ابن مسعود گوید: « هنگامی که امیر المومنین علیه‌السلام عهده دار خلافت شدند، به بصره تشریف آوردند و خطبه خواندند[4] خطبهای که از آن عقلها متحیر شد و بدنها لرزید پس چون آن را شنیدند بسیار گریه کردند و فریادها بلند شد، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله به من سرّی فرموده بودند آن سرّی که بین خود و خدای خودش بود...»

مرحوم والد در پاورقی (عن بعض الاجلاء المحدثین) را توضیح میدهند:

نقلنا هذه‌ الخطبة الشريفة المشهورة المنسوبة الى مولانا سلطان العارفين و امام الموحدين امير المؤمنين علیه‌السلام من كتاب (دوحة الانوار) للشيخ محمد اليزدي الحائري ص 150 و يوجد من هذه الخطبة الشريفة في الاقطار نسخ عديدة يظهر من مراجعة ج 7 من الذريعة لشيخنا العلامة الطهراني في حرف الخاء ص 200 نقلها عن جماعة منهم المحدث العارف الناقد البصير القاضي سعيد القمي المتوفى سنة 1103 في شرحه لحديث الغمامة و منهم صاحب الزام الناصب و منهم العلامة- الفقيه القمي في جامع الشتات من ص 772- 799 و يظهر من شيخنا دام بقاه انه توجد هذه الخطبة في المكتبة الرضوية تأريخ كتابتها 729 و نسخة اخرى بخط درويش علي بن جمال الدين تأريخ كتابتها 923 و نقل السيد المحدث الشبر تمام هذه الخطبة فى رسالته (علامات الظهور) و يظهر منه شروحا اخرى لهذه الخطبة منها (خلاصة الترجمان) و منها (معالم التنزيل).

و منها شرح نور علي شاه المتوفى سنة 1212 و توجد قطعة من الترجمة في طهران في مكتبة سپهسالار (نعم) هذه الخطبة مشهورة باختلاف في النسخ زيادة و نقيصة في بعضها على ما ذكره المحقق القمي من النسخة التي كانت عنده: (انا الذي اوجدت السماوات و الارض في طرفة عين) و لكن في ثلاث نسخ عندي غير موجودة و على الاول لا يمكن المصير اليها و الاخذ بظاهر تلك الفقرة لكونها مخالفة للقرآن كيف و يقول اللّه تعالى في سورة الاعراف آية 53 (إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ‌) و في سورة السجدة آية 3 (اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ) و لا اشكال في أن مثل هذه العبارات من مدسوسات الغلات و من مفتعلات أعدائه. ضرورة انه علیه‌السلام لا ينطق بما هو مخالف للقرآن مع ما ورد عن النبي صلی‌الله علیه و آله: ما خالف قول ربنا لم أقله، أو: فاضربوه على الجدار او: ردوه الى الذي جاء به فهو اولى به: فهو علیه‌السلام منزه عن ذلك و اما بعض الفقرات مثل: (انا مورق الاشجار و مثمر الثمار) فنظيرها موجود في الاخبار و يساعده الاعتبار، مثل قولهم: (بنا أثمرت الاشجار و أينعت الثمار و جرت الانهار و بنا تنزل الغيث و تنبت عشب الارض) و في ج 22 من (بحار الانوار) في الزيارات في زيارة المظلوم المطلقة: (و بكم تنبت الارض اشجارها و بكم تخرج الاشجار اثمارها و بكم تنزل السماء قطرها) و في ص 292 في الزيارة الرجبية (أنا سائلكم و آملكم فيما اليكم التفويض و عليكم التعويض فبكم يجبر المهيض و يشفى المريص و عندكم-ما تزداد الارحام و ما تغيض).

و قولهم: (لولانا ما عبد اللّه) و قولهم: (نزلونا عن الربوبية و قولوا فينا ما شئتم) كما سيجي‌ء في هذه الخطبة الشريفة بقوله: (معاشر الناس كأني بطائفة منهم يقولون إن علي بن ابي طالب علیه‌السلام يعلم الغيب و هو الرب الذي يحيى الموتى و يميت الاحياء و هو على كل شي‌ء قدير، كذبوا و رب الكعبة ايها الناس قولوا فينا ما شئتم و لا تنسبونا الى الربوبية و اجعلونا مربوبين) فعليه كل عبارة كانت مخالفة لظاهر القرآن و لم تكن قابلة للتأويل الصحيح فهم صلواة اللّه عليهم برآء منها، فهي من الدجالين و المعاندين ضرورة انهم بمنزلة شخص واحد لا يصدر عنهم ما يخالف التنزيل فكون الخطبة الشريفة مشتملة على بعض الفقرات المدسوسة كما في النسخة التي كانت عند المحقق القمي لا يقدح و لا يوجب القاء جميع الخطبة الشريفة كما لا يخفى عند أهل التحقيق.[5]

« این خطبه را از کتاب دوحة الانوار نقل میکنیم. (مولف دوحة الانوار شیخ محمد حائری یزدی از معاصرین مرحوم والد ما میباشد.) این خطبه نسخههای متعددی دارد، در جلد هفتم الذریعه شیخ ما علامه طهرانی در حرف خ صفحهی دویست از جماعتی نقل کرده است که از جملهی آنها: محدث، عارف، ناقد، بصیر قاضی سعید قمی (م1103) در شرح حدیث الغمامه و صاحب الزام الناصب و فقیه علامهی قمی[6] در کتاب جامع الشتات نقل کردهاند.

و از شیخ ما (آقا بزرگ تهرانی) دام بقائه استفاده میشود که نسخهای از این خطبه در کتابخانهی آستان قدس رضوی است و تاریخ آن هم 729 است و نسخهی دیگر آن به خط درویش علی بن جمال الدین که تاریخ آن 923 میباشد، وجود دارد. مرحوم محدث شبر تمام این خطبه را در رسالهی علامات الظهور نقل کردند و شرحهای دیگری هم برای این خطبه است که از آن خلاصة الترجمان و معالم التنزیل و شرح نور علیشاه (م1212) میباشد و قطعهای از ترجمه آن در کتابخانه سپهسالار تهران میباشد.

این خطبه مشهور است با اختلافاتی که نسخهها با هم دارد. در نسخهی مرحوم قمی چنین آمده است: "منم که آسمانها و زمین در یک چشم به هم زدن به وجود آوردم." و لکن در سه نسخهای که نزد من است چنین چیزی در آن موجود نیست و اگر خطبه دارای چنین مطلبی باشد نمیتوان پذیرفت و به ظاهر آن اخذ کرد چون مخالف قرآن است "انّ ربکم الله الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام" و "الله الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی ستة ایام" و چنین عباراتی را غلات در روایت وارد کردهاند یا اینکه کار دشمنان میباشد؛ چون قطعا حضرت امیرالمؤمنینعلیه‌السلام به آنچه مخالف قرآن باشد، حرف نمیزنند با توجه به آنچه از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل شده که: "ما خالف قول ربنا لم اقله ، فاضربوه علی الجدار او ردّوه او الذی جاء به فهو اولی به" و امیر المومنین علیه‌السلام از آن منزه است.

امّا بعضی از عبارات را باید توجیه کرد مانند: "رویش درختها با من است" یا "من میوهها را به درختان میدهم" به این مضمون در روایات دیگر وارد شده است و اعتبار هم با آن مساعد است. "واسطه فیض خداوند هستیم، به برکت ما درختان میوه میدهند و..." در بحار الانوار در زیارت مظلوم "به برکت شما زمین درختان را میرویاند و..." و در زیارت رجبیه " من از شما ائمه میخواهم و امید دارم در آنچه خدا به شما واگذار کرد و بر شما است که به ما بدهید پس به برکت شما کسی که استخوانش شکسته بهبود مییابد و به برکت شما بیمار شفا مییابد و به برکت شما خداوند فرزند عنایت کند" و قول آن بزرگواران "اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمیشد" و"ما را از مقام ربوبیت پائین بدانید، مربوب بدانید و هر چه میخواهید در فضیلت ما بگوئید."[7]

مرحوم والد در تایید روایت میفرماید:

در خطبه آمده است: "ای گروههای مردم طائفهای میگویند: علی بن ابی طالب علم غیب میداند و او پروردگاری است که مردگان را، زنده میکند و زندگان را میمیراند و بر هر چیزی توانا است، به پروردگار کعبه دروغ گویند، ای مردم در فضیلت ما هر چه میخواهید بگوئید و ما را مربوب قرار دهید."

و نتیجه میگیرند:

بنابراین هر عبارتی که مخالف ظاهر قرآن باشد و قابل تاویل صحیح نباشد، ائمه علیهم‌السلام از آن بری هستند و آن از دجالها و دشمنان است چون ائمه علیهم‌السلام به منزله شخص واحدی میباشند که از آن مخالف تنزیل صادر نمیشود پس این خطبهی شریفه که مشتمل بر بعضی از فقرات دست برده شده در آن میباشد همچنان که در نسخهی محقق قمی چنین است، به آن ضرر نمیزند و موجب الغای همهی خطبهی شریفه نمیشود همچنان که بر اهل تحقیق پوشیده نیست.»

 


[1] الشيعة و الرجعة ؛ ج‌1 ؛ ص167.
[2] از این روایت معلوم می‌شود که بین لشگر امام عصر و لشگر دجال درگیری می‌شود و این در روایات ما کمتر آمده است.
[3] مهذب الاحکام، ج1، ص470، سطر آخر.
[4] این نقل ابن مسعود دچار اشکال است زیرا او سال 32 فوت شده در حالی که خلافت امام 36 بوده چطور می‌توانسته درک کند مگر اینکه گفته شود این ابن مسعود دیگری است.
[5] الشيعة و الرجعة ؛ ج‌1 ؛ ص146.
[6] البته مرحوم قمی این روایت را به عنوان تأیید آن نقل نکرده‌اند بلکه به عنوان نقد و رد آن بیان کرده‌اند.
[7] . الشیعه الرجعه، ج1، ص128.
logo