« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1404/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

اعجاز مهدوی در وکالت/شاخصه های حکومت مهدوی /مهدویت

 

موضوع: مهدویت/شاخصه های حکومت مهدوی /اعجاز مهدوی در وکالت

 

این متن توسط هوش مصنوعی پیاده‌سازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.

موضوع: استمرار اعجاز مهدوی در شبکه وکالت؛ براهین و مصادیق (بخش دوم)

1.طلیعه بحث: علم به آجال و منایا
در ادامه بررسی کرامات وکلای ناحیه مقدسه، به مواردی می‌پردازیم که نشانگر اتصال مستقیم این شبکه به منبع علم الهی است. یکی از مصادیق بارز این اعجاز، خبر دادن از زمان مرگ (آجال) است.
مرحوم کلینی در «الکافی»[1] روایتی را پیرامون «عیسی بن نصر» نقل می‌فرماید. ماجرا از این قرار است که «علی بن زیاد صیمری» طی نامه‌ای به توسط یکی از وکلا، درخواستی را به پیشگاه حضرت ولی‌عصر (عج) عرضه می‌دارد.

«کَتَبَ یَسْأَلُ کَفَناً»[2] درخواست ارسال کفنی برای خود نمود.

آگاهی از زمان مرگ و نیاز به کفن، مستلزم علم غیب و عنایت خاصه پروردگار است. پاسخ و توقیع شریف از جانب ناحیه مقدسه صادر گردید؛
«إِنَّکَ تَحْتاجُ إِلَیْهِ فِی سَنَةِ ثَمانِینَ»[3] (تو در سال ۸۰ [یعنی ۲۸۰ هجری] به این کفن نیاز پیدا خواهی کرد).
و یا طبق نقلی دیگر، «یَا مَنْ عُمِّرَکَ...» که دلالت بر طول عمر او داشت.
بالاخره خوارق العادات دارند ،علم غیب از خودشان نیست از ولی امام است.

راوی نقل می‌کند:«فَماتَ فِی سَنَةِ ثَمانِینَ»[4] وی دقیقاً در سال ۲۸۰ وفات یافت.

بالاخره خوارق العادات دارند ،علم غیب از خودشان نیست از ولی امام است.

اعجاز این ماجرا در آنجاست که حضرت دقیقاً وعده را انجاز فرمودند:
«وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِالْکَفَنِ قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلاثَةِ أَیَّامٍ»[5] سه روز پیش از وفاتش، کفن موعود ارسال گردید.

در این قضایا معمولا جانب تقیه را توضیح کمتر داده می شودقبل از مرگش کفنی برایش فرستاده شد .

جایگاه سندی روایت:
این واقعه را اعاظم شیعه نقل کرده‌اند که دلالت بر صحت و اتقان آن دارد؛

     شیخ کلینی در الکافی.[6]

     شیخ صدوق در کمال‌الدین،(عبارت: فِی الْوَقْتِ الَّذِی حَدَّهُ).[7]

     شیخ طوسی در الغیبة.[8]

     شیخ مفید در الارشاد.[9]

     طبری در دلائل الامامة.[10]

 

۲. تدبیرِ زمان و مکان (ماجرای ابوعبدالله بن صالح)
این روایت را نیز مرحوم کلینی، شیخ مفید، اربلی و علامه مجلسی نقل نموده‌اند که بیانگر اشراف امام بر حوادث روزمره شیعیان است.
«ابوعبدالله بن صالح» نقل می‌کند:
«کُنْتُ خَرَجْتُ سَنَةً مِنَ السِّنِینَ بِبَغْدَاد»[11] سالی در بغداد بودم و قصد خروج داشتم.

وی برای حرکت به سمت مقصد (حج یا غیره) از ناحیه مقدسه استجازه نمود:
«فَاسْتَأْذَنْتُ فِی الْخُرُوجِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لِی»[12] کسب تکلیف کردم، اما اذن خروج صادر نشد.او می‌گوید: بیست و دو روز در بغداد ماندم تا اینکه قافله مورد نظرم به سمت «نهروان» حرکت کرد. سرانجام در روز چهارشنبه توقیع صادر شد:
«اُخْرُجْ فِیهِ »[13] درهمین روز خارج شو.

من در حالی حرکت کردم که امید به رسیدن نداشتم «وَ أَنَا أَیِسٌ مِنَ الْقَافِلَةِ»[14] ، زیرا آن‌ها پیش‌تر رفته بودند. اما هنگامی که به نهروان رسیدم، با شگفتی دیدم:
«وَ الْقافِلَةُ مُقِیمَةٌ»[15] کاروان متوقف شده است.

مشخص شد که قافله دچار مشکلی شده بود (نقص در مرکب‌ها یا امور دیگر) و دقیقاً به اندازه‌ای که من فرصت رسیدن و تیمار مرکب خود را داشته باشم، معطل مانده بودند.
راوی می‌گوید «فَلَمْ أَلْقَ سُوءاً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ»[16] به برکت این دستور، هیچ گزندی به من نرسید.
نکته تحلیلی: این جزئیات نشان می‌دهد که فرامین نواب اربعه، القائات مستقیم امام معصوم (ع) بوده که بر زمان و حوادث محیط هستند.

 

۳. استدراک کتاب‌شناسی (ماجرای صراط المستقیم)
در خلال بحث به کتاب ارزشمند «الصراط المستقیم»اثر «بیاضی عاملی نباطی» اشاره شد. شایسته است نکته‌ای پیرامون دستیابی مرحوم علامه امینی (صاحب الغدیر) به این نسخه ذکر شود.
علامه امینی مدت‌ها در جستجوی این کتاب بودند و شخصی در نجف نسخه را داشت اما از دادن آن امتناع می‌ورزید. علامه متوسل به امیرالمؤمنین (ع) شدند و در عالم رؤیا یا مکاشفه دریافتند که کلید حل مشکل در کربلا و نزد فرزندشان حضرت اباعبدالله (ع) است.
ایشان به کربلا مشرف شده و پس از توسل، هنگام خروج از حرم، مردی ایشان را به منزل دعوت می‌کند. میزبان بقچه‌ای از کتاب‌های خطی پدر مرحومش را می‌آورد تا اگر به کار نمی‌آید، در آب بریزد. علامه امینی مشاهده می‌کند که اولین کتاب، همان نسخه نایاب «الصراط المستقیم»است.
«مَنْ کَانَ فِی حَاجَةِ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ فِی حَاجَتِهِ»[17] این مصداق بارز عنایت الهی است.

 

۴. روایت محوری: تسلط بر ضمایر و اموال (معجزه احمد بن ابی‌روح)
این روایت از حیث دلالت بر علم غیب و مدیریت شبکه وکالت بسیار حائز اهمیت است و در منابعی چون الخرائج و الجرائح «قطب راوندی»، الثاقب فی المناقب و بحارالانوار نقل شده است.

شرح واقعه:
شخصی به نام «احمد بن ابی‌روح» نقل می‌کند که زنی از اهالی «دینور» (منطقه‌ای میان کرمانشاه و همدان که در متون کهن عربی ذیل «ماه الکوفة» یا «ماه البصرة» شناخته می‌شود) نزد من آمد و گفت:
توموثق‌ترین و پارساترین فرد دیار ما هستید « أَنْتَ أَوْثَقُ مَنْ فِی نَاحِیَتِنَا دِیناً وَ وَرَعاً»[18] این کیسه سربسته (مختوم) را به عنوان امانت بپذیر و متعهد شو که آن را باز نکنی تا به کسی برسانی که از محتویات آن خبر دهد.

محتویات امانت:
۱. کیسه‌ای حاوی درهم (نقره) که زن گمان می‌کرد هزار درهم است.
۲. کیسه‌ای حاوی دینار (طلا).
۳. یک جفت گوشواره (قُرْط) که به گمان زن ۱۰ دینار ارزش داشت و دارای سه دانه مروارید بود.

حاجت پنهان:
زن درخواستی سری داشت؛«وَلِی إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ حَاجَةٌ أَنْ یُخْبِرَنِی بِهَا قَبْلَ أَنْ أَسْأَلَهُ»[19] حاجتی دارم که می‌خواهم امام پیش از آنکه من بپرسم، خودشان خبر دهند.
او توضیح داد؛«مادرم برای عروسی من ۱۰ دینار قرض کرده بود و اکنون که فوت کرده، نمی‌دانم از چه کسی قرض گرفته است و باید به چه کسی بازگردانم «لا أَدْرِی مِمَّنِ اسْتَقْرَضَتْهَا»[20] اگر امام صاحبش را مشخص فرمودند، پول را به دستورش بپرداز.

سفر و تحول اعتقادی:
احمد بن ابی‌روح می‌گوید: «من در آن زمان هنوز به امامت حضرت مهدی (عج) یقین نداشتم و به جعفر (کذاب) تمایل داشتم «وَ کُنْتُ أَقُولُ بِجَعْفَرٍ»[21]

با این حال به بغداد رفتم و نزد ،حاجِز بن یزید (وکیل حضرت) حضور یافتم. حاجز گفت: دستوری برای دریافت وجه از تو ندارم.
سپس توقیعی رسید که،«از احمد چیزی نگیر و او را به سامرا روانه کن.»
احمد می‌گوید: به سامرا رفتم. قصد داشتم ابتدا نزد جعفر بروم، اما با خود اندیشیدم که بهتر است از اصل (ناحیه مقدسه) آغاز کنم. هنگامی که به خانه امام حسن عسکری (ع) نزدیک شدم، خادمی بیرون آمد و مرا با نام صدا زد و نامه‌ای به دستم داد.

متن اعجازآمیز توقیع:
بدون آنکه سخنی بگویم یا کیسه را باز کنم، در نامه چنین مرقوم بود،
۱. «یَا ابْنَ أَبِی رُوحٍ، أَوْدَعَتْکَ عَاتِکَةُ بِنْتُ دَیْرَانَ..»[22] نام آن زن عاتکه دختر دیران است.
۲. «کِیساً تَزْعَمُ أَنَّ فِیهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ... »[23] کیسه‌ای که او گمان می‌کند ۱۰۰۰ درهم دارد، اما در واقع ۱۰۰۰ درهم و ۵۰ دینار است.
۳. «وَ مَعَکَ قُرْطٌ... »[24] گوشواره‌ای که گمان می‌کرد ۱۰ دینار می‌ارزد، اما با احتساب مرواریدها و نگین‌ها، ارزشش بسیار بیشتر است.
۴. پاسخ به حاجت،اما آن ۱۰ دیناری که نمی‌دانست صاحبش کیست؛ آن را از زنی ناصبی (دشمن اهل‌بیت) قرض کرده بود. پس آن وجه را به طلبکار ندهد، بلکه میان برادران ایمانی ضعیف تقسیم کند« فَقَسِّمْهَا فِی ضُعَفَاءِ إِخْوَانِهَا».[25]
۵. هدایت و خبر غیبی ،ای پسر ابی‌روح! دیگر نزد جعفر نرو و به خانه بازگرد؛ زیرا دشمن تو که آزارت می‌داد مرده است و اموال بسیاری را به ارث برده‌ای.

فرجام:
احمد می‌گوید: به بغداد بازگشتم و کیسه را به حاجز تحویل دادم (چنان‌که در نامه امر شده بود). حاجز آن را وزن کرد و دقیقاً همان بود که امام فرموده بودند. سپس مبلغی به عنوان خرجی راه به من داد.
هنگامی که به دینور بازگشتم، دریافتم که آن دشمن فوت کرده و ثروت عظیمی (۳۰۰۰ دینار و ۱۰۰ هزار درهم) به من به ارث رسیده است.
این واقعه سبب شد که تردید من زائل گشته و به امامت آن حضرت یقین حاصل کنم.

 


logo