« فهرست دروس
درس مهدویت استاد نجم‌الدین طبسی

1400/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

/تأسی به رسول اللهصلی‌الله علیه و آله/شاخصه‌های ظهور و حکومت امام زمان

موضوع: شاخصههای ظهور و حکومت امام زمان / تأسی به رسول اللهصلی‌الله علیه و آله /

 

بحث ما در عدالت مهدوی به روایتی از تهذیب رسید که در آن روایت میفرماید: سیره امام عصر علیه‌السلام همان سیرۀ نبی مکرم صلی‌الله علیه و آله است که « یهدم ما کانت قبله و یستقبل »، در روایات دیگر داریم که سیرۀ امام عصر علیه‌السلام خلاف سیرۀ پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله است و روایات آن هم متعدد است. وجه جمع آنها بعد از بررسی سندی، این است که این روایات معارض در ارتباط با سیاست جنگی و نظامی حضرت و برخورد با مخالفین است اما روایت تهذیب در این ارتباط نبود بلکه در ارتباط حقوق، حقوق الله و حقوق الناس که به گردن افراد است، خلافکاریهایی که کرده بودند که بعضی از آنها با اسلام آوردن ساقط میشود، و همچنین با ایمان هم ساقط میشود همچنان که الاسلام یجب، الایمان یجب. پس روایات تناقض و تعارضی با هم ندارند، آن دسته روایات در مورد سیاست نظامی و جنگی حضرت است و این دسته روایات هم در ارتباط با حق و حقوقی است که شخص در صورت اسلام یا ایمان آیا به آن حقوق مطالبه و مواخذه میشود یا نه.

عرض کردیم که در ارتباط با روایت تهذیب شواهدی هم داریم:

روایت پنجم

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَطَاءٍ الْمَكِّيُّ عَنْشَيْخٍ مِنَ الْفُقَهَاءِ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ سِيرَةِ الْمَهْدِيِّ كَيْفَ سِيرَتُهُ فَقَالَ يَصْنَعُ‌ كَمَا صَنَعَ‌ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله يَهْدِمُ مَا كَانَ قَبْلَهُ كَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله أَمْرَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ يَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِيداً.[1]

« عبد الله بن عطاء مکی گفت: از امام صادق علیه‌السلام از سیرۀ مهدی علیه‌السلام سوال کردم که سیره او چگونه است؟فرمود: برطبق شيوه پيامبر اكرم صلی‌الله علیه و آله رفتار مى‌كند و آنچه از نشانه‌هاى جاهليّت باقى باشد از ميان برمى‌دارد و پس از ريشه‌كن ساختن بدعتها، اسلام را از نو پياده مى‌كند.»

روایت ششم

أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً علیه‌السلام قَالَ: كَانَ‌ لِي‌ أَنْ‌ أَقْتُلَ‌ الْمُوَلِّيَ وَ أُجْهِزَ عَلَى الْجَرِيحِ‌ وَ لَكِنِّي تَرَكْتُ‌ ذَلِكَ لِلْعَاقِبَةِ مِنْ أَصْحَابِي إِنْ جُرِحُوا لَمْ يُقْتَلُوا وَ الْقَائِمُ لَهُ أَنْ يَقْتُلَ الْمُوَلِّيَ وَ يُجْهِزَ عَلَى الْجَرِيحِ.[2]

« نعمانى از ابو خديجه نقل كرده است كه حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: على بن ابى طالب علیه‌السلام فرمود: من حق داشتم كه فرارى را دنبال كنم و زخمى را بكشم، ولى اين كار را به جهت رعايت حال يارانم انجام ندادم تا اگر زخمى شدند [به دست دشمن‌] كشته نشوند، امّا قائم علیه‌السلام اين حق را دارد كه فرارى و زخمى را بكشد.»

روش امام عصرعلیه‌السلام در برخورد با مخالفین با روش امیر المومنینعلیه‌السلام و روش پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله فرق میکند و علت آن هم مشخص است، بعد از امیر المومنین علیه‌السلام حکومتهایی بودند که به شیعه فشار میآوردند و به آنها زور میگفتند لذا آنها به سطوح میآمدند و چون میخواستند قیام کنند، با آنها با خشونت برخورد میکردند و مجروحینشان را هم میکشتند، به این خاطر امیر المومنینعلیه‌السلام این کار را نکردند، تاریخ تشیع را نگاه کنید، اینها برای حفظ تشیع چه کردند، تا کجا رفتند، چقدر از شیعههای عراق را تبعید کردند، عدهای را به اطراف طبس و در آنجا روی قبرهایشان نوشته شیبانی عرب، اینها همه شیعیان عراق بودند، هفتاد هزار شیعه را به شیراز تبعید کردند و هفتاد هزار آن روز یک امتی را تشکیل میداد، به اصطلاح امروز بافت اعتقادی را تغییر دادند؛ اگر امیر المومنین علیه‌السلام مجروحین را میکشت و فراریها را تعقیب میکردند، آنها هم همین کار را میکردند، و با اینکه حضرت این کار را نکرد، معاویه دستور میداد شیعهها را تعقیب کنند و زیر سنگ هم آنها را پیدا کنند و بکشند، اما پیامبر صلی‌الله علیه و آله و امیر المومنین علیه‌السلام با اینکه این حق را داشتند، نکردند زیرا حساب بعد را میکردند که حکومتها دست فتنهگران و نواصب میافتد و همین کار را میکنند لذا پیامبر صلی‌الله علیه و آله در روز فتح مکه فرمودند: "أنتم الطلقاء" ولی مکرر بیان کردیم که بعد از حکومت امام عصر علیه‌السلام حکومتی نیست و قیامت خواهد بود.

البته ما تحت عنوان قتلهای آغازین مفصل بحث کردیم که آن خشونتهایی که میگویند، در سیره حضرت نیست ولی آیا برخورد هم نیست؟ "أین هادم أبنیة الشرک و النفاق" ، "أین مستأصل اهل العناد و التضلیل و الإلحاد" ، "أین قاطع حبائل الکذب و الافتراء" هدم و استئصال و قطع بدون قتل معاندین که نیست اما آنچه هم میگویند نیست، اینکه امام عصر علیه‌السلام از هر ده هزار نفر، نه هزار و نهصد و نود و نه نفر را میکشد، اینچنین نیست که اگر باشد پس امام بر چه کسی حکومت میکنند، اینها جعلیات است.

اگر مرگ یا قتل دو سوم گفته شده، اگر از هر نه نفر هفت نفر گفته شده، اینها مربوط به قبل است و به حساب امام عصر علیه‌السلام گذاشته نمیشود، روایت چنین تعبیر دارد: اینها «قدّام ظهور» امام است، قتل ذریع، قتل فظیع، یقتل من کل تسعة سبعة، اینها مربوط به امام عصر علیه‌السلام نیست ولی آن راوی از امام سوال میکند که میگویند: اگر امام علیه‌السلام ظهور کند به اندازه خون حجامت هم ریخته نمیشود، اینطور نیست، پیامبر صلی‌الله علیه و آله هم بدون جنگ و درگیری و خونریزی پیروز نشدند. به این روایت توجه فرمایید:

روایت هفتم

ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ بَشِيرٍ النَّبَّالِ‌...لَمَّا قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام إِنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّ الْمَهْدِيَّ لَوْ قَامَ لَاسْتَقَامَتْ‌ لَهُ الْأُمُورُ عَفْواً وَ لَا يُهَرِيقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ فَقَالَ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ‌ لِأَحَدٍ عَفْواً لَاسْتَقَامَتْ‌ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله حِينَ أُدْمِيَتْ رَبَاعِيَتُهُ وَ شُجَّ فِي وَجْهِهِ كَلَّا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ.[3]

« موسى بن بكر واسطى نيز از بشير نبّال روايت كرده كه گفت: آنگاه كه به مدينه رسيدم- و همانند حديث گذشته را ذكر كرده است- جز اينكه گويد: هنگامى كه به مدينه رسيدم به امام باقر علیه‌السلام عرض كردم: آنان مى‌گويند كه مهدى اگر قيام كند كارها به خودى خود براى او برقرار مى‌شود و به اندازه حجامتى خون نمى‌ريزد، پس فرمود:

هرگز چنين نيست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودى خود براى كسى برقرار و رو به راه مى‌شد مسلّما براى رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آنگاه كه دندانهاى پيشين آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسيد درست مى‌شد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنين نخواهد شد) تا آنكه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنيم، سپس آن حضرت پيشانى خود را- به عنوان نمودار آن حالت- پاك كرد».

پس درگیری هست اما زمان آن کم است، مساحت زیاد است، حجاز نیست، کل دنیا است اما زمانش دیگر ده سال نیست زمان رسول خدا صلی‌الله علیه و آله که ده سال طول کشید، نیست، جنگها در کمتر از یکسال (هشت ماه) تمام میشود پس اینکه گفتند هیچ درگیری نیست، درست نیست اما آن سیاهنمایی هم که کردند که (یقتل المهدی حتی یبلغ السوق ) و از این استفاده کردند که حضرت اینقدر میکشد که خون تا ساق پا برسد، اینطور نیست، اشتباه کردند، سوق اسم یک منطقه است، در آن مناطق انسانهای منافق و ضد ولایت بودند و هستند و امام علیه‌السلام آنها را میکشد.

 

ادامه بررسی سند روایتمتعارض (محمد بن علی کوفی، ابو سمینه):

نظر مرحوم نجاشی:

و كان يلقب محمد بن علي أبا سمينة، ضعيف‌ جدا، فاسد الاعتقاد، لا يعتمد في شي‌ء. و كان ورد قم- و قد اشتهر بالكذب بالكوفة- و نزل على أحمد بن محمد بن عيسى مدة، ثم تشهر بالغلو، فجفا، و أخرجه أحمد بن محمد بن عيسى عن قم، و له قصة. له من الكتب: كتاب الدلائل، و كتاب الوصايا، و كتاب العتق.[4]

« او ملقب به ابو سمینه بود، شخصی ضعیف و فاسد الاعتقاد که در چیزی بر او اعتماد نمیشود. او وارد قم شد در حالی که در کوفه به کذب مشهور بود و بر علی بن احمد بن محمد بن عیسی وارد شد و مشهور به غلو شد پس به او جفا شد احمد بن محمد بن عیسی او را از قم بیرون کرد و برای او قصهای است.»

شیخ طوسی نقل میکند:

أخبرنا جماعة، عن محمّد بن علي بن الحسين، عن أبيه و محمّد بن الحسن و محمّد بن علي ماجيلويه، عن محمّد بن أبي القاسم‌، عن محمّد بن علي الصيرفي، إلّا ما كان‌ فيها من تخليط أو غلوّ أو تدليس أو ينفرد به و لا يعرف من غير طريقه.[5] « جماعتی روایات محمد بن علی صیرفی نقل کردند مگر آن روایاتی که در آن تخلیط، غلو یا تدلیس بود یا او در نقل آن منفرد بود.»

نظر فضل بن شاذان:

وذكرعليبنمحمدبنقتيبةالنيسابوري،عنالفضلبنشاذانأنهقال: كدتأنأقنتعلىأبيسمينةمحمدبنعليالصيرفيقال: قلتلهولمأستوجبالقنوتمنبينأمثاله؟قال: إني (لأنيأعرف) لأعرفمنهمالاتعرفه. وذكرالفضلفيبعضكتبه: منالكذابينالمشهورينأبوالخطابويونسبنظبيانويزيدالصائغومحمدبنسنانوأبوسمينةأشهرهم.[6]

« فضل بن شاذان می‌گوید نزدیک بود در قنوتم ایشان را نفرین کنم چون چیزهایی در مورد ایشان میدانم که شما نمی‌دانید. و ایشان در برخی از کتابهایش که اسم دروغ‌گویان مشهور را می‌آورد، یکی از آنها و مشهورترین آنها ابو سمینه است.»

نظر ابن غضائری:

وقالابنالغضائري: محمدبنعليبنإبراهيمالصيرفي،ابنخلادالمقريأبوجعفرالملقببأبيسمينة،كوفي،كذاب،غال،دخلقمواشتهرأمرهبهاونفاهأحمدبنمحمدبنعيسىالأشعريرحمهاللهعنها،وكانشهيرافيالارتفاع[7] لايلتفتإليهولايكتبحديثه.[8]

« او کوفی، کذاب و غالی بود.»

البته نظر ابن غضائری را جزو تضعیفات نمی‌آوریم؛ زیرا قبلا گفتیم کتاب ابن غضائری را قبول نداریم.

آقای خوئیبه تفصیل در مورد ایشان بحث میکند و ایشان را تضعیف میکند، به هر حال ایشان چنین مشکلی دارد و روایاتی که به او منتهی میشود باید تامل کرد.

شبهۀ اختلاف سیره امام علی علیه‌السلام با پیامبر صلی‌الله علیه و آله در جنگها

در اینجا اجازه بدهید من مطلبی را عرض بکنم:

به امام زین العابدینعلیه‌السلام عرض کردند: در سیاست جنگی امیر المومنینعلیه‌السلام اشکال هست.[9] اشکالشان به امام زین العابدین علیه‌السلام این بود که امیر المومنینعلیه‌السلام بر خلاف سیرۀ رسول اللهصلی‌الله علیه و آله در جنگ حرکت کردند با اهل قبله جنگ کردند.[10]

روایت هشتم

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ:قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام إِنَّ عَلِيّاً علیه‌السلام سَارَ فِي أَهْلِ الْقِبْلَةِ بِخِلَافِ‌ سِيرَةِ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صلی‌الله علیه و آله فِي أَهْلِ الشِّرْكِ قَالَ فَغَضِبَ ثُمَّ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ سَارَ وَ اللَّهِ فِيهِمْ بِسِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله يَوْمَ الْفَتْحِ إِنَّ عَلِيّاً علیه‌السلام كَتَبَ إِلَى مَالِكٍ وَ هُوَ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ يَوْمَ الْبَصْرَةِ بِأَنْ لَا يَطْعُنَ فِي غَيْرِ مُقْبِلٍ وَ لَا يَقْتُلَ مُدْبِراً وَ لَا يُجِيزَ عَلَى جَرِيحٍ‌ وَ مَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَهُوَ آمِنٌ فَأَخَذَ الْكِتَابَ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَى الْقَرَبُوسِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَقْرَأَهُ ثُمَّ قَالَ اقْتُلُوا فَقَتَلَهُمْ حَتَّى أَدْخَلَهُمْ سِكَكَ الْبَصْرَةِ ثُمَّ فَتَحَ الْكِتَابَ فَقَرَأَهُ ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى بِمَا فِي الْكِتَابِ.[11]

« ابى حمزه ثمالى[12] ‌ نقل كرده‌اند كه گويد: علىّ بن الحسين علیه‌السلام را عرض كردم رفتار على علیه‌السلام درباره اهل قبله بر خلاف رفتار رسول خداصلی‌الله علیه و آله درباره اهل شرك بود گويد: آن حضرت خشمناك شد سپس نشست و فرمود: بخدا قسم رفتارش همان رفتار رسول خداصلی‌الله علیه و آله در روز فتح مكّه بود، همانا على علیه‌السلام به مالك كه در روز بصره در پيشاپيش سپاه بود نوشت كه بجز كسى را كه با او روبرو مى‌شود، با نيزه نزند و فرارى را نكشد و كار زخمى را نسازد و هر كس كه در خانه‌اش را ببندد در امان است.»

پس مالك فرمان را گرفت و پيش از آنكه آن را بخواند بر قربوس زين گذاشت و فرمان داد كه آنان را بكشيد سپاه نيز آنان را كشتند تا آنكه فراريان را به كوچه‌هاى بصره داخل كرد آن وقت فرمان را باز كرد و خواند و دستور داد جار بزنند و سپاه را از مضمون فرمان آگاه كنند.

دستور العمل امیرالمؤمنینعلیه‌السلام همان دستور العمل رسول خداصلی‌الله علیه و آله است. سیاست امیر المومنینعلیه‌السلام همان سیاست پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله بود، در جنگ بصره هم حق داشت که فراریها را تعقیبکند و مجروحین را بکشد ولی این کار را نکرد خوفا للعاقبة، پیامبرصلی‌الله علیه و آله هم همینطور، در عین حال این کینه در دلشان بود روایت معاویه: لا والله دفنا دفنا؛ پیامبرصلی‌الله علیه و آله با شما چه کرد با این که اهل فتنه بودید باز به شما رسید در حالی که میتوانست همه را در مکه بکشد اما فرمود: من اغلق بابه و من دخل دار ابی سفیان فهو آمن، از چه ناراحت بودند که اهل بیت پیامبر را به اسارت بردند و بعد هم گفتند: یوما بیوم . به هر حال پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله اگر به آنها فشار نیاورد خوفا للعاقبة و امیر المومنینعلیه‌السلام هم به همین جهت بر آنها فشار نیاوردند اما طبق این روایتی که الآن میخوانیم آقایی به نام حسن بن هارون بیاع انماط (فرشفروش) میگوید:

روایت نهم

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ بَيَّاعِ الْأَنْمَاطِ قَالَ:كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام جَالِساً فَسَأَلَهُ الْمُعَلَّى بْنُ خُنَيْسٍ أَ يَسِيرُ الْقَائِمُ‌ إِذَا قَامَ‌ بِخِلَافِ سِيرَةِ عَلِيٍّ علیه‌السلام فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَاكَ أَنَّ عَلِيّاً سَارَ بِالْمَنِّ وَ الْكَفِّ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ شِيعَتَهُ سَيُظْهَرُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنَّ الْقَائِمَ إِذَا قَامَ سَارَ فِيهِمْ بِالسَّيْفِ وَ السَّبْيِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يَعْلَمُ أَنَّ شِيعَتَهُ لَمْ يُظْهَرْ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا.[13]

« نزد امام صادق علیه‌السلام نشسته بودم كه معلّى‌ بن خنيس[14] از آن حضرت پرسيد: آيا وقتى امام قائم قيام نمود بر خلاف روش على علیه‌السلامرفتار خواهد كرد؟ فرمود: آرى به آن جهت كه علىّ با منّت گذاشتن و دست برداشتن (از مردم و مخالفين) رفتار مى‌نمود براى اينكه مى‌دانست پس از او پيروانش به زودى مغلوب دشمنان خواهند شد و اينكه قائم چون قيام كند در ميان ايشان با شمشير و اسير گرفتن رفتار خواهد كرد زيرا او مى‌داند كه شيعه او پس از او هرگز مغلوب دشمنان‌ نمى‌شوند.»

امیر المومنینعلیه‌السلام بعد از باز پسگیری شهر بصره از دست فتنهگران با سعۀ صدر برخورد کردند و آنها از همین سعۀ صدر استفاده کردند و شعار علیه امام دادند، عایشه علیه حضرت شعار میداد که تو یتیمکنندۀ بچههای ما هستی حضرت علیه‌السلام فرمودند: جلوی دهان او را بگیرید، اگر من قاتل بودم آنکه (مروان) در آن اتاق مخفی هست را میکشتم و دیگری (عبد الله بن زبیر) که در آنجا پنهان شده را میکشتم. اینقدر حضرت با کف و من برخورد کرد که آنها جری شدند، چه کسی جرئت میکرد در برابر یک لشگر فاتح موضع بگیرد، مگر به مدینه حمله نکردند، بعد از سقوط مدینه چه کسی جرئت کرد حرف بزند، در واقعه حرة بعد از ورود به مدینه و کشتار ده هزار نفر، مسلم بن عقبه دستور داد کسانی که مخفی شدند بیرون بیایند، با آنها کاری نداریم و وقتی جمع شدند، خودش یک به یک را میخواباند و سر آنها را میبرید، لشگر یزید کاری کرد که ابن ابی الحدید میگوید: "حتی ساخت الاقدام فی الدم" یعنی پا میگذاشتی در خونبود والله اگر آب هم بود اسراف بود، خون گوسفند هم بود اسراف بود، خون مسلمین بود با این حال به علیعلیه‌السلام نسبت قتال و یتیمکننده میدهند نه به لشگریان یزید.

لما قدم‌ جيش‌ الحرة إلى المدينة و على الجيش مسلم بن عقبة المري أباح المدينة ثلاثا و استعرض أهلها بالسيف جزرا كما يجزر القصاب الغنم حتى ساخت الأقدام في الدم‌.[15] « اینها حاکماناند، اینها به علی بن ابی طالب علیه‌السلام ایراد میگیرند، اینها اهل بیت علیهم‌السلام را مورد انتقاد قرار میدهند، اینهائی که گلشان را از خونریزی و سفاکی برداشتند.»

 


[1] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص231.
[2] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص231.
[3] بحار الأنوار، ج‌52، ص358.
[4] رجال النجاشي، ص332.
[5] فهرست كتب الشيعة ؛ ص412.
[6] معجم رجال الحدیث، ج16، ص298.
[7] ارتفاع، به معنای غلو است.
[8] معجم رجال الحدیث، ج16، ص299.
[9] همۀ ائمه علیهم‌السلام پشت سر علی بن ابی طالب علیه‌السلام. بودند و کارهای حضرت را در برابر تبلیغات سوء دشمن توجیه و تبیین می‌کردند
[10] ابن تیمیه هم چنین می‌گوید که علی بن ابی طالب علیه‌السلام. کسانی را کشت که یقیمون الصلاة، همین حرف را به امام زین العابدین گفتند
[11] الكافي (ط- الإسلامية) ؛ ج‌5 ؛ ص33.
[12] ابو حمزه ثمالی پدر سه شهید و از مخلصین است، ایشان شبهاتی که در جامعه مطرح بود را نزد امام مطرح می‌کردند و جواب آن‌ها را می‌گرفتند.
[13] الغيبة للنعماني ؛ النص ؛ ص232.
[14] معلی بن خنیس یک تاجر موفق بود اما شیفتۀ امام صادق علیه‌السلام بود و کارهای شخصی امام را انجام می‌داد، او را به قتل رساندند و امام علیه‌السلام. موضع گرفتند
[15] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ؛ ج‌3 ؛ ص259.
logo